یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
رابطه انسان با خدا
همان طور که قبلا گفتیم، اخلاق اسلامی روابط گوناگون انسان با خدا، خود و محیط را تنظیم میکند. در اخلاق اسلامی میآموزیم که چگونه رفتاری را در رابطه با خدا و خویشتن و محیط پیشه کنیم تا ملکات نفسانی ستودهای بیابیم، کمالات شایسته انسانی را به دست آوریم و به هدف غایی خلقت خویش یعنی قرب خداوند و آرامش و سعادت ابدی برسیم.
نخستین و مهمترین این روابط، رابطه انسان با خالق خویش است هر رابطهای متکی به اطراف رابطه است در هر رابطه حداقل دو طرف وجود دارد و رابطه انسان با خداوند نیز دو طرف دارد. در برخی از روابط یک طرف رابطه فعال و طرف دیگر منفعل است. مثلا در رابطه انسان با اشیاء محیط پیرامون، انسان طرف فعال و اشیاء طرف منفعل رابطهاند. برخی دیگر از روابط اجتماعی خود در برابر انسانهای دیگری قرار دارد که آنها نیز همچون او فعال هستند و به طور همزمان از او تأثیر میگیرند و بر او تاثیر میگذارند. تفاوت روابط انسانی متقابل با روابط انسان با اشیاء در این است که تاثیر اشیاء بر انسان تأثیری ناخواسته و ناآگاهانه است در حالی که تاثیر انسانها بر یکدیگر تاثیری آگاهانه و خود خواسته است در نتیجه نمیتوان اشیاء را فعال دانست.
نوع دیگری از رابطه وجود دارد که یک طرف رابطه هیچ گاه منفعل نمیشود. رابطه انسان و خداوند این گونه است بررسی این رابطه و چگونگی آن تا حدود زیادی در مباحث جهان بینی صورت میگیرد در جهان بینی رابطه تکوینی انسان و خداوند بررسی میشود. در این رابطه اراده و آگاهی انسان هیچ تاثیری ندارد. رابطه تکوینی انسان با خداوند رابطه خالق و مخلوق است خالقی که کمال مطلق است و مخلوقی که فقر و نیازمندی محض است و به اراده خالقش استعدادهایی در او نهفته است. این گونه رابطه، رابطه خالق و مخلوق اختصاص به انسان ندارد، بلکه همه هستی مخلوق خداست همه عالم فقیر الی اللَّه است و خداوند غنی علی الاطلاق است.
نوع دیگری از رابطه میان انسان و خداوند برقرار است که به آگاهی و اراده انسان مربوط است یعنی اگر انسان موجودی بدون آگاهی و اراده بود چنین رابطهای برقرار نمیشد. نام این رابطه را رابطه معرفتی میگذاریم زیرا منشأ همه رابطههایی از این دست معرفت انسان به خداست.
معرفت انسان به خداوند حاصل مباحث اصول عقاید است که در حقیقت به عقل نظری مربوط میشود معرفت انسان از دو جهت به اعمال ارادی او مربوط میشود:
الف) معرفت انسان ناشی از برخی فعالیتهای ارادی است که از آن با عنوان تأثیر اعمال اختیاری بر معرفت یاد خواهیم کرد؛
ب) برخی از اعمال انسان که به رابطه او با خداوند مربوط است تحت تأثیر این معرفت قرار میگیرد که از آن به تأثیر معرفت بر عمل یاد میکنیم.
● تأثیر اعمال اختیاری بر معرفت
معرفت انسان به خداوند دو گونه است: معرفت فطری غیر اکتسابی و معرفت حصولی.
خداوند انسان را فطرتاً خداشناس و بلکه خداپرست آفریده است. انسان به اقتضای فطرت خویش همراه با همه ذرات هستی به وجود خداوند آگاه است و به سوی خداوند گرایش دارد. قرآن کریم بر آگاهی فطری انسان از خداوند تاکید دارد:
و اذ أخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا ان تقولوا یوم القیامة انا کنا عن هذا غافلین* او تقولو اشرک آباؤنا من قبل و کنا ذریة من بعدهم افتهلکنا بما فعل المبطلون؛ (۲۰)
و یاد کن هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنان را برگرفت و آنان را بر خودشان گواه گرفت که: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری شهادت دادیم. تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این امر غافل بودیم. یا بگویید پدران ما پیش از این مشرک بودهاند و ما فرزندانی پس از ایشان بودیم آیا ما را به خاطر آن چه باطل اندیشان انجام دادهاند هلاک میکنی؟
از این آیه فهمیده میشود که خداوند از همه آدمیان به ربویت خویش اقرار گرفته است این اقرار گرفتن همگانی به این معناست که همه آدمیان به اقتضای خلقت خاص نوع خود به وجود خداوند و ربوبیت او آگاهند.
اگر چنین آگاهی فطری و همگانی ای وجود دارد پس چگونه است برخی آدمیان وجود دارند و ربوبیت او انکار میکنند و برخی نسبت به وجود خداوند دچار شک و تردیدند؟ در پاسخ میتوان گفت انسان افزون بر شناخت و گرایش فطری به خداوند گرایشات فطری دیگری نیز دارد. گرایش انسان به لذات حسی نیز فطری است و توجه او به امور محسوس از ویژگیهای ذاتی اوست هر گاه انسان در توجه به محسوسات و گرایش به لذات حسی افراط کند، فطرت او پوشیده میشود و از آگاهی فطری خویش غافل میشود خداوند عقل را به انسان عطا فرموده است تا در این مواقع راهمای او باشد انسان با عقل خویش میتواند تردیدها را از خود دور سازد و آگاهی فطری خویش را باز یابد.
معرفت انسان به وجود خداوند و صفات او هر گاه به یاری قوه عاقله و به واسطه مفاهیم کلی و دلایل عقلی صورت گیرد، معرفتی حصولی است و به دست آوردن این معرفت نیازمند حرکتی اختیاری برای شناخت حقیقت است.
یکی از جنبههای ارتباط اخلاق با معرفت خداوند در همین جا مطرح میشود.شناخت حصولی وابسته به اعمال اختیاری انسان و اخلاق عهدهدار معرفی اعمال خوب و درست و تمییز آنها از اعمال بد و نادرست است پس تکلیف اخلاقی انسان درباره اعمالی که بر شناخت حصولی او اثر میگذارند چیست؟
● ضرورت اخلاقی شناخت خداوند
چنان که دانستیم اخلاق روابط انسان را به گونهای تنظیم میکند که او را به کمال برساند. همچنین دانستیم که خوبی و بدی اعمال بستگی به تاثیر آنها در رسیدن به کمال دارد. عملی که اثر مثبت دارد یعنی انسان را به کمال نزدیکتر میکند عمل درست و خوب است و عملی که دور کننده انسان از کمالش باشد نادرست و بد است. بنابراین تلاش برای شناخت خداوند از نظر اخلاق به دلایل زیر ضروری است:
۱) نخست آن که شناخت کمال انسان وابسته به شناخت خداست کمال انسان قرب خداوند است و چگونه میتوان این کمال را شناخت بی آن که خدا را شناخته باشیم. کمال انسان، بالاترین رتبه معرفت به خداوند است. بالاترین مرتبه معرفت به خداوند که برای انسان امکانپذیر است کمال نهایی اوست انبیاء این مرتبه از معرفت به پروردگار و اوصاف او را دارا هستند. ادیان الهی راه رسیدن به این مرتبه را به انسان معرفی کردهاند؛ راهی که از مسیر تهذیب نفس و انجام اعمال متناسب با تواناییها و کمالات انسان میگذرد؛ راهی که ترسیم کننده فضایل انسانی است و روابط و اعمال انسان را به گونهای تنظیم میکند که بیشتر انسانها و بلکه همه آنها امکان رسیدن به هدف غایی خلقت را بیابند.
۲) تشخیص درستی و خوبی اعمال، نیازمند شناخت آثار و نتایج آنها نسبت به هدف حقیقی و اصلی است پس بدون شناختن هدف امکان ارزیابی اخلاقی اعمال وجود ندارد. یک عمل نسبت به یک هدف دارای ارزش مثبت و نسبت به هدفی دیگر دارای ارزش منفی است. برای آن که ارزش حقیقی عمل را بشناسیم، باید هدف حقیقی و اصیل را بشناسیم. برای امثال کسب درآمد بیشتر و تأمین رفاه خانواده یکی از اهداف سرپرست خانواده است. بنابراین هر عملی که این هدف را محقق سازد نسبت به این هدف دارای ارزش مثبت است. اما اگر عملی درآمد خانواده را افزایش دهد ولی کرامت انسانی آنها را خدشهدار کند، آیا میتوان آن را دارای ارزش مثبت دانست؟ در این جا باید هر دو هدف را با یکدیگر مقایسه کنیم و ببینیم کدام یک از آنها اصیلتر و بر دیگری مقدم است. رفاه شرایطی است که در آن شرایط فرد فرصت و امکان بیشتری برای تفکر و عبادت خواهد داشت یعنی رفاه وسیله و ابزار خوبی برای تحقق اهداف انسان است ولی اگر این وسیله خود مانع تحقق هدف دیگری شود، دیگر مطلوب نخواهد بود؛ چرا که کرامت انسانی هدفی اصیل است و هیچ گاه نباید این هدف اصیل را به پای هدفی واسطی و وسیلهای قربانی کرد. با شناخت هدف اصیل یعنی کرامت انسانی به راحتی میتوانیم پاسخ پرسش فوق را بدهیم و بگوییم عملی که کرامت انسان را خدشه دار کند حتی اگر بارزترین درجه رفاه را هم فراهم آورد، ارزش مثبت ندارد.
شناخت هدف غایی انسان، امکان طبقه بندی اهداف واسطی را فراهم میکند و ما را قادر میسازد که ارزش هر عمل را نسبت به اهداف واسطی و هدف غایی بسنجیم. البته تشخیص آثار و نتایج همه اعمال برای انسان امکانپذیر نیست. از همین رو راهشناسی علاوه بر اتکاء بر وجدان اخلاقی، نیازمند راهمنایی الهی است و خداوند انبیاء را برای همین امر مبعوث فرموده است.
۳) راهشناسی، یعنی شناختن راه رسیدن به کمال نیازمند شناخت راهنمای حقیقی است بدون شناخت پیامبران راه وصول به کمال به طور شناخته نمیشود. پس دلیل دیگر برای ضروری بودن شناخت خداوند ضرورت شناخت نبوت و انبیاء الهی است. بدون شناخت خداوند و صفات حکمت و لطف الهی نبوت شناخته نمیشود و جستجو برای شناخت پیامبر راستین معنا نمییابد.
بنابراین خداشناسی به معنای شناخت وجود و صفات خداوند، از دید اخلاق امری درست خوب و واجب است.
آن چه تاکنون گفتیم به خوبی نشان میدهد که تأمل عقلانی درباره وجود و صفات خداوند از دیدگاه اخلاق ضروری است. همین مطالب را میتوان دلیلی برای تحریک خود و تشویق دیگران به تحصیل معرفت خداوند دانست؛ ولی علت حقیقی گرایش انسان به شناخت خداوند قدری دقیقتر و لطیفتر است.
ریشه و علت تمایل انسان به شناخت خداوند کمال خواهی اوست انسان فطرتا خواستار کمال و خواهان برترین کمال است. یکی از کمالاتی که بدون آن تحقق هیچ کمال انسانی دیگری ممکن نیست کمال علمی است. انسان فطرتا خواهان شناخت خود و دیگر موجودات است. این خواست فطری او رإ؛**ّّ وا میدارد که به شناخت علت حقیقت هستی روی آورد. انسان با شناخت علت هستی میخواهد جهل را از خود زایل سازد و به کمال خود دست یابد. انسان تا زمانی که علت وجود خود و دیگر موجودات را نمیداند از نقصان علمی رنج میبرد و کمال خود را تحقق نایافته میبیند. پس معرفت خواهی انسان نسبت به خداوند معلول کمال جویی اوست.
با این توضیحات در مییابیم که هم علت معرفت جویی انسان کمال خواهی اوست و هم دلایلی که ذکر کردیم وابسته به ویژگی فطری کمال خواهی انسان است. انسان از آن رو که خواستار کمال است، میخواهد کمال غایی و مقصد نهایی را بشناسد و میکوشد خوب و بد اعمال خویش را بسنجد و راه رسیدن به کمال را جستجو میکند.
▪ سؤالات
۱) رابطه معرفتی بین انسان و خدا چیست؟ توضیح دهید؟
۲) معرفت انسان از چه جهت به اعمال ارادی او مربوط میشود؟ توضیح دهید؟
۳) معرفت فطری غیر اکتسابی انسان به خداوند چیست؟ توضیح دهید؟
۴) با وجود معرفت فطری انسان به خدا پس چرا بعضی نسبت به وجود خداوند دچار شک و تردید میشوند؟
۵) در چه صورتی معرفت انسان به وجود خدا و صفات او معرفت حصولی میباشد؟
۶) چرا شناخت کمال انسان وابسته به شناخت خدا است؟
۷) وقتی گفته میشود خداشناسی به معنی شناخت وجود و صفات خداوند از دید اخلاق امری خوب و واجب است یعنی چه؟
۸) گرایش فطری انسان به خداشناسی ریشه در کدام ویژگی انسان دارد؟
۹) چرا هر کس با براهین اثبات وجود خدا آشنا باشد، لزوما خداباور نیست؟
محمود فتحعلی خانی
پینوشتها
۲۰ - اعراف، ۳ - ۱۷۲.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست