پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
دموکراسی و عقلانیت
در این مقاله به رابطه دموکراسی و عقلانیت اشاره شده و بر این نکته تأکید رفته است که دموکراسی اینک به عنوان یک روش مؤثر در اداره امور اجتماعی است. نویسنده بر آن است که دموکراسی نمیتواند چنانکه باید و شاید مشارکت حقیقی مردم را در ساختار قدرت در پی داشته باشد.
● مقدمه
در دوران مدرن، بخصوص در چند دهه اخیر، دموکراسی اعتبار و مشروعیتی بیسابقه پیدا کرده است. دموکراسی اکنون درستترین و مؤثرترین شیوه اداره امور اجتماعی و اِعمال قدرت سیاسی شمرده میشود. استنباط عمومی آن است که دموکراسی نه تنها با دخالت دادن مردم در اداره امور رضایت خاطر آنان را جلب میکند، بلکه اساسا شیوهای کارآمد و مؤثر برای اداره امور جمعی است.
با این همه پویایی دموکراسی مبنایی عقلایی ندارد؛ یعنی شهروندان از سر عقلانیت و سبک و سنگین کردن بدیها و انتخابها در فرایند کارکرد دموکراسی شرکت نمیجویند. اساسا اگر از منظر منافع شخصی بنگریم، برای فرد، عقلاییتر آن است که در کارهای جمعی و تصمیمگیریهای جمعی شرکت نکند، خصوصا اینکه در برخی کشورها هزینه شرکت در کارکرد نهادهای دموکراتیک زیاد است. لذا انسان فکر میکند بهتر است به فکر و خیال خودش آرامش بدهد و در امور پرطمطراق دخالت نکند. همزمان هیچ مشخص نیست که بهترین تصمیم برای جمع، برای یک فرد نیز همان ویژگیها را داشته باشد.
در چند دهه اخیر در کشورهای پیشرفته، از ابعاد مشارکت مردم کاسته شده، اما به همان حدّ و شاید بیشتر، در کشورهای جهان سوم، مردم برای استقرار دموکراسی فعال شدهاند. کاهش میزان مشارکت مردم در کشورهای پیشرفته نیز بیش از هر چیز ریشه در تورم دیوانسالاری و پژمردگی احزاب سیاسی دارد.
حال سؤال این است که چرا با وجود این، هنوز مردم به دموکراسی دل بستهاند و برای استقرار آن فعالیت میکنند، حال آنکه محاسبه عقلانی آنها را از این کار منع میکند؟ جواب را تا حدّ زیادی باید در عادت جستجو کرد. در غرب، مردم سخت به دموکراسی عادت کردهاند و در شرق نیز تحت تأثیر عظمت آن قرار گرفتهاند. از طرفی نظم موجود در نهادهای دموکراتیک و تداوم وجود آن، خود به خود به دموکراسی مشروعیت میبخشد. نظم و قدرت حاکم در دموکراسی، امکان تداوم حضور خود در جامعه را به آراء عمومی واگذار نمیکند، بلکه وجود آن امری است محرز. مردم در رقابتهای احزاب شرکت میکنند تا دولت حاکم، برآیند خواست عمومی جلوه کند. نظم و قدرت هیچ هراسی از حضور گسترده مردم ندارد، به دلیل اینکه به طور کلی چیز چندانی تغییر نخواهد کرد و همه منطق موجود را پذیرفتهاند. بلکه گاه رقابت میان احزاب را باید دامن زد تا شباهت سیاستها و برنامههای آنها به یکدیگر پنهان بماند و حسّ رقابت مردم و شور و شوق آنها تحریک گردد.
علاوه بر عادت، شور شرکت در حرکتهای دستهجمعی و با دیگران بودن، انگیزه دیگری است که میتواند حضور برخی از مردم را توجیه کند. برای این گروه فرایند کارکرد دموکراسی، نه از این نظر که اراده آنها را به رسمیت میشناسد یا تنها راه درست و معتبر تصمیمگیری در امور جمعی است، بلکه از آن جهت که یک حرکت جمعی است، جذّاب جلوه میکند. آنها میخواهند نهادهای دموکراسی پایدار و پویا باقی بماند تا حوزهای برای فعالیت جمعی سازمانیافته در دسترس داشته باشند.
برخی دیگر نیز نه به خاطر جاذبه با دیگران بودن، بلکه برای ابراز هویت و نمایاندن خود به دموکراسی علاقه نشان میدهند. برای آنها دموکراسی وسیله و بستر مناسبی برای خودنمایی است. دموکراسی به آنها اجازه میدهد تا دیدگاهها و تمایلات و آراء خود را بیان کنند و مورد توجه قرار گیرند.
عدهای نیز به دلیل اینکه اخلاقا خود را موظف به وفاداری به دموکراسی میدانند، به آن علاقه نشان میدهند. دموکراسی برای اینها بازار تولید همبستگی اجتماعی است و این چیزی است که مسؤولیت اخلاقی و اجتماعی آن را ایجاب میکند.
اصلاحطلبان رادیکال نیز به خاطر ایجاد یک تحول جدی و اجرای پروژه انقلابی خود به دموکراسی دل میبندند. آنها در پی دگرگونسازی نظام اقتصادی، سیاسی و حقوقی جامعهاند و سعی دارند با تغییر موازنه قدرت، وضعیت کلی جامعه را تغییر دهند. حال آنکه اساسا دموکراسی فاقد چنین ظرفیتی است و میتوان گفت انقلابیون و اصلاحطلبان رادیکال بیهوده به اهرم دموکراسی تکیه میزنند. با وجود این، حدّی از حقانیت در این رویکرد اخیر نیز موجود است و شرکت در فرایند دموکراسی میتواند امید تغییر و تحول را در پارهای از مردم زنده نگه دارد.
بنابراین عقلانیت حکم میکند که اگر خواهان تأثیرگذاری بر سرنوشت جمعی است، عرصهای دیگر غیر از دموکراسی را برگزیند. در عرصه دموکراسی چیزی جز نوید و ادعا یافت نمیشود. از نظر فردی، عقلایی نیست که انسان وقت و توجه خود را معطوف به دموکراسی کند و از نظر عمومی نیز فایده چندانی بر آن مترتب نیست. اما آنچه عملا دموکراسی را زنده نگهداشته همان نیروی عادت، احساس و شور مردم است. انسانها در پی آنچه واهی، بیفایده و بیارزش است، به دموکراسی و عرصههای کارکرد آن روی میآورند. اما این را نیز باید توجه داشت که فقط تعداد اندکی موفق به حضور در سطح بالاتر فعالیت در جنبشهای اجتماعی و حرکات اصلاحطلبانه میگردند و آنها نیز آموزشهای اولیه خود را در عرصه دموکراسی میبینند. دموکراسی عرصه دمِدست و مهیایی است برای توده مردمی که از فرصتها و لحظات بحرانی و گشایش شکاف در ساختار اقتصادی - سیاسی جامعه استفاده میکنند.
● اشاره
▪ امروزه برای بسیاری از متفکران غربی نیز دموکراسی صرفا به عنوان روشی برای ایجاد حکومت کارآمد اهمیت دارد تا وسیلهای باشد برای فراهم ساختن قدرت برای اکثریت. بر این اساس در دموکراسی نیز، حکومت از آن سیاستمداران است نه مردم. رأی نیز مانند سهام در دست سوداگران به چرخش در میآید. با توجه به توسعه بوروکراسی و قدرت فوقالعاده سازمان و نیز نقش تخصص در سازمان، نقش تودهها صرفا در حوزه کارکرد احزاب خودنمایی میکند و مسلّم است که در دوران حاکمیت غولآسای بوروکراسی، احزاب نیز خود بر دامنه بوروکراسی میافزایند و فرایند رأیگیری را در قالب و ساختار همان بوروکراسی نهادینه میکنند. لذا بوروکراسی که نمود دوران مدرنیته است با نمود دیگر آن که دموکراسی است در تضاد قرار میگیرد و مشارکتی بودن دموکراسی را تا حدّ یک خیال تنزّل میدهد و دموکراسیهای لیبرال هم نهایتا به حکومتهای الیگارشی تحویل برده میشوند. بنابراین طبیعی است که در چنین سیستمی قدرت سیاسی به جای اینکه از پایین و توسط مردم هماهنگ شود، از بالا و به صورت سازمان یافته شکل میگیرد. نخبگان قدرتمند به دلیل تخصص، نفوذ و قدرت، آنچنان شکلگیری قدرت را هدایت میکنند که دخالت مردم تنها در چارچوبی که از بالا تعریف شده است صورت میگیرد.
بر این اساس مبتنی دانستن مشروعیت قدرت و تصمیمات دستگاه قدرت به دموکراسی در چنین ساز و کاری سخت مورد تأمل است. طبیعتا نمیتوان گفت در یک چنین سیستمی قدرت در اختیار مردم و لذا از مشروعیت لازم برخوردار است.
▪ با وجود این، اگر از منظر جبر بوروکراسی به مطلب نگاه نکنیم و آنچنانکه در مقاله آمده است توجیهاتی غیر از عادت برای حضور مردم وجود داشته باشد، به گونهای که مردم برای حضور در عرصه دموکراسی اهدافی غیر از کسب قدرت و مشروعیتبخشی در نظر داشته باشند، همین مقدار برای عقلانیت رفتار مردم کافی است. نویسنده مقاله در ابتدا و انتها شرکت در بازی دموکراسی را فاقد عقلانیت میداند. با وجود این غیر از عادت، نکات دیگری را در توجیه شرکت مردم در قاعده دموکراسی بیان میکند.
▪ نویسنده، دموکراسی را وسیله دمِدست و آمادهای میداند که هنگام بروز شکافهای سیاسی و اقتصادی میتواند فرصت لازم را در اختیار اصلاحطلبان قرار دهد تا سکوی پرش خود را شناسایی کنند.
این نگاه به دموکراسی توجیهگر رفتار سیاسی رادیکالهایی است که در عین ابراز وفاداری به دموکراسی، به قواعد آن پایبندی نشان نمیدهند و در بستر دموکراسی، به دنبال شناسایی شکافهایی هستند که فرصت لازم را برای گذار به وضعیت مطلوب ایشان هموار میکند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست