پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
شیطان شناسی در قرآن
مسأله شیطان و كیفیت خلقت و فلسفه آفرینش او، برنامههای او برای اغوای انسان و دامهای گسترده و ابزار و وسایل اغواگریاش، مسأله حزب شیطان و كیفیت مبارزه با آن و مسائل دیگری از این قبیل همزاد انسان است. همیشه و در هر جا سخن از شیطان بوده، سؤالات متعددی نیز درباره او مطرح میشده است.
●مقدّمه
از آنجا كه انسان موجودی است ذاتاً طالب كمال نهایی و سعادت ابدی و همیشه در اندیشه شناخت كمال ابدی و نهایی و راههای وصول به آن و نیز شناخت موانع نیل به آن و كیفیت برطرف كردن آنهاست و نیز از آنجا كه شیطان را یكی از موانع مهم در راه نیل به كمال نهایی خود میداند، همیشه سعی دارد تا این موجود پلید را به خوبی شناخته، راههای مبارزه با او را نیز بشناسد و از اینرو، به لحاظ تاریخی، مسأله شیطان و كیفیت خلقت و فلسفه آفرینش او، برنامههای او برای اغوای انسان و دامهای گسترده و ابزار و وسایل اغواگریاش، مسأله حزب شیطان و كیفیت مبارزه با آن و مسائل دیگری از این قبیل همزاد انسان است. همیشه و در هر جا سخن از شیطان بوده، سؤالات متعددی نیز درباره او مطرح میشده است.
●آفرینش شیطان
از آیات متعدد قرآن استفاده میشود كه ماده اولیه شیطان۱ «آتش» بوده است; مثلا، در آیهای میفرماید: «و اذقلنا للملائكهٔ اسجدوا لادم فسجدوا الاّ ابلیس كانَ من الجنّ ففسق عن امر ربّه.» (كهف:۵)
چنانكه ملاحظه میشود، این آیه شریفه، ابلیس را از جن میداند. ابلیس اسم خاص همان شیطانی است كه اغواگر حضرت آدم بود و خدای تعالی در قرآن گاهی با عنوان «ابلیس» و گاهی با عنوان «شیطان» از او تعبیر میكند.۲
از سوی دیگر، آیاتی خلقت جن را از آتش میداند: «والجانَّ خلقناه من نار السّموم» (حجر:۲۷); «و خلق الجانّ من مارج من نار» (الرحمن: ۱۵)
خود شیطان هم خلقت خود را از آتش میداند، آنجا كه خداوند از او سؤال میكند: چه چیزی مانع سجده كردن تو بر آدم شد، گفت: «انا خیرٌ منه خلقتنی من نار و خلقته من طین.» (ص: ۷۶) در جای دیگر، میگوید: «ءَاسجدُ لمن خلقت طیناً» (اسراء:۶۱)
اما اینكه منظور از «آتش» همین آتش معمولی است یا آتش دیگری شبیه این، از قرآن چیزی به دست نمیآید.
ممكن است گفته شود: اصل معنای جنّ ستر و پوشش است و از اینرو، به جنین هم «جنین» گفته میشود; چرا كه در پوشش رحم مادر قرار دارد و مستور است. جنیان را هم به دلیل مستور بودنشان «جنّ» گویند.
به بهشت و باغ نیز «جنّت» گویند; چون تحت پوشش شاخههای درختان است. بر دیوانگی هم به دلیل مستوربودن عقل و شكوفا نبودن آن «جنون» اطلاق میشود.
پس با توجه به آنچه گفته شد، میتوان گفت: ملائكه هم جن هستند; زیرا مستور از چشمان هستند و به صرف اینكه قرآن میفرماید: كان من الجنّ ففسق عن امرِ ربّه (كهف: ۵۰) نمیتوان به وسیله آن اثبات كرد كه ابلیس از فرشتگان نبوده; چرا كه ممكن است به دلیل مستور بودن فرشتگان، بر ابلیس هم، كه از آنها بوده جن اطلاق شده باشد.
اما چنین برداشتی خلاف ظاهر آیه شریفه است. علاوه بر آن، در هیچ آیهای واژه «جن» بر ملائكه اطلاق نشده است، بلكه جن در قرآن نام طایفهای از موجودات مكلّف است كه معمولا در برابر «انس» قرار گرفته; مانند: «یا معشر الجنِّ و الانس الَم یأتِكم رسلٌ منكمیقصّون علیكمآیاتیوینذرونكملقاءَ یومكمهذا»(انعام:۱۳۰);
«و ما خلقتُ الجنَّ و الانس الاّ لیعبدون» (ذاریات: ۵۶);
«و لقد ذرأنا لجهنم كثیراً من الجنِّ و الانس.» (اعراف: ۱۷۹)
بنا به قول بعضی از مفسّران،۳ گاهی هم «جن» در برابر فرشتگان قرار گرفته است; مانند: «و یومَ نحشرهم جمیعاً ثم نقولُ للملائكهِٔ هؤلاءِ ایّاكم كانوا یعبدون قالوا سبحانك انت ولیُّنا من دونهم بل كانوا یعبدون الجنِّ.» (سبا: ۴۱) از آنچه گفته شد، جواب این سخن هم كه «شیطان نخست فرشته بود، ولی پس از امتناع از سجده بر آدم و تمرّد از امر الهی از درگاه احدیت رانده شد و به اضلال و اغوای خلق پرداخت»۴ نیز روشن میگردد.
●آیا ابلیس از فرشتگان بود؟
ممكن است توهّم شود كه ابلیس نیز فرشتهای از فرشتگان الهی بوده; زیرا در بعضی از آیات مربوط به سجده فرشتگان بر آدم(علیه السلام) و امتناع ابلیس از سجده بر آن حضرت، فرشتگان مستثنی منه و ابلیس مستثنی قرار گرفته است.۵ علاوه بر این، ابلیس هم نگفت من از فرشتگان نیستم تا سجده كنم وآنگهی، امام علی(علیه السلام)میفرماید: «ما كان اللّه سبحانه لیدخل الجنهٔ بشراً بامر اخرج به منها ملكاً»۶
جاب این توّهم: اولا، قرآن تصریح دارد كه ابلیس از جن است درآنجا كهمیفرماید: «كانمنالجنّ ففسق عن امر ربّه» (كهف: ۵۰)
ثانیاً، از آنجا كه ابلیس مدت طولانی در بین فرشتگان بود، در زمره آنها درآمده بود، و اینكه قرآن میفرماید: «و اذقلنا للملائكهِٔ اسجدوا لآدم فسجدوا الاّ ابلیس» میتواند از همین مقوله باشد.
ثالثاً،آفرینششیطانازآتشاست، اماخلقتفرشتگاناز نور.۷
رابعاً، قرآن تصریح دارد به اینكه فرشتگان نافرمانی خدا نمیكنند: «لا یعصون اللّه ما امرهم» (تحریم: ۶); «لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون» (انبیاء:۲۶). اما با وجود این، به تصریح قرآن، شیطان از فرمان خدا سرپیچی كرد: «ابی واستبكر و كان من الكافرین» (بقره: ۳۴); «كان من الجنّ ففسق عن امر ربّه» (كهف: ۵۰); «فسجدوا الاّ ابلیس ابی» (طه: ۱۱۶); «الاّ ابلیس ابی ان یكون مع الساجدین» (حجر: ۳۰); «الاّ ابلیس استكبرو كان من الكافرین»(ص:۷۴); «انّ الشیطان كان للرّحمن عصّیاً.» (مریم: ۴۴)
خامساً، قرآن شیطان را دارای ذریّه میداند، آنجا كه میفرماید: «واذ قلنا للملائكهٔ اسجدوا لآدم فسجدوا الاّ ابلیس كان من الجن ففسق عن امر ربّه افتتخذونه و ذرّیّته اولیاء من دونی و هم لكم عدوٌ بئس للظالمین بدلا.» (كهف: ۵۰) اما چنین چیزی برای فرشتگان ثابت نشده است.
سادساً، قرآن میفرماید: ملائكه برای كسانی كه در زمین هستند از درگاه الهی طلب مغفرت و بخشش میكنند: «و الملائكهُٔ یسبّحون بحمد ربّهم و یستغفرون لمن فی الارض و بالاسحار هم یستغفرون» (ذاریات: ۱۸) و در جای دیگر میفرماید: «الذین یحملون العرش و من حوله یُسبّحون بحمد ربّهم و یؤمنون به و یستغفرون للّذین آمنوا ربّنا وسعت كلّ شیء و علماً فاغفر للّذین تابوا واتّبعوا سبیلك وقهم عذاب الجحیم.» (غافر: ۷) ولی در آیات متعددی، شیطان را دشمن آشكار انسان میداند و انسان را از پیروی او برحذر میدارد: «و انّ الشیطان للانسان عدوٌ مبینٌ» (یوسف: ۵); افتتخذونه و ذرّیّته اولیاء من دونی و هم لكم عدّوٌ.» (كهف: ۵۰)۸
●فلسفه آفرینش شیطان
چرا خداوند شیطان را آفرید تا هم آدم(علیه السلام) و هم فرزندان او را فریب داده، اغوا كند؟ اگر خلق نمیكرد، مسلّماً هیچیك از بندگان او معصیت و نافرمانی نمیكردند و به طور كلی، آدمیان از شرّ او در امان بودند. پس چرا او را خلق كرد؟
جواب: اولا، خداوند شیطان را جبراً شیطان (به عنوان موجودی شریر و موذی) نیافرید; بلكه شیطان پس از خلقت آنقدر عبادت خدا را انجام داد كه در زمره فرشتگان قرار گرفت. امام علی(علیه السلام) در اینباره میفرماید: «واعتبروا بما كان من فعل اللّه بابلیس اذ احبط عمله الطویل و جهده الجهید و قد كان قد عبداللّه ستهٔ آلاف لا یدری امن سنی الدّنیا امّن سنی الاخرهٔ عن كبر ساعهٔ واحدهٔ فمن ذا بعد ابلیس یسلم عن اللّه بمثل معصیتهٔ.»۹
پس این خود شیطان بود كهبا اختیارات خود از امر الهیتخلف كرد و از سجده بر آدمامتناع نمود و بدین روی، مطرود رحمت الهیشد.۱۰
ثانیاً، خداوند انسان را در برابر فریبها و اغواگریهای شیطان بیدفاع نگذاشته، بلكه او را به نیروهای عقلانی و وحیانی مسلّح نموده است; از یك سو، به وسیله عقل و از سوی دیگر، از طریق وحی از ترفندهای شیطانی آگاهی پیدا كرده است.۱۱
ثالثاً، وجود شیطان برای انسان به یك لحاظ، نعمت است و نه نقمت; چرا كه خود وسیلهای برای پیشرفت و تكامل بشری است; زیرا اگر انسان با نیروهای مخالف و بازدارنده از صراط مستقیم به مبارزه برخیزد، مسلّماً در تربیت روح و روان و تكامل معنوی او تأثیر فوقالعادهای خواهد داشت.
از سوی دیگر، یكی از سنّتهای الهی «امتحان» است; به این معنا كه اراده خدا بر این تعلّق گرفته كه همه بندگانش را به انحای گوناگون بیازماید: «احسب النّاسُ ان یتركوا و هم لا یفتنون.» (عنكبوت: ۲)۱۲ خلقت شیطان هم خود وسیلهای برای آزمایش انسانهاست; زیرا انسان با توجه به این مسأله سعی میكند با انواع مكر و حیلههای او مبارزه كند و با كمك و استمداد از عقل و وحی الهی، در برابر انواع توطئهها و برنامهها و نیرنگهای شیاطین انس و جن مقاومت كند و تسلیم نشود و بدینوسیله به عالیترین مراتب كمال و سعادت انسانی نایل شود. بله، او میتواند با اختیار خود، اسیر شعارهای شیطانی و مغلوب هواهای نفسانی خویش گشته، به دانیترین مراتب حیوانی سقوط كند. و معمولا افراد بیایمان نسبت به معاد این چنین هستند: «و لتُصغی الیه افئدهٔ الّذین لایؤمنون بالاخرهٔ و لیرضوه و لیقترفوا ما هم مقترفون.» (انعام:۱۱۳)
●آیا انسان در برابر شیطان مجبور است؟
نه تنها انسان با علم حضوری، پی به مختاربودن خود میبرد۱۳ و نه تنها آیات متعددی از قرآن دلالت بر اختیار انسان میكنند،۱۴ بلكه آیات فراوان دیگری نیز دلالت دارند كه انسان در برابر شیطان مسلوبالاختیار نیست، بلكه شیطان از طریق تزیین (آراستن، زیباجلوه دادن)۱۵، وسوسه۱۶، دعوت۱۷، تسویل (فریفتن)۱۸ استزلال (لغزاندن)۱۹، افتنان (به فتنه انداختن)۲۰ اضلال (گمراه كردن)۲۱، ایحاء (القا كردن سخن، وحی كردن، وسوسه كردن)۲۲ وعده دروغ۲۳ و مانند آن انسان را به نافرمانی خدا سوق میدهد و اینهمه، از لوازم شیطنت است. باید توجه داشت كه اگر در بعضی از آیات اشاره به سلطه شیطان بر بعضی افراد شده،۲۴ این سلطه تكوینی نیست و از اینرو، شیطان در قیامت، به هنگام رویارویی با پیروان خود میگوید: «انّ اللّه وعدكم وعدالحقّ و وعدتكم فاخلقتكم و ما كان لی علیكم من سلطان الاّ ان دعوتكم فاستجبتم لی فلاتلومونی ولوموا انفسكم و ما انتم بمصرخیّ انّی كفرت بما اشركتمون من قبل...»(ابراهیم:۲۲)
البته روشن است كه سلطه در آیه شریفه، اطلاق دارد و شامل هر نوع سلطهای میشود، چه سلطه بر ابدان باشد و چه سلطه بر افكار و اندیشهها.
دعوت شیطانی و تزیین اعمال و تسویل و وسوسه توسط شیطان ممكن است در انسان میل و شوق به گناهان ایجاد كند و انسان هم پس از آن به راحتی تن به معصیت و نافرمانی خدا دهد، ولی این به معنای مسلوبالاختیار كردن انسان نیست ،بلكه او مخیّر است كه دل و فكر خود را جایگاه و سنگر شیطان قرار دهد یا جایگاه ذكرالهی. بسیارند كسانیكه حاضر نیستند، حتی یك لحظه، قلب خود را جایگاه وساوس شیطانی قرار دهند; دلهای آنها لبریز از ایمان به خداست و همیشه بر او توكّل دارند و از اینرو، شیطان هم بر آنها هیچ سلطهای ندارد: «انّه لیس سلطانه علی الّذین آمنوا و علی ربّهم یتوكلّون» (نحل: ۹۹) او بر بندگان خدا (كسانی كه واقعاً بنده او هستند) هیچ سیطرهای ندارد، مگر بر پیروان گمراه خود: «انّ عبادی لیس لك علیهم سلطانٌ الاّ من اتّبعك من الغاوین» (حجر:۴۲)
●شیاطین انس و جن
بعضی از آیات سخن از شیاطین انس و جن دارند: «و كذلك جعلنا لكلّ نبی عدّواً شیاطین الانس و الجنّ یوحی بعضم الی بعض زخرف القول غروراً و لو شاء ربّك ما فعلوه فذرهم و ما یفترون و لتصغی الیه أفئدهُٔ الّذین لایؤمنون بالاخرهٔ و لیرضوه و لیقترفوا ما هم مقترفون.» (انعام: ۱۱۳)
چنانكه از آیه استفاده میشود، شیاطین انس و جن برنامههای اغواگرانه خود را به طور پنهانی، سریع و فریبنده به دیگران القا میكنند و اینجاست كه در اثر این القاءات دلهای افراد بیایمان به آخرت نسبت به آنها متمایل گشته، سخنان و برنامههایی را كه ظاهری زیبا و باطنی زشت و كریه دارند، از آنان میپذیرند و به آن دلگرم میشوند و از این طریق، به انواع گناهان شقاوتبار آلوده میشوند: «ولیقترفوا ما هم مقترفون.»
نه تنها شیاطین جن، بلكه شیاطین انس هم برای گمراه كردن مردم برنامهریزیها میكنند و از اینرو، قرآن به سران منافقان، كه از هیچ كوششی برای شكست مسلمانان دریغ نمیكردند، لقب «شیاطین» میدهد: «واذا لقوا الّذین آمنوا قالوا آمّنا و اذا خلوا الی شیاطینهم قالوا انّا معكم انّا نحن مستهزئون» (بقره: ۱۴)
نویسنده:علی محمد قاسمی
منبع:ماهنامه معرفت
پینوشتها
۱ـ التحقیق در مورد معنای شیطان مینویسد:«... و القول الجامع ان الشیطان هو المائل عن الحق و صراطه مع كونه متصفاًبالاعوجاج و هذا مفهوم كلی و له حقیقهٔ و ثبوت فی الخارج...» ر. ك: حسن لمصطفوی، التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج۶ ، ص۶۸، تهران، ۱۳۶۰
۲ـ آیاتی كه در آنها از او با عنوان ابلیس یادكرده است: مانند: «و اذقلنا للملائكهِٔ اسجدوا لادم فسجدوا الاّ ابلیس ابی و استكبر و كان من الكافرین» (بقره:۳۴) و نیز ر. ك: حجر: ۳۱ـ۳۲ / اسرا: ۶۱/ كهف: ۵۰ / طه: ۱۱۶/ ص: ۷۴ـ۷۵. در بعضی موارد نیز با عنوان شیطان از او نام میبرد: مانند: «یا بنی آدم لایفتننّكم الشیطان كما اخرج ابویكم من الجنّهٔ.» (اعراف: ۲۷) و نیز ر.ك: بقره: ۲۶ / طه: ۱۲۰. ضمناً از جمله آیاتی كه به خوبی دلالت میكنند بر اینكه این شیطان همان ابلیس است آیات ۶۱ـ۶۵ اسراء میباشند.
۳ـ الفخرالرازی، التفسیرالكبیر، ج۱،ص۲۱۳، چاپدوم،بیروت، داراحیاء التراث العربی
۴ـ محمد معین، فرهنگ معین، واژه «شیطان»
۵ ـ«و اذقلنا للملائكهِٔ اسجدوا لادم فسجدوا الاّ ابلیس» (بقره: ۳۴) و نیزر.ك:اعراف:۱۱/اسرا:۶۱/كهف:۵۰/طه:۱۱۶ / حجر: ۳۰/ ص: ۷۳
۶ـ نهج البلاغه، تدوین صبحی صالح، خطبه۱۹۲ (قاصعه)، ص ۲۸۷
۷ ـامام صادق(علیه السلام): «انّ الله عزوجل خلق الملائكهٔ من نور و خلق الجانّ من النار.» محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۶۱، ص ۳۰۶) امام علی(علیه السلام): «.. و جعل فی كل سماء ساكنا من الملائكهِٔ خلقهم معصومین من نور من بحور عذبهٔ و هو بحرالرحمهِٔ و جعل طعامهم التسبیح و التهلیل و التقدیس»...» (پیشین، ج ۵۷، ص ۹۲) پیامبر(صلی الله علیه وآله): «خلقت الملائكهٔ من نور و خُلق الجانُ من مارج من نار» (فخررازی،پیشین، ج ۲، ص ۲۱۴)
۸ ـو نیز ر.ك: بقره: ۱۶۸ و ۲۰۸ / انعام: ۱۱۲ و ۱۲۴ / اعراف: ۲۲ / طه: ۱۱۷ / قصص: ۱۵/ فاطر: ۶/ یس: ۶۰ / زخرف: ۶۲ / اسراء:۵۳
۹ ـنهجالبلاغه، تدوین صبحی صالح، خطبه ۱۹۲ (قاصعه)، بیروت، ۱۳۸۷ ق، ص ۲۸۷
۱۰ـ «فاخرج منها فانّك رجیمٌ و انّ علیك اللعنهُٔ الی یوم الدین.» (حجر: ۳۴ـ۳۵) و نیز ر.ك: اعراف: ۱۳ / اسرا: ۶۲ / ص: ۷۸ـ۷۷
۱۱ـ ر.ك: یوسف: ۵/ كهف: ۵۰/ بقره: ۱۶۸و۲۰۸/ انعام: ۱۱۲و۱۲۴/ اعراف:۲۲/ طه:۱۱۷/ قصص:۱۵/ فاطر:۶/ یس:۶۰/ زخرف:۶۲/ اسرا:۵۳
۱۲ـ و نیز ر.ك: عنكبوت:۳/ ص:۳۴/ دخان:۱۷/ ص: ۲۴ / تغابن: ۱۵/ انفال:۲۸/ بقره: ۱۰۲/ بقره: ۱۵۵/ محمد: ۳۱/ كهف:۷/ محمد:۴/ هود:۷/ ملك:۲/آل عمران:۱۸۶/بقره:۱۲۴/آل عمران:۱۵۴
۱۳ـ حالاتی مانند پشیمانی، شك و تردید و عذرخواهی و نیز مدح و ستایش یا مذمّت و سرزنش از بعضی افراد و همه نظامهای حقوقی، اخلاقی و تربیتی، همه حاكی از وجود اختیار در انسانند.
۱۴ـ ر.ك: محمود رجبی، انسانشناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۰، ص ۱۵۵
۱۵ـ «فزیّن لهم الشیطان اعمالهم فصدّهم عن السبیل» (نحل: ۲۴) «تاللّه لقد ارسلنا الی اُمم من قبلك فزیّن لهم الشیطان اعمالهم» (نحل: ۶۳) و نیز ر.ك: عنكبوت: ۳۸/ انعام:۴۳/ انفال:۴۸
۱۶ـ «فوسوس الیه الشیطان قال یا آدم هل ادلّك علی شجرهٔ الخلد و ملك لایبلی» (طه: ۱۲۰) و نیز ر.ك: اعراف: ۲و۲۰۰ / ناس: ۴و۵/ فصلت:۳۶/ یوسف:۱۰۰
۱۷ ـ«... و ما كان لی علیكم من سلطان الاّ ان دعوتكم فاستجبتم لی» (ابراهیم: ۲۲) و نیز ر.ك: لقمان:۲۱
۱۸ ـالّذین ارتدّوا علی ادبارهم من بعد ما تبیّن لهم الهدی الشیطان سوّل لهم و املی لهم» (محمد:۲۵)
۱۹ ـفازلّهما عنها فاخرجهما ممّا كانافیه» (بقره:۳۶) و نیز ر.ك: آل عمران:۱۵۵
۲۰ـ «یا بنی آدم لایفتننكّم الشیطان كما اخرج ابویكم من الجنهٔ» (اعراف: ۲۷)
۲۱ـ «... و یریدُ الشیطان ان یضلّهم ضلالا بعیداً» (نساء:۶۰) و نیز ر.ك: یس: ۶۲/ نسا: ۱۱۹/ قصص:۱۵
۲۲ـ «و كذلك جعلنا لكلّ نبی عدواً شیاطین الانس و الجنّ یوحی بعضهمالیبعض زخرفالقول غروراً» (انعام:۱۳) ونیزر.ك:انعام:۱۲۱
۲۳ـ «وعدهم و ما یعدهم الشیطان الاّ غروراً.» (اسرا: ۶۴) و نیز ر.ك: ابراهیم: ۲۲
۲۴ ـ«انّما سلطانه علی الّذین یتولّونه و الّذین هم به مشركون.» (نحل:۱۰۰) و نیز ر.ك: زخرف: ۳۶/ مجادله:۱۹/ اعراف:۲۷
۲۵ ـر.ك: مجادله: ۱۴ـ۱۹
۲۶ ـنهجالبلاغه، خطبه ۱۰، ص ۵۴
۲۷ ـمحمدتقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، تهران، ۱۳۵۸، ج ۳، ص ۱۹۳
۲۸ ـنهجالبلاغه، ص ۵۳، خطبه ۷: «اتخذوا الشیطان لأمرهم ملاكاً و اتخذهم له اشراكاً فباض و فرّخ فی صدورهم و دبِّ و درج فی حجورهم فنظر باعینهم و نطق بالسنتهم فركب بهم الزلّل و زیّن لهم الخطل فِعْلَمنقدشركهالشیطانُفیسلطانهونطق بالباطل علی لسانه»
۲۹ ـدر سوره توبه، آیه ۲۴ میفرماید: «قل ان كان آباؤكم و ابناؤكم و اخوانكم و ازواجكم و عشیرتكم واموال اقترفتموها و تجارهٌٔ تخشون كسادها و مساكن ترضونها احبّ الیكم من اللّه و رسولهِ و جهاد فی سبیله فتربّصوا حتی یأتی اللّه بامره والله لا یهدی القوم الفاسقین.»
۳۰ ـمحمدحسین طباطبائی، المیزان، بیروت، مؤسسهٔ الاعلمی للمطبوعات ۱۳۹۰ ق، ج ۸، ص ۳۸۱
۳۱ ـ«همزات» جمع «همزه» به معنای دفع و تحریك شدید است. در بعضی از تفاسیر روایی در معنای همزات آمده است: «هو ما یقع فی قلبك من وسوسهٔ الشیاطین» ر.ك: عبدعلی الحویزی، نورالثقلین، قم، دارالكتب العملیهٔ، ج ۳، ص ۵۵۲، حدیث ۱۱۳
۳۲ ـبرگرفته از: محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۱۱، ص ۱۳۰ و ج ۱۲، ص ۱۶۵
۳۳ـ عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی، قم، اسراء، ج ۶، ص ۱۹۸، سیره پیامبران در قرآن، با تلخیص
۳۴ـ ابوعلیالفضل طبرسی، مجمعالبیان، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۳۷۹ ق، ج ۸، ص ۴۳۸
۳۵ـ الفخر رازی، پیشین، ج ۲۶، ص ۱۲۱ / ص ۱۲۲
۳۶ـ الفخر رازی، پیشین، ج ۲۶، ص ۱۲۱ / ص ۱۲۲
۳۷ـ محمدحسین طباطبایی، پیشین، ج ۱۷، ص ۱۲۴
۳۸ـ محمدتقی مصباح، معارف قرآن، قم، در راه حق، ۱۳۷۱، ص ۳۱۰ـ۳۱۱
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست