چهارشنبه, ۱۳ تیر, ۱۴۰۳ / 3 July, 2024
مجله ویستا

جهانی سازی اعتراض


جهانی سازی اعتراض

جنبش اعتراضی که از تونس در ژانویه گذشته شروع شد, متعاقبا خود را به مصر و سپس به اسپانیا رساند و هم اینک به عنوان یک جنبش اعتراضی جهانی تبدیل شده است که در اعتراضات وال استریت و سایر شهرهای مختلف آمریکا قابل مشاهده است

جنبش اعتراضی که از تونس در ژانویه گذشته شروع شد، متعاقبا خود را به مصر و سپس به اسپانیا رساند و هم اینک به عنوان یک جنبش اعتراضی جهانی تبدیل شده است که در اعتراضات وال استریت و سایر شهرهای مختلف آمریکا قابل مشاهده است.

جهانی‌سازی و فناوری مدرن، جنبش‌های اجتماعی را قادر می‌سازد تا سریع‌تر از ایده‌ها از مرزها بگذرند و اوج بگیرند. اعتراض اجتماعی پهنه مستعد و مناسبی را پیدا کرده است تا هر جا که درکی از شکست سیستم احساس شود بروز یابد. این امر حتی در محکومیت یک دموکراسی به این معنا که فرآیند و روند گزینش۱و انتخابات، ما را به ساحل سلامت نمی‌رساند نیز شکوفا شده است. در ماه مه، من به سایت معترضان تونسی رفتم، در جولای، با اسپانیایی‌های خشمگین و معترض صحبت کردم و از آنجا به ملاقات انقلابیون جوان مصری در میدان تحریر قاهره رفتم و سپس، با معترضان جنبش اشغال وال استریت در نیویورک صحبت کردم. [و در همه آنها] یک تم، ریشه و زمینه مشترک یافتم که به وسیله عبارت ساده «ما ۹۹درصد هستیم» جنبش اشغال وال استریت بیان شده است.

این شعار در عبارت مقاله من که اخیرا آن را چاپ کرده‌ام، پژواک می‌یابد، عنوان مقاله این بود: «از ۱درصد، برای ۱درصد و به وسیله ۱درصد»، که توصیف‌کننده افزایش زیاد و بیش از حد نابرابری در ایالات متحده است: ۱درصد جمعیت، کنترل بیش از ۴۰درصد از ثروت را در دست دارد و بیش از ۲۰درصد درآمد را دریافت می‌کند و آنهایی که در این طبقه بزرگ و ثروتمندتر می‌شوند، این ثروت نه به خاطر این که آنها عایدی بیشتری نصیب جامعه کرده‌اند بلکه بیشتر به این علت که آنها رانتجویانی بی پرده، موفق و گاهی همراه با فساد هستند.

البته این حرف به معنای انکار خدماتی نیست که برخی از اعضای طبقه ۱درصد، ارزش افزوده زیادی برای جامعه داشته‌اند؛ در واقع منافع و مزایای اجتماعی بسیاری از نوآوری‌های حقیقی به‌طور معمول خیلی بیشتر از عایدی و دریافتی نوآوران و مبتکران آنها است. اما، در سرتاسر جهان، تاثیر سیاسی و اعمال ضد رقابتی (که برخی اوقات از طریق سیاست حمایت می‌شود) عوامل اصلی و کلیدی در رشد نابرابری اقتصادی بوده است و سیستم مالیاتی که در آن، میلیاردرهایی نظیر وارن بافت۲ کمتر از منشی خود (به عنوان درصدی از درآمد) می‌پردازند، یا سیستمی که در آن، سفته بازان به پایین کشیدن اقتصاد جهانی کمک می‌رسانند، مالیات کمتری نسبت به آنهایی که برای درآمدشان کار کرده‌اند؛ می‌پردازند. اینها همه عواملی هستند که این روند را تقویت می‌کند.

پژوهش‌های انجام شده در سال‌های اخیر نشان می‌دهند که چقدر مفهوم و معانی انصاف۳، مهم و پیچیده است. معترضان اسپانیایی و سایر معترضان در کشورهای دیگر، حق دارند که آزرده خاطر و خشمگین باشند: در اینجا سیستمی را می‌بینند که در آن، بانکدارها و صاحبان سرمایه از کمک‌های مالی و برنامه‌های نجات، منتفع می‌شوند، در حالی که آنهایی که قربانی وضعیت بحرانی بانک‌ها و ورشکستگی موسسات مالی بوده‌اند، بی‌هیچ دفاعی به حال خود رها می‌شوند. بدتر از آن، اینکه بانکدارها و صراف‌ها دوباره به پشت میزهای خود برگشته‌اند و حقوق و مزایایی دریافت می‌کنند که از اندازه کل دریافتی بسیاری از کارگران در کل زندگی‌شان بیشتر است و همه اینها در حالی رخ می‌دهد که جوانانی که به سختی درس خوانده‌اند و به‌وسیله قوانین و قواعد به بازی گرفته شده‌اند، هیچ امید و چشم‌انداز روشنی برای اشتغال و آینده‌شان ندارند.

رشد نابرابری محصول یک چرخه معیوب است: رانت‌جویان ثروتمند از ثروت و دارایی خود برای تصویب و اجرای قوانینی بهره می‌جویند که ثروت‌شان را حفاظت کند و افزایش دهد. دیوان عالی ایالات متحده، در تصمیمی بدنام‌کننده، این اجازه را به افراد داد تا به وسیله پول‌هایشان بر روی جهت سیاست تاثیر بگذارند. در حالی که ثروتمندان می‌توانند از پول‌هایشان برای بزرگ کردن و پررنگ کردن دیدگاه‌ها و نظراتشان استفاده کنند، در خیابان، پلیس به من اجازه نمی‌دهد تا از طریق بلندگوی دستی، معترضان وال استریت را هدایت کنم.

تضاد و تفاوت بین دموکراسی بیش از حد تنظیم شده و بانکداران تنظیم نشده، مورد غفلت قرار گرفته شده است. اما معترضان زیرک و مبتکر هستند: آنها آنچه من در میان جمعیت گفتم را تکرار می‌کردند، بنابراین همه افراد حاضر می‌توانستند حرف‌هایم را بشنوند و برای اجتناب از قطع‌شدن صحبت به وسیله تشویق، آنها از دستان مشت شده به عنوان نشانه‌ای از موافقت استفاده می‌کردند.

آنها درست می‌گفتند که چیزی درباره‌ سیستم ما نادرست است. در سرتاسر جهان، ما منابعی داریم که کمتر مورد استفاده قرار گرفته است. مردمی که می‌خواهند کار کنند. ماشین‌آلاتی که بیکار مانده‌اند، ساختمان‌هایی که خالی‌اند و نیازهای برآورده نشده بزرگ: جنگ با فقر، ارتقا و رواج توسعه، بازسازی اقتصاد برای [جلوگیری] از گرم شدن کره زمین و مواردی دیگر از این دست. در آمریکا، بعد از اینکه بیش از هفت میلیون خانه در سال‌های گذشته [به علت عدم باز پرداخت وام] فک رهن شدند و مالکیت افراد لغو شد؛ ما خانه‌های خالی و مردمان بی خانمان را داریم! معترضان به خاطر نداشتن هدف و برنامه مشخص، مورد انتقاد قرار گرفته‌‌اند، اما [انتقادهایی از این دست] باعث می‌شود علت جنبش‌های اعتراضی را گم کنیم. جنبش اشغال وال‌استریت و سایر جنبش‌های اعتراضی مشابه، بیانی از خشم و اعتراض نسبت به فرآیند انتخابات و گزینش است. آنها تنها یک زنگ خطرند. معترضان ضد جهانی‌سازی در سیاتل در سال ۱۹۹۹، در افتتاحیه دور جدید گفت‌وگوهای تجارت جهانی، نگاه‌ها را به سمت شکست جهانی‌سازی، موسسات بین‌المللی و موافقت‌نامه‌های حاکم بر آن معطوف کردند. وقتی که رسانه‌ها و مطبوعات به اظهارات و ادعاهای معترضان توجه کردند، دریافتند که بیش از آنچه تصور می‌شود، حق با معترضان است.

همچنین، در ایالات متحده، معترضان حقوق مدنی دهه ۶۰، خواستار توجه به این مساله بودند که نژادپرستی رسمی فراگیری در جامعه آمریکا وجود دارد. میراث [نژادپرستی] تا به امروز نیز ادامه دارد و هنوز به طور کامل بر آن غلبه نشده است. هر چند که انتخاب باراک اوباما به ریاست جمهوری نشان داد که چقدر جامعه آمریکا نسبت به دهه ۶۰ میلادی تغییر کرده است.

در یک سطح، معترضان امروزی، خواستار یک خواسته کوچک‌اند: شانسی برای استفاده شدن از مهارت هایشان، حقی برای داشتن کاری مناسب با حقوقی مناسب، یک جامعه و اقتصاد منصفانه و عادلانه‌تر. امید آنها، تحول خواهانه و پویا است و نه انقلابی و هرج و مرج طلبانه. اما در سطحی دیگر، آنها خواسته‌ای بزرگ دارند: یک دموکراسی که مردم و نه دلارها، اهمیت داشته باشند و یک اقتصاد بازار که آنچه انتظار می‌رود انجام دهد را تحویل دهد.

این دو خواسته، با هم مرتبطند. همان گونه که دیده‌ایم، بازارهای کنترل و تنظیم نشده، منجر به بحران‌های سیاسی و اقتصادی می‌شود. بازارها در آن مسیری کار می‌کنند که توسط تنظیمات مناسب دولتی کار کنند و این چارچوب و ساختار تنها در دموکراسی ‌ای می‌تواند برپا شود که انعکاس دهنده منافع و خواست کلی جامعه – و نه منافع و مصالح ۱درصد جامعه- باشد. بهترین دولتی هم که بشود با پول خریدش، دیگر به اندازه کافی خوب نخواهد بود!

مترجم: عطیه وحیدمنش

منبع: پروجکت سیندیکیت

جوزف، ای، استیگلیتز

جوزف ای استیگلیتز، استاد دانشگاه کلمبیا و برنده جایزه نوبل در اقتصاد و نویسنده کتاب «Freefall: Free Markets and the Sinking of the Global Economy.» است.

پاورقی:

۱-electoral

۲-Warren Buffett

۳-fairness