پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
موسی و شبان
دید موسی یک شبانی را به راه
کو همی گفت ای خدا و ای الاه
تو کجایی تا شوم من چاکرت
چارقت دوزم کنم شانه سرت
دستکت بوسم بمالم پایکت
وقت خواب آیم، بروبم جایکت
گر تو را بیماریی آید به پیش
من تو را غمخوار باشم، همچو خویش
ای خدای من، فدایت جان من
جمله فرزندان و خان و مان من
زین نمط بیهوده میگفت آن شبان
گفت: موسی با کیستت ای فلان
گفت با آن کس که ما را آفرید
این زمین و چرخ از او آمد پدید
گفت موسی: های! خیره سر شدی
خود مسلمان نا شده، کافر شدی
گرنبندی زین سخن تو حلق را
آتشی آید بسوزد خلق را
گفت: ای موسی دهانم دوختی!
وز پشیمانی تو جانم سوختی
وحی آمد، سوی موسی از خدا
بنده ما را چرا کردی جدا؟
تو برای وصل کردن آمدی
نی، برای فصل کردن آمدی
ما برون را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را
چون که موسی این عتاب از حق شنید
در بیابان از پی چوپان دوید
عاقبت دریافت او را و بدید
گفت: مژده ده که دستوری رسید
هیچ آدابی و ترتیبی مجوی
هرچه میخواهد دل تنگت،بگوی
مولوی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست