چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

مروری بر زندگی سیاسی امام حسین ع


مروری بر زندگی سیاسی امام حسین ع

مروری بر زندگی سیاسی امام حسین ع

● اجمالی بر مراحل زندگی

▪ محل تولد : شهر مدینه

▪ تاریخ تولد : روز سوم شعبان سال چهارم بعد از هجرت ۱ یا به نقلی پنجم شعبان سال چهارم هجرت ۲

▪ والدین : امام علی ( ع ) و حضرت فاطمه ( س )

▪ محل شهادت : کربلا

▪ تاریخ شهادت : ۱۰ محرم – سال ۶۱ هجری

▪ مدت عمر : ۵۷ سال

● اجمالی بر قبل از امامت

▪ هم عصر نبوت رسول اکرم ( ص ) : کمتر از هفت سال

▪ هم عصر امامت امام علی ( ع ) : سی سال

▪ هم عصر امامت امام حسن ( ع ) : ده سال

● اجمالی بر دوره امامت

▪ هم عصر خلافت معاویه : کمتر از ۱۰ سال ( حدود ۹ سال و نیم )

▪ هم عصر خلافت یزید : کمتر از ۱ سال ( سال آخر عمر – حدود ۶ ماه )

● اتفاقات دوران امامت

۱) در زمان خلافت معاویه

از آنجا که امام حسن ( ع ) ، پس از عقب نشینی یارانش از جنگ با معاویه و عدم اطاعت از حضرت ایشان و حتی اقدامات تروریستی بعضی از فرماندهان لشگر ایشان ، برای ترور امام حسن ( ع ) ( با مدیریت و راهبری معاویه ) ، به این نتیجه رسیدند که :

▪ معاویه در شرایط مسلط سیاسی و نظامی قرار دارد .

▪ حاکمیت سیاسی حضرت ایشان ، از اقبال عملی عمومی و پشتوانه کافی نظامی از طرف مردم برخوردار نیست ؛

▪ و از طرف دیگر حضرت ایشان معتقد بودند که لازمه استقرار و بقای یک حکومت ، به پذیرش اکثریت جامعه منوط می باشد ؛ همانطور که در بیان علت پذیرش ولایت امر بعد از امام علی (ع) ، توسط خود ، به آن اشاره می فرمایند :

آنجا که حضرتش چنین می فرمایند :

" ولانی المسلمون الامر بعده " ۳

" مسلمانان امر حکومت را بعد از علی به من واگذار کردند . "

بنابر این ، ادامه آن ، با به خطر افتادن امنیت جامعه و کیان اسلامی مواجه خواهد شد ؛ لذا تصمیم گرفتند با معاویه مصالحه کرده و خلافت را به او واگذارند . ( بشرط اینکه معاویه بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر ( ص ) و خلفای صالح قبلی عمل نماید . )

آنجا که در صلحنامه داریم :

" هذا ما صالح علیه الحسن بن علی بن أبی طالب ، معاویة بن أبی سفیان ؛ صالحه علی أن یسلّم إلیه ولایة أمر المسلمین ، علی أن یعمل فیهم بکتاب اللّه وسنّة رسوله(ص ) و سیره الخلفاء الصالحین " ۴

این مصالحه ای است که میان حسن بن علی بن ابی طالب(ع) و معاویه بن ابی سفیان برقرار می شود . بر آن قرار ، با او صلح می کند و امر خلافت را به او می گذارد ، بشرطی که بر اساس کتاب خدا و سنت رسول الله ( ص ) و خلفای صالح عمل نماید . "

لذا امام حسین ( ع ) پس از شهادت برادر بزرگوارشان ، بر مفاد قرارداد پایبند بوده و اقدامی برای لغو آن ننمودند .

آنجا که در تاریخ داریم :

معاویه نامه‏ای برای امام (ع) نوشت و لزوم پای‏بندی به صلح‏نامه را به ایشان یادآوری کرد و ضمنا تهدید نمود که اگر علیه من کید نمایی من هم با تو کید خواهم کرد. ۵

امام حسین (ع) در پاسخ معاویه فرمود :

" ما ارید حربک و لا الخلاف علیک; " ۶

" من اراده جنگ و مخالفت‏ با تو را ندارم."

و دلیل ایشان برای عدم مخالفت با معاویه ، عدم تغییرات مسلم و مشخص در اجرای مفاد صلحنامه ، توسط معاویه بود .

آنجا که در اولین مکاتبات بین کوفیان و جواب امام پس از شهادت برادرش ( در زمان معاویه ) ، می بینیم :

نامه کوفیان ، پس از شهادت امام حسن ( ع ) :

" اما بعد ، فان من قبلنا من شیعتک متطلقة انفسهم الیک لا یعدلون بک احدا و قد کانوا عرفوا رای الحسن اخیک فی دفع الحرب و عرفوک باللین لاولیائک و الغلظة علی اعدائک و الشدة فی امر الله ، فان کنت تحب ان تطلب هذا الامر فاقدم علینا فقد وطنا انفسنا علی الموت معک ." ۷

" اما بعد شیعیان شما که این جایند مشتاق شمایند و جانهایشان هوای تو دارد و هیچکس را با تو برابر و همسنگ نمی‏دانند و همگی به صحت و صوابدید رای برادرت در تاخیر جنگ پی بردند و می‏دانند که شما نسبت به دوستان مهربان و ملایم و نسبت به دشمنان خشن و سخت‏گیری اگر دوست داری که خلافت را در دست گیری پیش ما بیا که ما جان خود را برای فداکاری تا حد مرگ آماده کرده‏ایم. "

جواب امام ( ع ) به نامه فوق :

" اما اخی فارجو ان یکون الله وفقه و سدده فیما یاتی و اما انا فلیس رای الیوم ذاک فالصقوا رحمکم الله بالارض و اکمنوا فی البیوت و احترسوا من الظنة مادام معاویة حیا فان یحدث الله به حدثا و انا حی کتبت الیکم برایی‏ " . ۸

" امیدوارم که برادرم در آنچه کرد خداوندش موفق و استوار می‏داشت ، اما من امروز چنین اندیشه‏ای ندارم ، خدایتان رحمت فرماید . بر زمین بچسبید و در خانه‏ها کمین کنید و تا هنگامی که معاویه زنده است از اینکه مورد بدگمانی قرار بگیرید پرهیز کنید . اگر خداوند برای او چیزی پیش آورد و من زنده بودم اندیشه خود را برای شما خواهم نوشت و السلام ."

از طرف دیگر امام حسن ـ (ع) ـ که رسماً خلیفه مسلمانان بود و تمام اختیارات و لوازم یک خلیفه را نیز دارا بود ، پس از آن اتفاقات ، به صلحنامه با معاویه تن داد . ولی ، در مقابل ، امام حسین ـ (ع) ـ تنها به عنوان یک شهروند مطرح بوده و هیچ مسئولیت اجرایی بر عهده نداشت ، که بخواهد اقدام رسمی سازمان یافته انجام دهد .

این ۹ سال در دوره خلافت معاویه با کمترین مشکل ادامه یافت ، تا آن که در اواخر عمر معاویه و احساس خطر مرگ ، دست به اقدامی خلاف مفاد صلحنامه زد .

آنجا که در صلحنامه داریم :

" و لیس لمعاویه بن أبی سفیان أن یعهد لأحد من بعد عهدا ، بل یکون الأمر من بعده شوری بین المسلمین . " ۹

" و معاویه حق ندارد برای بعد از خود ، هیچ کس را به ولیعهدی نصب کند ، بلکه کار خلافت را به شورا گذارد تا مسلمانان کسی را که صلاح دانند ، نصب کنند . "

اما معاویه در سال ۵۹ هجری تصمیم گرفت پسرش یزید را به عنوان خلیفه پس از خود تعیین کند و برای اطمینان از وقوع چنین امری بر آن شد که در زمان حیات خود از مردم برای او بیعت بگیرد .معاویه خود نخستین کسی شد که با پسرش یزید دست بیعت داد .

اما مخالفین زیادی همچون حسین بن علی بن ابیطالب و عبدالله زبیر و ... از جمله اشخاصی بودند که با یزید دست بیعت ندادند .

آنجا که امام پس از این انتخاب می فرمایند :

" انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل یزید.۱۰

" آن گاه که افرادی چون یزید بر مسند حکومت اسلامی بنشیند , باید فاتحه اسلام را خواند. "

البته ، بر اساس مکاتبات بین امام و کوفیان و سخنرانی های ایشان در ایام محرم ، قبل از شهادت ، مشخص می شود که ایشان ، خلافت معاویه و تبعا یزید را صالح نمی دانسته ، ولی اقدام به مخالفت رسمی و سازمان یافته را ، مقید به خواست عمومی و اقبال مردمی ، می دانسته است .

و معاویه نیز از این مشی سیاسی امام مطلع بوده ، بدین دلیل اقدام جدی و برخورد تهاجمی با عدم بیعت ایشان نکرده و حتی از یزید نیز می خواهد که امام را تحت فشار قرار ندهد .

۲) در زمان خلافت یزید

از این قسمت تاریخ به بعد ، زندگی سیاسی امام ، وارد یک مبارزه تمام عیار با رعایت تمام اصول منطقی " هدف گذاری " و " خواست مردمی " می شود ، که در ۴ مرحله زیر شکل می گیرذ :

مرحله اول : کوشش برای نپذیرفتن بیعت تحمیلی یزید و از طرف دیگر تحقیق درباره امکان تشکیل حکومت در کوفه .

( از ۲۸ رجب سال ۶۰ هجری تا ۸ ذی الحجه ، یعنی ۴ ماه و ۱۰ روز )

پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری ، یزید به خلافت نشست ، و در اولین اقدام برای مستحکم کردن پایه های حکومت خود ، دستور صریح برای گرفتن بیعت از همه مخالفین به نام از جمله امام حسین ( ع ) داد .

آنجا که در تاریخ داریم :

یزید با ارسال نامه ای به حاکم مدینه ولید بن عتبه نوشت :

" اذا اتاک کتابی هذا فأحضر الحسین بن علی و عبداللّه بن الزبیر فخذهما بالبیعة فإن امتنعا فاضرب اعناقهما و ابعث الیّ برؤوسهما ." ۱۱

" هنگامی که نامه ام به دستت رسید حسین بن علی و عبداللّه بن زبیر را حاضر کن و از آن دو بیعت بگیر ، پس اگر از بیعت نمودن خودداری کردند گردنهای آنان را بزن و سرهایشان را برای من بفرست. "

ولیکن امام بدلیل این که یزید را شخصی فاسد که لیاقت خلافت را ندارد و بیعت با او را تایید حکومت نامشروع او می دانست ، از بیعت با او سرباز زد ، و اولین قدم رسمی را برای اعلام مخالفت خود ، در حضور حکمران مدینه برداشت .

آنجا که حضرتش در اولین اظهار نظر خود در خانه ولید ، مسئله بیعت خواستن یزید را پیش کشید ،

و امام این گونه بیان فرمود :

" ایها الامیر انّا اهل بیت النبوّة و معدن الرسالة و مختلف الملائکة و محل الرحمة بنافتح اللّه و بناختم و یزید رجل فاسق شارب الخمر قاتل النفس المحرمة معلن بالفسق و مثلی لا یباع مثله. " ۱۲

« ای امیر ، ما خاندان پیامبر و معدن رسالتیم ، خاندان ماست که محل نزول فرشتگان الهی و محل نزول رحمت خداست ، خداوند اسلام را با خاندان ما آغاز کرد و با خاندان ما به پیش برد و حال آنکه یزید مردی زشت کردار، شرابخوار ، قاتل انسان بی گناه و آشکار کننده و تظاهر کننده به فسق است . بنابراین کسی مانند من با کسی مانند او بیعت نخواهد کرد . »

امام حسین (ع) چون اوضاع مدینه را واژگونه یافت ، درنگ در آن شهر مقدس را جایز ندانست و در روز یکشنبه دو روز مانده به آخر رجب از سال ۶۰ هجری به اتفاق اهل بیت و یاران خود راهی مکه شده و حرکت ارشادی خود را شروع و هدفش را چنین بیان کرد .

● هدف امام از حرکت سیاسی خود :

در وصیتی به برادرش محمد بن حنفیه چنین بیان فرمود :

" بسم الله الله الرحمن الرحیم ، هذا ما اوصی به الحسین بن علی الی اخیه محمد بن الحنفیة ، ان الحسین یشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا عبده و رسوله جاء بالحق من عنده و ان الجنة حق و النار حق و الساعة آتیة لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور . و انی لم اخرج اسرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ( ص) ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی علی بن ابی‏طالب . فمن قبلنی بقبول الحق فالله اولی بالحق و من رد علی هذا اصبر حتی یقضی الله بینی و بین القوم و هو خیر الحاکمین و هذه وصیتی الیک یا اخی و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب . " ۱۳

" به نام خدا ، این وصیت حسین به برادرش محمد حنفیه است ؛ حسین به یگانگی خدا و رسالت محمد (ص ) و حقانیت پیام او و بهشت و جهنم و قیامت شهادت می دهد . حقیقت آنکه من از روی سرمستی و گردنکشی و فساد و ظلم خارج نشده ام و جز این نیست که خارج شدم برای اصلاح در امت جدم (ص) . اراده دارم امربه معروف و نهی از منکر کنم و مطابق سیرت جدم و پدرم علی بن ابیطالب (ع) رفتار کنم . پس هر کس به من بخاطر حقانیتم رو کند ، مانند آنست که بخدا رو کرده است و کسی که مرا نپذیرد ، صبر خواهم کرد تا خداوند چه پیش آورد . این وصیت من است و توفیق هم از خداست ، بر او توکل کرده و از او امداد می جویم . "

چون مردم کوفه در عراق از مرگ معاویه و امتناع امام حسین (ع) از بیعت با یزید اطلاع یافتند ، نامه های فراوانی در پشتیبانی از امام امضاء کرده و حضرتش را به کوفه فراخواندند .

از جمله نامه زیر می خوانیم :

" عجل القدوم یابن رسول الله فان لک بالکوفة مائة الف سیف فلاتتاخر ." ۱۴

" ای فرزند رسول خدا ، در اقدام برای رسیدن به کوفه و ( در دست گرفتن حکومت ) عجله کن که ۱۰۰.۰۰۰ نفر آماده رزمند . "

امام برای روشن کردن ذهن کوفیان از هدف خود چنین نوشتند :

" فقد علمتم انّ رسول اللّه ـ (ص) ـ قد قال فی حیاته : من رأی سلطاناً جائراً مستحلاّ لحرم اللّه ناکِثاً لعهداللّه مخالفاً لسنة رسول اللّه یعمل فی عباداللّه بالاثم و العدوان ثم لم یغیّر بقول و لا فعل کان حقیقاً علی اللّه اَنْ یدخله مدخله و قد علمتم ان هؤلاء القوم قد لزموا طاعة الشیطان و تولّوا عن طاعة الرحمن و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استأثروا بالفیی ء و اَحَلّوا حرام اللّه و حرموا حلاله و انّی احق بهذا الامر لقرابتی من رسول اللّه ـ (ص ) ـ."۱۵

«شما می دانید که پیامبر خدا در زمان حیات خود فرمود: هر کس سلطان بدکاری را ببیند که حرام خدا را حلال می کند ، عهد خدا را می شکند ، مخالف سنت رسول خدا عمل کرده به گناه و دشمنی در میان آنان رفتار می کند ، آن گاه با گفتار و کردار خود با آن سلطان به مخالفت برنخیزد خداوند او را نیز به همان جایی داخل می سازد که آن سلطان ستمگر را داخل می سازد ـ یعنی جهنم ـ و شما آگاهید که این قوم ـ بنی امیه ـ پیروی از شیطان را برگزیدند و از اطاعت خدا روی برتافتند ، فساد و تباهی را آشکار و حدود الهی را تعطیل نمودند و فیی ء را به تصرف خود درآوردند ، حرام خدا را حلال و حلالش را حرام نمودند و حال آنکه من به این امر ـ سرپرستی و حکومت بر مردم و جانشینی پیامبر (ص) ـ سزاوارترم ؛ به دلیل جایگاهم نسبت به رسول خدا ـ (ص) ـ.»

و امام پس از اصرار کوفیان برای اطمینان از خواست عمومی آنها ، مسلم ابن عقیل را بسوی کوفه فرستاد ؛

و به آنها نوشت :

" و قد بعثت الیکم ... ثقتی من اهل بیتی و امرته ان یکتب الی .... رایکم فان کتب الی انه قد اجمع رای ملاکم و ذوی الفضل ....منکم علی مثل ما قدمت علی به رسلکم و قرات فی کتبکم اقدم علیکم و شیکا ان شاءالله...; " ۱۶

" اینک ... شخص مورد اعتماد از خانواده خود را به سوی شما گسیل داشتم و به او دستور دادم که مرا از وضعیت ..و رای شما مطلع گرداند ، پس اگر برای من بنویسد که ، نظر بزرگان ... شما بر همان چیزی استقرار یافته که فرستادگان شما به اطلاع من رساندند و در نامه هایتان خواندم ، به سرعت‏ به سوی شما خواهم آمد ان شاءالله . "

مسلم به روز پنجم شوال وارد کوفه شد . چون خبر ورودش انتشار یافت ۱۲۰۰۰ نفر و بقولی ۱۸۰۰۰ نفر با او بیعت کردند .

به همین دلیل مسلم این مطلب را به امام حسین (ع) گزارش داد و از آن حضرت خواست به کوفه بیاید .

" عجل الاقبال حین یاتیک کتابی فان الناس کلهم معک " ۱۷

" نیروهای مردمی کوفه با شما هستند ، پس با رسیدن نامه من با تعجیل ، به کوفه حرکت کنید . "

امام با دیدن نامه مسلم ، نامه ای به بزرگان بصره نوشته و آز آنها دعوت به همکاری کرد و سپس راه افتاد .

نامه امام به اهالی بصره :

" و انا اَدعوکم الی کتاب اللّه و سنّة نبیه ـ (ص) ـ فان السّنة قد امیتت و ان البدعة قد احییت و ان تسمعوا قولی و تطیعوا امری أهدکم الی سبیل الرشاد. " ۱۸

" من شما را به سوی کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا می خوانم، ـ به راستی که در این زمان ـ سنت رسول خدا از بین رفته و بدعت جای آن را گرفته است . بنابراین اگر سخنانم را شنوا باشید و فرمانم را اطاعت کنید شما را به سوی راه رشد و سعادت هدایت و راهنمایی می کنم. "

مرحله دوم : تصمیم گیری برای تشکیل حکومت و حرکت بسوی کوفه و همچنین مصون ماندن از تعرض دشمن .

( از هنگام حرکت امام بسوی کوفه تا زمان محاصره )

امام روز ۸ ذی الحجه سال ۶۰ هجری از مکه بسوی کوفه حرکت کرد و راه خود بسوی براندازی حکومت ظلم یزید و تشکیل حکومت عدل اسلامی را آغاز نمود .

در همان روز مسلم در کوفه علیه ابن زیاد خروج کرد و فردای آن روز ( روز عرفه ) بدستور ابن زیاد کشته شد .

خبر به امام رسید . ایشان با یاران خود به مشورت نشست و سخنانی به زبان آورد که نشان می دهد که ایشان از اوضاع پیش آمده ، شرایط را سخت تر و امنیتی تر پیش بینی می کند که احتمال دارد بعضی بدلایل محافظه کارانه ، نخواهند خطر ریسک آن شرایط را بپذیرند ، لذا بصراحت ضمن بیان اوضاع جدید ، از آنها می خواهد که ، اگر تصمیم آنها مقطعی و احیانا به امید امتیازات بعدی سیاسی ، آنهم بدون تحمل خطرهای آن بوده است ، بر گردند ؛ از جمله آنها ، سخن آن حضرت با اصحاب و یاران خود در منزل ثعلبیه است که پس از خبر شهادت مسلم و عبداللّه بن یقطر ایراد فرمود :

آنجا که می فرماید :

" ایّها الناس... و قد خذلتنا شیعتنا و قُتِل مسلم و هانی و قیس بن مسهر و عبداللّه بن یقطر،فمن اراد منکم الانصراف فلینصرف. »۱۹

" ای مردم آگاه باشید ، همانا پیروان و شیعیان ما ، ما را خوار کردند و مُسلِم ، هانی و قیس بن مسهّر و عبدالله بن یقطر به شهادت رسیدند ، پس هر کس از همراهی ما پشیمان شده می تواند بازگردد . "

اما از آنجا که امام هنوز به عقب نشینی و یا کوتاهی کوفیان مطمئن نشده و اعتقاد داشتند می توانند هدف خود را در مبارزه با ظلم یزید و یاری مردم ، از همان مسیر بسوی کوفه دنبال کنند ،

آنجا که در یکی دیگر از سخنانشان می فرمایند :

"فان نزل القضاء بما نحب فنحمد اللّه علی نعمائه... و ان حال القضاء دون الرّجاء فلم یتعدّ من کان الحقّ نیّته و التقوی سریرته. "۲۰

" اگر قضای الهی براساس آنچه ما دوست داریم محقق شود او را به خاطر نعمتهایش سپاس می گوئیم ، و اگر برخلاف آنچه ما امیدواریم رُخ دهد ، آن کسی که نیتش پیروی از حق بوده و پرهیزکاری و تقوا را پیشه خود ساخته است تجاوزکار نخواهد بود. "

و رای غالب نیز ، رفتن به سمت کوفه بود ، چرا که اعتقاد داشتند که شرایط رهبری و جایگاه امام فراتر از مسلم بوده و می توانند حرکت مردم کوفه را منسجم کرده و به انجام برسانند ؛ بسوی کوفه حرکت کردند.۲۱.

کاروان امام در نزدیکی کوفه توسط لشکر ۱۰۰۰ نفری حر ابن یزید ریاحی محاصره می شوند .

از آنجا که حر ، فردی سالم و محترم بود با امام خوشرفتاری کرده و امام تصمیم می گیرند آنها را از هدف خود آگاه کنند . ایشان در دو نوبت برای لشکریان حر سخنرانی کرده ( پس از نمازی که همگان به امامت امام خواندند ) .

و سپس امام اعلام کرد :

" نحن اهل البیت اولی بولایه هذاالامر علیکم من هولائ المدعین ما لیس لهم .... و ان کرهتمونا ... انصرفت عنکم " ۲۲

" ما اهل بیت به ولایت اولی تر یم تا این موجودین . من بسوی شما نیامدم مگر بعد از دعوت شما کوفیان با نامه هایتان . حال اگر حاضر نیستید با من هم پیمان شوید ، من برمی گردم . "

در این جا حر اظهار بی اطلاعی کرده و می گوید من دستور دارم شما را به کوفه ببرم . امام ناراحت شده و تصمیم به بازگشت به حجاز می گیرند که پس از یک مشاجره ، قرار بر آن می شود که امام نه تسلیم شده به کوفه برود و نه به حجاز بازگردد ، بلکه بسمت یک مسیر سومی حرکت کنند تا دستور جدید از ابن زیاد برسد .۲۳

مرحله سوم : کوشش برای جلوگیری از درگیری نظامی و خونریزی ناموجه و تلاش برای ترک مخاصمه و برگشتن به حجاز .

( از زمان محاصره تا قبل از شروع جنگ در روز عاشورا )

در این مرحله ، شرایط کاملا نظامی شده و امکان پیگیری ورود به کوفه و تشکیل حکومت بسیار ضعیف شده که امام تصمیم می گیرند ، به هر قیمتی شده تسلیم نشده و به کوفه نزد ابن زیاد نروند .

تا آن زمان امام حسین (ع) ـ با دعوت کوفیان در راستای انجام تکلیف شرعی خود نسبت به مبارزه عملی با حاکمی فاسق و ستمگر ، عازم کوفه شده بود ؛ اما پس از ملاقات با لشکر حُرّ ، دیگر تکلیفی متوجه امام نبود . از این رو آمادگی خود را نسبت به بازگشت از همان مسیری که آمده بود یا حتی به منطقه ای دور افتاده از حدود و مرزهای قلمرو اسلامی اعلام نمود ؛ اما حرّ می خواست امام را دستگیر کند و به نزد عبیداللّه ببرد و این ، چیزی بود که امام از پذیرش آن سرباز زد .

حُر به امام عرض کرد:

" ارید أن أنطلق بک الی عبیداللّه بن زیاد " ۲۴

" می خواهم تو را به نزد عبیدالله بن زیاد ببرم. "

و امام در پاسخ او فرمود:

" اذن و اللّه لا اتّبعک. " ۲۵

" در این صورت به خدا سوگند که از تو تبعیت نمی کنم. "

و امام بهترین حالت را این می دیدند که بتوانند از راه آمده بازگردند و بالتبع جنگ ناعادلانه ای سرنگرفته و خونریزی نشود .

شاهد بر این مدعا ، حداقل ۵ مرتبه ، پیشنهاد ترک مخاصمه و برگشتن به حجاز توسط امام می باشد .

الف) قبل از نماز ظهر در حضور حر و نیروهایش

" و ان لم تفعلوا و کنتم لمقدمی کارهین و لقدومی علیکم باغضین انصرفت منکم الی المکان الذی جئت منه الیکم " ۲۶

" اگر از آمدن من ناراضی هستید به مکانی که از آنجا آمده‏ام مراجعت‏خواهم نمود . "

ب) بعد از نماز عصر همان روز

" و ان أنتم کرهتمونا وجهلتم حقنا و کان رأیکم غیر ما أتتنی کتبکم و قدمت به علی رسلکم انصرفت عنکم "۲۷

" اگر از ما روی بگردانید و حق ما را نشناسید و رای شما درحال حاضر غیر از آن باشد که در دعوت نامه هایتان نوشته بودید، من از همین جا مراجعت کرده به سوی شما نخواهم آمد ."

ج) پاسخ به فرستاده عمر سعد در کربلا در بیان علت حضورش در کربلا

" کتب الی اهل مصرکم هذا ان اقدم فاما اذکرهتمونی فانا انصرف عنکم " ۲۸

" ... اما اگر مرا خوش نمی دارید از آمدن به سوی شما منصرف می شوم."

د) در مذاکراتی که با عمر سعد در کربلا انجام دادند . که در نامه محرمانه عمرسعد به ابن زیاد چنین منعکس شده است :

" امّا بعد فانّ اللّه قد اطفأ النائرة و جمع الکلمة و اصلح امر الأمّة هذا حین قد اعطانی ان یرجع الی المکان الذی منه أتی اَو ان نسیّره الی ایّ ثغر من ثغور المسلمین شئنا. " ۲۹

" اما بعد ، همانا خداوند آتش فتنه را خاموش کرد و وحدت کلمه را ایجاد ساخت و امر امت را اصلاح نمود و این زمانی آشکار شد که ـ حسین ـ از من خواست که به سوی آن مکانی که از آنجا آمده است بازگردد یا ما او را به سوی هر یک از مرزهای مسلمانان که بخواهیم تبعید کنیم . "

و) ضمن سخنرانی پرمعنی و هیجان آور در روز عاشورا

" فانظروا هل یحل لکم قتلی ؟ ... اما فی هذا حاجز لکم عن سفک دمی ؟ .... اتطلبونی بقتیل منکم قتلته ؟ " ۳۰

و " ایّها الناس اذا کرهتمونی فدعونی انصرف الی مأمنی من الأرض " ۳۱

" ای مردم ! اگر دعوت شما از من از روی اکراه بوده است به سوی محل اَمن خویش باز می گردم . "

مرحله چهارم : دفاع اضطراری و قهرمانانه برای نپذیرفتن ذلت تسلیم

در این مرحله چون امام را مخیر کرده بودند بین دو امر " ذلت تسلیم یا کشته شدن " ، ایشان جنگ جوانمردانه را برای دفاع از شرافت و حقانیت خود و اهداف خود انتخاب و عاشقانه آنرا می پذیرند .

آنجا که خطاب به لشکریان کوفی می فرمایند :

" اَلا و انّ الدّعی ابن الدّعی قد ترکنی بین السّلّة و الذّلّة و هیهات له ذلک منی ، هیهات منا الذّلّة اَبی اللّه ذلک و رسوله و المؤمنون و حجور طهرت و جدود طابت ان یؤثر طاعة اللئام علی مصارع الکرام . " ۳۲

" آگاه باشید که این حرامزاده فرزند حرامزاده مرا مخیّر گذاشته است بین انتخاب مرگ یا ذلت و خواری ، و حال آنکه او هرگز به خواسته اش درباره من نخواهد رسید و هرگز خواری و ذلت را بر نخواهم گزید ؛ زیرا خداوند ابا دارد که ذلت را نصیب رسولش و مؤمنان و آنانی که از رحِمهای پاک و صُلبهای طاهرند نماید و اطاعت از لئیمان را به جای فروتنی در مقابل انسانهای بزرگوار بر آنها نمی پسندد. "

البته امام می دانستند اگر تسلیم هم بشوند ، سرانجام همانند مسلم ، توسط ابن زیاد کشته خواهند شد .

آنجا که امام در سخنرانی روز عاشورا می فرمایند :

" قیس از لشکریان یزید گفت : تسلیم ابن زیاد شو در امان میمانی ، امام فرمودند : مسلم را نیز امان دادند و کشتند ، تو می خواهی من تسلیم شوم آنگاه مثل مسلم خونم را بریزید .... بخدا قسم هرگز دست ذلت به اینان نمی دهم ." ۳۳

● و در یک کلام :

▪ امام حسین (ع ) پس از برادرشان ده سال امامت را بر عهده داشتند .

▪ حدود ۹ سال و نیم مدت مذکور را در زمامداری معاویه بسر برده و مابقی را در مبارزه با یزید گذراندند .

▪ بدلیل مصالحه بین امام حسن ( ع ) و معاویه ، که ولایت امری به معاویه واگذار شده بود ، و امام تخلف صریح و قابل توجهی در انجام آن توسط معاویه مشاهده نکردند ، اقدام سیاسی خاصی علیه معاویه انجام ندادند .

▪ پس از اولین تخلف معاویه ، که یزید را برای حکومت بعد از خود انتخاب کرد ، امام مخالفت علنی خود را اعلام نمود ، ولی صرفا در مرحله اعلام آن بود و اقدام تحریک آمیزی نکردند .

▪ معاویه نیز با مخالفت امام برخورد قهری نکرد .

▪ پس از مرگ معاویه ، یزید در اولین اقدام ، دستور اخذ بیعت از امام صادر کرد .

▪ امام ضمن مخالفت جدی ، تصمیم به علنی کردن آن ، با ترک مدینه و هجرت به مکه و حرکت ارشادی خود کردند .

▪ کوفیان ، با اطلاع از حرکت سیاسی امام ، با نامه نگاری های فراوان ، خواستار حضور ایشان در کوفه و گرفتن رهبری جامعه آنجا شدند .

▪ امام به دلیل اعتقاد به لزوم حضور و خواست عمومی مردم در عملی کردن هدف های سیاسی خود ، برای اطمینان از این امر ، مسلم را به کوفه فرستادند .

▪ پس از ورود مسلم به کوفه و بیعت عامه مردم با ایشان ، نامه ای برای امام و دعوت ایشان به عجله برای ورود به کوفه ارسال کردند .

▪ امام ، پس از این نامه ، حجت را تمام شده دیدند و حرکت خود را ، برای برقراری یک نظام عدل در کوفه ، تسریع کردند .

▪ با نزدیک شدن امام به کوفه ، حر ، از فرماندهان ارشد ابن زیاد ، جلو ایشان را گرفته و وضعیت حکومت نظامی کوفه را برای ایشان تشریح کردند .

▪ امام ، بدلیل کمبود یاور و عقب نشینی کوفیان از درخواست خود از حضور امام ، شرایط را مناسب ندیده و پس از نماز ظهر و عصر ، در دو سخنرانی ، به صراحت ، بیان می کنند ، که من سرخود به این راه نیامده ام ، بلکه به درخواست اکثریت کوفیان ، به این امر اقدام نمودم ؛ و حال در صورت انصراف آنها از این امر ، اجازه برگشت می خواهم .

▪ حر ، بدستور ابن زیاد ، از پذیرفتن پیشنهاد امام خودداری و ایشان را تحت الحفظ به سمت کربلا حرکت داده و از کوفه که می توانست آبستن حوادثی باشد دور می کنند .

▪ امام ، از آنجا که احتمال جنگ و کشته شدن خود و یاران و خانواده خود را می دادند ، و مطمئن به عدم تحقق اهداف خود شده بود ند ، پیشنهاد خود را در سه مرحله دیگر ، به فرستاده عمرسعد – به خود عمر سعد – و حتی روز عاشورا ، مبنی بر اجازه بازگشت به مکه و یا حتی منطقه ای دیگر مطرح می کنند .

▪ شمر ، بر اساس دستور یزید ، از عمر سعد می خواهد که کار را در همین جا تمام کرده و یا " بیعت ایشان " را بگیرد و یا " او را به قتل " برساند و غائله را خاتمه دهد .

▪ امام ، بدلیل این که بیعت را مشروعیت بخشیدن به " حکومت غیر مردمی و ظالمانه " یزید و تایید " اعمال خلاف دین " او می دانست ، جنگ با لشکریان یزید را حتی در صورت کشته شدن ، بر ذلت بیعت ترجیح داده و با فدا کردن تمام هستی خود و فرزندانش حماسه ای آفرید و با نرفتن به زیر بار ظلم و ستم و با نپذیرفتن ذلت و خواری ، پیشوای هر انسان آزاده و سرمشق جاودانه تاریخ شد .

محمد صالحی

زیرنویسها :

۱- اعلام الوری طبرسی , ص ۲۱۳ – ( یا نقل سوم شعبان سال چهارم بعد از هجرت – کتاب : مصباح المتهجد- ص ۷۵۸ )

۲- ارشاد – ص ۱۹۸

۳- مقاتل الطالبین ص ۳۵ – بحارالنوار ج ۴۴ – ص ۴۰

۴- بحار الأنوار ج ۴۴ ص ۶۵ ، الغدیر ج ۱۱ ص ۶

۵- ابو حنیفه دینوری ، الاخبار الطوال ، ص ‏۲۰۵ - تاریخ ابن کثیر، ج ‏۸ ، ص‏۱۶۴

۶- ابو حنیفه دینوری، الاخبار الطوال، ص ‏۲۰۵ و ۲۰۶

۷- ابو حنیفه دینوری ، الاخبار الطوال، ص‏۲۰۳.

۸- همان .

۹- بحار الأنوار ج ۴۴ ص ۶۵ ، الغدیر ج ۱۱ ص ۶

۱۰- مقتل خوارزمی , ج ۱, ص ۱۸۴ - لهوف , ص ۲۰

۱۱- تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۱۵؛ کامل ابن اثیر، ج ۴، ص ۱۴

۱۲- الفتوح ، ج ۵، ص ۱۴؛ مقتل خوارزمی ، ج ۱، ص ۱۸۴؛ مثیر الاحزان ، ص ۲۴؛ بحارالانوار ، ج ۴۴، ص ۳۲۵.

۱۳- مقتل خوارزمی ، ج‏۱، ص‏۱۸۸; بحارالانوار ، ج‏۴۴، ص‏۳۲۹.

۱۴- تاریخ طبری، ج‏۳، ص‏ ۲۷۸

۱۵- الفتوح، ج ۵، ص ۹۱؛ مقتل خوارزمی، ج ۱، ص ۲۳۴؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۸۱.

۱۶- تاریخ طبری، ج‏۷، ص‏۲۳۵

۱۷- مقتل ابو مخنف ص ۵۱

۱۸- تاریخ طبری ، ج ۳، ص ۲۸۰ ؛ مثیر الاحزان، ص ۲۷ ؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۴۰.

۱۹- ارشاد شیخ مفید ص ۲۰۳

۲۰- تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۰۱ (۵/۴۰۲).

۲۱- ارشاد مفید، ج ۲، ص ۶۷

۲۲- ارشاد مفید ص ۲۰۵ و ۲۰۶ و تاریخ طبری ج۴ ص ۳۰۳-۳۰۴ و مقتل ابومخنف ص ۸۴

۲۳- همان

۲۴- تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۰۴

۲۵- همان

۲۶- همان

۲۷- همان

۲۸- مقتل ابو مخنف ص ۹۶

۲۹- تاریخ الطبری ، ج ۴، ص ۳۱۳

۳۰- مقتل ابومخنف ص ۱۱۷-۱۱۸

۳۱- تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۲۳

۳۲- احتجاج، ص ۳۳۶ ؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۱۱۰ ؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۸۳

۳۳- مقتل ابو مخنف ص ۱۱۸

منابع :

۱- کتاب قضاوت زن در فقه اسلامی همراه با چند مقاله دیگر : مقالات " تطبیق قیام امام حسین (ع) با موازین فقهی " و " دو سوال درباره قیام امام حسین (ع) " – مرحوم آیه الله صالحی نجف آبادی

۲- مراحل شکل‏گیری قیام خونین سیدالشهداء (ع) – پدیدآورنده : محمدتقی سبحانی‏نیا - http://hawzah.net/Hawzah

۳- نگاهی اجمالی به مراحل قیام امام حسین (ع) – محمد صالحی – http://mahsan.parsiblog.com/-۹۲۳۰۵۴.htm

۴- زندگینامه امام حسین ( ع) - http://www.emam۱۲.com/modules.php?name=News&file=article&sid=۱۶

۵- جایگاه تکلیف الهی و بیعت در قیام امام حسین علیه السلام - محمد جواد ارسطا - فصلنامه حکومت اسلامی- شماره ۲۵

۶- مفاد صلح نامه امام حسن علیه السلام و معاویه - http://www.khabaredoost.blogfa.com/post-۳۶.aspx

۷- درسهایی از نهج البلاغه – ج۲ – ص ۶۲ – مرحوم آیه الله منتظری

۸- زندگانی امام حسین (ع) - www.balagh.net

تحقیق : محمد صالحی – ۱۶/ ۹ / ۸۹ – مصادف با اول محرم http://mahsan.parsiblog.com



همچنین مشاهده کنید