جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا

بازشناسی یک فرهنگ


بازشناسی یک فرهنگ

اینکه عاشورا را به مثابه یک فرهنگ تلقی کنیم حدیث تازه ای نیست که مکرر نیز گفته شده اما این فرهنگ را از چه منظری باید به تماشا بنشینیم و اصلا آیا «باید» در تلقی و نگاه به این فرهنگ وجود دارد حرف دیگری است

قدر مسلم آنچنان که از نصوص تاریخی بر می آید یکی از اهداف حرکت امام حسین(ع) آمریت به معروف و ناهیت از منکر بوده است اما اینکه تمام حرکت حضرت را در این گزاره خلاصه کنیم به نظر منافات دارد، با فرهنگ دانستن حادثه سترگ عاشورا، چرا که فرهنگ دانستن یک جریان یعنی یک کلیت را که متشکل از مؤلفه های بسیار است در نظر گرفتن و فرهنگ دانستن عاشورا و بازخوانی و بازشناسی آن نیاز به یک روش شناسی ویژه و یک معرفت شناسی بنیادی دارد. نوشتار زیر دغدغه ای از این دست است که با هم می خوانیم.

۱- تاسوعا و عاشورای حسینی روز نهم و دهم محرم الحرام، یعنی روز حماسه ای بزرگ در تاریخ اسلام که سال شصت ویکم هجری اتفاق افتاد و حالا در سال هزار و چهارصد و بیست و شش هجری در اینجای تاریخ ایستاده ایم و داریم از آن صحبت می کنیم و به آن نگاه می کنیم. تاسوعا و عاشورا ی حسینی که به عنوان دو نماد برجسته تشیع در طول تاریخ شیعه نقطه آغاز بسیاری از حرکت ها بوده است،آنچنان برجستگی ذاتی پیدا کرده است که از منظرهای مختلفی محل تأمل و مداقه اند.

تاسوعا و عاشورا یک جریان است، جریانی که دقیقا از یک فرجام تاریخی آغاز می شود. تاسوعا روز نهم است و عاشورا روز دهم. یعنی ده روز از حرکت یک آزادمرد تاریخ می گذرد. ده عدد کاملی است «تلک عشره کامله» و در بعد ازظهر روز دهم ،عاشورا در نقطه اوج خود به فرجامی خونین می رسد و تاریخ که انگار هیچ گاه از بهت همیشه خود سر بیرون نخواهد آورد انگار «خورشید را بر نیزه خواب می بیند» و اینکه «خورشید را بر نیزه؟ آری اینچنین است

خورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است»

و حماسه حسینی جریانی آغاز شده از یک فرجام، شبیه سیلی بنیان کن در سراسر رگهای زمین جاری می شود و این خود تازه یک آغاز است تا کی به فرجام رسد؟

در مسیر همین جریان است که به تعبیر زنده یاد شریعتی تو آن دو رود از ازل جاری را می توانی ببینی که آن سو هابیل است و این سو قابیل، این سو حسین (ع) و تمامی پاکان و آزادگان تاریخ هستند و آن سو تمام رجس های زمان من آل یزید که یزید تنها یک انعام بود و «بل هم اضل» اما تکثیر اوست که در حضور تمامی آینه ها سیاهی و تباهی را منتشر کرده است.

گفتیم عاشورا و تاسوعا یک جریان است. جریانی را که می توانی در هر درنگی با رنگی دیگرگون ببینی و حماسه حسینی و تغزل حسینی با این نگاه است که برایت معنا پیدا می کند وقتی که «حماسه چون به غزل ختم می شود زیباست» . برای همین است که عاشورا و تاسوعا را در یک جمله و ترکیب کلی تر باید یک فرهنگ نامید. یک فرهنگ که در بعد دینی، سیاسی، اجتماعی، هنری و اخلاقی آموزه ها و انگارهایی بسیار موثر و کارامد برای طرح شدن دارد.

آموزه ها و انگاره هایی که ادب، فلسفه، عرفان، منطق و مهم تر از همه فرهنگ انسان زیستن را به تو می بخشد.

فرهنگی که می تواند فرازمانی و فرامکانی باشد و تنها عنصر هویت بخش انسان همین فرهنگ است و بدون هیچ مقدمه ای هر ورق خوانده ای اذعان می کند که انسان معاصر تا چه اندازه نیاز به این هویت دارد.

۲-از امام رضا (ع) روایت شده که چون ماه محرم داخل می شد پدر مرا کسی خندان نمی دید و اندوه و حزن پیوسته بر او غالب می شد تا روز دهم. چون روز عاشورا می شد آن روز، روز مصیبت و حزن و گریه او بود و می فرمود، امروز روزیست که حسین (ع) شهید شده است.

و این تلاش همیشه ای بود از ائمه اطهار (ع) در بسط و احیای فرهنگ حسینی و بسط و احیای آن در میان توده و خواص مردم البته با زبان خاص هریک که روش شناسی تقسیم این نوع از روایات خود گواه بر تفاوت واگویه اهمیت این فرهنگ است.

در ترویج و احیای فرهنگ حسینی یکی از زیارات ماثوره ای که به سندهای متواتر البته _ با اندکی اختلاف _ از امامان معصوم نقل است خواندن زیارت عاشوراست . حاج شیخ عباس قمی در صحیفه ارزشمند خود _ مفاتیح الجنان _ روایاتی را در باب فضیلت خواندن این زیارت در بیشتر اوقات سال به خصوص در عزاها و اعیاد مذهبی مسلمانان آورده است. زیارتی که با سلام بر امام حسین (ع) با عنوان اباعبدالله، ابن رسول الله، خیرهٔ الله و ابن خیرته، ابن امیرالمومنین و ابن سیدالوصین و ابن فاطمه سیده نساءالعالمین و ... شروع می شود و تا پایان زیارت این سلام ها با فرازهایی بس عجیب و عظیم ادامه دارد، فرازهایی که انگار یک معرفت شناسی تخصصی در حوزه امام شناسی و ولی شناسی تشیع است و یک رهبر شناسی در حوزه اسلامی و پایان زیارت که خواسته شده با «اللهم لک الحمد الشاکرین لک علی مصابهم...» تمام این معرفت شناسی را در حوزه عمل نیز داشته باشی و از حوزه ای تئوریکال به وسعتی پراگماتیست برسی.

متاسفانه این زیارت که با لایه های معنایی بسیار عمیق خود _ گویی که عوام و خواص را توامان مورد خطاب خود دارد _ از آن همه توجهی که به قرائت آن شده تنها وجه صوری و قرائت ظاهری آن موردتوجه عوام و خواص قرار گرفته است و کمتر تاویل های معرفتی و بینش سازی عمیق آن موردنظر قرار گرفته است.

مطمئنا توصیه به قرائت این زیارت یعنی تامل و تدبر در معنای آن و نه قرائتی طوطی وار و احیانا اشکی از سرصفای دل _ که البته این نیز به قدر خود اجری دارد و البته منظور حضرات معصومین از این زیارت کجا و مقام ظاهری این اجر معنوی کجا- . وقتی در فراز ابتدای زیارت حضرت را آنچنان با القایی خاص و هدف دار معرفی می کند و سلام می دهد، آیا تنها منظور آشناکردن مخاطب با شخصیت حضرت است که نسب نامه او چنین بوده که نوه رسول الله است و فرزند امیرالمومنین و فاطمه (س)، بهترین زنان جهان است؟

آیا اگر حافظه تاریخی خود را به کنکاش واداریم این حرف ها برایمان آشنا نمی آید ،آنجا که حضرت تقریبا با همین الفاظ رو به سپاهیان عمربن سعد خود را معرفی می کند؟

راستی چرا حضرت خود را معرفی می کند، مگر اینها پیامبر را ندیده اند؟

- خوب خیلی هاشان ندیده اند یا اگر دیده اند در کودکی اشان بوده.مگر اینها علی را نمی شناختند، فاطمه را نمی شناختند؟

- خوب نمی شناخته اند وقتی که سال ۶۱ هجری است و نزدیک پنجاه سال از وفات پیامبر (ص) می گذرد مگر همین بیست سال پیش بیشتر نبود که معاویه نماز جمعه را روز چهارشنبه برگزار می کند و به علی (ع) پیغام می دهد من با چنین سپاهی به جنگ تو می آیم، مگر چند سال از رحلت پیامبر (ص) گذشته بود که معاویه برای به دست آوردن دل زیادبن عبید که به نام مادرش _ که کنیزکی فاسق و بدکاره بود _ زیادبن سمیه نیز خوانده می شد از بعضی از مردم کوفه و بصره خواست تا شهادت دهند که ابوسفیان با مادر زیاد رابطه داشته و زیاد برادر معاویه محسوب می شود. [به نقل از طبری و یعقوبی].

عاشورا یک فرهنگ است، فرهنگی که انسان معاصر بیشتر از همیشه نیازمند آن است و ما همچنان با شعارهای فرهنگی مان غافل نشسته ایم. شعارهایی که گاه با عرفان بازی و پرداخت های تئوریکال ما رنگ و درنگی شناختی پیدا می کند


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.