دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
توکل
● توکل چیست؟
توکل یکی از منازل دین، و مقامی از مقامات اهل یقین، بلکه یکی از معانی درجات مقربین است.
توکل در مرحله درک بسی غامض و پیچیده و در مقام عمل مشکل است.
در مرحلهٔ علم پیچیده است چون در نظر گرفتن و اعتماد بر اسباب شرک و غوطه خوردن در ورطه جهل است و بیاعتنائی کامل به آنها طعن در سنت و قدح در شرع مقدس است. (زیرا مقتضای شرع مقدس و سنت نبی اکرم - صلّی الله علیه وآله وسلم - و ائمه اطهار - علیهم السلام - استفاده از اسباب است.)
و تحقیق مطلب اینکه: توکّلی که در شرع مقدس به آن امر شده عبارت از آن است که قلب در تمام امور به خدا اعتماد نموده از غیر او منقطع شود، بنابراین تحصیل اسباب با توکل قلب منافات ندارد، مشروط به اینکه انسان بر اسباب تکیه نکند و آرامش و سکونش تنها با نام خدا باشد. و از یاد نبرد که خدای تعالی میتواند بدون این اسباب و وسائل مطلوبش را از طریقی که گمان نمیکند عطا فرماید، چنانکه میتواند این اسباب را چنان بیخاصیت کند که اثر طبیعی خود را نبخشند به عبارت دیگر شرط توکل آن است که انسان اثربخشی را از ذات اقدس حق تعالی بداند و به این لطیفه ایمان آورد که اگر او نخواهد هیچ سببی مسبّب خود را به دنبال نخواهد داشت، و هیچ مؤثّری اثر طبیعی خود را بجای نخواهد گذاشت.
اگر کسی این مطالب را در نظر داشته باشد میتواند برای تهیه اسباب و وسائل معاش تلاش کند، بدون اینکه در توکّلش خدشهای وارد شود.
اعمّ از اینکه اسباب و وسائل برای جلب منفعتی باشد، یا برای دفع ضرری که ممکن است وارد شود، یا برای علاج آفتی که وارد شده. و اعمّ از اینکه اثربخشی این اسباب قطعی باشد مثل دراز کردن دست برای رساندن غذا به دهان، یا احتمالی مثل برداشتن توشه برای سفر، حمل سلاح برای دفع دشمن، حمل متاع برای تجارت، ذخیره کردن برای زمان نیاز، مداوا برای دفع ضرر، اجتناب از خواب در محل درندگان، گذرگاه سیل و زیر دیوار شکسته، بستن در برای جلوگیری از دزد، بستن چهار پا و امثال آن.
اما توجه به اسبابی که چون استعانت از قوای غیبی موهوم، فال و دقت بسیار در عواقب امور اثربخشی آنها وهمی است با توکّل منافات دارد، زیرا این امور در نزد عقلاء جزء اسباب زندگی نیستند. و نه تنها خدای متعال به آن امر نکرده بلکه از آن نهی فرموده است.
بنابراین معنی توکل - چنان که احمقها میپندارند - این نیست که انسان چون پارهکهنهای بر زمین و یا تکه گوشتی بر تختهٔ قصابی بیفتد و کسب و تحصیل معاش را رها کرده دست از تدبیر عقلی بشوید. زیرا این جهل محض و در شرع مقدس حرام است، چون انسان مکلف است به وسیله اسبابی که خدای تعالی به او نموده - چون زراعت و تجارت و صنعت - از طریق حلال در طلب روزی سعی کند.
و همانطور که نماز، روزه و حج عباداتی هستند که خداوند بر بندگان تکلیف نموده، و باعث تقرب به خدا میشوند، طلب رزق حلال عبادتی است که خداوند بندگانش را به آن مکلّف نموده است، تا بدین وسیله به آن تقرب جویند. بلکه برترین عبادات است، چنان که در روایت است که عبادت هفتاد جزء است که برترین جزئش طلب حلال است.
ولی خداوند سبحان علاوه بر این تکلیف، بندگان را مکلف نموده تا فقط بر ذات اقدس او اعتماد کنند، نه به اسباب و وسائل. همچنانکه آنها را مکلّف نموده است بر اعمال نیک خویش اعتماد نکنند، و اعتمادشان تنها به فضل خدا باشد. و به همین خاطر است که شرع مقدس ما را به میانهروی در کسب مأمور کرده از ترک کامل و توجه کامل به کسب منع فرموده است.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) میفرماید:
جبرئیل به من الهام کرده است که هیچ کس تا تمام روزی خود را از خدا نگیرد نخواهد مرد، پس تقوا پیشه کنید و در طلب روزی میانهرو باشید.
(اَلٰا اِنَّ الرُوحَ الامین نَفَثَ فی رَوْعی اَنَّهُ لٰا تَمُوتُ نَفْسٌ حَتّٰی تَسْتَکْمِلَ رِزْقَهٰا فَاتَّقُوا اللهَ عَزّوجلّ وَاَجْمِلُوا فیِ الطَّلَبِ )
و فرمود:
کسی که برای طلب روزی به دریا میزند، میانهروی نکرده است.
(مٰا اَجْمَلَ فیِ الطَّلَبِ مَنْ رَکِبَ الْبَحْرَ )
و امام صادق (علیهالسلام) فرمود: در طلب روزی از کسی که خود را ضایع کرده است و دنبال کسب نمیرود جدیتر باش، و از حریصی که به دنیا راضی شده و به آن تکیه نموده است کمتر سعی کن، در این باب به منزلهٔ شخص منصفی باش که عفت پیشه نموده؛ و خود را از منزله انسان سست ضعیف برتر بدان و به مقدار ضرورت کسب کن. زیرا آنان که مال به ایشان عطا شد و شکر بجای نیاوردند مالی ندارند. (جمله آخر در مقام تعلیل در ذیل حدیث وارد شده و منظور از مالی ندارند این است که مال برای ایشان نفعی ندارد، یا آن را از دست میدهند علامهٔ مجلسی - رحمهٔالله - در وجه ارتباط این ذیل با صدر حدیث میفرماید غرض از این جمله باز داشتن مخاطب از حرص است زیرا مال فراوان غالباً با ترک شکرگزاری همراه است و در این صورت جز محاسبه روز قیامت ثمرهای بر این مال زیاد مترتب نیست بنابراین مال کم همراه با توفیق شکرگزاری بهتر است. - مرآهٔالعقول، ج۱۹، ص ۲۷)
و فرمود:
هنگامی که محل کسب خود را باز و بساط خویش را پهن نمودی تکلیف خود را انجام دادهای.
(اِذٰا فَتَحْتَ بابَکَ و بَسَطْتَ بَسٰاطَکَ فَقَدْ قَضَیْتَ مٰا عَلَیْکَ )
اگرچه خدای تعالی قادر است مطلوب بندگان را بدون وساطت اسباب و علل عنایت کند، ولی توجه به اسباب قطعی و احتمالی با توکّل منافات ندارد، زیرا خدای تعالی اباء دارد که امور را از غیر مجرای عادی و اسباب طبیعی انجام دهد.
امام صادق (علیهالسلام) فرمود:
خدا دوست دارد که بندگانش مقاصد خود را به وسیلهٔ اسبابی که برای آنها قرار داده و مردم را به آن ارشاد فرموده، از او بخواهند.
(اَحَبَّ اللهُ لِعِبٰاده اَن یَطْلُبُوا مِنْهُ مَقٰاصِدَهُمْ بِالاَسْبٰابِ اّلتِی سَبَّبَهٰا لِذٰلِکَ و اَمَرَهم بِذٰلِکَ )
قرآن کریم میفرماید:
ای مؤمنین! - سلاح جنگ برگیرید.
(خُذُوا حِذْرَکُمْ ) (سورهٔ نساء، آیهٔ ۷۱)
و در کیفیت نماز خوف میفرماید:
طایفهای که با تو نماز میگزارند - با لباس جنگ و اسلحه باشند.
(وَلْیَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ اَسْلِحَتَهُمْ ) (سورهٔ نساء، آیهٔ ۱۰۲)
و میفرماید:
برای مقابله با دشمنان هرچه میتوانید نیرو و اسباب سواری آماده کنید.
(وَاَعِدُّوالَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُم مِنْ قُوَّهٍٔ وَ مِنْ رِبٰاطِ الْخَیْلِ ) (سورهٔ انفال، آیهٔ ۶۰)
و به موسی (علیهالسلام) فرمود:
ای موسی - بندگان مرا شب حرکت ده.
(فَاَسْرِ بِعِبٰادی لَیْلَاً ) (سورهٔ دخان، آیهٔ ۲۳)
استفادهٔ از شب به این منظور است که موسی و بنیاسرائیل از چشم دشمنان مخفی بمانند در حالی که خدای تعالی میتوانست بدون کمک شب هم آنها را مخفی کند، همانطور که میتواند بدون اسلحه مؤمنان را به پیروزی برساند. ولی سنّت الهی بر دخالت و وساطت اسباب جاری شده و مقرّر چنین است که هر کاری از مجرای طبیعی خود به انجام برسد.
و پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) به آن مرد اعرابی که شتر خویش را رها کرده و میگفت بر خدا توکل کردم، فرمود: شتر را ببند و توکّل کن.
در روایت است که یکی از زهّاد، شهر را ترک کرده به دامنه کوهی رفت و گفت از کسی چیزی نمیخواهم تا پروردگارم روزیم دهد، هفت روز منتظر نشست تا نزدیک بود بمیرد ولی رزقش نرسید، گفت، پروردگارا! اگر مرا زنده میخواهی رزقی را که برایم قسمت کردهای برسان، وگرنه جان مرا بگیر. وحی آمده به عزّت و جلالم قسم، روزیت را نمیدهم تا وارد شهر شوی و بین مردم باشی. آنگاه زاهد به شهر رفت و در آنجا اقامت گزید پس یکی برایش غذایی آورد و دیگری شرابی و او خورد و آشامید. و این راز در درون خویش مخفی داشت.
پس خداوند تعالی به او وحی کرد: تو میخواستی با زهدت حکمت مرا زائل کنی؟
آیا نمیدانی که من بیشتر دوست دارم بندهام را به دست بندگانم روزی دهم تا اینکه با قدرت خودم؟
و در روایت است که موسی (علیهالسلام) به مرضی دچار شد، بنیاسرائیل نزد او آمدند. مرضش را تشخیص داده گفتند: اگر فلان دارو را مصرف کنی شفا خواهی یافت.
موسی (علیهالسلام) فرمود: مداوا نمیکنم تا خدایم بدون دارو شفایم بخشد.
پس مرضش طولانی شد، تا خدای تعالی به او وحی کرد: به عزت و جلالم شفایت نخواهم داد تا از آن دارو استفاده کنی.
موسی (علیهالسلام) به آنها فرمود: مرا با همان دارو مداوا کنید. او را مداوا کردند و شفا یافت، و آنچه را در دل داشت به کسی ابراز نکرد. پس خداوند به او وحی کرد: تو میخواستی با توکلت حکمت مرا باطل کنی؟ چه کسی غیر از من به داروها آثار و منافع بخشیده؟ (نسبت چنین اعتقادی به پیامبری عظیمالشأن چون حضرت موسی - علیهالسلام - خالی از اشکال نیست و حتّی در صورتی که روایت سندی معتبر داشته باشد پذیرفتن آن مشکل است.)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست