پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
امر بومی، امر جهانی و مسألهی توسعه
![امر بومی، امر جهانی و مسألهی توسعه](/web/imgs/21/151/49z6o1.jpeg)
چند صباحی است بنابر عللی که طیف مختلفی را شامل میشود (از دلایل سیاسی و ایدئولوژیک تا دلایل مبتنی بر مطالعات بومشناسی و فرهنگی) واژهی «بومی» و مفهوم «امر بومی» کاربردی فزاینده در زبان مدیریتی و رسانهای از یکسو و زبان علمی و دانشگاهی (خاصه در علوم اجتماعی) از سوی دیگر، پیدا کرده است. امر بومی و لزوم بومیگرایی تبدیل به یکی از دغدغههای برنامهریزان و تصمیمسازان شده است و همایشها و سمینارهای مختلفی پیرامون این موضوع شکل گرفتهاند. واژهها و اصطلاحاتی چون الگوی پیشرفت ایرانی – اسلامی و سایر اصطلاحاتی که از صفت ترکیبی ایرانی – اسلامی ساخته شدهاند ناظر بر همین دغدغهی بومیگرایی هستند. افراد و گروههای متفاوتی که در این دغدغه مشترکاند بنابر صبغههای فکری خود دلایل خاص و متفاوتی برای توجیه بومیگرایی مطرح میکنند. لزوم مواجههی فعال با غرب و تهاجم فرهنگی آن، رشد هرچه بیشتر استقلال کشور در تمام زمینهها، ارائهی برنامههای مبتنی بر ساختارهای فرهنگی و جغرافیایی خاص ایران از جملهی دلایلی هستند که برای توجیه بومیگرایی و توجه به امر بومی مطرح میشوند. بنابراین، بومیگرایی معانی متفاوت و گاه متضادی را، بسته به اینکه از جانب چه جریان فکریای و با چه هدفی مطرح شود، به خود گرفته است.
در این یادداشت، ابتدا گرایشهای نظریای که در انسانشناسی به امر بومی پرداختهاند را مرور میکنیم، سپس نقش فرایند جهانیشدن در به وجود آمدن دغدغهی بومیگرایی را مرور میکنیم و در نهایت، به تقابل امر بومی و امر جهانی در برنامهریزیهای توسعه میپردازیم. در انتها با اشاره به معانی متفاوتی که بومیگرایی میتواند داشته باشد از برخی آسیبهای آن، از جمله دیگرستیزی، نام خواهیم برد.
بومیگرایی در پایههای نظری خود به دو نظریه رقیب خاصگرایی و عامگرایی میرسد. خاصگرایی بر خاص بودگی فرهنگها و گسستها و تفاوتهای میان آنها تأکید میکند در حالی که عامگرایی بر ارتباطها و شباهتهای فرهنگها و یکسانی همهی آنها در پایههای فرهنگی تأکید میکند. خاصگرایان قیاسپذیری و مطالعات تطبیقی میان فرهنگها را رد میکردند و به جای آن از بررسی خاص و ویژهی هر فرهنگ با توجه به بافت ویژه و خاص آن سخن میگفتند. این در حالی است که عامگرایان از مطالعات تطبیقی میان فرهنگها و کشف شباهتها و یکسانیها سخن میگفتند. هرچند بعدها خاصگرایی رو به افول رفت و عامگرایی بر صدر نشست با این حال همچنان منقاشهی میان امر خاص و امر عامِ فرهنگی جریان داشته و دارد. مدلی که از گفتگوی میان امر خاص و امر عام بیرون آمد بر عام بودن خصایص فرهنگی و انسانی تأکید داشت که در مواجهه با بافت خاص هر یک از فرهنگها صورت و جهت خاصی پیدا کرده است.
توجه به امر بومی پیشینهی نظری دیگری نیز دارد. در این چشمانداز نظری، تطورگرایی خطوط اصلی بحث را مشخص میکند. تطورگرایی نظریهای بود که خطی تکاملگرایانه برای تحلیل موقعیتهای فرهنگی و انسانی در نظر میگرفت. در این نظریه سطح پیشرفت هر فرهنگ و اجتماع انسانی بنابر پارهای ویژگیها و خصایص که معمولاً ویژگیهای برآمده از یک فرهنگ خاص (فرهنگ رسمی اروپای غربی) بود سنجیده میشد. در نتیجهی این باور، فرهنگها و اجتماعات و جوامع در یک طبقهبندی سلسلهمراتبی قرار میگرفتند که فرهنگی خاص در صدر بود و دیگر فرهنگها بنابر موقعیتی که در نسبت با فرهنگ بر صدر نشسته داشتند در جایگاههای پایینتر قرار میگرفتند. در چنین پنداشتی بود که واژهی بومی (native) برای نامگذاری انسانهایی که در جوامع «عقبافتاده» میزیستند کاربرد یافت. بومیها انسانهایی ابتدایی فرض میشدند که در مراحل اولیهی انسانیت و فرهنگ قرار داشتند که فرهنگ پیشرفته (اروپای غربی)، که مقصد نهایی تطور انسانها فرض میشد، بایستی که به هدایت آنها به سمت پیشرفت بپردازد. استعمار وظیفهی این «تمدنسازی» را بر عهده گرفت. درنتیجه در برخورد میان استعمار که نمایندهی فرهنگ پیشرفته بود و فرهنگهای مستعمره رابطهای شکل گرفت که هرچه بیشتر به تخریب عناصر فرهنگ مستعمره میپرداخت.
علاوه بر این دو چشمانداز نظری که امروزه تقریباً کنار گذاشته شدهاند، «جهانیشدن» و «جهانیسازی» نیز در بحث بومیگرایی نقشی اساسی دارند. جهانیسازی فرایندی است که طی آن شاخصها و عناصر فرهنگ خاصی (فرهنگ رسمی اروپای غربی) به سراسر جهان تعمیم داده میشود. در این فرایند، فرهنگی محلی که همان فرهنگ «رسمی» اروپای غربی است به عنوان معیاری جهانی و فرهنگ جهانی بر سایر فرهنگها مستولی میشود (هرچند رابطهی میان فرهنگ جهانی و فرهنگهای محلی به این سادگی نیست و نمیتوان از مقهوریت یکی و سلطهپذیری دیگری سخن گفت). در این رابطه و در شکل اعلای آن، فرهنگها و شاخصهای فرهنگی «محلی» که در تضاد با فرهنگ «جهانی» تعریف میشوند به کنار میروند و جای خود را به شاخصهای فرهنگ جهانی میدهند. دوگانهی «امر جهانی» و «امر محلی» در سایهی جهانی شدن مطرح شده است که بومیگرایی که امروزه از آن سخن گفته میشود پاسخی به این دوگانه است که در آن امر جهانی وجود و تداوم حیات امر محلی را به مخاطره انداخته است. آنچه پیش از این آمد تاریخچهی مختصری از بحث بومیگرایی بود. آنچه امروزه در جریان است که حول دوگانهی امر جهانی و امر محلی شکل گرفته است هرچند گرانبار از تاریخ پیشگفته است با این حال ارتباط مستقیمی با جهانیشدن و جهانیسازی دارد.
الزامات و نتایجی که جهانیشدن به بار آورده است این پرسش را پیش کشیده است که در برنامهریزیهای توسعه باید به امر جهانی نظر داشت یا به امر محلی؟ درواقع این پرسش، پرسش از سهمی است که باید میان امر جهانی و امر محلی در برنامهریزیها تقسیم شود. جهانیشدن در مواجهه با فرهنگها و جوامع متفاوت و مختلف، الگوی تقریباً یکسانی را اشاعه میدهد؛ الگوهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، هنری، ورزشی و... یکسانی که بدون توجه به امر محلی خود را بر ساختارهای تاریخی جوامع تحمیل میکنند. در برابر این برخورد میان امر جهانی و امر محلی، مباحث بومیگرایی مطرح میشوند. مباحثی که بنابر نوع طرح شدنشان و گروهی که آن را طرح میکند از دغدغههای متفاوتی برمیخیزند. گاه بومیگرایی واکنشی خشن و دیگرستیز به هژمونی فرهنگیای است که فرهنگ رسمی اروپای غربی پیدا کرده است و گاه دغدغهای است از جنس دغدغههایی که علوم اجتماعی با آنها درگیر است.
همچنان که پیش از این گفته شد، جهانیشدن الگوهای یکسانی را در تمام زمینهها بسط میدهد. این الگوها که صفت جهانی را بر خود دارند خود الگوهای محلی هستند. درواقع، الگوهایی که امروز از آنها به الگوهای جهانی یاد میشود الگوهای خاص فرهنگ رسمی اروپای غربی هستند لیک در جهانیسازی به الگوهای جهانی تبدیل شدهاند و خود را بر سایر الگوهای فرهنگی تحمیل میکنند. این تحمیل به نوعی غیرقابل اجتناب است. نیروهای پشتیبان این الگوها (نیروهای اقتصادی، سیاسی و رسانهای) گسترش پیدا کردهاند و با بازتعریفی که از زندگی مطلوب و مورد قبول در دنیای مدرن به دست دادهاند حضور الگوهای فرهنگی جهانی را غیرقابل اجتناب ساختهاند. در عین حال، میان الگوهای جهانی از یک سو و بافت و ساختار تاریخی دیگر فرهنگها از سوی دیگر، سازگاری صد درصدی وجود ندارد. درنتیجه، میان امر جهانی و امر محلی نوعی تقابل و مناقشه در میگیرد. بومیگرایی دقیقا از همین مناقشه سر بر میآورد. درواقع، بومیگرایی رهیافتی است که در مناقشهی میان امر جهانی و امر محلی، جانب امر محلی را میگیرد. با این حال، همچنان که پیش از این آمد، دنیای درهمتنیدهای که امروز شکلگرفته است حضور الگوهایی که جهانی نامیده میشوند را غیرقابل اجتناب کرده است و بومیگرایی صرف، نوعی واکنش منفعلانه در برابر جریان تحکیم الگوهای جهانی بر ساختارهای فرهنگی است. مدلی که امروزه اندیشمندان علوم اجتماعی برای برنامهریزیهای فرهنگی و برنامهریزیهای توسعه بر آن تاکید میورزند محلیسازی امر جهانی و جهانیسازی امر محلی است. به این صورت که امر جهانی در تقابل با امر محلی قرار نگیرد و امر محلی نیز با مکانیسمهایی که جهانیسازی در اختیارش گذاشته خود را در سطح جهانی مطرح کند. در این مدل، امر جهانی خود را با الگوهای محلی منطبق میسازد. برنامهریزی برای چنین گفتوگویی میان امر جهانی و امر محلی که در آن امر جهانی نه در تقابل که در تعامل با امر محلی قرار میگیرد کنشی فعالانه در راستای برنامهریزیهای فرهنگی است. بومیگرایی صرف که صرفاً بر امر محلی تاکید ورزد؛ و جهانیگرایی صرف که بدون توجه به امر محلی و الگوهای تاریخی موجود صرفاً به امر جهانی (که در واقع حضور یک امر محلی در قالب صفت جهانی است) توجه دارد، هر دو کنشی منفعلانه هستند.
همچنین در بومیگرایی علاوه بر اینکه باید مانع از کنش منفعلانه شد، باید به خطراتی که ممکن است بومیگرایی درپی داشته باشد نیز آگاه بود. دیگرستیزی از مهمترین خطرات و آسیبهایی است که میتواند بروز کند. درصورتی که بومیگرایی به دیگرستیزی منتهی شود، تفاوتی با جهانیشدن، آنچه با آن مقابله میکند، ندارد. جهانی شدن به این علت که الگوهای فرهنگ خاصی را بر سایر فرهنگها تحمیل میکند نوعی دیگرستیزی در خود دارد. درصورتی که بومیگرایی نیز که در واکنش به جهانیشدن مطرح میشود به سمت دیگرستیزی برود عملاً تفاوتی با جهانیشدن که با آن در تقابل است نخواهد داشت. درحالی که باید به این امر توجه داشت که شباهتهای میانفرهنگی بسیار بیشتر از تفاوتهای آنهاست. تقابلها و دوگانههایی چون شرق و غرب دوگانههای مصنوعی و ساختگی هستند که با واقعیتهای فرهنگی نمیخوانند. این دوگانهها بیشتر برای توجیه نظریات تطورگرایانه و استعماری به وجود آمدهاند. بومیگرایی در صورتی که بخواهد کنشی فعال باشد باید از سطح موضعگیریهای دیگرستیز فراتر رود و به امر فرهنگی به مثابهی امری انسانی نگاه کند که همیشه در ارتباط با دیگر فرهنگها بوده است. با این حال، در برنامهریزیهای فرهنگی و برنامهریزیهای توسعه، باید میان امر جهانی و امر محلی تعاملی برقرار کرد که امر جهانی عنصری مخرب و بیگانه با ساختارهای محلی نباشد و امر محلی نیز بتواند به حیات خود در تعامل با امر جهانی ادامه دهد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست