دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

به یاد بوردیو


ژان فرانسوا دورتیه برگردان مرتضی کُتُبی

ژان فرانسوا دورتیه

مجموعة آثار پی‏یر بوردیو، همانند آثار بزرگ دیگر، حول یک محور حسی درون‏زا می‌چرخد و فقط یک محور و یک حس نیرومند که در بیست و پنج کتاب تکرار می‌گردد، پخته می‌شود و به زبان تازه در می‌آید. این حس در چند مفهوم بزرگ تجلی می‌یابد: مفاهیم “خصلت” ، “میدان‏ها” ، خشونت نمادین ، سرمایة فرهنگی ؛ و رفته‏رفته به نظریه‌ای قدرتمند و پربار منتهی می‌شود و موضوعات عدیده‌ای را دربر می‌گیرد از قبیل مدرسه، فرهنگ، هنر، ادبیات، علم و حتی ورزش و سیاست. این حس پایه در یک فرمول خلاصه می‌شود: افکار ناب نایابند.  تجربه پایه
آثار بزرگ پیوسته از پس تجربه‌ای سازنده، زخمی کاری، تنشی درونی پدید می‌آیند. تفکر پی‌یر بوردیو از تجربه دردناک وجودی او ریشه می‌گیرد. این تجربه به دوران جوانی، به ورود
او به دبیرستان لوئی کبیر و سپس  به مدرسه عالی تربیت استاد  با آن همه حیثیت و شهــرت، واقع در خیابان اولم   پاریس که در سال 1951 بدان پا می‌گذارد، بر می‌گردد. جوان شهرستانی، دست چپی و ناشی، به دنیایی وارد می‌شود که دنیای او نیست؛ دنیایی است متعلق به فرزندان توانگر، دارای تحصیلات درخشان، با فرهنگ [بورژوایی]، در بیان و گفتار و در قلم و نوشتار کار آزموده و درخشان،… پی‏یر بوردیو جوان، اگر موفق می‌شود از تمامی پله‌های تحصیلی بالا برود، نه در نوشتن قلمی در دست دارد و نه در گفتن زبانی در دهان. قلم و زبانی که هرگز هم پیدا نخواهد کرد. هر چند که آثار قلمی او بسیارند، امِا نوشته‌های او سلیس و تکان‌دهنده نیستند؛ هر چند که صدها بار سخنرانی می‌کند، اما سخنوری نمی‏داند. او همانند فلوبر که کتاب:“ قواعد هنر، تکوین و ساختار میدان ادبی” ، خود را  به او اختصاص داد، بیانش دائماَ زیر مهمیز کنترل و درگیری با خود قرار دارد. او درست بر خلاف این دانشجویان طبقه با فرهنگ بورژوایی در مدرسة عالی… که ظاهر آرام‏بخشی دارند، در طوفانی از افکار دست و پا می‌زند. آن‏ها از کودکی در چشمة فرهنگ عالمانه سیراب شده‏اند؛ خیلی زود با کتاب آشنا شده‌اند؛ به موزه‌‌ها راه‌یافته‌اند؛ سفر کرده‌اند؛ در محاوره‏هایی که باید سخن گفتن و استدلال کردن را دانست، کلمات و افکار را در پهن‏دشت رقابت به پرواز در آورده‌اند و در جاهایی که ذهن حاکم بوده است، شرکت داشته‌اند. این وراث فرهنگی توان سخن گفتن و اندیشیدن را بی‏هیچ کوشش آشکاری کسب کرده‌اند. پی‏یر بوردیو در کتابی تحت عنوان: آنچه حرف زدن می‌خواهد بگوید  (1982) با ظرافت نشان می‌دهد چگونه بازی با کلمات، بهره‌گیری از زبان به ابزار قدرت،“ قدرتی نمادین” تبدیل می‌شود. او نشان می‌دهد چگونه آن کس که کلیدها را در دست ندارد، از حضور جمعیت می‌هراسد، واژه‌ها در دهانش بهم می‏ریزند، لهجه‌اش وی را از دیگران متمایز می‌سازد و همه اینها او را از سایرین فروتر می‌نشاند. این جوانان در فضایی غوطه می‌خورند که همه حرف زدن را بلدند، زبان عالمانه در این فضا زبان طبیعی است، زبان آن‏هایی است که از کودکی قواعد زندگی هوشمندانه و متفکرانه را فرا گرفته‌اند.      پی‏یر بوردیو این نخبگان دانشجو را در کتاب  وارثان  به تصویر می‌کشد. این دانشجویان عزیزکرده ثروتی را به ارث برده‌اند که گران‏بها است و هر چه گران‏بهاتراست از دیدگان معمولی پنهان‌تر است: این ثروت همانا فرهنگ است. ارزش‌ها به ضرب پول (“سرمایه اقتصادی”) به درون این نخبگان فکری سرازیر نمی‌شوند، بلکه از راه مدرسه (“سرمایه فرهنگی”) و از بیرون بدان‏ها منتقل می‌گردند. در قاموس این جوانان نه پول، بلکه فکر ارزش تلقی می‌شود. بهترین مهره‌های این طبقه اجتماعی نامزد ورود به مـدارس عالی از قبیل پلی‌تکنیک ، مدرسة ملی مدیریت اداری ، مدرسه عالی تربیت استاد هستند، تا با پیکره‌های بزرگ دولت درآمیزند. پی‏یر بوردیو در اینجا اثر بزرگ دیگری از خود به‏یادگار می‌گذارد به‏نام  اشــرافیت دولتی  (1989). قواعد پنهان تفکّر
از آنجا که پی‏یر بوردیوی جوان به دنیای این جوانان تعلق ندارد، فاصلة میان دنیای او و دنیایی که بدان قدم گذاشت است به او امکان می‌دهد چیزهایی را ببیند که دیگران نمی‌بینند زیرا این فاصله را ابتدا با گوشت و پوست خود و سپس در کسوت استادی حس می‌کند. او هرگز در این محیط روشنفکری با ذهن‌های زیرکانه، روحیه‌های تراش‏خورده، یکه‏تازی‏های       بلا‏منازعه سازگاری نداشته است. در این محیط نشانه‌ها آشنا، بازی‏ها تکراری و روزمره، فکرها متکی به زیر ساختارهای محکم وحاکم‌اند.
 از اینجا است که همة تفکر پی‏یر بوردیو بر این پایه استوار می‌شود که “به جهان اجتماعی نعل وارونه بزند”، قواعد بازی دنیای روشنفکران، دانشمندان و متفکران را برملا سازد و همه کسانی را که فکر‌شان در آسمان به‏اصطلاح ناب اندیشه‌ها بال می‌زند رسوا کند، چرا که معتقد است این جماعت از بس قواعد خود را به‏کار گرفته‌اند و آن‏ها را در ذهن خود درونی ساخته‌اند، قواعد گردش واقعی کار را فراموش کرده‌اند.
بی‏شک، مدرسه نخستین جایی است که پی‏یربوردیو نشانه می‌گیرد. او درکتاب بازتولید (1970) که با همکاری ژان- کلود پسرون  به رشته تحریر در آورد، این سازوکار پنهان و نامرئی انتخاب اجتماعی را که در مدرسه فرا‏گرفته می‌شود، توصیف می‌کند. جامعه‌های قبل از انقلاب مرتبه‌ای، عنوانی، پایگاهی را به محصل اختصاص می‏داد که در آن روزگار ارزش به حساب می‌آمد، جامعه بورژوایی امروز سرمایه و میراثی را در فرزندان خود به ودیعه می‌گذارد که فرهنگی است. جمهوری، به نام عدالت برای همه- بی آنکه بداند و یا بخواهد- به‏طور جدی سد طبقاتی جدیدی ایجاد کرده است، سد فرهنگی را که با مدرک تحصیلی مشخص می‌شود. میراث فرهنگی به همان اندازه که گران‏بها است به طور پنهان به ورثه منتقل می‌شود، آن هم به بهانه استعداد جبلی، هوش خدادادی و افکار ناب شخصی،…
بعدها بوردیوی جامعه‌شناس نه تنها تحلیل خود را رها نمی‌کند، که آن را به سلطه فرهنگ به اعمال روزانه تسِری می‌بخشد. او این کار را در کتاب‌های یک هنر متوسط (1965)،  عشق هنر (1966) و سپس در شاهکار خود تشخص (1977) به ثمر می‌رساند. ذهن برهنه شده
یا ریشه‌اجتماعی آن
این بار پی‌یر بوردیو فلسفه را به‏مثابه نماد “تفکر ناب“ و نیز هوشیاران خودباور را نشانه می‌رود . اگر نیک به آثار او بنگریم، در خواهیم یافت که در اغلب کتاب‏های وی به فلاسفه “عقل ناب”- و آن‏هم نه به هر فیلسوف کم مقدار- مکرراً حمله شده است.
کتاب تشخص، با عنوان فرعی نقد اجتماعی داوری  سنگی است که جامعه‌شناس، به سوی کانت  و نقد داوری  او پرتاب می‌کند. فیلسوف آلمانی قصد داشته پدیدة “زیبا” را به صورت حسی متعالی و فرآورده‌ای ذهنی توضیح بدهد. به نظر او، حس زیبا‌شناختی به سلیقه خوب و بد انسان‌ها مربوط می‌شود و داوری شخصی به حساب می‌آید. پی‏یر بوردیو برعکس می‏خواهد نشان بدهد که سلیقه امری اجتماعی است. در محیط واحد اجتماعی نمی‌توان در عین حال به نقاشی آبستره، نقاشی امپرسیونیستی یا هنر بازاری علاقه نشان داد، همان‏گونه که جاز، آکوردئون یا موسیقی  کلاسیک تنها در فضاهای خود معنا پیدا می‌کنند. سلیقه شخص به حیثیت اجتماعی و جایگاه او در جامعه بستگی دارد. انسان فلان موسیقی، فلان نقاشی، فلان نویسنده (یا فلان جامعه‌شناس) را به خاطر تشخص و وجه تمایزی که این تشخص برای او می‌آورد، دوست می‌دارد و یا به دوست داشتن آن تظاهر می‌کند.
پی‏یر بوردیو در کتاب قواعد هنر  (1971)  خود به ژان پل سارتر  و ابله خانواده  او، اثر عظیمی که به فلوبر  اختصاص یافته است می‌پردازد  . او روانکاوی اگزیستانسیالیستی سارتر را کنار می‌زند و به جای آن “ نوعی جامعه کاوی” پیشنهاد ‌کند که اثر خلاقه فلوبر را به حوزه ادبی قرن نوزدهم فرانسه، که در حال شکل‌گیری بوده است مربوط می‌سازد.
او درهستی شناسی سیاسی مارتین هایدگر (1988)  این فیلسوف بزرگ را که برای روشنفکران فرانسوی عصر خود جاذبه داشت، مستقیماً قراول می‌رود. نثر انتزاعی و بی‌چهره هایدگر مبین بینشی از جهان بسیار خاص اوست، یعنی بینشی که به جریان انقلابی محافظه‌کارانه آلمان  که در تفاهم کامل با آرمانهای نازی بسر می‌برد مربوط می‌شده است. بوردیو بعدها در کتاب تأملات پاسکال‏وار (1997)، از پاسکال  در برابر دکارت  با محور اندیشه‌اش یعنی الگوی توهمی فردآگاه، آزاد و عقلائی، جانب‏داری می‌کند.
ذهن فلسفی به عنوان تفکر آزاد و صاحب اختیار تلقی می‌شود، در حالی که جز محصول بینشی از جهان که از موقعیت‌های اجتماعی ریشه می‌گیرد، نیست. افکار ناب به شکل زنجیری از استدلال‌ها، ارجاع‌ها و ساخته‌های انتزاعی ذهن بیان می‌شوند، ولی در عمل کار ذهنی ناخود آگاه روزمره‌اند. تفکر ناب باید جهان‏شمول باشد و نه آنکه ارزش تاریخی داشته و جزئی از تفکر باشد و به شخصیتی، وضعیتی، زمانی [خاص] برگردد.
 امِا با این همه باید دانست که نظریه بوردیو به نوعی جامعه‌گرایی عامیانه که تفکر را در شرایط اجتماعی تولید آن قرار می‌دهد و آن را تابعی از وضعیت اجتماعی فرد می‌داند، ختم نمی‌شود. مفهوم “خصلت”در نظر بوردیو غنی‌تر و ظریف‌تر از این است. نظریة او می‌خواهد هم جبر‏گرایی ناخود آگاه را که بر تصاویر ذهنی ما سنگینی می‌کند پوشش دهد و هم ظرفیت‌های راهکاری و خلاقه انسان را به حساب بیاورد. خصلت یا طبیعتی ثانویه
در آثار بوردیو نباید به‏دنبال تعریف روشنی از خصلت گشت، این تعریف را که امروز دیگر قوام گرفته و استحکام یافته در کتاب درک عملی  (1980) به این مضمون پیدا می‌کنیم:  « نظام‌های آمادگی پایدار با قابلیت جابجایی و ساختارهای شکل گرفتة آماده برای آن‏که مانند ساختارهای شکل دهنده و شکل‏گیرنده عمل کنند، یعنی به مثابة اصول مولد و سازمان‏دهندة اعمال و تصاویر ذهنی‏یی که قادرند به‏طور عینی هدفی را دنبال کنند، بی‏آنکه الزاماً به پایان آگاهانه کار وتسلط لازم به عملیات ضروری برای دستیابی به آن، وقوف داشته باشند.» این نقل قول از جمله‌ای گرفته شده که ابتدا و انتهای آن حذف شده است.
کسی که با کار بوردیو آشنایی نداشته باشد و محتوای این نوشته را در نبابد تا حدی به کسب تقلیدناپذیر او پی‌ می‌برد. حالا به بینیم این “ساختار ساختار یافته”  که به “ساختار ساختاردهنده”  تبدیل می‌شود چیست. در اصل، فکر بوردیو آنقدر‌ها که به نظر می‌رسد پیچیده نیست “خصلت” قبل از هر چیز حاصل یادگیریی است که به صورت ناخود‌آگاه در آمده و سپس به شکل استعداد ظاهراً طبیعی برای تحول آزاد در محیط جلوه می‌کند. مثلاً موسیقی‏دان نمی‌تواند بی‏مقدمه و آزادانه از ساز خود نوایی بیرون دهد مگر آن که مدت‏های مدید سلسله نت‌ها را تمرین کرده باشد و قواعد  تصنیف و آهنگ را آموخته باشد. نوازنده فقط بعد از آنکه نشانه‌ها و دشواری‏های موسیقایی یعنی “ساختارهای ساختاریافته” را درونی کرد، خواهد توانست  تصنیفی بسازد، از خود خلاقیت نشان دهد، ابداع نماید و موسیقی خود (یعنی ساختارهای شکل‌دهنده) را بنوازد. مؤلف، مصنف، هنرپیشه در این صورت با آزادی خلاقه و الهام ناب دست به کار آفرینش می‌زند زیرا او دیگر در وادی نشانه‌ها و سبک‌هایی که عمیقاً درونی شده‌اند سیر نمی‌کند. موسیقی نیز مانند گفتار، نوشتار و به‏طور کلی تفکر همین‏طور است. ما این آفرینش‏گران را از قید و بندهای شخصی آزاد و رها می‌پنداریم، در حالی که کار آن‏ها حاصل دشواری‏ها و ساختار‌هایی هستند که عمیقاً بر ذهن آنان نشسته‌اند و درونی شده‌اند. خصلت‏ها، هم‏چون موتورهای اولیه عمل و فکرند، و این همان چیزی است که پی‌یر بوردیو“ اصول مولّد و سازمان‏دهنده اعمال و تصاویر ذهنی” می‌خواند.
بنابراین، نظریه خصلت‏ به دو الگوی متضاد کنش اشاره دارد: از یک‏سو جبر‌گرایی کور که کنش‌های ما را در چارچوب فشارهای تحمیلی محبوس می‌دارد؛ از سوی دیگر، توهم فرد خود‌مختار و آزاد و عقلایی که به سبک خود می‌اندیشد. هر یک از ما محصول محیط خود و زندانی روزمرگی اعمال خویش است. اما عادات و کارهای تکراری ما به مثابة برنامه‌های زندگی ما عمل می‌کنند، توانمندی‏های خلاقه و راهکارهای محیط معین ما را دارند .
پی‌یر بوردیو آرزو داشت به ایجاد یک      “علم آثار” واقعی  دست بزند. او چنان‏چه در این کار موفقیت حاصل می‌کرد، احوال شخصی و اجتماعی را در آثار ادبی به‌کار می‌گرفت و به همان میزان جای آنها را در“میدان” معین زندگی تعیین می‌کرد و نیز ویژگی این آثار را به مثابه آفرینش نو- آفرینشی که حاوی جایگاه و ارزشی است که با جایگاه‌ها و ارزش‌های شناخته شدة دیگر تفاوت دارد- نشان می‌داد،  اما برنامه او تمام نشده و شاید هم تمام ناشدنی باقی ماند. نظریة میدان‏ها
“میدان” مفهوم اصلی دیگری در مجموعة نظریات پی‌یر بوردیو است. واژه میدان در حیطه‌های ادبی، هنری، سیاسی، دینی، پزشکی و علمی به کار گرفته شده است. او برای یک‏بار هم که شده، تعریف نسبتاً ساده‌ای از میدان ارائه داده است:“میدان جهان خرد بسته‌ای است  درون جهان کلان و باز اجتماعی.”
میدان چه به نام میدان، چه به نام“جهان خرد”، محیط یا قلمرو بیاید، جزئی از جهان اجتماعی است که به طور مستقل عمل می‌کند، یعنی- چنان‏چه بخواهیم از واژه قانون کمک بگیریم- قوانین خود را دارد. کسی که به محیطی (سیاسی، هنری، فکری) وارد می‌شود، باید به نشانه‌ها قواعد داخلی آن تسلط داشته باشد. اگر چنین نباشد، به سرعت از بازی خارج می‌شود. کسانی هستند که سر نخ‌ها را در دست دارند و کسانی هم وجود دارند که سرنخ‏ها را نمی‌شناسند.
براساس الگوی“میدان‏های مغناطیسی” در فیزیک، میدان به عنوان میدان نیرو هم تعریف شده یعنی محل مبارزه بین افراد، میان طوایف که هر کدام سعی دارند جایگاه خود را درآن تثبیت کنند، خود را از سایرین متمایز سازند، امتیازات تازه کسب نمایند. این منازعات و کشمکش‌ها از نظر نهادی انجام می‌گیرند       (گرفتن مقام‌ها، اشغال جایگاه‌ها،...) اما کسب موقعیت در نظام‌های طبقه‌بندی شده مستلزم جنگی اجتماعی است که از نظر نمادین جریان می‌یابد.
در این جاست که مفاهیم“ قدرت نمادین” و“خشونت نمادین” در ذهن بوردیو نقش می‌بندد. خشونت و قدرت نمادین
خشونت نمادین خشونتی است ” آرام و پنهان‏“ که با هم‏داستانی کسی که هدف این خشونت قرار دارد، انجام می‌گیرد.  این نوع خشونت جسم را نشانه‌ نمی‌گیرد، بلکه ذهن را به‌کار می‌گیرد. این عمل در جهان تحصیل‌کرده‌ها، گاهی شکل گفتمان ارباب مآبانه یا سخن استادانه پیدا می‌کند. پی‌یر بوردیو خود این خشونت نمادین را فراوان مرتکب شده و از این رو آن‏را خوب می‌شناسد.  برای آن که بفهمیم خشونت نمادین چگونه است، در واقع کافی است آن‏را در حین اجرا ببینیم، زیرا او در تحلیل خود پردة صادقانه‌ای از آنرا به‌نمایش می‌گذارد، بی‌آنکه به درستی محتوای کار او خدشه وارد آید.
اکنون به جدل‌های مکتبی و درگیری‏های قدرت‌طلبانه میان دانشگاهیان بپردازیم. ریمون آرون  که پی‌یربوردیو دستیارش بود درکتاب خاطرات  (1993) خود از وی به‌نام “سرشاخه”، “متعهد به نفس”، “سلطه‌جو”، “مجرب در برانگیختن اختلاف در بین دانشگاهیان” و “بی‏رحم نسبت به کسانی که می‌توانند جلوی پای او سنگ بیندازند” نام می‌برد.
این خشونت نمادین در نوشته‏های بوردیو به چشم‌ می‌خورد. یکی از کتاب‏های او را باز کنید، هر کدام را که می‌خواهید، از همان صفحات نخست کتاب می‌بینید که نویسنده با انتقاد تلخ شروع می‌کند: انتقاد از فیلسوف‌ها، از روشنفکر‌ها، از روزنامه‌نگارها یا جامعه‌شناس‏‌هاو زبان‏شناس‌های “متشخص”. او بی آنکه شاهدی بیاورد، همیشه از آن‏ها به عنوان نادان‌های“برسر دو راهی علم” یاد می‌کند که بر اثر ضعف فکری یا نفع شخصی (و گاهی هر دو) در مورد طبیعت حقیقی جهان اجتماعی دچار توهم‌اند. پ.بوردیو به عنوان تنها ضامن علمیت موضع می‌گیرد و تحکم می‏کند.
پی‌یر بوردیو انتقادات دیگران را به خود از    سر بزرگ‏منشی ندیده می‌گیرد“پاسخ‌ها”ی او حکم مجادله ندارند، بلکه دائماً صورت توجیهی به خود می‌گیرند.  او با تراشیدن دشمنان فرضی که چیزی از حرف‏های او نفهمیده‌اند، آن‏ها را سر‌جای خود می‌نشاند و به آن‏ها درس می‌دهد. در برابر انتقادهایی که به او می‌شود، آن‏هایی را که درستند، پایه‌های استدلالی دارند و از کنکاش در آثار او تراوش کرده‌اند، با سکوت خود می‌پذیرد. باید دانست که این انتقادات وجود دارند و عبارتند از برداشت او از فرهنگ عامه، مفهوم خصلت، ضعف جامعه‌‌شناختی کار او در حل مسئله تغییر اجتماعی.  در واقع، همه این انتقادات در یک نقطه اشتراک دارند. کمتر مؤلفی ارزش علمی- پژوهشی مفهوم“خصلت” یا “میدان” را انکار می‌کند، اما اغلب آن‏ها مایل نیستند. بپذیرند که بوردیو از این مفاهیم پایه‌هایی فلسفی برای توجیه همه رفتارها بسازد. خصلت وجود دارد، اما افراد در جامعه‌های باز غربی، در چارچوب‌های اجتماعی شده متعددی زندگی می‌کنند که هیچ‏کدام از آن‏ها این افراد را در قفس آهنین محبوس نمی‌کند. علاوه بر این، بینش‌ کارشناسانه و جا افتاده بوردیو در مورد تسلیم انسان‌ها به خصلت یا همان خشونت نمادین به پژوهش‏گر امکان نمی‌دهد فرایندهای تغییر اجتماعی یا رهایی آن‏ها را از بند خصلت‏ها امکان‌پذیر جلوه دهد: مثلاً در مورد زنان و جوانانی که به محیط‌های فقیر تعلق دارند و سرانجام راه موفقیت را پیدا می‌کنند چیزی به دست نمی‌دهد، و یا دربارة دستجات عدیده انسان‌های تحت سلطه که (با مبارزه یا ابتکارات شخصی یا انحراف) تا حدودی موفق می‌شوند از وضعیت غیر قابل قبول خود بیرون بیابند چیزی نمی‌گوید. مگر نه این‌ است که همه این اشخاص برای همیشه در فقر اخلاقی واطاعت بی‌چون و چرا باقی نمانده‌اند؟ از تعهد به علم، از علم به تعهد
تفکر بوردیو مانند هر دانشمند بزرگی کلیدهای اساسی اندیشه را در مورد جهان اجتماعی در اختیار ما قرار می‌دهد. اما برای فهم تمام عیار آن کافی نیست. در واقع این چیزی است طبیعی. هر گاه نظریه‌ای بخواهد همه‌گیر باشد، از استحکام آن کاسته می‌شود. جامعه‌شناسی تنها به بوردیو تعلق ندارد، اما مجموعه آثار او، از این پس، به سنت جامعه‌شناختی راه یافته است.
در سرچشمه تفکر این دانشمند طغیان و خشمی وجود دارد که اغلب در چهره او منعکس بود. ظریف‌ترین تحلیل‌های جامعه‌شناختی وی، همانند موضع‌گیری‌های خشک و مبالغه آمیزش بر علیه جهانی شدن، رسانه‌ها یا نخبگان فکری، همه در اصل از یک منبع منشأ می‌گیرند.
حال ببینیم چگونه تفکری این چنین ریشه‌دار از نظر روانی و اجتماعی توانسته است نظریه‌ای این چنین کلی و عمومی در ذهن او پدید بیاورد. موضوع واپسین درس او در کلژ دوفرانس  دقیقاً همین بوده است. این درس با کوشش استاد در ارائه تحلیلی از خود خاتمه پذیرفت. آیا جامعه‌شناسی بوردیو در چه چیز مشخصی تاریخ زندگی او را منعکس می‌کند؟ در این اواخر، خود‏اندیشی ‌جای هر روز بزرگتر و بیشتری را در ذهن او اشغال می‌کرد. او نام این کار را “جامعه‌کاوی” گذاشته بود. وحتی کمی قبل از مرگ، نگارش شرح‌حالی از خود را آغاز کرده بود. این طرح“جامعه‌کاوی” با خاطرات دوران جوانی، هنگامی که او در شبانه‌روزی دبیرستان لویی کبیر زندگی می‌کرد، شروع می‌شد. تجربه شبانه‌روزی بی‏شک نقش تعیین کننده‌ای در شکل گیری استعدادهای او و بویژه در کشیدن او به سوی بینش واقع بینانه و مبارزه‌جویانه در روابط اجتماعی بازی کرد. این بینش، که در تربیت او در همان دوران کودکی وجود داشت با بینش تهاجمی، اخلاقی و بی‏اثر کننده‌ای که، موجودات بورژوایی، با تجربة گران‏بهای خود، [در فرزندان خویش ] پرورش می‌دهند، در تضاد بوده است.
آثار بوردیو را می‌توان به چندین صورت مورد مطالعه قرار داد: می‌توان آن‏ها را به عنوان تحلیل سازوکارهای تسلط نمادین یا به عنوان نظریه عمل اجتماعی؛ یا حتی به عنوان تحلیلی از تولید افکار و نظام‌های نمادین در نظر گرفت. در هر صورت، این آثار نشان می‌دهند که افکار، حتی اگر مربوط به جامعه‏شناسان بزرگ باشند، هرگز ناب‌ نیستند و افکار ناب نایابند. مسیر زندگی پی‌یر بوردیو (1930-2002)
 1930: پی‌یر بوردیو در دانگن ، سلسله جبال پیرنه علیا تولد یافت.
پدر او کارمند ادارة پست بود. به سال 1951 وارد" مدرسه عالی تربیت استاد"   شد. او که جوانی شهرستانی بود و به خانواده ساده‌ای تعلق داشت، در این مدرسه با فرهنگ بورژوایی روبرو شد. به عقیده برخی از هم‏کلاسی‌های او، احساس ناخوشایند وی نسبت به محیط روشنفکری پاریس از این تجربه سرچشمه گرفت. او بر خلاف بسیاری از هم‏دوشان خود به حزب کمونیست قدم نگذاشت و همیشه نسبت به دستگاه‌ها جانب حزم و احتیاط را نگاه داشت. بعد از نیل به درجه عالی آموزش فلسفه  در سال 1955، به الجزایر سفر کرد و در آنجا به دستیاری در دانشکده ادبیات الجزیره انتخاب شد و نخستین کارهای پژوهشی خود را در زمینة تغییرات اجتماعی الجزایر آغاز کرد. در سال 1961 به فرانسه بازگشت و به کار تدریس در دانشگاه سوربن و سپس در دانشگاه لیل پرداخت.  1964:“مدرسه عملی مطالعات عالی” 
در سال1964، در این مدرسه عملی که به مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی تغییر نام داد به مدیریت پژوهشی منصوب شد. نخستین کاوش‌های خود را در مورد خود مدرسه و کارهای فرهنگی آن تحت عنوان “وارثان، یک هنر متوسط”  انتشار داد. بوردیو در این هنگام، زیر حمایت ریمون آرون - که او نیز فارغ‌التحصیل همان مدرسه و فارغ‏التحصیل درجة عالی آموزش فلسفه (آگررژه) فلسفه بود و به جامعه‌شناسی می‌پرداخت- کار می‌کرد. آرون در وجود او“شخصیت بزرگی“ را سراغ گرفته بود و مدیریت “مرکز اروپایی جامعه‌شناسی تاریخی“  را با وی تقسیم کرد. در سال 1968 میانه دو همکار بهم خورد و بوردیو آزمایشگاه مستقلی بنام “مرکز جامعه‌شناسی اروپایی“  دایر کرد. بحران ماه مه 1968 در فرانسه [که موجب این جدایی شد] تا مدت‌ها ذهن او را به خود مشغول داشت و فقط در سال 1984 توانست تحلیل خود را از این واقعه انتشار بدهد، (فصل پایانی انسان‏ دانشگاهی ). تأسیس مکتب جامعه‌شناسی از این پس هدف اصلی بوردیو را تشکیل داد. او در مرکزی که در مدرسة عالی مطالعات علوم‏اجتماعی بر پا کرده بود، تحقیقات متعددی را هدایت کرد و در سال 1975 مجلة خود را تحت عنوان “ نتایج تحقیقات در علوم‏اجتماعی”  به راه انداخت.  1981: کلژ دو فرانس 
بعد از انتشار اثر بزرگ خود تحت عنوان ”تشخص“ درسال 1979، امتیاز اشغال کرسی استادی جامعه‌شناسی را در کلژ دو فرانس به دست آورد. مرکز ملی تحقیقات علمی  عالی‏ترین مدال طلای تقدیر را در سال 1993 به وی اهداء کرد. اعتلای مقام او به‌بهای قطع رابطه کمابیش ناگهانی تعدادی از مشهورترین همکاران وی مانند  پسرون، ل. بولتانسکی ، ک. گرینیون ، ژ. وردس- لورو  با وی تمام شد. با تثبیت موقعیت او در داخل کشور حرکت او برای فتح بازار روشنفکری بین‏المللی و به ویژه ایالات متحد آغازگشت. سفرهای بسیاری به این کشور کرد (دانشگاه های پرینستون، پنسیلوانیا) و عملا به صورت یکی از شناخته شده‌ترین چهره‌های روشنفکری در آمریکا درآمد و کارهای او در طیف وسیعی مورد  توجه و تفسیر قرار گرفت.  1990 : روشنفکر متعهد
پی‏یر بوردیو در سال‌های 1989-1990 ریاست کمیسیون بررسی محتواهای آموزشی فرانسه را که دولت فرانسوا میتران  تشکیل داده بود، به عهده‌گرفت. در سال 1993، کتاب مشترکی را با همکاران خود تحت عنوان فقر جهان  که در پشت جلد به عنوان “سیاست از نوع دیگر آن”  معرفی شد، انتشار داد. به هنگام اعتصابات ماه دسامبر 1995، به“ندای روشنفکران در حمایت از اعتصابیون” پاسخ داد. در سال 1998، در کنار بیکاران که مدرسه عالی تربیت استاد را در خیابان اولم اشغال کردند، قرار گرفت و از روشنفکران الجزایری حمایت نمود؛ در مطبوعات به نفع این جنبش موضع گرفت مقاله “به سوی چپ در جناح چپ” ، (لوموند، 8 آوریل 1998) و کارشناسان و روزنامه نگاران را هدف قرار داد. در ماه ژوئن 2000 در می‌یو  با قرار گرفتن در کنار ژوزه بووه  و مسئولان جنبش اتک  ، به تشکیل شبکه “ نیروهای منتقد و پیشرو” برای مبارزه با جهانی کردن اقتصاد کمک کرد.  2002 : مرگ
در 23 ژانویه، زندگی پی‏یر بوردیو در پاریس پایان پذیرفت.
«چرخشی که برای حرکت به سوی جامعه‌شناسی لازم بود از خود نشان بدهم با مسیری که از نظر زندگی اجتماعی پیمودم بی‌ارتباط نبود. من سال‌های عمدة کودکی خود را در روستایی دور افتاده در جنوب غربی فرانسه گذراندم و تنها با چشم پوشی از بسیاری تجربه‌ها و آموخته‌های اولیه‌ خویش، و حتی از لهجه‌ام، توانستم از نردبان تحصیلی بالا بیایم....
در فرانسه، همین که آدم از شهرستانی دور افتاده بیاید، بویژه وقتی این شهرستان در جنوب رودخانه لوار  واقع شده باشد، او را صاحب ضعف‌هایی می‌دانند که به ضعف‌های آدم‌ها در مناطق مستعمره بی‌شباهت نیستند. […] اشکال کمابیش موذیانه‌ای از نژاد پرستی وجود دارد که نمی‌تواند چشم شما را به روی بعضی چیزها بسته نگهدارد؛ همین که دائماً تفاوتهای شما را با دیگران به رُختان بکشند شما را به مشاهدة چیزهایی وا‌می‌دارد که دیگران ممکن است آنها را نبینند و یا حس    نکنند.»  این مقاله نخسیتن بار در نامه انسان شناسی شماره 1 به چاپ رسیده است و نویسنده آن را برای تجدید انتشار در اختیار این پایگاه قرار داده است.