یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
به کسی مربوط نیست

سریال های این دوره در تلویزیون انسان را به یاد دوره انحطاط می اندازد که بنا به عللی هنر از مرتبت عالی خود سقوط نمود و ارزش های هنری جای خود را به ضدارزش ها داد. علل مختلف دوران انحطاط از جمله رشد سرمایه، فقر، فساد اجتماعی و از این قبیل موارد سیاسی و اجتماعی بود. در ایران دوره صفویه و سیاست بازی دربار موجب گردید که شاعران اصیل ترک وطن نموده و بسیاری از آنان که به هند پناهنده شدند به سفارش سلاطین هند سبک هندی را پایه گذاری نمودند.
سبک هندی پس از رجعت مجدد به ایران موجبات هنرآوری را پدید آورد که موضوع بحث نیست. لیکن بنا به تطابق و تعاریف هنر که موضوع جدیدی هم نیست، سریال های اخیر تلویزیون حقیقتا انسان را به یاد دوره انحطاط هنر می اندازد.
انحطاط مورد نظر در این دوره به معنای انحطاط اخلاقی و یا ترویج مبانی اخلاقی نبوده بلکه منظور ساختار شکنی هایی بود که سنت هنر بر آن استوار بود از جمله هنر متعهد و یا غیر متعهد. چه، هنر متعهد پرورش دهنده مبانی ای بود که طبعا هنر غیر متعهد نخواهد بود. از سویی دیگر تلویزیون ایران از ویژگی هایی برخوردار است که ممکن است درکشورهای دیگر موجود نباشد و آن هم همترازی با کلیات سیاسی و اجتماعی است. انقلاب جوان ایران راه های پر فراز و نشیبی را طی نموده است و جایگاه امروزی اش در جهان و ایران نتیجه برون رفت و شیوه های اتخاذ تصمیم مدیران کشور در مقاطع مختلف می باشد که در این رابطه، تلویزیون بنا به جایگاه خود سهم ویژه ای داشته است. بنابراین تلویزیون در ایران نه تنها یک مجموعه رسانه ای بلکه پیش برنده سیاست های کلان و غیر کلان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیز می باشد. ویژگی دیگر تلویزیون در ایران بودجه آن است که از محل درآمدهای دولت تامین می گردد و در جامعه اسلامی به این گونه درآمدها بیت المال می گویند بنابراین در نگاه واقعی به تلویزیون ایران می توان این گونه گفت که تلویزیون در ایران با پول ملت برای ملت کارسازی می نماید و اگر عمدا یا سهوا کارسازی انجام یافته با شرایط داخلی و خارجی کشور همگون نباشد به مصداق آن است که کسی پول بدهد تا علیه خودش اقدامی صورت پذیرد! طبعا مدیران این رسانه این گونه نمی اندیشند و آنان هم با تلاش وافر خود سعی در بهسازی دارند نه تلاشی خاصه اینکه انتصاب مسئول عالی صدا و سیما توسط مقام معظم رهبری صورت می پذیرد و ایشان هم به یقین در این انتخاب حساسیتی را دارند، پس حلقه مفقود شده ای موجود است که چگونه ممکن است رسانه ای بسیار حساس، عملکردی داشته باشد که به آن انحطاط گفته می شود؟
در این رابطه می توان نگاهی به برنامه «مکث» که فیلم مستندی از بزه های اجتماعی است انداخت. در این برنامه جوانان میان۲۰-۲۵ ساله از دختران و پسران دیده می شوند که سرو وضعی و نیز می توان گفت فرهنگی از زندگی را مد نظر دارند که بازیگران جوان سریال های تلویزیونی نوع و تی آنانند، حال کدام یک از دیگری الگو گرفته اند، چندان اهمیت ندارد بلکه اهمیت غایی آن است که تلویزیون خواسته یا ناخواسته با ساختن سریال هایی از قبیل جوان محوری که در آن جوان تحت هر شرایطی به خواسته اش می رسد موجب می گردد که مرزهای اخلاقی و تجاربی میان فرزندان و والدین مخدوش گردد. در این گونه سریال ها معمولا یک خانواده ثروتمند که، ثروت آنها بنا به آنچه که در فیلم دیده می شود می بایست بالای چند میلیارد تومان باشد و از خانه ای بزرگ و شیک با استخر و سونا و... داشتن چند اتومبیل خارجی که هر یک از افراد خانه صاحب یک اتومبیل می باشند، پدر، صاحب کاری است که هر چند در فیلم از واقعی یا غیر واقعی بودن درآمد آن حرفی زده نمی شود لیکن موجودی است که با کوچکترین مخالفتی از ناحیه همسر یا فرزندان تسلیم خواسته ها می گردد، عموما فرزندان دارای تیپی خوش سیما، لباس های گرانقیمت و دختران از آرایش های آنچنانی که زیبایی را صد چندان می کند (البته در اینجا بایست از تبحر گریمور قدردانی نمود) برخوردارند. در این نوع فیلم ها، ابتدا روابط دختر و پسر از یک دیدار در یک مکان روح افزا مانند میهمانی، کوه، پارک، تریا و... آغاز می شود و سپس به عشقی رمانتیک تبدیل می گردد. در این بخش از فیلم دختران و پسران هریک جدا جدا و یا توامان گفته هایی را رد و بدل می نمایند که بسیار قابل تامل است، فی المثل در میان گفته های آنان و مثلا در مخالفت باسمه ای با ازدواج شنیده می شود که:
- خاک بر سر چی می خوای، خوش تیپه، پولداره، چشم همه رو می ترکونه!
و یا
- عجب خری هستی، قبول کن حال کن، حالشو ببر، خیلی نفهمی بدبخت!
در یک سریال سی قسمته حداقل ده ها بار این کلمات را با اشکال مختلف می شنویم. گره دراماتیک در این سریال ها عمدتا اختلاف نظر والدین با انتخاب فرزندانشان می باشد که اخیرا جهت گره گشایی از دختران و پسران شنیده می شود؛
به کسی مربوط نیست!
و جالب آن است که آنچه که کارساز می گردد همین به اصطلاح دیالوگ است که «به کسی مربوط نیست» و کافی است که در فیلم دیده شود که پس از گفتن این به اصطلاح دیالوگ و صورت گرفتن خواسته، الباقی فیلم را ببینیم در فیلم و در ادامه داستان هیچ گونه اتفاقی برای جوان نمی افتد و دیده می شود که همسران جوان دارای یک خانه، یک اتومبیل و اثاث خانه ای هستند که تنها ناراحتی آنان به صورت ظاهر نارضایتی خانواده شان است که آن هم به یمن دست اندرکاران حل می شود. حال چنانچه قرار باشد حسب طبیعت رسانه که نقش عمده ای در فرهنگ سازی دارد همین عبارت «به کسی مربوط نیست» گره گشای مسائل عدیده جوانان و ازدواج یا کار، یا درآمد گردد به این معنی که آخرین عبارت به کار برده شده توسط جوان در مقابل خانواده اش به کسی مربوط نیست باشد و دلیل اش هم مشروعیتی باشد که رسانه ملی آن را به طور ضمنی تائید می نماید(تائید ضمنی تلویزیون در آن بخش از فیلم است که نشان داده نمی شود چگونه آن دو جوان که علی رغم میل خانواده شان با یکدیگر ازدواج می کنند و جوان وابسته به خانواده اش است دارای آنگونه زندگی می شود که دست کمی از خانواده پدریش ندارد) و با کلید به کسی مربوط نیست مشکل اش را حل می نماید، به درون جامعه می رود و با این امید که همانند قهرمان فیلم و علی رغم میل خانواده اش به خواسته اش دست می یابد چه وقایعی در انتظارش خواهد بود؟
آیا شماتیک درون فیلم مبتنی بر واقعیت جامعه است؟ این دو جوان که تصمیم می گیرند مستقل زندگی کنند برای به دست آوردن هزینه استقلال که حداقل پنجاه میلیون خواهد بود و می بایست به یکباره کسب گردد چه نوع شغل و درآمدی مد نظرش قرار می گیرد؟ در جامعه ما به هنگامی که اکثریت مطلق بیکاران را جوانان تحصیلکرده تشکیل می دهد و نیز مشاغل وابسته مانند کارمندی و غیره حداکثر درآمد ماهیانه اش پانصد هزار تومان است، آن جوان الگو گرفته از تلویزیون دچار تعارض نمی گردد؟
و تعارض واقع شده میان واقع و مجاز آیا وی را به سوی فروپاشی خود و زندگی اش و یا روی آوردن به سمت فعل خلاف نمی کشاند؟ البته هر تعارض ذهنی میان واقع و مجاز به لحاظ روانی دچار پریشان احوالی خواهد شد. این نوع فیلم ها و سریال ها که قصد جوان محوری را دارد کم از شبکه های سیما پخش نمی شوند و از آنجایی که عمده مردم ایران مخاطب این رسانه می باشند و هنوز بازار رسانه ای حتی ماهواره نتوانسته جایگزین گردد طبعا و در طول مدت سال و ماه و همچنین شرایط عینی جامعه که به مسائل دور از شئونات دامن می زند قصه های تلویزیونی راحت الحلقومی خواهد بود که جامعه با خیال راحت آن فرهنگ را قورت می دهد. زمانی در خانواده های ایرانی سیگار کشیدن و پا دراز کردن در مقابل والدین عملی خلاف ادب محسوب می شد.
امروز به یمن عدم تطابق فرهنگ و سنت ایرانی بامدرنیسم مروج از رسانه جمعی که حسب شرایط و بنیادهای تاریخی همواره به ضد خود تبدیل گردیده است بی توجهی به حرکت های مویرگی و تنها به صرف جوان محوری، مد، لباس، آرایش و حتی تعارض میان نسل والدین و فرزندان را به صورتی خطی و سطحی در نظر می گیرد. اتفاقی که جبرا واقع می شود آن است که تلویزیون قصه ای را با سرنوشتی مجازی طرح می نماید، مخاطب از آن الگو می گیرد. سرنوشت مجازی فیلم تلویزیونی در تحقق واقعی خود دچار معارضه با واقعیت می گردد و سرانجام سر از فیلم مستند «مکث» در می آورد. تلویزیون بایست توجه نماید که در طول سی سال از گذشت انقلاب و رخدادهای بسیار تاثیرگذار در مبانی های ایدئولوژی حاکمیت مانند دفاع مقدس، ترورها، خیانت مسئولین رده بالای حکومتی، تحریم های سیاسی، تحریم های اقتصادی، بحران های نفتی، شکاف های مراکز قدرت و ده ها از این گونه موارد که پاره ای در حال انجام رفع مشکلاتند و پاره ای دیگر همچنان از آب گل آلود در حال ماهیگرفتن هستند، حاکمیت هنوز نتوانسته است و یا درست تر آنکه فرصت نداشته است که مبانی واقعی اسلامی را به درون کوچکترین واحد اجتماعی یعنی خانواده بکشاند و تنها امکان بیان این موضوع منابر، نصایح و عموما رخدادهایی است که توسط روحانیت که احساس بازگویی می نماید، انجام می پذیرد که قطعا کافی نخواهد بود.
تلویزیون در هنگام دفاع مقدس چگونه عمل می نمود؟ اکنون هم بایست احساس تعهد در برابر جنگی نماید که آهسته آهسته می آید، در درون خانواده ها می نشیند و زیر پوست نسل جوان می رود و با واسطه های مویرگی مسائل دیگر در درون جوان و جامعه جوان متکثر می گردد و سرفصل میان فرهنگ ها یک عبارت می گردد. عبارتی که چند فصلی است که از شبکه های مختلف سیما با واسطه گفتار و کردار و یا مضامین دیده و شنیده می شود، عبارتی که سرفصل جدایی والدین و فرزندان است؛ «به کسی مربوط نیست»!
تلویزیون بایست توجه نماید که محاکم و دادگاه های خانواده در مقابل معارضه ها نارسا هستند و مقصر هم قانون است و با توجه به تذکرات مسئولین رده بالای قضائی احتمال تعدیل و بازسازی در قوانین و آنانی که پاسخگوی مسائل روز نیستند گردد، بنابراین این ابزار رسانه ای قوی می توان بازوی مشاوره ای موثری در این راستا باشد.
مسعود سمیعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست