دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

گشایش صفحه «جغرافیای فرهنگی و اجتماعی» در «انسان شناسی و فرهنگ»



      گشایش صفحه «جغرافیای فرهنگی و اجتماعی» در «انسان شناسی و فرهنگ»
سمیرا قاسمی

جغرافیای فرهنگی (‍Cultural Geography) چیست؟
به طور کلی موضوع جغرافیا را می توان توزیع و نحوه ی قرارگیری عناصر سازنده زمین بر روی سطح آن دانست.  واژه ی جغرافیا در 200 سال پیش از میلاد مسیح، توسط اراتوستنس (Eratosthenes) ابداع شد که به معنای " توصیف زمین " بود. مطالعه ی جغرافیایی شامل مطالعه بر روی محیط زیست و رابطه ی انسان ها با این محیط است . جغرافی دانان در مطالعات خود از اقتصاد، تاریخ، زیست شناسی، زمین شناسی و ریاضیات استفاده می کنند.

شاخه های جغرافیا:
جغرافیا را می توان به دو شاخه ی بنیادی تقسیم کرد: جغرافیای سیستماتیک و جغرافیای منطقه ای. جغرافیای سیستماتیک مربوط به تک عناصر فرهنگی و طبیعی در زمین می شود. حال آنکه جغرافیای منطقه ای در رابطه با نواحی گوناگون زمین قرار می گیرد، به ویژگی های هر منطقه می پردازد و هر ناحیه را از ناحیه ی دیگر متمایز می کند. شایان ذکر است که این دو شاخه به یکدیگر وابسته و معمولا با یکدیگر به کار برده می شوند. هر یک از این شاخه ها به چندین زیر شاخه تقسیم می شوند. جغرافیای سیستماتیک، جغرافیای طبیعی و جغرافیای فرهنگی را شامل می شود. جغرافیای طبیعی شامل مطالعه بر روی اقلیم، زمین، آب، گیاه، و زندگی جانوران می شود. جغرافیای فرهنگی شامل موضوعات انسان ساخت مانند ملت ها، سکونتگاه ها، ساختمان ها، و دیگر اشکال تغییر یافته ی محیط جغرافیای طبیعی است. از سوی دیگر جغرافیای منطقه ای، به تفاوت ها و شباهت های میان مناطق گوناگون زمین می پردازد و از این طریق در پی توضیحی برای تنوع در میان مکان ها است. جغرافی دانان منطقه ای ممکن است که توسعه ی منطقه ی کوچکی مثل شهر را مطالعه کنند که به این دسته از  مطالعات جغرافیای خرد (Microgeography) گفته می شود. یا ممکن است که بر روی مناطق بزرگتری تمرکز کنند، که آن را تقسیمات بزرگ (Marcodivisions) می نامند مانند حوزه ی مدیترانه یا کل قاره. جغرافی دانان منطقه ای تقسیمات کلان را بر اساس ویژگی های فرهنگی آنها انجام می دهند. جغرافی دانان منطقه ای، ممکن است تقسیمات کلان را به بسیاری مناطق کوچکتر که در خصوصیات ویژه ای مشترک هستند بخش کنند.  برای نمونه، ممکن است که آنها برای تمایز گذاری مناطق از یکدیگر، از زبان، نوع کشاورزی یا اقتصاد مورد استفاده ی جمعیت، زمین های حومه شهر، و یا ترکیبی از همه ی این ها استفاده نمایند.

تاریخچه:
مطالعه بر روی ملل و فرهنگ های گوناگون بر روی زمین به زمان جغرافی دانان  باستان مانند تولمی (Ptolemy) یا استرابو (Strabo) باز می گردد. جغرافیای فرهنگی نخستین بار به عنوان جایگزینی برای نظریه های جبرگرای محیطی در ابتدای قرن بیستم مطرح شد. بر اساس جبر گرایی محیطی، مردم و جوامع،  توسط محیطی که در آن رشد می کنند کنترل می شوند. اما جغرافیای فرهنگی به جای مطالعه ی مناطق از پیش تعیین شده بر مبنای تقسیم بندی های محیطی ، به بررسی پس زمینه های فرهنگی می پردازد.  آغاز گر این رویکرد کارل اُ ساور (Carl O. Sauer) (پدر جغرافیای فرهنگی) در دانشگاه کالیفرنیای برکلی بود. از این رو، جغرافیای فرهنگی در تسلط نویسندگان آمریکایی قرار گرفت. ساور پس زمینه (landscape) را واحد مطالعه ی جغرافیا در نظر گرفت. او می دید که فرهنگ ها و جوامع هم در بیرون از پس زمینه هایشان تکامل یافته اند و هم اینکه توسط آن شکل گرفته اند. چنین تعاملی که میان پس زمینه ی طبیعی ( natural landscape) و انسان ها صورت می گرفت، پس زمینه ی فرهنگی را می آفرید. کار ساور بیش از اندازه کیفی و توصیفی بود و در دهه ی 1930 جغرافیای منطقه ای (regional geography) ریچارد هارتشون (Richard Hartshorne) که دنباله رو انقلاب کمی بود از آن پیشی گرفت. ، اگرچه پ‍ژوهشگرانی از جمله دیوید لونتال (David Lowenthal) به کار بر روی پس زمینه ادامه دادند اما اساسا جغرافیای فرهنگی حاشیه ای بود. در دهه ی 1970، انتقاد پوزیتیویسم از جغرافیا باعث شد تا جغرافی دانان به ورای جغرافیای کمی نیز نگاهی بیندازند. یکی از همین حوزه های بازنگری شده جغرافیای فرهنگی بود.

جغرافیای فرهنگی
جغرافیای فرهنگی در تقسیم بندیهای خود گاه مترادف با جغرافیای انسانی و گاه یکی از زیر شاخه های آن دانسته می شود. این شاخه به زندگی اجتماعی بشر در رابطه با زمین مربوط می شود. در واقع  جغرافیای فرهنگی هنجارها و محصولات فرهنگی و تنوعات آنها را در امتداد و در رابطه با فضاها و مکان ها مورد بررسی قرار می دهد. این رشته بر روی توصیف و ارزیابی  شیوه هایی که زبان، دین، اقتصاد، حکومت و دیگر پدیده های فرهنگی از مکانی به مکان دیگر تفاوت می یابند و یا بدون تغییر باقی می مانند و نیز توضیح چگونگی عملکردهای انسان ها به لحاظ مکانی تمرکز می کند. جغرافیای اقتصادی، یکی از شاخه های جغرافیای فرهنگی ست که موضوع آن استفاده ی صنعتی از محیط جغرافیایی ست. از این دیدگاه، منابع طبیعی مانند معادن و ذخایر نفت، جنگل ها، چراگاه ها، و زمین های کشاورزی، با ارجاع به جایگاه آن ها، محصول دهی آن ها،و استفاده های بالقوه ی از آنها بررسی می شوند. صنایع کارخانه ای، برای داده های مربوط به مواد خام شان، منابع کاری، و توزیع کالاهایشان به مطالعات جغرافیایی وابسته هستند. تاسیس تسهیلات حمل و نقل، راه های تجاری، و مناطق تفریحی نیز متکی به نتایج مطالعات جغرافیایی ست. جغرافیای فرهنگی شامل جغرافیای سیاسی نیز می شود. جغرافیای سیاسی به فعالیت های اجتماعی انسانی می پردازد که مربوط به مکان ها، مرزهای شهری، ملت ها، و گروه های ملی است. جغرافیای فرهنگی بسیاری شاخه های دیگر از جمله قوم نگاری، جغرافیای تاریخی، جغرافیای شهری، جمعیت نگاری، و جغرافیای زبان شناختی را نیز شامل می شود. بنابراین حوزه های مورد مطالعه ی جغرافیای فرهنگی بسیار متنوع هستند. برخی از آنها به این ترتیب می باشند:
•    جهانی شدن: به مثابه توضیحی برای تلاقی فرهنگ ها
•    غربی شدن (Westernization) یا فرایندهای مشابه مانند مدرن شدن (modernization)، آمریکایی شدن (americanization)، اسلامی شدن (islamization) و غیره .
•    نظریه های ه‍ژمونی (تسلط) فرهنگی،  یا همانند شدگی فرهنگی از طریق امپریالیسم فرهنگی
•    تفاوت های فرهنگی منطقه ای، به مثابه مطالعه ی تفاوت ها در شیوه ی زندگی شامل انگاره ها، روش ها، زبان ها، اعمال، نهادها، و ساختارهای قدرت و همه ی اعمال فرهنگی در مناطق جغرافیایی
•    مطالعه ی پس زمینه های فرهنگی (cultural landscapes)
•    موضوعات دیگر از جمله روح مکان (spirit of place)، استعمارگری، پسا استعمارگری ، مهاجرت برون مرزی و درون مرزی، اکوتوریسم

جغرافیای فرهنگی نوین
از دهه ی 1980،  " جغرافیای فرهنگی نوین" ظهور یافت، که از طیف وسیعی از سنت های نظری، از جمله مدل های سیاسی اقتصادی مارکسیست،  نظریه فمینیسم، نظریه ی پسا استعماری، پسا ساختارگرایی،  و روانکاوی بهره می برد. جغرافیای فرهنگی به ویژه با استفاده از نظریه های میشل فوکو و در فضای آکادمیک غربی، و تاثیرات وسیع تر نظریه ی پسااستعماری، تلاش کرد به منظور آشکار کردن روابط گوناگون قدرت، دست به ساختارشکنی فرهنگی بزند. حوزه ی ویژه در این شاخه ، حوزه ی سیاست هویت (identity politics) و ساخت هویت است.
نمونه های حوزه های دیگر در این مطالعه عبارتند از:
جغرافیای فمینیسم، جغرافیای کودک، برخی بخش های جغرافیای توریسم، جغرافیای رفتاری، جنسیت و فضا

منابع:
Martin, Geoffrey J., and Thompson, John H. "Geography." Microsoft® Encarta® 2009 [DVD]. Redmond, WA: Microsoft Corporation, 2008.

http://en.wikipedia.org/wiki/Cultural_geography