جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

تاثیر تسلط بر احساسات در پیشبرد برنامه های زندگی


تاثیر تسلط بر احساسات در پیشبرد برنامه های زندگی

انسان در زندگی بیرونی خودش توسط محرک های متفاوت, انواع احساساتی را دریافت می کند که باید با روشن بینی به تفسیر آنها بپردازد بی آنکه هرگز اجازه دهیم بازتاب آنها حالت عاطفی اجزای مغزی یا فعالیت ها را مختل کند

انسان در زندگی بیرونی خودش توسط محرک های متفاوت، انواع احساساتی را دریافت می کند که باید با روشن بینی به تفسیر آنها بپردازد بی آنکه هرگز اجازه دهیم بازتاب آنها حالت عاطفی اجزای مغزی یا فعالیت ها را مختل کند. عادت به برتر دانستن تفکر سنجیده باعث می شود که همین خلل ناپذیری و تاثیرناپذیری در ذهن ما استوار شود که با وجود آن می توان هر روز تلاشی را با هدف مشخصی آغاز کرده و ادامه دهیم و در مقابله با هر رویداد پیش بینی نشده ای آماده و هوشیار باشیم و در برابر وسوسه های فراگیر و عمیق عوامل مختل کننده تاب و توان خود را بالا ببریم. شما در زندگی اگر بر فکر خود مسلط نباشید، همین قدرت فکر، شما را به بازی خواهد گرفت و اگر آن را در اختیار گیرید بهترین دوستتان خواهد بود پس با استفاده مطلوب از این احساس ما می توانیم شاهد شکوفایی استعدادهای زیادی در زندگی خود باشیم.

بدون کمک احساس، شاید نتوان هیچ تیرگی را به روشنایی و هیچ بی تفاوتی را به جنبش و تلاش مبدل کرد. عواطفی که خیال می کنید منفی هستند فریادی به شمار می روند که شما را به تلاش و عمل دعوت می کنند. باید بدانید احساساتی که در این لحظه دارید، موهبتی الهی، راهنما و حامی شما هستند و شما را به عمل و اقدام وا می دارند. اگر عواطف خود را سرکوب کنید و آنها را از صحنه زندگی بیرون برانید و یا اگر آنها را بزرگ کرده و اجازه دهید بر شما مسلط شوند، در این صورت یکی از سرمایه های گرانبهای زندگی خود را بر باد داده اید. همه احساسات و عواطف از خود شما سرچشمه می گیرند و این خود شما هستید که آنها را می آفرینید. انسان می تواند در هر لحظه هر نوع احساسی را که بخواهد در خویشتن ایجاد کند. برای احساس شادی دلیل خاصی لازم نیست. شما می توانید تصمیم بگیرید که در همین لحظه شاد باشید، فقط به این دلیل که چنین می خواهید و زنده هستید، می توانید خوشحال باشید و از انرژی روانی ایجاد شده، زندگی با ارزشی و توام با آرامش را برای خود و اطرافیان فراهم آورید. کلمات می توانند موجب پیدا شدن احساسات مثبت یا نگران کننده باشند. کسانی که خزانه لغات آنها فقیر است دچار فقر احساسی و عاطفی هستند و کسانی که از لحاظ احاطه به لغات غنی هستند به راحتی می توانند به بهره جستن از این منبع عظیم، خاطرات و تجربه های خود را نه تنها برای دیگران بلکه برای خود به اشکال گوناگون جلوه گر سازند.

اگر کلمات را عاقلانه انتخاب کنید آن وقت است که نیروی عظیمی در اختیار شما خواهد بود. کلمات از مواهب شگفت انگیز و از نعمت های جاودانه خدادادی بشر است. کلمات ممکن است شخصیت ها را جریحه دار کند یا دل ما را بسوزاند یا اینکه عواطف ما را دگرگون نماید و گاهی موجبات شادی و نشاط و افزونی حرکت و تلا ش در جهت تحقق خواسته های انسانی باشد. استفاده مطلوب و بجا از کلمات پراحساس می تواند تاثیر شگفت انگیزی بر روحیه شما و افراد دیگر بگذارد. آگاهی از فن سخنوری زمینه های پیشرفت انسان را فراهم می آورد و اجرای دقیق آئین سخنوری زمینه های باروری استعداد و صحنه بروز توانمندیها را در جامعه مهیا می سازد و سرعت آن مثل برق هم برجسم و هم بر روح و روان اثر می گذارد.محیط اجتماعی انسان می تواند در وی انگیزه ای برای تفکر و بیان کلمات زیبنده ایجاد نماید یا بالعکس این امر مهم را برای او مشکل سازد که بستگی به میزان معقول و یا نامعقول بودن کارهای هر فرد بخصوص دارد.

ولی محیط اجتماعی نمی تواند تفکر یا عدم تفکر را بر انسان تحمیل کند و انسان را مجبور نماید تا مسوولیت شناخت را بپذیرد و یا وی را وادار کند که از آن بگریزد، همچنین قادر نیست که انسان را مجبور کند که تمایلا ت خود را زیر سلطه منطق خویش آورده و او را ناگزیر به قربانی کردن منطق خود در راه رضای تمایلا ت نفس کند. انسان در عین خود مختاری از مصونیت برخوردار است و می تواند رفتار خویش را تنظیم نماید. محیط اجتماعی می تواند برای او انگیزه گرایش به خیر و شر را یجاد کند و باید متذکر شویم انگیزه سبب و علت است و الزاما موجب عمل نیست. انگیزه در فرد، حرکت لا زم را توام با آگاهی از نتیجه فراهم می کند و شخص با عمل خود درجهت تحقق هدف است که می تواند موجبات شادابی خود و اطرافیان را فراهم آورد. محیط انسان به واقعیت هایی که توسط ذهن او شناسایی می شود مربوط است. شخصیت انسان درجه معقولیت و استقلا ل و شرافت او نه به وسیله چیزی که او آنها را رویت می کند بلکه به وسیله تفکری که می کند یا نمی کند یقین می گردد. انسان خطاناپذیر و از لغزش مصون نیست.

ممکن است از معانی یا اهمیت و قایعی که مشاهده می کند برداشت غلط نماید یا شناسایی درست داشته باشد.از این که می گوییم انسان مختار است، اختیار انسان به خودی خود او را از خطا مصون نمی دارد. ولی تضمین می کند که در صورت ارتکاب خطا برای بقیه عمر به واسطه این خطاها بیچاره و درمانده نخواهد ماند و قادر است که ذهن خود را به شواهد جدید بازگذارد تا آگاه و بیدار شود که استدلالات و استنباطات او غلط است و باید مورد تجدید نظر قرار بگیرند.انسان تنها موجودی است که می تواند وسیله حیات و بقا یعنی نیروی تفکر خود را مردود و یا تخریب و یا به دوست یا دشمن تسلیم کند. او تنها موجود زنده ای است که می تواند به وسیله تمرین و تربیت نیروی عقلا نی خویشتن را مساعد و شایسته زیستن نماید و این مسوولیت عمده او در طریق زندگی است.

هر چه انسان در بیدار و هوشیار ساختن هدف تنظیم کننده عمل خودآگاهی دچار شکست شود یا از آن امتناع نماید به همان میزان از کوشش ذهنی و مسوولیت استدلال به دور می ماند که نتیجه آن سودمند نیست و موجب بیهوده کردن نیروی شناخت او می گردد. عواطف و احساسات انسان یکی از منابع سرشار وجود انسان هستند و باعث هدایت اعمال و رفتار انسان ها در جهات مختلف می شوند.

عواطف مثبت یعنی محبت، دوستی، همدلی، گذشت و ایثار، انسان را به سمت بعضی صحنه های خوشایند می کشاند و عواطف منفی چون نفرت، خشم و ترس او را از برخی چیزها دور می سازد و موقعیت ها را از دست او می گیرد.

عواطف و احساسات مثل همه جنبه های شخصیتی نیازمند به تربیت و هدایت هستند. اگر در محیط خانواده و مدرسه به این عواطف توجه نشود، اگر در محیط خانواده و مدرسه با وجود الگوی نامناسب و صحنه های دلخراش و فشارهای روانی موجبات نفرات و کجروی انسان را فراهم کنیم او را به میدان هلاکت و تباهی هدایت نموده و در نتیجه استمرار زندگی وی با مشکلات زیادی روبه رو خواهد بود.

عواطف و احساسات کودکان به عنوان یک ابزار قوی برای ورود به دنیای روحی و روانی آنها محسوب می شود، در جریان تربیت، احساسات و عواطف کودکان باید جهت سازگار نمودن آنها اقدامات اصلاحی داشته باشیم. سازگاری کودک در هر مرحله از رشد با تنش های عاطفی همراه است. چون در سازگاری، کودک باید عادت های گذشته خودش را تغییر دهد و بازنگری کند و این عادت ها نه فقط حرکتی بلکه روانی نیز می باشد. او باید یاد بگیرد که در مواجه با پدیده های اجتماعی و انسانی نسبت به گذشته تغییراتی در رفتار، تفکر، احساسات و عواطف خودش ایجاد کند.

عواملی چون روابط والدین، روابط خواهران و برادران در کنار سایر موارد با کودک در جریان تربیت احساسات و عواطف او نقش به سزایی دارند.

رفتار پدر و مادر با دیدگاه های مختلف و سبک های پذیرفته شده توسط آنها در مراحل رشد اثرات خاص خود را بر رفتار فرزندان می گذارد.

اگر عملکرد پدر و مادر با کودک توام با تنش های درونی و خصومت باشد، بر حالات عاطفی، روانی، پرخاشگری و سرکشی او تاثیر می گذارد و نظارت شدید و محدود نمودن کودک نیز موجب پدید آمدن رفتارهای گوشه گیری و احساس حقارت در او می شود. صداقت، صمیمیت، نوع دستی، کمک و همیاری، رقابت، حسادت و حالا ت مختلف خواهر و برادر نیز بر رفتار کودک در این سن اثر زیادی می گذارد همچنین جایگاه کودک درخانواده تاثیر فرزند اول، دوم و سوم بودن نیز در شکل گیری احساسات و عواطف و نهایتا شخصیت کودک و بروز رفتارهای آینده او اثر مهمی دارند.

روح یگانگی کودک در خانواده شکل می گیرد و همچنین است اگر تعارضی در عملکرد پدر و مادر در مسیر تربیت باشد روح مخاصمه و دوگانگی در کودک فراهم می آید. بنابراین اگر در خانواده، تعارض، کشمکش و بحث جدایی و اختلا فات وجود داشته باشد کودک دچار سردرگمی می شود، نتیجه اینکه در رفتارهای خود دچار مشکلا ت زیادی در زمینه های مختلفی چون رفتارهای اجتماعی، اخلا قی، عاطفی، فکری و روانی می گردد.

پس می توان گفت که پدران و مادران در مشکل ترین مدرسه دنیا، مدرسه آدم سازی، تدریس می کنند و این مدرسه هیچ وقت تعطیلی ندارد. با عنایت به تربیت انسان که سخت ترین و پیچیده ترین و پر اضطراب ترین و پر زحمت ترین کار می باشد، در مرحله نخست باید خانواده درهمه ابعاد آن نقش واقعی خود را ایفا نماید. بدین منظور افراد خانواده باید در حد اعلا ی حوصله ، سرسپردگی به فرزندان، خوش خلقی، کاردانی، عشق، بینش و آگاهی و دانش لا زم باشند.

پدر و مادر باید بدانند که انسانها در تمام مراحل رشد نیاز به توجه دارند و در این میان باید فرزند خود را خوب بشناسند و بر اساس ظرفیت وجودی آنها زمینه هایی را برای کسب هویت و شخصیت جامعه پسند فرزندان فراهم کنند. پس در مرحله نخست آنها خود باید بر احساسات و عواطف خویش مسلط باشند تا بتوانند از این نیروی عظیم در جهت هدایت فرزندان به نحو احسن استفاده نمایند.

این مهم در بقیه عمر خصوصا دوره نوجوانی نیز مطرح است. نوجوانی نیز دوره ای بسیار حساس و دقیق است و از سوی پیامبر اسلا م و امامان سفارش زیاد جهت توجه به احساسات وعواطف نوجوان مطرح شده است.

دوران نوجوانی به عنوان مهم ترین و پرحادثه ترین دوران رشد فرد در زندگی شناخته شده است و نقطه عطف زندگی و آغاز شکوفایی، زمان جستجوی هویت، دوره تغییر و شدن، دوره انتقال از کودکی به بزرگسالی و زمان آرمانگرایی و آستانه زندگی جوانی و مسوولیت پذیری است.

درسن نوجوانی انسان از نظر عاطفی و اجتماعی دچار دگرگونی های چشمگیری می شود و اطاعت پذیری و دنباله روی او از پدر و مادر به تدریج کاهش می یابد و می خواهد مستقل تر عمل کند. هیجانات او شدت می گیرد و بیشتر دچار عصبانیت، یباس و ناامیدی و حتی ترس می شود. گاهی خوشحال و فروتن، زمانی دیگر شکست خورده و ناامید جلوه می کند.

در این دوره باید به هیجاناتی چون خشم، یاس و ناامیدی ترس، محبت و حالات روحی و روانی او دقت نظر بیشتری داشته باشیم.

آگاهی از حالات، روحیات و خواسته های کودک در زمان کودکی، نوجوان در زمان نوجوانی، جوان در دوران جوانی و ایفای نقش به موقع، در تربیت و هدایت احساسات، موجبات شکوفایی مجموعه توانمندی های انسان را فراهم آورده و موفقیت وی را در مراحل مختلف زندگی موجب می شود.

در غیر اینصورت اگر خانواده، مدرسه، اجتماع و سایر عوامل تربیتی، در شناسایی و کنترل نیازمندی های روحی و روانی اقدام به جا نداشته باشند زمینه انحراف انرژی روحی و روانی را در مسیر رشد انسان فراهم می آورند.

انسان در هر وضعیتی این قدرت را دارد که محیط خودش را تغییر دهد و توجه خود را به اموری که قابل کنترل باشد معطوف نماید و کارها را مرحله به مرحله و قدم به قدم انجام دهد. برای اینکه بتوانید تسلط بر عواطف و احساسات خود داشته باشید باید به موارد زیر توجه نمایید:

۱) احساس واقعی خود را مشخص کنید

۲) سپاسگزار عواطف خود باشید آنها مددکار شما هستند،

۳) نسبت به پیامدهای عاطفی حساس و کنجکاو باشید.

۴) به خودتان اعتماد کنید مطمئن شوید که نه تنها در حال حاضر بلکه در آینده نیز در این راه موفق خواهید بود.

۵) شور و نشاط و شوق در شما ایجاد شود و دست به اقدام و عمل بزنید.

نویسنده : خدیجه احمد