جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

یک دیپلماسی ستیزنده: روسیه به صحنه بین المللی بازمی گردد (لوموند دیپلماتیک: نوامبر 2013)



      یک دیپلماسی ستیزنده: روسیه به صحنه بین المللی بازمی گردد (لوموند دیپلماتیک: نوامبر 2013)
ژان لووک ترجمه ی شهباز نخعي

درحالی که افشاگری ها درباره جاسوسی نظام مند از متحدان واشنگتن را معذب کرده، به نظر می آید که مسکو در صحنه بین المللی موفقیت هایی پی درپی به دست می آورد(ماجرای اسنودن، مسئله سوریه).  روسیه که وارث یک دیپلوماسی هراس انگیز ولی تضعیف شده پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی است، این باور را دارد که سرانجام جایگاه خود را درمیان قدرت های بزرگ بازیافته است.

درماه های اخیر، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، دو موفقیت بزرگ در صحنه بین المللی به دست آورده است.  درماه اوت، او به ادوارد اسنودن، کارشناس رایانه امریکایی که افشاگری هایی پراهمیت درباره سیستم بازرسی دیجیتال موسسه امنیت ملی امریکا کرده بود پناهندگی اعطا کرد.  او با این کار نشان داد که روسیه تنها کشوری است که می تواند دربرابر خواسته های واشنگتن مقاومت کند.  حتی چین از این کار طفره رفت و ونزوئلا، اکوادور و کوبا هم به آن تاسی کردند.

به شکلی متناقض، فشارهایی که معاون رییس جمهوری جوزف بایدن و شخص باراک اوباما به دولت هایی که می خواستند امریکایی جوان را پذیرا شوند وارد کردند، به مقدار زیاد در موفقیت آقای پوتین نقش داشت.  واشنگتن چنان عمل می کرد که گویی آقای اسنودن برای امنیت خطری قابل قیاس با رهبر القاعده اسامه بن لادن داشته است.  امریکا حتی متحدان خود را واداشت که ازپرواز هواپیمای رییس جمهوری بولیوی، اوو مورالس، که مظنون به همراه بردن کارشناس رایانه امریکایی بود، برفراز فضای هوایی خود ممانعت کنند (١).  چنین فضایی «جسارت» آقای پوتین را،  هم در صحنه سیاسی روسیه و هم در عرصه بین المللی، بیشتر برجسته کرد.  در مسکو، شماری از مخالفانش، به عنوان دفاع از حقوق و آزادی های مدنی، این حرکت او را تایید کردند.

اما موفقیت واقعی آقای پوتین، که حوزه عملکردی بسیار فراتر داشت، درمورد پرونده سوریه بود.  به یمن موافقتی که او از بشار اسد برای ازبین بردن سلاح های شیمیایی سوریه کسب کرد، آقای اوباما تصمیم گرفت «موقتا» از بمباران تنبیهی که درنظر داشت خودداری کند.  تا آن زمان، کاخ سفید روسیه را به خاطر حمایت از دمشق و مخالفت با هرگونه تحریم توسط سازمان ملل متحد، تهدید به انزوا کرده بود.

امروز آقای پوتین دولت مردی به نظر می آید که توانسته است از اعزام نیروی نظامی با عواقبی هراسناک جلوگیری کند.  در اینجا نیز، اشتباه محاسبه دستگاه اداری امریکا موجب تسهیل در پیروزی او شد.  آقای اوباما، پس از تحمل خودداری انگلستان از شرکت در عملیات موردنظر امریکا، درحال تجربه شکستی دوم در کسب حمایت کنگره امریکا بود.

با آن که بنابرگفته جان کری وزیرامورخارجه (٢) در ٩ سپتامبر، اقدام نظامی «به نحو باورنکردنی کوتاه» می بود، این امر برای اوباما بسیار ناخوشایند بود و تنها به دلیل حفظ اعتبار [ایالات متحده] دست به آن می زد.  درفردای روزی که توافق نامه اجرایی شد، سرخط روزنامه «ایزوستیا» چنین بود: «روسیه به کمک اوباما می آید»  (١٢ سپتامبر ٢٠١٣).

رئیس جمهوری روسیه محتاطانه از زدن ریشخند پیروزمندانه ای خودداری کرد  که لاف زنان پیرامونش آنرا بر چهره داشتند.  همگام با دیپلوماسی، او در رویدادهای اخیر نشان از زمان مناسب و فرصتی تاریخی که به هیچ وجه نباید ازدست داد، می بیند.  تا جایی که، اگر آقای اسنودن به جای ژوییه درماه اکتبر، پس از گرم شدن روابط با امریکا، به مسکو آمده بود، بی تردید نمی توانست درآنجا بماند.

ازدوسال پیش، رفتار روسیه در درگیری سوریه نشان دهنده بیم ها و حرمان ها، و همچنین هدف ها و بلند پروازی های دراز مدت پوتین درصحنه بین المللی است.  این رفتار، درعین حال بیانگر مشکلاتی است که او در عرصه داخلی با آنها روبروست.

دو جنگ چچنی (١٩٩٦-١٩٩٤ و ٢٠٠٠-١٩٩٩) آثار ناگوار بسیاری از خود به جا گذاشتند.  با آن که سوء قصدها و حمله ها علیه نیروهای انتظامی گستردگی پیشین را ندارد و به اندازه سابق قربانی نمی گیرد، همچنان در قفقازشمالی بسیار مکرر رخ می دهد و مانند لکه روغن پخش می شود.  به ویژه در داغستان و اینگوشی اگرچه برخوردها و جنایت هایی که دیده می شود بیشتر جنبه راهزنی دارد تا سیاسی، گروه های شبه نظامی چچن با آن که از هماهنگی کمتری برخوردارند و پراکنده ترهستند اما همچنان حضور دارند.  دو سوء قصد بی سابقه درماه ژوییه ٢٠١٢ در تاتارستان، با آن که از قفقازشمالی بسیار دوراست، رخ داده است.  و دوکو عمراف رهبر زیرزمینی چچن که خود را امیر قفقاز نامیده است، وعده داده که هنگام بازی های المپیک سوچی در فوریه ٢٠١٤، سوء قصدهای دیگری انجام دهد.

احساس تنزل درجه

همانند  ناظران امریکایی مانند گوردون هان، پژوهشگر مرکز راهبردی مطالعات بین المللی در واشنگتن (٣)، بخش بزرگی از مطبوعات روسیه ارزیابی می کنند که صدها شبه نظامی روس در سوریه علیه رژیم این کشور می جنگند.  این می تواند توضیحی برای تداوم تحویل اسلحه به دولت بشار اسد باشد.

به نظر آقای پوتین و اطرافیانش، شکست ارتش سوریه این کشور را به صورت یک سومالی جدید، درمنطقه ای خطرناک و مستعد تبدیل شدن به پشت جبهه برای ستیزه جویانی که در روسیه عمل می کنند، در می آورد.  مدتی زمان نیاز بود تا واشنگتن نیز دراین بیم ها سهیم شود.

درزمینه سیاست بین المللی، غالبا هدف های روسیه به حفظ تارتوس – تنها تاسیسات (و نه پایگاه) نظامی دریایی روسیه در مدیترانه – و درقدرت نگهداشتن یکی از مشتریانش در بازار اسلحه نسبت داده می شود.  این نظر بدون آن که کاملا مردود باشد، سرسختی مسکو را توضیح نمی دهد که می کوشد نقش و جایگاهی در نظم جهانی پس از اتحاد جماهیرشوروی بیابد.

ازسال ١٩٩٦، با دردست گرفته شدن زمام وزارت امورخارجه توسط آکادمیسین اوگنی پریماکوف، پیش از به قدرت رسیدن آقای پوتین که درسال ٢٠٠٠ رییس جمهوری شد، توافقی درمیان نخبگان سیاسی پدید آمد که پس ازآن بی وقفه تقویت شده است.  ایالات متحده می کوشد مانع سربرآوردن روسیه حتی به عنوان یک قدرت کم اهمیت شود.  هواداران این تحلیل گسترش پی درپی پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو) به سوی کشورهای بالت و چندین کشور شرق [اروپا] و اراده امریکایی ها برای درآن گنجاندن گرجستان و اوکراین را دلیلی برای اثبات نظرخود می دانند و تخطی از توافقی که با میخائیل گورباچف برای کسب موافقت او جهت ورود آلمان یکپارچه شده کرده اند [را شاهد می آورند].  دیپلومات های روسی تاکید می کنند که واشنگتن کوشش می کند نفوذ آنان ، حتی در منطقه هایی که بیشترین منافع مشروع را دارند، ازبین ببرد.

به نظر کرملن، دور زدن شورای امنیت سازمان ملل توسط ایالات متحده و هم پیمانانش برای تحمیل تحریم های بین المللی و جنگ هایی مانند کوزوو درسال ١٩٩٩ و عراق در سال ٢٠٠٣، شیوه ای برای اجتناب ازهرگونه مذاکراتی است که واشنگتن را وادارد که منافع روسیه را به صورت جدی به حساب آورد.  مسکو نسبت به عملیات نظامی خارجی و بدتر ازآن، تغییر رژیم های انجام شده بدون تایید شورای امنیت سازمان ملل، ابراز انزجار عمیق می کند.

روسیه درمخالفت خود با هرگونه عملیات علیه سوریه، به سابقه لیبی درسال ٢٠١١ استناد می کند.  روسیه هنگام رای گیری برای قطعنامه ١٩٧٣، که هدف آن حفاظت ازمردم بود ولی برای توجیه دخالت نظامی و سرنگونی معمر قذافی به کارگرفته شد، غیبت داشت.  درآن زمان، دیمیتری مدودف رئیس جمهوری بود و کرملن روی شروعی  تازه در روابطش با کاخ سفید حساب می کرد.

امروز بینشی اساسا ژئوپولیتیک ازاموربین المللی درمسکو غلبه دارد که در روسیه سنتی دیرینه است.  ازسال ١٩٩٦، هدف اصلی و رسمی سیاست خارجی تقویت گرایش به چند قطبی گرایی درجهان است تا تدریجا از یکجانبه گرایی امریکایی کاسته شود.  آقای پوتین – مانند پریماکوف پیش از او -، با واقع بینی نسبت به فرصت های فعلی و آینده کشورش چنین ارزیابی می کند که روسیه برای گام نهادن درراه چند قطبی گرایی نیاز به شریک هایی دارد.

به این ترتیب، چین به صورت نخستین شریک راهبردی روسیه و وزین ترین آنها درآمده است.  هماهنگی دو کشور در شورای امنیت سازمان ملل، به ویژه درمورد پرونده سوریه، همانند آنچه که درمورد ایران، لیبی یا جنگ سال ٢٠٠٣ بوده مداوم است.  پکن که صبورتر و متکی به نفس تراست، اجازه می دهد که روسیه دردفاع از مواضع مشترکشان پیشاهنگ باشد.  تقدس بخشیدن مسکو به شورای امنیت سازمان ملل به عنوان تنها نهاد مشروع برای حکمیت در سیاست بین المللی، ناشی از همین امراست.

اززمان آغاز این شراکت، تحلیل گران غربی به دلیل بیم های نخبگان روس از وزن جمعیتی و اقتصادی چین، تضعیف بیش از پیش آن را در آینده پیش بینی می کنند.  با این حال این همکاری، چه در زمینه اقتصادی (صادرات نفت و سلاح های روسی) و چه درعرصه سیاسی (هماهنگی در سازمان همکاری های شانگهای [٤]) و نظامی از رشد بازنایستاده است.  تقریبا هرسال رزمایش ها و تمرین های مشترک نیروهای هوایی، زمینی دریایی برگزارمی شود.

ازنو متعادل کردن نظم جهانی

بی گمان عرصه های عدم توافقی نیز وجود دارد.  مانند موضوع بازرگانی با کشورهای آسیای مرکزی جداشده از اتحاد جماهیرشوروی که چین ازسال ٢٠٠٩ درآنها از روسیه پیشی گرفته است.  اما، پکن تاکنون به برتری منافع ژئوپولیتیک همسایه خود احترام گذاشته و سعی نمی کند که دراین کشورها پایگاه ایجاد کند.  چین سازمان پیمان امنیت جمعی (OTSC) بین مسکو و بیشتر کشورهای منطقه را به رسمیت می شناسد (٥).  در سوی دیگر، به رغم درخواست های مکرر کرملن، که خواستار همکاری بین سازمان پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو) و سازمان پیمان امنیت جمعی به عنوان چهارچوبی برای برای همکاری پیرامون افغانستان است، ایالات متحده همواره آن را رد کرده و ترجیح می دهد که به صورت جداگانه با هرکشور درباره مسایل آن، مانند ایجاد پایگاه ها یا عبور تدارکات نیروهایش، توفق نامه جداگانه داشته باشد.

آقای پوتین خواهان یک رقابت تمام و کمال با ایالات متحده نیست زیرا آشکارا ابزارهای لازم برای آن را ندارد.  درست است که هرکدام دیگری را به داشتن ذهنیت جنگ سرد، که موجب سردرگمی می شود، متهم می کند، اما هنگامی که روسیه از ناکامی های بین المللی واشنگتن ابراز خوشنودی می کند، این امر بیشتر ناشی از جریحه دار شدن غرور است تا روحیه انتقامجویی.  از اینرو، روسیه خواستار شکست ایالات متحده در افغانستان یا عقب نشینی شتاب زده از این کشور نیست.  درمورد رودررویی در پرونده سوریه، موضوع بیش و پیش ازهرچیز به قاعده های بازی بین المللی مربوط می شود.  روسیه خواستار برقراری یک تعادل تازه درنظم جهانی است که روابطش با ایالات متحده و دنیای یورو-اتلانتیک را برپایه های نو تنظیم کند.  امری که مانع این نیز نمی شود که دربخش هایی که به خوبی مجهزاست رقابتی شدید داشته باشد.  روسیه همچنین شانس بزرگی دارد که پروژه گازرسانی «جریان جنوب»اش برپروژه «نابوکو» که توسط واشنگتن حمایت می شود غلبه کند (٦).

زمان برای برقراری تعادلی نو که کرملن سرسختانه درپی آن است فرارسیده است.  آیا بلندپروازی روسیه برای بازیافت نقشی بجز زیردست درحال تحقق یافتن است؟  موفقیت آقای پوتین در پرونده سوریه این احساس – یا شاید توهم – را پدید می آورد که چند قطبی گرایی دارد به واشنگتن تحمیل می شود.  شانه خالی کردن انگلستان، متحد بی قید وشرط ایالات متحده و همچنین بحث هایی که درجریان نشست گروه ٢٠   در سن پترزبورگ درگرفت درآن با ماجراجویی نظامی درسوریه به شدت مخالفت شد (٧) نشانه این امراست.  اکراه و ناخوشایندی کنگره امریکا نشانه ای دیگراست.  به نظر میانه روترین تحلیل گران روس، نمی باید روی سیاست جدید انزواگرایی کنگره حساب بازکرد بلکه باید به عملکرد آقای اوباما که درعین حالی که خواهان کنارکشیدن بی ثبات کننده امریکا نیست، می خواهد خطرناک ترین درگیری ها را برمبنای مصالحه های بین المللی حل کند خوشبین بود.  تهدیدآمیزترین درگیری ها – که به طور تنگاتنگ به هم وابسته اند – مربوط به سوریه و ایران است که روسیه براین باوراست که می تواند در حل آنها مشارکت داشته باشد.

نزدیکی بین واشنگتن و مسکو درباره پرونده سوریه پیش از چرخش نمایشی ماه سپتامبر آغازشد.  درماه مه ٢٠١٣، آقای کری درعین این که به خواست برکناری بشار اسد ادامه می داد، با همتای روس خود درمورد برگزاری یک کنفرانس بین المللی مختص آینده سوریه به توافق رسید.  در نشست گروه ٨ درماه ژوئن در لو ارن ایرلند شمالی، بیانیه ای مشترک درمورد سوریه به خاطر کسب حمایت آقای پوتین به تعویق افتاد.  پذیرش بشار اسد برای ازبین بردن سلاح های شیمیایی، اگر تایید شود، به رهبران روسیه نزد دولت های غربی مشروعیت خواهد داد.

از ماهها پیش، مسکو اصراردارد که برای به نتیجه رسیدن کنفرانس بین المللی مورد نظر، تهران درآن مشارکت داشته باشد.  تاکنون ایالات متحده، به تحریک اسرائیل، این امر را رد کرده است.  به این خاطر است که روسیه سعی می کند گفتگوی آغازشده بین آقای اوباما و رییس جمهوری جدید ایران حسن روحانی را فعال کند.  حتی آغاز یک مصالحه در پرونده هسته ای موجب تسهیل در تحرک این امرخواهدشد.  ازسوی دیگر مسکو می کوشد روابطش با ایران را تقویت کند که پس از شرکت در تصویب شماری از تحریم های مورد درخواست واشنگتن درشورای امنیت سازمان ملل درسال ٢٠١٠ تیره شده بود، درآن زمان روسیه تحویل سامانه دفاع ضدهوایی اس ٣٠٠ به تهران را لغوکرد.

فرصتی ازدست رفته درسال ٢٠٠١

این نخستین بارنیست که آقای پوتین می کوشد با ایالات متحده رابطه ای قوی برپایه یک برابری دستکم نسبی برقرارکند.  این امر پس از حمله های سپتامبر سال ٢٠٠١ دیده شد که او پنداشت دریچه ای از فرصت پدید آمده است.  وی بدون پیش شرط، برپایی تاسیسات پایگاه های نظامی امریکایی در کشورهای متحدخود در آسیای مرکزی را برای جنگ افغانستان تسهیل نمود و برای نشان دادن اراده خود در پیشتررفتن درمسیر تنش زدایی، آخرین تاسیسات نظامی اتحاد جماهیرشوروی در کوبا (گرچه درست است که چندان اهمیتی نداشت) را تعطیل کرد.  ولی درماه های بعدی، آقای جرج دبلیو بوش برای ورود ٣ جمهوری بالت به ناتو چراغ سبز نهایی را داد و خروج امریکا را از عهدنامه دفاع ضدبالیستیک، موسوم به عهدنامه ABM اعلام کرد که به شدت سلاح های دفاع ضدموشکی را محدود می کرد.  طوفان  پایان یافت.  آقای پوتین به این باور رسید که ازآن پس می تواند به یک همکاری ثمربخش روی آورد.

با این حال، بخت دستیابی به چنین تحولی درگرو این است که مسایل داخلی روسیه حل شود.  پس از بازگشت به ریاست جمهوری درسال ٢٠١٢، پوتین با تظاهرات گسترده مخالفان خود روبرو بوده است.  وی برای تثبیت قدرت خود، امریکاستیزی را به عنوان یک عنصرملی گرایی روسی ترویج می کند.  این را عمدتا در قانون هایی می توان دید که سازمان های غیردولتی روسی که کمک های خارجی، ولو ناچیز، دریافت می کنند را مکلف می کند که خود را درخدمت منافع بیگانه اعلام کنند.  در اینجا ردی از آموزش هایی که پوتین در کا گ ب داشته دیده می شود که عملکرد و نفوذ خارجی را عامل اساسی مشکلات داخلی و بانی بی ثباتی سیاسی می داند.  تشدید یا  به عکس تعدیل مشروعیت قدرت لزوما بر تحقق بلندپروازی های بین المللی او سنگینی خواهد کرد.

١- مقاله « من، رئیس جمهور بولیوی، بازداشت شده در اروپا» لوموند دیپلماتیک ماه اوت ۲۰۱٣

http://ir.mondediplo.com/article2027.html

٢-

Patrick Wintour, « John Kerry gives Syria week to hand over chemical weapons or face attack », 10 septembre 2013, www.theguardian.com

٣-

Cf. «The Caucasus and Russia’s Syria policy », 26 septembre 2013, http://nationalinterest.org

٤- سازمان همکاری شانگهای سازمانی میان‌دولتی است که برای همکاری‌های چندجانبه امنیتی ٬ اقتصادی و فرهنگی تشکیل شده‌است. این سازمان در ژوئن ۲۰۰۱ توسط رهبران چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان  پایه‌گذاری شد. علاوه بر اعضای اصلی، ابتدا مغولستان در سال ۲۰۰۴ و یک سال بعد ایران، پاکستان و هند   و افغانستان در سال ۲۰۱۲ به عنوان عضو ناظر به سازمان ملحق شدند.

٥- دولت های عضو عبارتند از روسیه، ارمنستان، بلاروس، ، قرقیزستان، تاجیکستان

٦- «جریان جنوب»( South Stream) یک پروژه گازرسانی است که روسیه را به اروپا بدون گذار از اوکراین وصل می کند. «نابوکو» پروژه گازرسانی که منابع دریای خزر را به اروپا وصل می کند

٧-  مقاله « دوری گزینی بزرگ واشنگتن» لوموند دیپلماتیک ماه اکتبر

http://ir.mondediplo.com/article2055.html

نویسنده:      Jacques Levesque

                دکترای علوم سیاسی و مدرس دانشگاه کبک در مونرآل.  نویسنده پژوهش "بازگشت

               روسیه"، [نشر] واریا، مونرآل، ٢٠٠٧.

 

 

صفحه لوموند دیپلماتیک در انسان شناسی وفرهنگ
http://anthropology.ir/lmd

 

پرونده «لوموند دیپلماتیک» در انسنا شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/15007