یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

آیا جنون سوریه راه برون‌رفتی دارد؟



      آیا جنون سوریه راه برون‌رفتی دارد؟
اسلاوی ژیژک ترجمه ی امین درستی

جنبش‌های رادیکال-رهایی بخش و دلایل نادرست برای جنگ
همان‌گونه که پیش‌تر نوشته‌ام، همه ی ما چهره‌ی خندان و پر از امید و اطمینان پرزیدنت اوباما را آن‌گاه که پیاپی شعار کمپین انتخاباتی اولش را تکرار می‌کرد به یاد می‌آوریم: "بله، ما می‌توانیم!" ما می‌توانیم از شرِ کلبی‌مسلکیِ (cynicism) دوره‌ی بوش خلاص شویم و عدالت و رفاه را برای مردم آمریکا به ارمغان آوریم. اکنون که ایالات متحده از فشار برای حمله به سوریه دست کشیده، می‌توانیم مخالفان جنگ را تصور کنیم که بر سر او فریاد می‌کشند: "چگونه می‌توانی از یک مداخلۀ نظامی دیگر دفاع کنی؟"، اوباما، جنگ‌جویِ بی‌میل، به سوی آن‌ها روی بر می‌گردند و با بهت زیر لب می‌گوید: "من می‌توانم؟ باید بکنم؟".

و این‌ بار او حق دارد که تردید به دل راه دهد. در مورد سوریه همۀ اشتباهات نظری و عملیِ دخالت‌های بشردوستانه به یک‌باره آشکار گشتند. درست است، این‌جا یک دیکتاتور وجود دارد که به استفاده از گازهای سمی علیه مردم سرزمین خودش متهم شده است. اما چه کسی در حال مبارزه با رژیم اوست؟ به نظر می‌رسد که هر آن‌چه که از مقاومت‌های دموکراتیک-سکولار باقی مانده بود، اکنون کم یا بیش در آشفته‌بازاری که با حضور پر رنگ القاعده در پس زمینه و گروه‌های بنیادگرای «اسلامیِ» تحت حمایت ترکیه و عربستان سعودی شکل گرفته، غرق شده است.

هم‌چون خودِ اسد، سوریۀ او نیز حداقل وانمود می‌کند که حکومتی سکولار است، بنابر این عجیب نیست که اکنون مسیحیان و سایر اقلیت‌ها تمایل دارند در برابر شورشیان سنی جانب او را بگیرند. به طور خلاصه ما در سوریه درگیر یک رویاروییِ مبهم و پیچیده‌ایم که از نظر ابهام و پیچیدگی به انقلاب مردم لیبی علیه قذافی شباهت دارد. در سوریه هیچ نشانۀ سیاسی آشکار و روشنی وجود ندارد، هیچ نشانه‌یی از یک ائتلاف فراگیر دموکراتیک-رهایی‌بخش وجود ندارد؛ آن‌چه وجود دارد تنها شبکۀ مذهبی و نژادی پیچیده‌یی از هم‌پیمانانی موقتی است که از پشتیبانی ابرقدرت‌ها برخوردارند (ایالات متحده و اتحادیه اروپا در یک سو و روسیه و چین در سوی دیگر). در چنین اوضاعی هرگونه دخالت نظامی مستقیم به معنای جنونی سیاسی‌ست که ریسکی حساب نشدنی به شمار می‌رود. اگر «اسلام‌گرایان» رادیکال پس از سقوط اسد قدرت را به دست گیرند چه خواهد شد؟ آیا ایالات متحده اشتباهی را که در افغانستان مرتکب شد و نظامیانی را مسلح ساخت که بعدها القاعده و طالبان را پدید آوردند تکرار خواهد کرد؟ اگر موشک‌ها و بمب‌های ایالات متحده بر روی تاسیسات شیمیایی گاز سارینِ سوریه فرو ریخته شوند چه خواهد شد؟ پس از حمله چه خواهد شد؟

در چنین وضعیت آشفته‌یی، مداخلۀ نظامی را تنها می‌توان با این اصطلاح مختصر توجیه کرد: فرصت‌طلبیِ خودویرانگر(self-destructive opportunism). اتهام تخطی از اصول اخلاقی تنها دست‌آویزی شده تا پوششی موجه و عقلانی برای میلِ وسواس‌گونۀ مداخله فراهم آوَرَد: "ما نمی‌توانیم اجازه دهیم که گازهای سمی علیه غیر نظامیان استفاده شود." این دست‌آویز آن‌چنان نخ‌نماست که حتی خودش نیز خودش را جدی نمی‌گیرد. امروز ما خوب می‌دانیم که ایالات متحده در برابر به کارگیری گازهای شیمیایی علیه ارتش ایران به وسیلۀ صدام حسین تساهل به خرج داد. ایالات متحده در طول جنگ ایران و عراق طی سال‌های 1980 تا 1988، از عراق جانب‌داری کرد تا از نفوذ ایران بر خلیج [فارس] بکاهد، حال آن‌که بر اساس گزارشات دولتیِ از طبقه‌بندی خارج شده، به خوبی آگاه بود که عراق آزادانه گازهای خردل و اشک‌آور را علیه ایران به‌کار می‌گیرد. حتی ایالات متحده به طور مخفیانه عراق را با تصاویر ماهواره‌ییِ مناطق جنگیِ نفوذ پذیر ایران پشتیبانی می‌کرد تا به عراق در حمله به نیروهای نظامی ایران کمک کند. پس نگرانی‌های اخلاقی آن روز کجا بودند؟

وضعیت سوریه را باید با وضعیتی مشابه در مصر مقایسه کرد. اکنون ارتش مصر بن‌بست سیاسی را در هم شکسته و فضای عمومی را از تظاهرات‌کنندگان مسلمان به کلی پاک کرده است، نتیجۀ آن نیز صدها و بلکه هزاران کشته است. باید گامی پس نهاد و بر فقدان بازیگر سوم (third party) در این منازعۀ دنباله‌دار انگشت گذاشت: طغیان گروه‌هایی ناهمگن (دانشجویان، زنان و کارگران) که به واسطۀ آن جامعۀ مدنی علایق و منافع خود را، فراتر از حیطۀ حکومت و نهادهای مذهبی، شکل داده است. شبکۀ عظیم فرم‌های اجتماعی جدید، هستۀ اصلی و مرکزی بهار عربی‌ (Arab Spring) است؛ مستقل از تغییرات سیاسی بزرگی هم‌چون کودتای ارتش مصر بر علیه دولت اخوان المسلمین یا جنگ رژیم اسد با اسلام‌گرایان تندرو. این موضوع پا را از تقسیم‌بندی‌ مذهبی/ لیبرال فراتر می‌گذارد.(اابته حتی در مورد حرکت‌هایِ آشکارا بنیادگرایانه نیز نباید از مولفه‌های اجتماعی آن‌ها غفلت ورزید).

تنها راه معترضان مدنی-دموکراتیک (در تونس، مصر، لیبی یا سوریه)، برای اجتناب از به حاشیه رانده شدن به وسیلۀ بنیادگرایان مذهبی، برگزیدن یک طرح بسیار رادیکال‌تر از رهایی‌بخشی اجتماعی و اقتصادی است، و این ما را دوباره به موضوع سوریه باز می‌گرداند: نبردی که در سوریه جریان دارد نبردی اساسا نادرست است، نبردی‌ست که باید نسبت به آن بی‌طرف باقی ماند. تنها باید به خاطر داشت که این شبهِ نبرد به دلیل فقدان یک بازیگر سوم، یک نیروی اپوزیسیونِ رادیکال-رهایی‌بخش که مولفه‌هایش آشکارا در مصر قابل دیدن بودند، گسترش یافته است.

نیم قرن پیش عادت داشتیم که بگوییم نیاز نیست که کسی هواشناس باشد تا بداند که باد به کدام سو می‌وزد. در مورد مصر من پیش‌تر نشان داده‌ام که باد به سوی ایران می‌وزد، و در مورد سوریه به سوی افغانستان. حتی اگر هم اسد به گونه‌یی پیروز گردد و وضعیت را پایدار سازد، پیروزیِ او احتمالا طغیانی شبیه به انقلاب طالبان در افغانستان را بازتولید خواهد کرد که ظرف مدت چند سال تمام خاک سرزمین سوریه را در خواهد نوردید. آن‌چه که می‌تواند ما را از این چشم‌اندازِ ناگوار نجات بخشد، منحصرا رادیکال‌تر و ژرف‌تر کردنِ نبرد برای آزادی و دموکراسی و تبدیل آن به نبرد برای عدالت اقتصادی و اجتماعی ست.

پس این روزها در سوریه چه خبر است؟ در واقع هیچ چیزِ واقعا ویژه‌یی در کار نیست، جر این که چین یک گام به تبدیل شدن به ابرقدرتِ جدید جهان نزدیک می‌شود، در حالی که رقبایش با شور و شعف در حال تضعیف کردنِ هم‌دیگرند.

 

منبع:

http://inthesetimes.com/article/15591/is_there_a_method_to_syrian_madness/

پرونده ی «اسلاوی ژیژک»  در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/16199

 

پرونده ی «تحولات خاور میانه» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/10253