شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا

پیشینه تاریخی فراغت



      پیشینه تاریخی فراغت
مریم رفعت‏جاه

آنچه که در همه دوران‏ها بر روی اوقات فراغت و چگونگی گذران آن تاثیر گذارده فلسفه زندگی و نگرش انسان به جهان بوده است. در دوران تمدن‏های باستان اوقات فراغت مختص نخبگان بود و تنها وقتی برای همه مردم امکان پیدایش یافت که فشار برای رفع نیازهای اولیه کاهش یافت. در جوامع ابتدایی بین کار و اوقات فراغت مرز مشخصی ترسیم نشده است. گاه ساعات کار چنان سخت و طولانی بوده که اساساً‏ وقتی برای فراغت وجود نداشته. در هرحال فراغت تابع آهنگ طبیعی کار بوده و آزادی و انتخاب فرد در آن راهی نداشته است.



درنتیجه پیشرفت کشاورزی شکاف بین طبقات بیشتر شد و طبقات برگزیده‏ای ایجاد شدند و اوقات فراغت با منزلت اجتماعی، نوع تربیت و مرتبه سیاسی بستگی پیدا کرد. تنها افراد نخبه امکان فراغت داشتند.
برای مثال در تمدن مصر (2500 ق از میلاد تا تمدن روم) و فرهنگ‏های آشوری و بابلی فعالیت‏های تفریحی زیادی وجود داشت اما عمدتاً مختص طبقات بالای جامعه اشراف نظامیان و رهبران مذهبی بود. فعالیت‏های آنها شامل اسب‏سواری، کشتی، تیراندازی، انواع هنرها، رقص، موسیقی، نمایشنامه، شکار، مبارزه و مهمانی‏های پرریخت‏و پاش بود. در آشور و بابل باستان، پارک‏ها، شهرک‏های سلطنتی، باغ‏های وحش و نیز باغ‏های وسیعی برای گیاه‏شناسی و نیز برای برگزاری تشریفات وجود داشت(تورکیلدسن، 1382).

یونان باستان
ابعاد مختلف زندگی یونانیان تحت تاثیر تفکر افلاطون و ارسطو بود. در این دوره، ما شاهد حرفه‏ای شدن ورزش، سرگرمی‏های عمومی و مسابقه‏ها و در عین حال یکنوع اصول اخلاقی فراغتی و استفاده هوشمندانه از وقت آزاد هستیم. آرمان یونانیان تکامل زندگی مدنی و سیاسی بود. یعنی شهروندی خوب و شهروندان خوب از تعلیم و تربیت و فراغت به وجود می‏آمدند.
افلاطون برای کار یدی ارزش و احترام کمی قائل بود اما برای او فراغتی که به وسیله شهروندان لایق به خوبی مورد استفاده قرار می گرفت اهمیت زیادی داشت. فراغتی که صرف اجرای موسیقی، نمایشنامه، ورزش و تعلیم دادن اصول شهروندی، بازی، هنر و تفریح می شد. از نظر او برای اندیشیدن،‏ تامل و خودسازی و نیل به خوشبختی باید وقت آزاد داشت. کارگران یدی شایستگی تفریح را ندارند. برای انجام کارهای ضروری برده‏ها وجود داشتند (و مفهوم برده طبیعی برای همین ایجاد شده بود) بنابراین بقیه مردم برای انجام فعالیت‏های ارزشمندتر می‏توانستند آزاد باشند.
دو جنبه از تمدن یونان تا قرن بیستم ادامه یافت:
1) تمایز کار از فراغت و 2) اصول اخلاق فراغتی یونان
به اعتقاد ارسطو فلسفه زندگی چگونگی کسب سعادت و خوشبختی است. اعتدال اجتماع نیز در راستای عدالت طبیعی است و خوشبختی امری همیشگی و فراغت مادام‏العمر است.
کار به معنای کار یدی و فراهم کردن ضروریات زندگی و اوقات فراغت به معنای آن لحظات زندگی بود که در آن انسان درباره حقایق جاودانی تامل کرده و در موسیقی و تئاتر شرکت می‏کرد. ارسطو تجارت و جنگ را در یکسو و اوقات فراغت و صلح را در سوی دیگر قرار می‏داد. او وقت گذرانی را به عنوان فراغت به حساب نمی‏آورد. بنابراین تمایزی میان کار و فراغت قائل نمی‏شد. درهر حال فعالیت‏های اوقات فراغت به شدت محدود شده بود. ارسطو تنها موسیقی و تفکر را با ارزش و و در زمره فراغت نام می‏برد. به علاوه سبک زندگی و فراغت که برای انسان آزاد در نظر گرفته می‏شد تنها برای طبقه ممتاز امکان پذیر و تنها برای بخش کوچکی از جمعیت قابل وصول بود. از این رو فراغت آرمانی یونانی تنها مختص نخبگان و چیزی در حد افسانه بود.
اماا آنچه عملاً در یونان باستان روی می‏داد با این نظریات منطبق نبوده است. مسابقات اولیه المپیک، استادیوم‏ها، باغ‏های وسیع و سالن‏های روباز تئاتر همگی فعالیت‏های تفریحی عمومی و تدارک امکانات برای عموم را نشان می‏دهد.
بنابراین اگرچه اصول اخلاق تفریحی یونان براساس کار بردگان و نخبه‏گرایی بنا شده بود با این حال به طور کلی این آموزه را در بر دارد که فراغت‏ می‏تواند فرصت مهمی برای رشد مردان و زنان باشد.
برای فراغت در یونان آرمان‏هایی وجود داشت که آن را با آموزش و رشد جسمی و روحی توام می‏ساخت. و مهم تر آن که در یونان باستان فراغت تقابلی با آموزش نداشته است.
فراغت در نزد رومیان
حکومت روم تا 4 قرن بعد از میلاد مسیح تداوم داشت. فتوحات نظامی روم به ثروت و ملت قدرتمندی منجر شد که دارای جمعیت شهرنشین با ساختار طبقاتی بودند.
جمعیت شهری آن، وقت آزاد زیاد و حدود 175 روز در سال تعطیلات داشتند. اهمیت اوقات فراغت برای رومیان آمادگی و صلاحیت برای کار بود انواع ورزش‏ها برای آمادگی بدنی و جنگ در اوقات فراغت دنبال می‏شد. در روم باستان اوقات فراغت بیشتر از آنکه ارزش زیبایی‏شناسانه داشته باشد، ارزش فایده‏گرایانه داشت. گرمابه‏های عمومی، سالن‏های تئاتر و تالارها برای استفاده توده مردم ساخته می‏شد. به تدریج وقت آزاد تبدیل به یک مشکل شد امپراطوران با فراهم کردن غذای رایگان و نان و بر پا کردن سیرک سعی می‏کردند مردم را راضی نگه دارند. برده‏ها نه تنها برای کار، بلکه برای سرگرمی هم به کار گرفته می‏شدند. سرگرمی هایی که در ابتدا شامل موسیقی، تئاتر و ورزش بود. بعدها مسابقه‏های ارابه‏رانی و نمایش‏های خشونت‏آمیز گسترش یافت. مبارزه های خشونت‏بار ابتدا حیوانات و بعد انسان‏ها را هم دربرگرفت. گلادیاتورهای حرفه‏ای تا پای مرگ برای سرگرم کردن مردم مبارزه می‏کردند. آمفی‏تئاتر معروف ماکزیماس 385 هزار نفر گنجایش داشت.
شهر رم بالاخره رو به انحطاط و سقوط گذاشت. مورخین یکی از دلایل سقوط امپراطوری روم را ناتوانی آن در کنار آمدن با اوقات فراغت ذکر کرده‏اند. رقابت‏های طبقه اشراف برای سبقت جستن از یکدیگر، تباهی مالی خود آنها و امپراطوری را درپی داشت. فراغت گروهی در روم باستان، در برنامه های توسعه شهری لحاظ می شد و نوعی کارکرد سیاسی در آرام کردن توده‏ها داشت. در شهر روم سرمایه‏گذاری عظیمی در زمینه تسهیلات و خدمات تفریحی عمومی و گذران عمومی اوقات فراغت وجود داشت.

اوقات فراغت در قرون وسطا
کلیسای کاتولیک، هدف زندگی را آماده شدن برای حیات پس از مرگ می‏دانست. دوره اول قرون وسطا از سال 400 تا 1000 میلادی را به درستی عصر تاریکی نامیده‏اند. میراث آن برای بیشتر مردم، ملالت نسبی و ناامیدی و برای خیلی‏ها هلاکت بود.
در این دوره کار نشانه تقوا و عبادت تلقی می‏شد. صومعه‏ها گسترش داده شد و کار سخت، زهد و نفس‏کُشی تعلیم داده شد. اکثر فعالیت‏های تفریحی مگر آنها که به عبادات و آیین‏های مذهبی مربوط بود توسط کلیسا قدغن شد. کار، تمجید و بیکاری اهریمنی تلقی شد.
اما در میان عموم مردم غیر از موسیقی مذهبی، موسیقی های غیرمذهبی و نمایش‏ها، باده‏گساری های جمعی و قمار دنبال می‏شد.اشراف برای تفریح به شکار و شکار با باز و مسابقات دوره‏ای می‏پرداختند.اما درکل،زندگی در سده های میانه برای عموم مردم، سخت و طاقت‏فرسا بود.
در اواخر قرون وسطا تنها نخبگان(اشراف زمین‏دار و رهبران سیاسی) به تفریح می‏پرداختند فعالیت‏های تفریحی آنها شامل شکار، شکار با پرندگان، موسیقی و رقص بود و ورزش‏ها اگرچه وسیله‏ای برای سرگرمی بود اما آمادگی اولیه برای مبارزه اشرافزادگان در جنگ نیز محسوب می‏شد.
برای توده‏ها، اوقات فراغت از طریق تعطیلات مذهبی، حضور دربازارها و خریدهای تفریح‏آمیز قرون وسطایی (نظیر جمعه‏بازارها و چهارشنبه‏بازارهای امروزی) ناشی می‏شد. البته در عموم مردم ورزش‏هایی چون کشتی، تیراندازی، نیزه‏بازی، و نیز قمار دنبال می‏شد.

دوره رنسانس و اروپای پس از انقلاب صنعتی
اوقات فراغت در عهد رنسانس و در دوره اصلاح‏گری: با تقارن نسبی این دو دوره قدرت کلیسا رو به زوال گذاشت و انواع هنر و انسان‏گرایی تجدید حیات یافت. این تغییرات ابتدا در ایتالیا پدید آمد و سپس فرانسه و انگلستان را نیز دربرگرفت.
جزم‏اندیشی مذهبی جای خود را به آزادی‏خواهی و گسترش دانش علمی داد. اما نوعی فردگرایی و آشفتگی و آنومی نیز پدید آمد.
تا عصر رنسانس عامه مردم عمدتا از اعیاد مذهبی و غیرمذهبی کسب تفریح، خوشی و لذت می‏کردند. اما با پیدایش صنعت چاپ مطالعه از انحصار دیرها، دانشگاه‏ها و اشراف درآمد و موسیقی، رقص، نمایش و تحصیل دانش، عمومیت بیشتری یافت. اشراف حامی انواع هنرها شدند و رنسانس یک اشرافیت لذت‏جو، آمادگی برای ورزش‏های خشن و قمار، و نهضت روشنگری کلیسایی دنیادوست و فاسد را ایجاد کرد. همه این‏ها موجب نهضت کالونی شد. در قرن شانزدهم لوتر و کالون برعلیه کلیسای فاسد آن دوران شوریدند.
درنتیجه رواج نگرش کالونی بسیاری از فعالیت‏های تفریحی کاهش یافت و حتی از بازی کودکان نیز ممانعت ‏شد زیرا ترویج تن‏پروری تلقی می‏شد. همه خانه‏های مذهبی و صومعه‏های کلیسای کاتولیک فروخته شد. جیمز اول پادشاه انگلستان در راستای مقابله با کالونیسم و برای ترویج مجدد فعالیت‏های تفریحی کتاب ورزش را منتشر کرد و کارگران را مجاز دانست تا خارج از ساعات کار به بازی و مسابقه بپردازند.
مبارزه کالونیست ‏ها و مخالفان‏شان در طول قرن هفدهم تداوم و فراز‏ونشیب‏هایی داشت. نهضت اصلاح‏گری (کالونیست ‏ها) با لذت‏جویی‏های ثروتمندان مخالف بودند و مقابله می‏کردند.
اما با این که انقلاب فرهنگی رنسانس در این مقطع به وسیله نهضت اصلاح‏گری به شدت سرکوب شد اما همچنان به راه خود ادامه داد.در سده های 17 و 18 پارک‏ها و باغ‏هایی برای تفریح و شکار اشراف و چمنزارها و میدان‏هایی برای عموم مردم ایجاد شد.
گرچه رنسانس آزادی بیشتری برای اوقات فراغت به وجود آورد اما نهضت اصلاح‏گری تاثیر بیشتری بر روی طرزفکر غربی داشت. این نهضت، کار را مهم تلقی کرده و به اوقات فراغت و مضراتی که می‏تواند داشته باشد بدبین بود. در سرتاسر قرن بیستم بر روی اصول اخلاقی کار پافشاری می‏شد و اندیشه اومانیستی رنسانس به دنبال رشد و خلاقیت مردم از طریق آموزش و ایجاد آزادی بیشتر در زمینه اوقات فراغت بود.
در این شرایط انقلاب دیگری وقوع یافت که سبب شد اوقات فراغت توده مردم مجدداً سرکوب و محدود شود.

پیامد انقلاب صنعتی برای اوقات فراغت
انقلاب صنعتی قرون 18 و19 سبب رشد کارخانه‏ها و رشد شهرها شد. افزایش مهاجرت و جمعیت شهری به ازدحام،‏ مسکن نامرغوب، فقر، جنایت، افزایش ساعات کار و کار کودکان انجامید. که همه این‏ها مردم را از داشتن اوقات فراغت باز می داشت.
ساعات کار زیاد، کارگران تحت استثمار ، حقوق‏ها اندک و شرایط کار نامناسب بود. مردم از روستا و زندگی در دل طبیعت، بازی در دشت‏ها و گردش در اطراف روستاها به مکان‏های محدود با فراغت ناچیز نقل مکان کردند. برای فراغت و تفریح افراد فضایی پیش‏بینی نشده بود. کودکان نیز غالباً کار می‏کردند و بازی آنها تحت عنوان شرارت محکوم می‏شد.
در اواخر قرن 19 و آغاز قرن بیستم به تدریج به اهمیت آسایش افراد و کودکان در شهرها توجه و زمان‏ها و فضاهایی برای تفریح افراد و استراحت آنها ایجاد شد.
فرض بر این بود که تفریح پیامدهای مفیدی در زندگی فرد دارد با این حال هنوز در دنیای معاصر و در دنیای صنعت و تجارت به کار بیشتر و عدم غیبت از کار و بهره‏وری و روحیه کار بالا بهای زیادی داده می‏شود.
در این زمان نظریه‏هایی درباره بازی و تفریح پدیدار شد. وبلن به طبقاتی شدن فراغت و طبقه فراغتی (مرفه) توجه و نظریه جالب خود را درباره فراغت تظاهری به عنوان عاملی برای بازنمایی طبقه اجتماعی مطرح کرد.وبلن طبقه فراغتی و فراغت طبقاتی را مورد نقد قرار داد. به نظر او با صنعتی شدن و رشد سرمایه‏داری، طبقه اجتماعی تثبیت شد و قدرت خرید و ثروت افراد معرف شان و منزلت و اهمیت‏شان شد.
توده مردم برای کسب وقت و زمان فراغت بیشتر با سیاستمداران و قدرتمندان جامعه به چانه‏زنی پرداختند. نصف روز تعطیل شنبه‏ها (برای ما ایرانیان پنج‏شنبه‏ها) نقطه عطف مهمی در جهت پذیرش ضرورت و اهمیت فراغت برای توده مردم بود.
به تدریج طبقه کارگر شروع به درخواست اوقات فراغت ( به عنوان استراحت) کرد و اتحادیه‏های کارگری در این راستا شروع به فعالیت کردند.
در قرن بیستم بازی به منزله یک روش تعلیم و تربیت برای جوانان و اوقات فراغت به منزله امری خوشی‏آفرین و لذت‏بخش و نه صرفا نوعی استراحت و رفاه موردتوجه قرار گرفت و نگاه به بازی و به فراغت رو به دگرگونی گذارد. بازی لازمه رشد جسمی و روانی کودک و نوجوان و فراغت نه به منزله رفاه، بلکه به منزله فعالیتی شادی‏آفرین و لذت‏بخش تلقی شد. رواج مصرف‏گرایی، فردگرایی و هدونیسم به این نگرش‏ها دامن زد و فراغت تبدیل به امری آمیخته با مصرف و تجارت شد.

منابع
- تورکلیدسن، جرج، اوقات فراغت و نیازهای مردم، ترجمه عباس اردکانیان، انتشارات نوربخش، 1382.
- لس‏هی‏وود و همکاران، اوقات فراغت، ترجمه محمد احسانی، نشر امید دانش، 1380.