دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

واژگان آذري



      واژگان آذري
كاوه بيات

فرهنگ واژگان آذري. فيروز منصوري. تهران: هزار كرمان، 1393. 672 ص. 600000 ريال.

در مسائل ملّي و قومي موضوع زبان حال اگر نگوييم مهم‌ترين، لااقل يكي از مهم‌ترين مضامين مورد بحث است؛ اين امر به ويژه در مورد مباحث مربوط به هويت ملّي ايرانيان صدق مي‌كند كه زبان فارسي ركن مهمي از آن را تشكيل مي‌دهد و به همين ترتيب مناسبت و نوع رابطة ديگر زبان‌هاي رايج در فلات ايران با زبان فارسي.

اگرچه در پاره‌اي از ديگر مباحث مانند بحث زبان و ادب و فرهنگ عربي و تناسب با زبان و ادب و فرهنگ فارسي، دامنة بحث تا حدود زيادي باز شده و در نهايت جدل و مناقشه نيز كم شده است ولي در پاره‌اي از ديگر حوزه‌ها از جمله بحث زبان تركي رايج در ايران و مناسبت آن با زبان فارسي، چنين نيست؛ احتمالاً قدمت و پيشينة مبحث اول از نقطه نظرِ دورة‌ طرح و بحث و متأخر بودن نسبي مقولة دوم در اين بحث ناشدگي نسبي بي‌تأثير نبوده است.

واقعيت امر آن است كه بحث زبان تركي همراه با تعبير و تفسيري متمايل به نوعي ضديّت و رويارويي با زبان فارسي بحث نسبتاً جديدي است. اگرچه در دوره‌هايي از تاريخ ايران از زمان استقرار طوايف و خاندان‌هاي ترك زبان در كشور بحث ترك و تاجيك نيز مطرح شد و در سطوحي نيز مطرح ماند ولي اين امر هيچ گاه جنبه‌اي جدّي و ريشه‌اي نيافت و بيشتر مبيّن نوعي رقابت و رويارويي در عرصة قدرت خاندان‌هاي جديد و قديم حاكم بود. تنها در سدة‌ اخير است كه مقارن با مراحل زوال نهايي امپراتوري عثماني و برآمدن يك هويت تركي جايگزين، اين بحث ابعادي تُند و متفاوت به خود گرفت. «تركان جوان» در موطن خود و در مقام نوعي تسويه حساب سياسي و فرهنگي با عثماني‌گري، نخست راه ستيزه و رويارويي با نقش و تأثير بر جاي مانده از ادب و فرهنگ فارسي را در پيش گرفتند و در گام بعدي و در نگاهي توسعه‌طلبانه به حوزه‌هاي همسايه، به صورتي سازمان‌يافته بناي ترك خواندن ترك‌زبان‌هاي ديگر نقاط را نهادند.

آذربايجان يكي از مهم‌ترين عرصه‌هاي اين رويارويي را تشكيل مي‌دهد و اهميت فرهنگ واژگان آذري نيز در يك چنين چارچوبي قابل ارزيابي است.  فرهنگ واژگان آذري حاصل نگاهي است ژرف و عميق به واژگان رايج در زبان گفتاري آذربايجاني‌ها كه از آن به عنوان تركي آذري نيز ياد مي‌شود و شناسايي بيش از هفت هزار واژة فارسي و عربي در متن جاري و ساري اين زبان.

در واقع هر واژه به صورت يك مدخل جداگانه همراه با آوانگاري و معنايش آمده است كه در بسياري از موارد با نمونه‌هايي از كاربردش در اشعار يا ضرب‌المثل‌هاي تركي رايج در آن حوزه همراه است. در ادامه واژه‌هاي همانند هر يك در ديگر زبان‌ها و گويش‌هاي ايراني ذكر شده است؛ «از زبان‌هاي باستاني چون اوستايي و پهلوي و ارمني تا زبان‌ها و گويش‌هاي امروز چون فارس، سيستاني، بلوچي، خراساني، كردي، لري و مازندراني...» (صص 21- 20).

فيروزه منصوري پژوهشگر پرسابقه و صاحب سبك اين حوزه كه پيش‌تر نيز با انتشار آثاري چون رازهايي در دل تاريخ؛ شاه اسماعيل شاعر نبوده، ديواني هم نداشته است (1357)، و مطالعاتي دربارة تاريخ، زبان و فرهنگ آذربايجان (چ اول 1379، چاپ سوم 1393) گام‌هايي اساسي در نقد و بررسيِ جعل و تحريف دامنه‌دار ترك‌گرايان برداشته است، در اين موضوع بخصوص نيز وارد كار است با هدفِ «... اثبات اين حقيقت و هدف... كه زبان مادري آذربايجانيان زبان تركي نبوده و نيست، بلكه زبان فارسي ناب است و ... [فقط]... در نبود پژوهش‌هاي آگاهي‌رسان، بيگانگان به تلبيس و تحريف زبان آذربايجانيان را  “تركي” ناميده و ابزار تبليغاتي نيت‌هاي شوم سياسي خود كرده‌اند» (ص 16، مقدمة نويسنده).

بسياري از واژه‌هاي مورد توجه در اين بررسي لغات و كلمات سرراست فارسي هستند كه در تركي آذربايجاني رواج دارند و مستلزم توضيح چنداني نيستند؛ برخي ديگر واژه‌هاي فارسي‌اي هستند كه در چارچوب مشتقات و صورت‌بندي‌هاي دستوري زبان تركي، وجهي تركي به خود گرفته‌اند كه در اين بررسي در تطابق با واژه‌هاي گرد آمده در طيف متنوعي از فرهنگ‌هاي فارسي از لغت‌نامة دهخدا گرفته تا حدود دويست عنوان فرهنگ ديگر موضوع شناسایی قرار گرفته‌اند.

در تطابق و شناسايي واژه‌هاي مورد بحث فقط به لغتنامه‌ها و فرهنگ‌هاي فارسي اكتفا نشده با بهره‌برداري از حدود صدو اندي فرهنگ گويش‌هاي ايراني رايج در كشور، گسترة سرزميني اين واژه‌ها نيز در بسياري از موارد شناسايي شده‌اند.

فيروز منصوري اين فرهنگ را حاصل سعي و تلاشي پانزده ساله توصيف كرده است، براي گردآوري واژه‌ها و اصطلاحاتي كه مردم آذربايجان «از كودك پنج ساله تا پيرمرد نود ساله، زن بي‌سواد و روستانشين، مرد دهقان و دامدار، شهروند باسواد، فرهنگي و عامي، صنعتگر و برزگر و همة‌ گروه‌هاي مردم آذربايجان روزانه به كار مي‌برند و ابزار ايجاد رابطه و تفاهم آن‌هاست» (ص 15).

البته دامنة اين پژوهش فقط به نوعي فرهنگ شفاهي مردم آذربايجان محدود نبوده، در اشاره به مصاديق نمونه‌هاي مورد بحث به طيف متنوعي از پژوهش‌هاي پيشين مانند فرهنگ آذربايجاني ــ فارسي بهزاد بهزادي (1369) و باياتيلار محمد علي فرزانه (1360) و ديگر گنجينه‌هاي گردآمده از زبان و ادب مردم آذربايجان بهره‌برداري شده است.

فرهنگ واژگان آذري حاصل يك سعي و تلاش فردي است و با توجه به بي‌مسئوليتي انواع نهادهاي رسمي و موظف در اين حوزه، جز اين نيز نمي‌تواند باشد، از اين‌رو در پاره‌اي از جوانب فني و تخصصي كار، چون و چرا خواهد شد؛ از نوع آوانگاري گرفته تا مباحث مربوط به وجه اشتقاق واژه‌هاي مورد بحث يا شناسايي منشاء تركي، عربي و فارسي برخي از آن‌ها و اين نيز طبيعي است و مقتضاي يك بحث علمي و تخصصي.

 يحيي ماهيار نوابي در سلسله مقالات «زبان كنوني آذربايجان» (33 – 1332) خود از 3000 واژة فارسي و عربي مصطلح در آن حوزه ياد كرده بود و در آثاري علمي چون فرهنگ آذربايجاني ــ فارسي شادروان بهزاد بهزادي، آذربايجاني ــ فارسي سوز بوك (1369) نيز به تناسب از ريشه‌هاي فارسي بسياري از اين واژه‌ها ياد شده بود (ص 15).

در مقدمة كتاب جا داشت در مورد جوانبي چند از ويژگي‌هاي زبانشناختي زبان تركي رايج در آذربايجان كه به هر حال بستر كلي كاربرد اين واژه‌ها را نيز تشكيل مي‌دهند توضيحاتي چند ارائه شود و در چند مورد مدخل‌هاي مربوط به باياتي / باياتيلار (صص 105 – 82)، راجي / راز (صص 311 – 283) و عاشق / عاشيقلار (صص 382 – 373) در قياسِ با ديگر مدخل‌هاي اين فرهنگ، هم از لحاظ موضوعي و هم از نظر تفصيل نسبي، شايد مي‌توانستند به صورت پيوست‌هايي چند در انتهاي كتاب ضميمه شوند. اما با اين حال تا جايي كه به كل كار مربوط مي‌شود در مورد اهميت كلي فرهنگ واژگان آذري در يادآوري مجدد گستردگي دامنة حضور و نفوذ فرهنگ فارسي در تركي آذربايجاني ترديد نيست.

تا پيش از اين با تكيه بر مقولة آذري يا زبان باستان آذربايجان به گونه‌اي كه شادروان سيد احمد كسروي در سال‌هاي نخست دهة 1300 شمسي براي نخستين بار مطرح كرد و مجموعه تحقيقات و بررسي‌هاي ديگر دانشمندان ايراني و غير‌ايراني در تكميل آن بحث، تأكيد ملّيون ايراني بيشتر بر شناسايي زبان و لهجه‌هاي ايراني رايج در آذربايجانِ پيش از استقرار طوايف ترك‌زبان و در نتيجه اشاره به جديد و متأخر بودن پديدة رواج زبان تركي در آن حدود بود. اما اينك در كنار آن مقوله كه از لحاظ تاريخي بحث مهمي است، مي‌توان ديد كه حتي در حد و حدود تُركي ‌خواندن زبان كنوني مردمان آذربايجان نيز جاي چون و چرا بسيار است.

موافقت اصولي بسياري از علاقه‌مندانِ ايران به سعي و تلاشي گسترده در جهت حفظ و ماندگاري زبان‌ها و لهجه‌هاي غير فارسيِ رايج در اين سرزمين كه در كنار شناسايي و ثبت اين زبان‌ها و لهجه‌ها، مستلزم دور نگه‌داشتن آن‌ها از القائات برون مرزي ــ و در اين مورد بخصوص القائات باكو و استانبول ــ است، نيز بر يك چنين زمينه‌اي استوار است.

مدت‌هاست كه علاقه‌مندان به ايران از لزوم تأسيس نوعي فرهنگستان زبان‌هاي ايران ــ و نه فقط زبان‌های «ايراني» به معناي زبانشناختي آن ــ سخن مي‌گويند كه در كنار فارسي و ديگر شعب و مشتقات ايراني آن، پاره‌اي از زبان‌هاي غيرايراني رايج در ايران مانند تركي، عربي، آشوري و غيره را نيز تحت پوشش قرار داده، مانع از زوال و دگرگوني آن‌ها شود، اما چه حاصل.

انتشار پژوهش‌هاي آگاهي‌رساني چون فرهنگ واژگان آذري خود مي‌تواند يادآور ابعاد به مراتب گسترده و شناخته نشدة دامنة فرهنگ ايراني باشد كه حتي در حوزه‌هايي به ظاهر دور و بعيد، باز هم تأثير ديرپاي خود را بر جاي دارد و فقط همّتي بايد تا براي شناسايي آن تلاش شود؛ همّتي در سطح همّت و غيرت فيروز منصوري.

بار اصلي شناسايي و مقابله با مخاطراتي كه بيش از صد سال است هويت ايراني آذربايجانيان را تهديد مي‌كند از بدو كار بر دوش ايرانيانِ آذربايجاني، امثال سيد حسن تقي‌زاده، محمود غني‌زاده سلماسي، رضازادة شفق، حسين كاظم‌زادة ايرانشهر، سيد احمد كسروي و ده‌ها چهرة مشابه ديگر بوده است و هنوز هم بر دوش اخلاف آذربايجاني آن‌هاست. ضرب و قوّت آن نيز برخاسته از آن همّت و غيرت ستودني است.

 

این مطلب در چارچوب همکاری رسمی انسان شناسی و فرهنگ و مجله «جهان کتاب» منتشر می شود.