شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

تاریخ انسان‌شناسی زیستی (4)



      تاریخ انسان‌شناسی زیستی (4)
مایکل لیتل و روبرت ساسمن برگردان یوسف سرافراز

عکس: شروود واشبرن
به تقریب یک سالی از سمپوزیوم موسسه گذشته بود که واشبرن مقاله‌ی مادری با عنوان «انسان‌شناسی جسمانی نوین» منتشر کرد. ایده‌های واشبرن هرچند بکر و موثر بودند، لیک آن‌ها پرداخته‌ی سمینارهای تابستانی در شهر نیویورک در طی دهه 1940 و همچنین سمپوزویم کلد اسپرینگ هاربر در 1950 بودند. «انسان‌شناسی جسمانی نوین» واشبرن بر موضوعاتی چون تطور نخستی‌ و انسان و تنوع انسانی متمرکز بود

انسان‌شناسی جسمانی نوین شروود واشبرن [1]

به تقریب یک سالی از سمپوزیوم موسسه [2] Cold Spring Harbor  گذشته بود که واشبرن مقاله‌ی مادری [3] با عنوان «انسان‌شناسی جسمانی نوین» منتشر کرد  .(Washburn 1951) ایده‌های واشبرن هرچند بکر و موثر بودند، لیک آن‌ها پرداخته‌ی سمینارهای تابستانی در شهر نیویورک در طی دهه 1940 و همچنین سمپوزویم کلد اسپرینگ هاربر در 1950 بودند. «انسان‌شناسی جسمانی نوین» واشبرن بر موضوعاتی چون تطور نخستی‌ و انسان و تنوع انسانی متمرکز بود با این تفاوت که بازگشتی به تئوری تطوری داروین و همچنین توجه به ژنتیک به عنوان یک چشم‌انداز مهم وحدت‌بخش در آن وجود داشت .(Stini 2010) علاوه بر این، نژادها به جای این‌که «انواع» ذاتی درنظر گرفته شوند به عنوان جمعیت‌ها مطالعه می‌شدند، همچنین مطالعات توصیفی در مقایسه با مطالعاتی که در آن‌ها طراحی علمی و آزمون فرضیه به کار می‌رفت رواج بیشتری یافتند. این ایده‌ها هم‌زمان هم محرک و به پیش‌راننده‌ی تغییر شکل حرفه انسان‌شناسی جسمانی بودند و هم بازتابی از تغییراتی که از قبل درحال رخ دادن بود. با این حال تعداد معدودی از انسان‌شناسان جسمانی،به ویژه بوآس و ریموند پرل [4]، بنابر علائق سنتی‌شان، طرح پژوهش فرضیه محور را به‌کار می‌بردند، لیک این گرایش تا دوره پس از جنگ معمول نبود.

«نژاد» در دهه‌های 1950 و 1960

علارغم مباحثی که واشبرن مطرح کرد، که در آن مفهوم «نژاد» برای مطالعات تنوع انسانی نامناسب تشخیص داده شد و به جای آن از مفهوم گسترده‌تر «جمعیت» که سازنده‌تر بود استفاده شد، مفهوم نژاد همچنان، بیش و کم، در اذهان مردم و همچنین در اذهان تعداد زیادی از دانشمندان جایگاهی ثابت داشت. کتاب جدیدی در حوزه نژاد توسط سه تن از دانشجویان پیشین هوتن [5] در سال 1950 منتشر شد. آن‌ها دسته‌بندی شش‌تایی مبتنی بر جغرافیا از نژاد را در این کتاب ارائه کردند که نژادهای اصلی را به سی زیر جمعیت تقسیم می‌کرد، و همچنین چندین خردجمعیت و جمعیت‌ دورگه را نیز مشخص می‌کرد. در دسته‌بندی‌های نژاد مفاهیم سازگاری با محیط و انتخاب طبیعی وجود داشتند که نقش توضیح‌دهنده‌ی اساس این تنوع‌ها را برعهده داشتند. بوید (1950) [6] نیز دسته‌بندی‌ای از شش نژاد مبتی بر ژنتیک گروه خونی‌شان ارائه کرد.

در حدود یک دهه بعد، گارن (1961) [7] تصحیحی بر این دسته‌بندی‌ها انجام داد و نژادهای جغرافیایی و مکانی (local) را همچون خردنژادها، در سلسه‌مراتبی از جمعیت‌ها و زیرجمعیت‌ها، شناسایی کرد. این هر سه کار (دانشجویان هوتن، بوید و گارن) متفاوت از تلاش‌های پیشینی بودند که برای دسته‌بندی و شناسایی تنوع نژادیِ (یا تنوع جمعیتی) سرتاسر جهان از تطورگرایی معاصر، ژنتیک و اصول محیط‌شناسی استفاده می‌کردند. این روش اخیر یک فرایند انتقالی بود به این معنا که تئوری مدرن را در یک سیستم گونه‌شناختی منسوخ به کار می‌بست که مرز بین جمعیت‌ها را ثابت و لایتغیر می‌دانست. در واقع آن‌ها دسته‌بندی سلسله‌مراتبی از  جمعیت‌های انسانی بودند، با این حال از دسته‌بندی‌های پیش از جنگ که در آن‌ها نژادها در یک فرایند تکاملی قرار داشتند متفاوت بودند.

در سال 1949 ، جولیان هاکسلی [8]، نوه توماس هاکسلی و مدیر کل پیشین یونسکو (سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل)، از پیشنهاد تشکیل کمیته‌ای برای مطالعه و گزارش وضعیت کنونی نژاد حمایت کرد (Shipman 1994: 158–159; Marks 2010). اشلی مونتاگو (99-1905) [9] ، گزارشگر کمیته بود که پیش از این به خاطر نگاشتن کتابی در مورد نژاد با عنوان «خطرناک‌ترین اسطوره بشر: مغالطه نژاد» (1942) [10] شناخته‌شده بود. او در این کتاب علیه مفهوم نژاد استدلالاتی را مطرح می‌کند و به بیان این ادعا که نژاد یک مفهوم اجتماعی است و نه زیستی می‌پردازد. تنها یک انسان‌شناس جسمانی دیگر در کمیته حضور داشت: خوآن کومس [11] مکزیکی. مونتاگو نقش زیادی در نوشتن سند 1950 یونسکو داشت، با این حال نقد قابل توجهی نیز وجود داشت. بر اساس نقدهایی که به سند نخست وجود داشت، یونسکو کمیته دومی را تشکیل داد که بیشتر متشکل از زیست‌شناسان بود. در سند دوم گرایش بیشتری به نظریه توارث [12] وجود داشت و برابری میان نژادها که در سند نخست وجود داشت در آن کم‌رنگ شده بود. بیانیه‌ی مدرن تجدیدنظرشده‌‌ای از سند یونسکو توسط کمیته AAPA به ریاست سولومن کتز در سال 1993 آماده شد(AAPA Statement 1996; see also Cartmill 1998) .

رویداد قابل توجه دیگر این دوره بحث و جدل بر سر کتاب کارلتون کون، خاستگاه نژادها (1962) [13] ، بود. او در این کتاب ادعا کرد که پنج نژاد وجود دارد، Congoid، Mongoloid، Caucasoid، Capoid و Australoid، که همه‌ی آن‌ها از هومو ارکتوس تکامل یافته‌اند با درنظر داشتن این نکته که برخی از آن‌ها زودتر از بقیه به سمت انواع (species) مدرن ما به پیش رفته‌اند. این ادعا طوفانی از جنجال و بحث به پا کرد. به عنوان نمونه و بر اساس مشاهده رلث‌فرد (2010) [14] ، کتاب هرچند از نقطه نظر اطلاعات و جزئیات غنی بود، اما مدل تطوریْ ضعیف و به خوبی مشخص و تعریف نشده بود. بر اساس تحریک و انگیزش ناشی از جنجال و بجث بر سر کتاب کون، چندین مقاله توسط دانشمندان تطورگرا و انسان‌شناسان جسمانی [15] در ژورنال بین‌المللی Current Anthropology منتشر شد. این مقالات له و علیه مفهوم نژاد به مثابه واحدی بیولوژیک نوشته شده بودند. در برخی از موارد مفهوم قدیمی نژادِ ثابت با مفهوم جدیدتر نژاد، نژاد به مثابه جمعیت، تلفیق می‌شد که موجب مغشوش شدن برخی از استدلال‌ها می‌شد. بحث و جدل بر سر نژاد در دهه 1960 پایان نپذیرفت. و تا زمان حاضر همچنان ادامه دارد، اما امروزه دریافت مشترکی در میان انسان‌شناسان جسمانی وجود دارد ناظر بر این‌که کاربرد اولیه نژاد به عنوان واحد مطالعه یا به عنوان واحدی مفهومی دیگر قابل دوام نیست و این انتقال ارمغان دهه 1960 است (Harrison 1998; Brace 2005).

                                                                                                                                             

ادامه دارد...

 

Sherwood Washburn [1]

 [2]«‌لابراتوار کلد اسپرینگ هاربر» موسسه‌ای خصوصی و غیرانتفاعی است که تمرکز آن بر تحقیقات حوزه‌های سرطان، نوروساینس، ژنتیک گیاهی، ژنومیک و زیست‌شناسی کمی است(ویکی پدیا).

[3] seminal paper

 Raymond Pearl [4]

Carleton S. Coon (above), Stanley M. Garn (1922–2007), and Joseph B. Birdsell (1908–94) [5]

 Boyd [6]

 Garn [7]

 Julian Huxley [8]

 Ashley Montagu [9]

 Man’s Most Dangerous Myth: The Fallacy of Race [10]

 Juan Comas [11]

 Hereditarian [12]

  THE Origin of Races [13]

 Relethford [14]

[15] Theodosius Dobzhansky [15]، Ernst Mayr، Loring Brace، Juan Comas و Frank Livingstone

 

بخش اول«تاریخ انسان‌شناسی زیستی»

بخش دوم «تاریخ انسان‌شناسی زیستی»

بخش سوم «تاریخ انسان‌شناسی زیستی»

 

صفحه یوسف سرافراز در انسان‌شناسی و فرهنگ:

http://anthropology.ir/node/23578