چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

لوس ایریگاری



      لوس ایریگاری
هایدی باستیک ترجمه منصوره اسدی ‌مقدم

آثار لوس ایریگاری (Luce Irigaray) که تا کنون شامل نوزده کتاب بوده است، قلمرو وسیعی از رشته‌های مختلف علوم انسانی همچون فلسفه، نقد ادبی، مطالعات فیلم، نقد هنر، و مطالعات دینی را تحت تاثیر قرار داده است. متون او تا کنون به چندین زبان ترجمه شده‌‌ و مخاطبین انگلیسی زبان را، به خصوص در امریکای شمالی، انگلستان و استرالیا، در سطح گسترده‌ای به خود جذب کرده است. اگرچه ایریگاری اغلب به عنوان چهره‌ای برجسته در اندیشه فمینیسم شناخته می‌شود، او خود چنین اذعان داشته است که نسبت به کاربرد برچسب‌هایی همچون «فمینیست» که به زعم او حاوی نوعی مفهوم تعصب و طرفداری جزم‌اندیشانه از یک اصل خاص است، بی‌علاقه است؛ او در اصل تلاش‌های خود را در حمایت از زنان، در مسیر جریان بزرگی‌تری می‌بیند که رهایی نوع بشر هدف نهایی آن است.

   ایریگاری سیر اندیشه خود را به سه مرحله، که روابط تنگاتنگی با یکدیگر دارند، تقسیم می‌کند. مرحله نخست که به تألیف «سپکولوم زنی دیگر» (Speculum de l’autre femme) و «جنسی که جنس نیست» (Ce s.exe qui n’en est pas un) انجامید، به طور خاص سنت فلسفی غرب را، به جهت برتری سوژه مذکر در آن، به نقد می‌کشد. اگرچه این مرحله در دهه 1980 خاتمه یافت، بسیاری ایریگاری را همچنان با همین مرحله می‌شناسند. مرحله دوم، که «اخلاق تفاوت جنسی»  (Éthique de la différence sexuelle) شروع آن را نوید می‌داد، بر ایجاد فهم جدیدی از سوژه‌بودگی زنانه (female subjectivity) تأکید داشت. او در این مرحله، که «من به تو دوست می‌دارم»(J’aime à toi)  نقطه شروع آن بود، به دنبال بررسی شیوه‌هایی است که به کمک آن رابطه‌ مبتنی بر احترام حقیقی نسبت به تفاوت‌های جنسی را ترویج دهد. از منظر ایریگاری ، این روابط قابلیت آن را داشتند که نظم اجتماعی جدیدی را بنیان نهند.

   اندیشه ایریگاری در طول تمامی این مراحل، پیوسته به مسئله تفاوت جنسی (s.exual difference) معطوف بوده است. ایریگاری در نتیجه همین طرز فکر، با آن دسته از منتقدانی که آثار او را دستخوش دگرگونی‌های قابل‌توجهی می‌دیدند، به مخالفت برمی‌خیزد. با وجود آن‌که در هر یک از مراحل مختلف سیر اندیشه ایریگاری ، موضوعات کاملاً متفاوتی شامل تاریخ فلسفه، خانواده، تفاوت جنسی در کاربرد زبان، اندیشه شرقی، معنویت، و نیاز به حقوق قانونی مبتنی بر جنسیت، مورد توجه قرار گرفته‌اند، در واقع هر یک از این مراحل بخشی از سیر تدریجی شکوفایی نظریه تفاوت جنسی او را نشان می‌دهد.

   به باور ایریگاری ، می‌بایست به‌جای تن دادن به نوعی برابری خنثی که اغلب مساوی با تقلید از مردان بود، به طور جدی به دنبال ساخت و شناخت قواعدی برای هویت‌های زنانه و مردانه متمایز بود. گرچه این شکل از توجه به تفاوت‌های جنسی، اتهاماتی مبنی بر ذات‌باوری (essentialism) را علیه ایریگاری برانگیخته است، ابعاد تاریخی- اجتماعی و سیاسی آثار اخیر ایریگاری واضحاً حاکی از آن‌ است که او به هیچ‌وجه ذات ثابت و از پیش‌تعیین شده‌ای برای جنسیت در بستر‌های زمانی و فرهنگی مختلف قائل نمی‌شود. به باور ایریگاری ، اندیشه غربی که ادعای جهان‌شمولیت دارد، در واقع مردمحور است. در این ترکیب، مرد به عنوان سوژه، و زن در جایگاه ابژه، موجود ناشناخته، و در عین حال بی‌جنس (فاقد ذکریت) و به عنوان یک شیء یا ابزار جنسی در اختیار مرد قرار گرفته است. زنان به اسارت مصداق‌پذیرترین نقش‌های قالبی موجود در می‌آیند: باکره، فاحشه، مادر، و یا ترکیبی از آن. ایریگاری در مخالفت با این طرح کلی، چنین استدلال می‌کند که امر کلی در واقع متشکل از دو امر زنانه و امر مردانه است، و این دوگانگی امر کلی باید در نظریات حاوی سوژه انسانی در نظر گرفته شود.

   گرچه برخی از منتقدین با پررنگ کردن سهم فروید، و در نهایت لکان در آثار ایریگاری ، کار او را صرفاً در قالب نظریات روانکاوانه طرح کرده‌اند، ایریگاری خود تأکید دارد که بیش و پیش از هر چیز یک فیلسوف است. آثار او بخشی از سنت فلسفی طولانی‌تری را تشکیل می‌دهد که با آثار سایر فیلسوفان از دوره پیش از سقراط تا دریدا، با نگاهی انتقادی رو به رو می‌شود. علاوه بر محتوا و ارجاعات فلسفی موجود در متون ایریگاری ، سبک مجازی، و بعضاً پییچیده او، بسیاری از مترجمین را مرعوب ساخته است. وجود این موانع، دلیل وجود برخی از کژفهمی‌ها نسبت به کار او را روشن می‌سازد.

   غنای متون ایریگاری ، تفاسیر متفاوت و متنوعی از کار او را سبب شده است. به عنوان مثال، گاه از او به عنوان طرفدار تفکیک‌گرایی هم‌جنس‌گرایانه زنانه(lesbian separatism) (به دنبال نوشته‌های او در پایان دهه 1970) و در جایی دیگر دگرجنس‌گرایی سلبی (exclusive heterosexism) (در پی کارهای اخیر او) یاد شده است. با این‌حال ایریگاری خود بر آن است که دقت و توجه لازم جهت شرح کار او، در هیچ‌یک از این تفاسیر لحاظ نشده است. از میان برجسته‌ترین مطالعات ایریگاری در حوزه مسائل زنان دو اثر «بدن بر بدن با مادر» (Le Corps-à-corps avec la mère) و «جنس ها و خویشاوندی» (S.exes et parentés) در واقع به روابط میان مادر و دختر مربوط می‌‌شوند. در ارتباط با تفسیر اخیری که ذکر شد، شاید بتوان استدلال ایریگاری را مبنی بر آن دانست که عدم توانایی منتقدان نسبت به درک روابط میان زنان و مردان خارج از یک زمینه جنسی، خود گواهی بر دگرجنس‌گرایی موجود در جامعه ماست.

   دو مضمون اصلی اندیشه ایریگاری که نظرات انتقادی بسیاری را بر انگیخته است، زبان و میان‌سوژگی (intersubjectivity) است. مسئله تولید و کاربرد زبان از زمان «زبان دیوانگان»  (Le langage des déments) (1973) مورد توجه وی بوده است. ایریگاری به دنبال توجه به بعد جنسی سوژه ناطق، بر تولید زبان توسط هر دو جنس در کشورهای مختلف مطالعاتی انجام داده است. داده‌های به دست آمده از این تحقیقات نشان‌دهنده تأکید بیشتر بر مناسبات میان‌سوژه‌ای در سخنان دختران، و نوعی تأکید بر مناسبات مربوط به ابژه‌ در میان پسران بود. سخنان افراد هر دو جنس حاکی از حذف فاعل زنانه بود، حذفی که به آسانی در زبان‌هایی همچون فرانسوی صورت پذیرفته است؛ به عنوان مثال در دستور زبان فرانسوی ضمیر «آن‌ها» زمانی که ترکیبی از افراد «مذکر» و «مونث» مورد اشاره باشند، به شکل مذکر استعمال می‌شود. از منظر ایریگاری ، این شکل از سرکوب جنس مونث، عنصر شاکله نظم اجتماعی مرد محور کنونی است.

   بخش گسترده‌ای از آرای جدید ایریگاری در حیطه میان‌سوژگی، مستقیماً با زبان در ارتباط است؛ بررسی شرایطی که در آن امکان دیالوگ بین دو سوژه انسانی فراهم می‌آید، از آن جمله است. عنوان حساسیت برانگیز«J’aime à toi »  به چندی از اساسی‌ترین دغدغه‌های نظری ایریگاری ، گرفته از امر دستوری (the grammatical) تا امر سیاسی‌اجتماعی (the sociopolitical)، اشاره دارد. نحوه کاربرد دستوری مفعول مستقیم (ابژه) که گویی به تسخیر فاعل (سوژه) درمی‌آید، با اضافه شدن حرف اضافه «به» به فعل ناگذر «دوست داشتن» (aimer) در عنوان این کتاب، به چالش کشیده می‌شود. ایریگاری در صدد یافتن استدلال نظری برای نوعی از رابطه بین دو سوژه انسانی بود که به موجب آن هیچ یک از دو سوژه تحت سلطه دیگری نباشد. از منظر ایریگاری موضوعاتی همچون مکالمه (dialog)، عشق، و رابطه میان زن و مرد، صرفاً مسائل شخصی نیستند، و در عرصه عمومی (public sphere) نیز نقشی حیاتی ایفا می‌کنند. ایریگاری ، اندیشمند و فعال سیاسی (به موجب شرکت داشتن در جنبش زنان در دهه 1970) با هدف خلق هویتی مدنی که نسبت به تفاوت‌ها احترام قائل است، به فعالیت در کنار دانشجویان و سازمان‌های جوانان پرداخته است. سبک قابل‌فهم برخی از آثار اخیر  ایریگاری ، گویای این واقعیت است که او جویای مخاطبین بسیار گسترده‌تری بوده است. دغدغه او نسبت به انتقال به جامعه مدنی در کتاب‌هایی همچون «من به تو دوست می‌دارم»  و«دموکراسی از دو نفر آغاز می شود» «La democrazia comincia a due»  به وضوح قابل مشاهده است. جامعه به معنایی که مد نظر ایریگاری است، نه میدان کنش متقابل مردان در جایگاه سوژه است و نه محل تبادل زنان در موقعیت ابژه؛ بلکه قوانین و رویه‌های موجود در این جامعه برای هویت هر جنسیت مشروعیت قائل می‌شوند، و این خود زمینه را برای سازگاری حقیقی میان تفاوت‌های جنسی و شکوفایی انسان فراهم می‌آورد. ایریگاری در تلاش برای بنیان‌گذاری نوعی نظم اجتماعی اخلاقی، پروژه اصلی خود را روشنگری معنوی، نیل به دوره جدیدی از تاریخ، و حتی نجات نوع بشر و همچنین جهان طبیعت معرفی می‌کند.

 

بیوگرافی

لوس ایریگاری متولد بلژیک در سال 1932، در دانشگاه لوون (University of Louvain) به تحصیل فلسفه و ادبیات پرداخت. در اوایل دهه 1960 به پاریس نقل مکان کرد و در آنجا تحصیلات زبان‌شناسی، فلسفه، و روانشناسی به اتمام رساند. به دنبال انتشار سپکولوم اعضای مکتب روانکاوی فروید او را طرد کردند. گرچه بیشتر نهادهای دانشگاهی فرانسه ایریگاری را از آن دوره به بعد به حاشیه رانده بودند، او همچنان جایگاه خود را در مرکز ملی تحقیقات علمی (Centre National de la Recherche Scientifique)  در پاریس حفظ کرد. ایریگاری ، نویسنده‌ توان‌مند، تا کنون سمینارهای متعددی در فرانسه و دیگر کشورها برگزار کرده است. او صاحب مقالات و کتب متعددی است که برخی از شناخته‌ شده‌ترین این آثار عبارت‌اند از «سپکولوم زنی دیگر» (Speculum de l’autre femme) (1974)، «جنسی که جنس نیست» (Ce s.exe qui n’en est pas un) (1977)، «اخلاق تفاوت جنسی» (Éthique de la difference s.exuelle) (1982)، «جنسیت و روابط» (S.exes et parentés) (1987)، «من به تو دوست می‌دارم» (J’aime à toi) (1992).

 

آثار منتخب:

Le langage des de´ments, 1973

Speculum de l’autre femme, 1974; as Speculum of the Other

Woman, translated by Gillian C. Gill, 1985

Ce s.exe qui n’en est pas un, 1977; as This Sex Which is Not

One, translated by Catherine Porter, 1985

Et l’une ne bouge pas sans l’autre, 1979

Amante marine: De Friedrich Nietzsche, 1980; as Marine Lover

of Friedrich Nietzsche, translated by Gillian C. Gill, 1991

Le Corps-a`-corps avec la me`re, 1981

Passions e´le´mentaires, 1982; as Elemental Passions, translated

by Joanne Collie and Judith Still, 1992

L’Oubli de l’air chez Martin Heidegger, 1983; as The Forgetting

of Air in Martin Heidegger, translated by Mary Beth

Mader, 1999

thique de la diffe´rence sexuelle, 1984; as An Ethics of S.exual

Difference, translated by Carolyn Burke and Gillian C. Gill,

1993

Parler n’est jamais neutre, 1985; as To Speak is Never Neutral,

2002

S.exes et parente´s, 1987; as S.exes and Genealogies, translated

by Gillian C. Gill, 1993

Le Temps de la diffe´rence: Pour une re´volution pacifique, 1989;

as Thinking the Difference: For a Peaceful Revolution, translated

by Karin Montin, 1994

Je, tu, nous: Pour une culture de la diffe´rence, 1990; as Je, Tu,

Nous: Toward a Culture of Difference, translated by Alison

Martin, 1993

Sexes et genres a` travers les langues: e´le´ments de communication

sexue´e, 1990

J’aime a` toi: esquisse d’une fe´licite´ dans l’histoire, 1992; as I

Love to You: Sketch for a Felicity within History, translated

by Alison Martin, 1996

La democrazia comincia a due, 1994; as Democracy Begins

Between Two, translated by Kirsteen Anderson, 2000

Essere due, 1994; as To Be Two, translated by Monique M.

Rhodes and Marco F. Cocito Monoc, 2000

Entre Orient et Occident: De la singularite´ a` la communaute´,

1999; as Between East and West: From Singularity to Community,

translated by Stephen Pluhacek, 2002

The Way of Love, or This Nothingness That Separates Us, translated

by Heidi Bostic and Stephen Pluhacek,

برای مطالعه بیشتر:

Burke, Carolyn, Naomi Schor and Margaret Whitford (editors),

Engaging with Irigaray, New York: Columbia University

Press, 1994

Chanter, Tina, Ethics of Eros: Irigaray’s Rewriting of the Philosophers,

New York: Routledge, 1995

Huntington, Patricia, Ecstatic Subjects, Utopia and Recognition:

Kristeva, Heidegger, Irigaray, Albany, New York:

State University of New York Press, 1998

Whitford, Margaret (editor and introduction), The Irigaray

Reader, Oxford: Basil Blackwell, 1991

Whitford, Margaret, Luce Irigaray: Philosophy in the Feminine,

London and New York: Routledge, 1991

 

این نوشتار ترجمه‌ای است از:

Bostic, H., 2004, “Luce Irigaray”,  in: Murphy, C.J. (ed), Encyclopedia of Modern French Thought, NY, London, Fitzroy Dearborn, pp. 348 – 350.

 

پرونده «زنانگی» در انسان‌شناسی و فرهنگ:

http://anthropology.ir/node/9983

 

پرونده «فمینیسم» در انسان شناسی و فرهنگ:

http://anthropology.ir/node/6623

 

ایریگاری در ویکیپدیا
http://en.wikipedia.org/wiki/Luce_Irigaray