پنجشنبه, ۱۷ خرداد, ۱۴۰۳ / 6 June, 2024
مجله ویستا

اندیشمندان حوزه‌ی مصرف (2): وبلن و مصرف متظاهرانه



      اندیشمندان حوزه‌ی مصرف (2): وبلن و مصرف متظاهرانه
شایسته مدنی

آیا افراد برای ارضای نیازها و تمایلات فردی‌شان مصرف می‌کنند؟ این دیدگاه عموما از طرف اقتصاددانان دفاع می‌شود و تورشتاین وبلن در اواخر قرن نوزدهم، برخلاف آن، دیدگاه دیگری را مطرح کرد. او در نظریه‌اش با نام «نظریه‌ی طبقه‌ی تن‌آسا» (1898)، جامعه‌ای را به تصویر می‌کشد که سرچشمه‌های اصلی مصرف در آن، تظاهر و تقلید است که در بالای آن، طبقه‌ی مالکان قرار دارد، طبقه‌ای عقیم که از کار کردن دیگران لذت می‌برد و ناز و نعمت خودش را به وسیله‌ی مصرف نمایش می‌دهد، این نمایش از طریق جواهرات و لباسهای گران‌قیمت و آخرین مُد و یا توسط سبک زندگی‌ و تفریحاتی همچون مسافرت، کلاس زبان و یا اسب‌سواری نشان داده می‌شود.

نقطه‌ی عطف کار وبلن، کالبد شکافی انتقادی آیین‌های اقتصادی کلاسیک در پرتو استدلال تکاملی و جامعه‌شناختی بود. او با این برداشت اقتصاددانان کلاسیک مخالف بود که قوانین اقتصادی آنها مفاهیم عامِ فارغ از زمان‌اند و در عوض معتقد بود که رفتار اقتصادی انسان‌ها را مانند هرگونه فعالیت انسانی دیگر، باید بر حسب زمینه و بستر اجتماعی این رفتار، مورد تحلیل قرار دارد. او سپس استنتاج رفتار اقتصادی از گرایش‌های فایده‌جویانه و لذتجویانه‌ی نوعی بشر مخالفت کرد. او چنین استدلال می‌کرد که مقولات اقتصاددانان کلاسیک را تنها می‌توان در مقتضیات خاص تاریخی و در زمینه‌های بسیار محدودی به کار بست. از این روی، رفتار اقتصادی مردم ابتدایی را نمی‌توان بر حسب مفاهیم ریکاردویی دریافت. وبلن به زبانی ریشخندآمیز نوشته بود که «در مورد یک دسته از مردم ساکن جزایر آلوتی که در میان خزه‌ها و خس و خاشاک‌های ساحل دریا، با سیخک‌ها و وردهای خاص در جستجوی نرم‌تنان خوراکی‌اند، از نظر طبقه‌بندی علمی نمی‌توان گفت که آنها بر حسب مفهوم توازن اجاره، دستمزد و سود، یک ضیافت لذتجویانه برپا داشته‌‌اند».

او به زبانی نیشدار چنین استدلال می‌کرد: «مفهوم انسان لذتجوی به انسانی تعلق دارد که کمیت لذت‌ها و دردها را به دقت محاسبه کند و بر اثر فشار محرک‌های خارجی، مانند یک گلوبول هموژن شادی‌خواه از قطب درد به قطب لذت نوسان داشته باشد. یک چنین انسانی نه سابقه دارد و نه لاحقه و یک تافته‌ی جدا بافته است که در یک فضای عنصری قائم به ذات، بر دور محور روحی خویش می‌گردد. انسان لذتجوی همان جنباننده‌ی نخستین نیست و در فراگرد زندگی جایی ندارد».

برخلاف اقتصاد مهجوری که توجهش تنها بر قوانین فراتاریخی و محاسبات فایده‌گرایانه یا لذتجویانه متمرکز است، وبلن بر اقتصاد جدیدی تاکید داشت که خصلتی تاریخی و یا به اصطلاح خودش، ماهیتی تکاملی دارد و بر یک مفهوم فعال انسان مبتنی است. «در خصلت انسان است که کاری انجام دهد، او انبانی از امیالی که باید ارضاء شوند نیست، بلکه ساختار منسجمی از گرایش‌ها و عادت‌ها است که در یک فعالیت تکاملی متحقق و متجلی می‌شود». تاریخ زندگی اقتصادی یک فرد، فراگرد فزاینده‌ای از تطبیق وسایل با هدف‌ها است. آنچه که در مورد یک فرد صادق است، در مورد اجتماع نیز مصداق دارد. اجتماع نیز پیوسته در فراگرد فعالانه‌ی تطبیق وسایل اقتصادی با هدف‌ها، درگیر است.

وبلن به سبک اسپنسر و داروین، تکامل نوع بشر را به عنوان فراگرد تطبیقی گزینشی با محیط، در نظر می‌گرفت. بر خلاف ادعاهای هگلیان و مارکسیست‌ها، به نظر او، تکامل تاریخی هیچ هدفی را دنبال نمی‌کند، بلکه این تکامل، یک طرح علیت فزاینده و کوری را شامل می‌شود که در آن نه روندی وجود دارد و نه نقطه‌ی پایان و تکمیلی.

وبلن چنین استدلال می‌کرد که تکامل بشری بیشتر از هر چیز، شامل اختراع و کاربرد تکنولوژی کارآتر است. فراگرد دگرگونی فزاینده را باید بر حسب تداوم دگرگونی در روشهای انجام کارها در نظر گرفت، یعنی روش‌های پرداختن به وسایل مادی حیات. از این روی است که وضعیت فنون صنعتی، سرانجام، وضعیت تطبیق انسان با محیط طبیعی‌اش را تعیین کرده است. از این گذشته، تکنولوژی، چگونگی سازگاری انسان با محیط اجتماعی‌اش را نیز معین کرده است.

وبلن معتقد بود که پایگاه فرد در پهنه‌ی فنی و اقتصادی، بینش و عادات فکری‌اش را تعیین می‌کند. به همین سان، عادات و رسوم و شیوه‌های عملکرد اندیشیدن، در چهارچوب اجتماع‌هایی رشد می‌کنند که انسان‌ها در نبرد برای فراچنگ آوردن معاش‌شان از طبیعت، به درون آنها کشیده می‌شوند. با گذشت زمان، این عادات و رسوم در قالب‌های نهادی متبلور می‌شوند، یعنی همان قالب‌هایی که اجتماع‌های انسانی می‌کوشند تا اعضای‌شان را در آنها جای دهند. نهادها خوشه‌هایی از عادات و رسوم‌اند که اجتماع تصویب‌شان کرده است.

وبلن روند تکامل اجتماعی را به دو مرحله‌ی گسترده تقسیم می‌کند: زندگی توحش پیش از تاریخ و جامعه‌ی یغماگری. او به رشد بسیار کُند و حلزون‌وار تکنولوژی در جامعه‌ی وحشی شکارورز و گردآورنده‌ی خوراک اشاره کرده و توضیح می‌دهد که در پایان این دوره است که اضافه تولید اقتصادی کم‌کم واقعیت پیدا می‌کند ولی در جامعه‌ی کشاورزی این مازاد تولید به طور محسوسی رو به فزونی می‌گذارد و پس از آن با رشد مالکیت، طبقات اجتماعی، دولت و جنگ شکل تازه‌ای به خود می‌گیرد. وبلن جامعه‌ی یغماگری یا دوران تاریخی را به دو بخش جداگانه تقسیم می‌کند: دوره‌ی بربریت که در آن قدرت مسلط به طور عمده در دست کارگزاران نظامی و مذهبی است؛ و دوره‌ی پول‌مداری، یعنی دوران پس از قرون میانه و شکل‌گیری نظام سرمایه‌داری. او جامعه‌ی پول‌مداری را به دو دوره تقیسم می‌کند: دوره‌ی صنعتگری و دوره‌ی ماشینی. در تمام این مراحل، وبلن بر طبیعت تمایل به ضایع کردن در نهادهای مالی قدرت‌های مسلط و گرایش آنها به سوی بحران و سپس تحول، تاکید میکند.

زمانی که وبلن به تحلیل و کالبدشکافی عادات فکری و شیوه‌های رفتار حاکم بر روابط کنشگران اجتماعی می‌پردازد، ارزش کارش از هر زمان دیگری بیشتر نمایان می‌شود. او در مورد سرچشمه‌های اجتماعی رقابت در امور بشری، نظریه‌ی پیچیده‌ای را مطرح ساخته بود. وبلن میگفت که حرمت نفس، همان بازتاب حرمتی است که دیگران برای انسان قائل می‌شوند. در نتیجه، اگر شخص به خاطر عدم توفیق در کوشش‌های رقابت‌آمیز مورد پسند جامعه، چنین حرمتی را به دست نیاورد، از فقدان حرمت نفس رنج خواهد برد. پس انگیزه‌ی تلاش وقفه‌ناپذیر در یک فرهنگ رقابت‌آمیز در هراس از دست دادن حرمت نفس ریشه دارد.

کار وبلن زماین به اوج می‌رسد که به تحلیل وسایلی دست می‌یازد که انسان‌ها با آن وسایل می‌کوشند تا پایگاه والای‌شان را در تلاش مدام برای کسب مزایای هرچه بیشتر، به گونه‌ای نمادی تعیین کنند.

به نظر وبلن، مصرف چشمگیر، تن‌آسانی چشمگیر و نمایش چشمگیر نمادهای بلندپایگی، وسایلی هستند که انسان‌ها با آنها می‌کوشند تا در چشم همسایگان‌شان برتر جلوه کنند و در ضمن برای خودشان نیز ارزش بیشتری قائل شوند. «آداب و شیوه‌های زندگی اشراف‌منشانه با ضابطه‌ی تن‌آسانی و مصرف چشمگیر سازگاری دارند، مصرف چشمگیر کالاهای گران‌قیمت، وسیله‌ی کسب آبرومندی برای نجیب‌زادگان تن‌آسان است.

در عصر اشراف سالاری، یعنی همان عصر بربریت، این سبکهای اتلاف‌آمیز نمایش و چشم و همچشمی، منحصر بودند به طبقه‌ی تن‌آسان واقع در هرم اجتماعی. اما وبلن بر این نظر بود که آن نمایش‌ها اکنون سراسر ساختار اجتماعی را فراگرفته‌اند. هر طبقه‌ای تا آنجا که می‌تواند، سبک زندگی طبقه‌ی بالاتر از خودش را سرمشق نزاکت قرار می‌دهد و با همه‌ی توانش می‌کوشد تا برابر این سرمشق زندگی کند. «سرلوحه‌ی آبرومندی» کل جامعه، باید خود را با مقتضیات اقتصادی و سنت‌های طبقات متفاوت تطبیق دهد، اما به هر روی، در سراسر جامعه کمابیش رواج دارد. این سرلوحه‌ی آبرومندی گرچه از طبقه‌ی تن‌آسان سرچشمه می‌گیرد، اما ویژگی فرهنگ کلی جامعه و سبک‌های زندگی خاص آن را تعیین میکند.

وبلن، نگاهی عیب‌جویانه به جهان داشت که در آن اساس شهرت یک کالا در جامعه، در قدرت مالی افراد نهفته است. به بیانی دیگر، اعتبار یک کالا در نسبت مستقیم با ثروت فرد دارد، حتی این اعتبار بیشتر است وقتی ثروت به پول حاصل از کار آلوده نشده باشد. به همین دلیل، ثروت به ارث رسیده به وضوح گیرایی بیشتری دارد تا میلیونها راهی که از طریق کار پول بدست می‌آید. به نظر وبلن دو راه ممکن برای نشان دادن وجه نقد وجود دارد: فراغت خودنمایانه و مصرف خودنمایانه که مصرف خودنمایانه موقعیتی است که در شهرهای بزرگ ممکن است، جایی که گمینشافت که در آن هرکسی دیگری را می‌شناسد، با گزلشافت که در آن کسی دیگری را نمی‌شناسد، جایگزین شده است. مصرف خودنمایانه‌ی کالاها شیوه‌ی مناسبی برای ارائه‌ی ثروت به دیگران است.

منابع:

لوییس کوزر، (1383)، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات علمی

وبلن، تورستین (1386)، نظریه طبقه تن‌آسا، ترجمه فرهنگ ارشاد، نشرنی

Science humaine, 2011

کوریگان، پیتر (1997)، درآمدی بر جامعه‌شناسی مصرف، انتشارات سیج