یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

معرفی فیلم مستند سفر به نیشابور(سفر به تاریخ و ابر شهر پیر)



      معرفی فیلم مستند سفر به نیشابور(سفر به تاریخ و ابر شهر پیر)
روزبه فرازمند

تصویر: خانه چوبی در نیشابور
سفر به نیشابور، کارگردان: خسرو سینائی، به سفارش گروه فرهنگ و ادب و هنر سیمای جمهوری اسلامی ایران، مدت هر اپیزود 30 دقیقه
فیلم مستند سفر به نیشابور شامل دو اپیزود است که هر کدام به نشان دادن جلوه هایی از تاریخ و فرهنگ

تصویر: خانه چوبی در نیشابور
سفر به نیشابور، کارگردان: خسرو سینائی، به سفارش گروه فرهنگ و ادب و هنر سیمای جمهوری اسلامی ایران، مدت هر اپیزود 30 دقیقه
فیلم مستند سفر به نیشابور شامل دو اپیزود است که هر کدام به نشان دادن جلوه هایی از تاریخ و فرهنگشهر باستانی و پر قدمت نیشابور می پردازند. عنصر مشترک تمامی این جلوه ها یا زمینه مشترکی که هر کدام از دل آنها سر بر می آورند چیزی نیست جز ویرانی. در توصیف نیشابور آمده: «شاید در دنیا شهری را نتوان یافت که به اندازه نیشابور ویران گشته و از نو ساخته شده باشد و علت آن  نیز این است که نیشابور چهار راه تاریخ و بار انداز اقوام مختلف و کلید فتح ایران آن روز بود.» بنابر-این روایت فیلم از تاریخ و فرهنگ نیشابور داستان این ویرانی ها و آبادانی هایِ مکرری است که از پیِ آنها آمده است. نتیجة کنونی این روندِ دایره وار و تکرار شونده تپه های خاکی ای اند که بیشتر از اینکه بخشی از طبیعت باشند، تله های خاکی هستند که حتی نمی توان نسبت به تعلق دقیقشان به یک دورة خاصِ تاریخی مطمئن بود و سنتهایی را در بر می گیرند که رو به زوالند.
اپیزود اول یعنی «سفر به تاریخ» تمرکز خود را بر روایتِ تاریخ نیشابور گذاشته است. از نیشابور در کهن ترین سند مکتوب ایرانی یعنی اوستا به نام رئونت نام برده شده است. رئونت به معتی جلال و شکوه است که احتمالا نامِ نیشابور در زمان هخامنشیان و اشکانیان بوده و در جنگ ایرانیان و تورانیان به کلی تخریب شده است. اما ثبت نام نیشابور در تاریخ مکتوب به زمان شاهپور اول و دوم باز می گردد. بر طبق روایات تاریخی شاهپور اول در زمان ساسانیان شهر نیشابور را در دامنه های حاصلخیز بینالود تأسیس کرده است که زلزله به ویرانی شهر منجر شده اما شاهپور دوم به نوسازی شهر همت گذارده و در زمان ساسانی از این شهر با نام «نیو شاپور»،(نیو می تواند به معنیِ نو یا بازسازی شده باشد)،  به معنیِ کار خوب یا جایِ خوبِ شاپور یاد شده است. البته در روایات از نیشابورِ قبل از شاهپور اول به نام ابر شهر یاد می کنند که سکه های پیدا شده از آن زمان مؤید این نکته هستند. طبق روایات ابر شهر در نام قومی پارتی به نام «اپرنها» ریشه دارد، قومی که ساکنینِ اولیة نیشابور بوده اند که چون شاهپور اول «پهلیچاک» سردارِ تورانی را در این ناحیه شکست داد نیشابور را به جای ابر شهر بنا نهاد. به هر صورت «نیشابور»، «ابر شهر» یا «نیو شاپور» از شهر های پر اهمیت تمدنهای قبل از اسلام در ایران است. این را می توان از وجود یکی از چهار آتشکدة معروف ساسانیان در نزدیکی این شهر به نام آتشکده «ادهر برزین مهر» فهمید. در فیلم بنایی نشان داده می شود در دل صخره های کوه بینالود در محوطه شهر نیشابور به نام بابا لنگر. آثارِ ویران شده دو آتشکده در تپه های مجاور این بنا دیده می شود. همچنین دو گنبدِ ویران در نزدیکی نیشابور کنونی نشان داده می شوند به نام مهرآباد. همانطور که گفته شد نمی توان تعلقِ دقیق آنها به دورانِ تاریخیِ خاصی را به دلیل ویرانی مشخص کرد، ازاین رو فیلم هم با رویکردی احتیاط آمیز و معما وار آنها را یا با آئین مهر پرستیِ ایرانیان باستان یا با رسدخانه هایِ ساخته شده در دوران تمدن اسلامی مرتبط می داند. این رویکردِ پرابهام در سراسر فیلم در رویارویی با جلوه های مختلف تاریخ پر فراز و نشیبِ  نیشابور ادامه می-یابد.
نیشابور پس از اسلام تا زمان حمله مغولها به ایران یکی از شکوفا ترین دورانِ خود را سپری کرده و طبق متون تاریخی از مراکز اصلی تمدن اسلامی بوده است؛ «از قاهره قدیم (فسطاط) بزرگتر و از بغداد جمعیتش بیشتر و از بصره جامعتر و از قیروان عالیتر بوده و ۴۴ محله داشته و ۵۰ خیابان اصلی و مسجدی ممتاز و کتابخانه‏ای با شهرت جهانی و یکی از چهار شهر شاهی امپراطوری خراسان بوده است‏». در قرون وسطی ایالتِ خراسان، از مهمترین ایالاتِ ایرانِ آن روز، شامل چهار مرکز بوده است؛ نیشابور، مرو، هرات و بلخ.  در زمانهای مختلف یکی از این شهرها به عنوان پایتختِ ایالت خراسان برگزیده می شده، که نیشابور از زمان طاهریان به بعد به عنوان پایتخت انتخاب شده‌ است. در صدر اسلام در زمان خلافت عثمان عربها  بدون جنگ و ویرانی ای خانمان بر انداز،  نیشابور را تصرف کرده و مسجدی بر روی آتشکده آنجا بنا نهادند. ابومسلم خراسانی که با جنبش سیاه جامگان باعث براندازی امویان و روی کار آمدن عباسیان بوده، حاکم نیشابور بوده و طبق روایات سیاه جامگان جنبشی است که با مردم ابرشهر یا نیشابور آغاز شده است. در دوره حکومت طاهریان عبدالله بن طاهر شهر نیشابور را به پایتختی برگزید (در سال ۲۱۵ هجری قمری) و به آبادانی آنجا همت گذارد. او مخصوصاً به رونق کشاورزی و حفر قنوات و اصلاح امر آبیاری و احداث ساختمانهای جدید و ایجاد دهات بسیار در منطقه پرداخت و شهر و قصر معروفی به نام شادیاخ ساخت که این شهر در زمان او و خاندانش اهمیت فوق‏العاده‏ای پیدا کردند. نیشابور در دوره سامانیان و غزنویان به حیات خود ادامه داد تا در زمان سلجوقیان به همت خواجه نظام الملک  طوسی به اوج شکوفایی رسید. در قرن پنجم هجری نیشابور  از لحاظ تمدن و مرکزیت علمی، با ۱۳ کتابخانه که مهمترین آنها در حدود پنج هزار جلد کتاب داشت و نظامیه‏ای که جنبه دانشگاههای کنونی را داشت، از مراکز آن روز تمدن اسلامی به حساب می آمد و عنوان دارالعلم را داشت و سالهای متمادی مرکز تجمع علما و دانشمندان کشور بود که از آن جمله می توان به حکیم عمر خیام اشاره کرد. همچنین رونق اقتصادی نیشابور در این زمان به حدی بود که در سرزمین عربستان تمامی داد و ستدهای بازرگانی با سکه‏های طلای نیشابور صورت می‏گرفت. حمله ترکمنان غُز شروعی بود بر ویرانی هایی که نیشابور را با خاک یکسان کرد. غُزها که سلطان سنجر سلجوقی به علت غارتهایی که انجام داده بودند نگذاشت در چراگاههای مورد نظرشان آزاد بمانند و خراجِ سالیانه دهند، سنجر و همسرش را به اسیری گرفتند و سپس مرو و بلخ و طوس و نیشابور را قتل عام کردند و بسیاری از علما و حکمای نیشابور را به شهادت رسانده و این شهر را نیمه‏ ویران کردند. غارت کردن کتابهای هفت کتابخانه، سوزاندن پنج کتابخانه بزرگِ شهر، ویران کردن بیست و پنج دارالعلم و همینطور مسجد معروف به عقلا، که به گفته پاره‏ای از مورخان پنج‏هزار جلد کتاب داشت، از نتایج غارتِ خونبار غُزها بود. اندکی بعد بعضی از مردم نیشابور که به شاداخ پناه برده بودند همت به آبادانی نیشابور گذاشته و پس از بیرون راندن غُزها توسط یکی از غلامان قدیم سلطان سنجر به نام «مؤید آی ابه‏» دوباره شهر را رونق بخشیدند. حدود 70 سال بعد اما، مغولان در پیِ استقامت مردم نیشابور که به کشته شدن داماد چنگیز خان، طغاچار، انجامیده بود و به کین خواهیِ خونش، نیشابور را با خاک یکسان کردند؛ « همسر طغاچار (دختر چنگیز) با ده هزار سوار وارد شهر شد و از روز شنبه تا چاشتگاه چهارشنبه قتل و غارت کردند و همه مردم را به جز چهار کمانگر کشتند و حتی سگها و گربه‏ها را کشتند و باروی شهر را کوفته و مناظر و منازل و حصارها و همه قصرها را با زمین هموار ساختند و هفت‏شبانه‏روز بر شهر آب بستند و سپس جو کاشتند و تا سبز شد توقف نمودند. مدت ۱۲ شبانه‏روز شمارش مقتولان به طول انجامید و یک میلیون و هفتصد و چهل و هفت هزار مرد به استثنای زنها و اطفال به شمارش درآمد.» هر چند این اعداد به احتمال قوی  اغراق آمیز است اما خبر از ابعاد گسترده فاجعه می دهد.  در زمان ایلخانان شهر جدیدی را در  شمال و مغرب شهر قدیمِ نیشابور احداث کردند که سه زلزله شدید دوباره شهر را ویران کرد.
جلوه های این فراز و نشیب تاریخی که آغشته به آبادانی و ویرانی است در فیلم از طریق ترکیب تصاویری از تَلهای ویران شده بناهای قدیمی که اکنون به صورت تپه های خاکیِ مرموزی درآمده اند و مینیاتورهایی که مردم آن دوران را تصویر می کنند بر ما نمایان می شود. آتش، زلزله و غارت از عناصر تکرار شوندة این تصاویرِ تاریخی اند.
نیشابور امروزی در زمان تیموریان و به وسیله شاهرخ تیموری تأسیس شده است که مسجد و آرامگاه عطار نیشابوری یادگار آن دوران می باشند. اما نیشابور دیگر نتوانست عظمتِ قبل از حملة مغولها را بازیابد. در زمان صفویان به علت اهمیت پیدا کردنِ دین شیعه و مرقد امام رضا، به مرور مشهد به مهمترین شهر خراسان بدل گشت و از اهمیت شهرهایی چون نیشابور کاسته شد. در فیلم تصاویری وجود دارد از قدمگاه که از مکانهای مقدس نیشابور است. امام رضا در راه خود به مشهد در این مکان توقف کرده است و نشانِ این توقف، جای دو پای او بر سنگی سیاه در قدمگاه است که مردم نیشابور آن را مقدس می شمارند. درکوه بینالود در نزدیکی نیشابور بقعه-ای است که مزارِ فرزندِ امامزاده حسینِ اصغر از فرزندان امام چهارم است. این مکان پناهگاه امامزاده در برابر دژخیمان خلیفه بوده است و امامزاده در همانجا به شهادت رسیده است. فیلم بر نشانه های تردید برانگیزی در این مکان صحه می گذارد که می توان بر اساس آنها جایگاه آتشکدة گم شدة ساسانیان یعنی آتشکده «برزین مهر» یا آتشکده مردم و کشاورزان را همینجا دانست و احتمال پناه جستن امامزاده را در همین جستجو کرد. با این فرض، این مکان نشانگر ادغام سنتهایِ متفاوتی است که در طول تاریخ نیشابور در دل هم تنیده شده و جهانی غنی از فرهنگهایِ ریشه دار را به وجود آورده اند، جهانی که اکنون فقط جلوه هایی ویران، مبهم و پر رمز و راز از آنها باقی مانده است.  اپیزود اول همینجا پایان می یابد.
اپیزود دوم که «ابر شهر پیر» نام دارد جلوه هایی از فرهنگ و زیست جهان های هنوز موجود در نیشابور را که نتیجة ادغام ریشه دارِ شیوه های زیستن در طول تاریخ هستند، تصویر می کند. زیست جهان ها الگوها و هنجارهایی هستند که رفتارها و گفتارهای موجود در هر فرهنگی فقط در بستر آنها معنی می یابد و بازتولید می شود. فیلم از طریق تصویر کردن این زیست جهان ها، البته آن میزان که در طول تاریخِ پر فراز و نشیبِ نیشابور هنوز ویران نشده است، سعی در کنکاش در فرهنگ و سنن نیشابور دارد.
صنعتگری، موسیقی، رسوم داد و ستد و آئینهای مذهبی از جلوه هایی هستند که فیلم از طریق پرداختن به آنها زیست جهان های موجود در نیشابور را برای ما ترسیم می کند. سفا لگری که از شاخه های ریشه دارِ صنعتگری در نیشابور است، قدمتی هزار ساله در این شهر دارد. اوج هنر سفالگری در نیشابور را قرن سوم و چهارم ه.ق می دانند که طبق روایات این صنعت از چینی ها که به خاطر رونق بازرگانی نیشابور در شاهراه ایران با آنها به داد و ستد مشغول بوده اند، فرا گرفته شده است. اما صنعتگرانِ نیشابوری با ترکیب نقوش ساسانی و هنر خوشنویسی اسلامی سفالینه هایی را به وجود آوردند که در تاریخ بی نظیر است. در قرن پنجم تا هفتم هنر آبگینه نیشابوری به اوج خود می رسد که حمله مغولها نیشابور و هر آنچه در آن بوده است را به ویرانی می کشاند. فیلم مردِ سفالگری را نشان می دهد که در زمان فعلی به این صنعت مشغول است. او از زوال این سنت به علت سود آور نبودن این صنعت خبر می دهد.
 فیروزه نیشابور بسیار مرغوب است و استخراج فیروزه از سنتهایی است که در طول تاریخ در نیشابور رواج داشته است. روی گونزالس دی کلاویخو فرستاده ویژه هانری‏سوم شاه کاستیل و لئون (اسپانیا)، که در ماه ژوئیه سال ۱۴۰۴ میلادی (تابستان‏۸۰۷ ه. ق) از نیشابور عبور کرده است ‏شهر مزبور را بدین‏سان وصف می‏کند:« نیشابور بزرگترین شهر خراسان است. در اینجا فیروزه به دست می‏آورند و هر چند این سنگ پربها در دیگر نقاط نیز وجود دارد، فیروزه نیشابور مشهورترین انواع است... پیرامون نیشابور زمین بسیار حاصلخیز و جمعیت فراوان است.» در فیلم روند استخراج فیروزه در معادن نیشابور توسط صنعتگران این شهر نمایش داده می شود. در حال حاضر این سنگها را پس از استخراج و برای تراش به مشهد و اصفهان می فرستند.
در فیلم چهارشنبه بازاری که در نیشابور هر چهارشنبه برگزار می شود و مردم در آن به خرید و فروش می پردازند، تصویر شده است. فیلمساز در این بخش ما را با رسوم و مناسباتِ داد و ستد درشهر نیشابور آشنا می کند. در سراسر این بخشها موسیقی خراسان و شعرهایی که بیانگر دغدغة مردم نیشابوراند به گوش می رسد. مقبرة خیام و عطار به عنوان شاخصهای سنت شعری در نیشابور نیز نمایش داده شده و در بخشهایی به این دو شاعر پرداخته می شود. آئینهای مذهبی هم در حرم امامزاده محمد محروق از فرزندان امام چهارم، از طریق نشان دادن رسم و رسومِ مردمی که به زیارت آمده اند تصویر می شود. روایت است که یکی از دختران بنی امیه به خاطر عشق اش به امامزاده به مذهب شیعه درآمده که این باعث خشم خلیفه اموی شده و او دستور قتل امامزاده را صادر کرده است. حاکم خراسان هم در پیِ این دستور، امامزاده را سوزانده و او را به شهادت رسانده است. نقش پای امام هشتم که در مسیرش به مشهد بر مزار امامزاده آمده است از شمایل مقدس نیشابور به شمار می آید.
شهر کنونی نیشابور (تا سال ساخت فیلم) با روستاهای اطراف در حدود 300  هزار نفر جمعیت دارد. اما معماری شهر دیگر هیچ نشانی از عمر دراز این ابر شهر ندارد. تنها بنای تاریخیِ باق مانده در نیشابور مسجد جامع شهر است که از اواخ قرن 9 به جا مانده است و بنای آن به همت علی پهلوان گرجی پسر بایزید بنا شده‌است. باقی بناهای قدیمی همه ویران شده اند یا رو به ویرانی هستند. در سراسر فیلم جایِ زخم یا ترومایِ تاریخی ای که مغولان با ویران کردن نیشابور بر تاریخ آن بر جای گذاشتند، به چشم می-آید و چشمان و وجود ما را در بر می گیرد. در انتها این سؤال پیش می آید که آیا می توان بر سرنوشت محتومِ نیشابور نام تقدیر تاریخی گذاشت و از آن گذر کرد و فقط در صفحه های تاریخ به دنبال نیشابور بود یا می توان هنوز بقایای این زیست جهان های موجود و میراث درونی شان را حفظ کرد و در ابقاء حیاتشان کوشید؟ آیا زندگی امروز ما با نابودیِ این زیست جهان های تاریخی از معنا تهی نخواهد شد؟
به هر رو نیشابور هنوز هم نشانه های حاصلخیزی و پرباری فراوانی دارد که فیلم بر آنها تأکید می گذارد: معادن فیروزه و نمک، کارخانه های قند و روغن نباتی و محصولات کشاورزی ای چون نخود برشته و شربتِ ریواس (گیاهِ نیشابور). همه اینها می توانند نشان از بالقوگیهایی در این شهر پرقدمت باشند که آینده اش را می توانند انسانها رقم بزنند نه تقدیر کورِ تاریخ.