چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
گزارش بیست و هفتمین یکشنبه انسانشناسی و فرهنگ: مرمت شهری
بیست و هفتمین نشست از «یکشنبههای انسانشناسی و فرهنگ» در روز 28 اردیبهشت ماه 1393 و در مرکز مشارکت های فرهنگی هنری شهرداری تهران برگزار شد. در این نشست که با سخنرانی دکتر بیژن صفوی (معمار و شهرساز) درباره«ترمیم بافتهای فرسوده» و مهدیه السادات میرناصری (کارشناس ارشد معماری، گرایش مرمت و احیای بناها و بافت های تاریخی) درباره «مرمت و خاطره» همراه بود، یک گزارش تصویری چهار قسمتی نیز پخش شد که به گفتگو با مرمتگر خانهای قدیمی در گلابدره تهران اختصاص داشت. این گزارش تصویری را علی ملکی ساخته و در برنامه «طلوع» از تلویزیون ایران پخش شده است. خانه متعلق به دکتر صفوی است و مرمت نیز زیر نظر خودش انجام گرفته است.
دکتر صفوی: ترمیم بافتهای فرسوده
اولین سخنران برنامه، دکتر صفوی بود که با استناد به تجربه خود در مرمت و احیای خانه گلابدره به سخنرانی پیرامون بافتهای فرسوده پرداخت و گفت: «بازسازی خانه گلابدره، یک نمونه و بخش بسیار کوچکی از گنجینه جواهرات ارزشمندی است که ما در مملکتمان داریم و متاسفانه به آنها توجهی نمیشود. نکته بسیار حائز اهمیت در بحث من آنست که مسئولیت بازسازیها، به دولتها و شهرداریها بازمیگردد. طبیعتا افراد زیادی هستند که توانایی بازسازی چنین بنایی را ندارند. بنابراین یا باید آن را به بساز و بفروشها بسپارد و یا فراموشش کند که هر دو غلط هستند. در تمام دنیا ارگانها و سازمانهایی وابسته به میراث فرهنگی، شهرداری یا دولتها هستند که وظیفهشان شمارهگذاری و نگهداری از این ساختمانهاست. البته منظورم دقیقا ساختمان واقع در گلابدره نیست چون آن یک ساختمان پیشپاافتادهای بود. بحث من بر سر ساختمانها و بافتهای فرسوده تاریخی است که میبایست جمعآوری و نگهداری شوند. مسلما یک خانواده معمولی، چنین تفکری را ندارد، همچنین توانایی مالی، امکانات فنی و چنین باوری را. به طور کلی مسئله بازسازی به چه برمیگردد و چرا باید صورت گیرد؟ قبل از پرداختن به این موضوع باید بگویم که متاسفانه ما نسبت به گذشته تاریخی معماری خودمان شناختی نداریم. یکی از بزرگترین افتخارات ما در هر گوشه دنیا، باز کردن مجلات و کتابهای نوشته شده یا عکسهای گرفته شده از بناهای زیبای گذشتهمان است، گذشتهای که حتی لازم نیست خیلی دور هم برویم، از همین دوران صفویه و قاجار، ما بناهایی برای فخر فروختن به دنیا داریم. چرا این معماری در دوره صفویه به وجود آمد؟ آیا ما هرگز به این فکر کردهایم؟ معماریای که ربطی به دورانهای قبل از خودش ندارد. آیا معماری، خودبهخود به وجود میآید؟ طبیعتا شرایط فرهنگی هر جامعه، تحت تاثیر مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی هر جامعه است. حال در زمانی مانند رنسانس، طبقه بورژوا، قدرت مالی پیدا کرده و به پشتوانه آن، هنرمند ر استخدام میکند و او رفته رفته شروع به خلاقیت میکند و رقابت ایجاد میشود که در نتیجه آن، این همه زیبایی چشمگیر ایجاد میشود. دوره صفویه نیز کمتراز رنسانس نیست و حدود صد سال با آن فاصله دارد.صفویه از قدرت بالایی برخوردار بوده و در نتیجه، هنر را به خاطر مقاصد مذهبی خود و نیازهایی که داشته تشویق میکرده و درنتیجه، هنرمند آن دوره، از دیدگاه خودش به دیدگاه دیگری، هنرش را به وجود آورده است. دانشگاههای ما متاسفانه توجهی به مسئله تحقیق ندارند که میبایست توسط دانشجو و استادش صورت گیرد. این که ما از روز اول راجع به مسائل معماری درس دهیم کافی نیست. تاریخ هنر، از مهمترین مباحث در هر بخشی است. ما اگر تاریخ هنر و معماری خود را نشناسیم خود را نمیشناسیم. زمانی که من در ایتالیا درس میخواندم برایم واقعا دشوار بود که تاریخ هنر آنجا را بخوانم چون برایم جدید و ناشناخته بود ولی بالاجبار یاد گرفتم و تازه بعد از آن بود که فهمیدم هنر معماری چگونه در این کشور به وجود آمد. با خواندن آن، ما وارد مرحلهای میشویم که بفهمیم شرایط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی آن جوامع چهطور چنان امکاناتی را در اختیار معماریشان قرار داده است؟ چیزی که باید در دانشکدههای معماری ما به آن توجهی ویژه شود تشویق دانشجویان به اینست که به چهارصد سال قبل بازگردند و بتوانند ارتباط بین شرایط کلان جامعه را با ویژگیهای معماری آن تحلیل کنند. در این صورت ما میتوانیم نتایج بسیار خوبی از گذشته تاریخ هنر و معماری خودمان بگیریم. دیوارسازی و ساختمانسازی و تبعات آن که امروز در همه شهرهای ایران دیده میشود به هیچ وجه، نامش معماری نیست و کاری است که هر شخصی میتواند انجام دهد. زمانی نامش را میتوان معماری گذاشت که بویی از هنر برده باشد. هنر معماری تنها به وسیله معماران انجام نمیشود و ما حوزهای به نام معماری مردمی داریم که توسط مردم عادی صورت میگیرد. معماری مردمی را هیچ مهندسی درست نکرده است. وقتی ماسوله را میبینیم که اتاق روی اتاق ساخته شده، این یک معماری مردمی است که بدون جنبههای احتکار کردن و با زیبایی خاصی از طبیعت استفاده شده و یک هنر مردمی خلق شده است. همین امر را ما در بافت شهری اصفهان، کاشان و یزد میبینیم. بازار صفویه را وقتی نگاه کرده و کوچه پسکوچههای بین بازار و شهر را مطالعه میکنیم میبینیم معماری خاصی را به وجود آورده که به دست مردمش ساخته شده است. از داخل آنها که رد میشوید میبینید هیچ اثری از نظم معماری امروزی در آن نیست ولی حس خوبی به شما میدهد. چرا؟ چون تفکر احتکار کردن، به هیچ وجه در آن نبوده و بر اساس خواستههای شخصی و قلبی و احساسی افراد بنا شده است؛ یعنی هنر در ارتباط با نیازهای انسانی شکل گرفته است. امروز اما وقتی که ما مقایسه میکنیم و میبینیم مردم ما و معمارانمان (هر دویشان) چه بناهایی با اسکلت فلزی در شهرهای مختلف کشور ساختهاند تاسف میخوریم. بافت شهری شهرهای قدیمی ما هم اسمش مردمی است، ماسوله هم اسمش معماری مردمی است و اینها هم هستند؟ وقتی ما تاریخ هنر را بشناسیم و بررسیهای اجتماعی روی هنر انجام دهیم میتوانیم به بسیاری از پرسشهای امروزیمان پاسخ دهیم. پشتوانه چنین چیزی باز مسلما به دست مردم عادی انجام نخواهد شد و به میان آمدن دولتها و شهرداریها و برنامهریزیهای اساتید را در زمینه آگاهی دادن به دانشجویان میطلبد. یکی از نکاتی که میخواستم به آن اشاره کنم این بود که تحقیق درباره گذشته معماریها، امکاناتی به ما میدهد که آن تجربه را با خلاقیت کمی در زمینه معماری مدرن خودمان ایجاد کنیم، یعنی با شناخت معماری گذشته خودمان، دست به ادغام کردن آن احساسها در زمینه مدرن زده و کارهای بسیار ارزشمندی را ایجاد کنیم. امروز ما دنبالهروی معماری غرب شدهایم، برای اینکه تکنولوژی غرب را گرفتیم و ساختمانسازی بدون تکنولوژی پیشرفته، عملی نیست و خصوصا این تنوع مواد اولیه را نمیتوان نادیده گرفت. ناگزیر ما دنبالهروی آنها شدهایم. بسیاری ممالک دیگر هم هستند که این کار را کردهاند اما به شیوهای درست. ما با یک نابهسامانی مطلق، آن را انجام میدهیم. کپیگر آن چیزی هستیم که از اینترنت میگیریم. یعنی شما نگاه کنید ببینید کدام مملکت بیش از ما سنت دارد و وابسته به آنست؟ حتما میدانید: ژاپن! مملکتی که توانسته معماری مدرن را با سنتهای خودش تلفیق کند. امروز وقتی یکی معمار ژاپنی، یک خلاقیت جدید در معماری مدرن انجام میدهد از دور مشخص است که کار یک ژاپنی است و یا هندیها خیلی در این زمینه دارند فعالیت میکنند ولی ما با این همه سنت ارزنده، هنوز نتوانستهایم آن را در معماری مدرن وارد کنیم. اینها اموری است که بایستی در دانشکدهها و توسط اساتید بر آن پافشاری شود که متاسفانه نمیشود. درحقیقت، ما اگر خودمان و دنیا را نشناسیم هیچ وقت نمیتوانیم خلاق باشیم. زمانی من میتوانم خودم را مطرح کنم که تاریخ هنر گذشته خودمان و اروپا را بشناسم وگرنه من هم مثل بقیه، سردرگم خواهم بود. برای خلاق بودن، باید شخصیت هنری خودمان و دیگران را بشناسیم. من این را بارها در سمینارها و به اساتید گفتهام ولی متاسفانه گوش شنوا اصلا وجود ندارد و شهرداریها که مهمترین وظیفه را در زمینه حفاظت و بازسازی این بناها دارند هیچ کاری انجام نمیدهند و ما هر روز باید شاهد تخریب بخشی از این زیباییها باشیم و هر روز به امید آینده بنشینیم که شاید قوانینی ایجاد شود که توان حفظ این قوانین را داشته باشد. علت حفظ کردن آنها نیز الزاما یافتن ارزشهای به خصوصی در آنها نیست، گرچه در خارج، با بازسازی آنها گرانترین بوتیکها و مراکز را ایجاد میکنند که داوطلبان زیادی دارد. نکته بسیار حائز اهمیت از نظر بازسازی معماری، آن برگشت و شناخت هویتهای خودمان و تهیه شناسنامه معماری گذشته خودمان است.
در پایان، من میخواهم متنی را که درباره ارزشها و زیباییهای هنر معماری در دوران صفویه و قاجار نوشتهام را برایتان بخوانم: بیدرنگ، گنجینه معماری دوران صفویه و قاجار، کمکم به گورستان فراموشی تاریخ سپرده خواهد شد. آن همه ارزشهای فراموشنشدنی، رفته رفته کمرنگ شده و جای خود را به آنچه معماری نیست خواهد داد. چهقدر آسان دنبالهروی معماری غربی شدیم و چهقدر زود، تحقیق درباره گنجینههای هنر معماری خود را کنار گذاشتیم. بافت اغلب شهرهای کویری ما به نوعی طراحی شدهاند که رابطه انسان- فضا را همواره صمیمی و دوستداشتنی به وجود آوردند، به طوری که شخص هرگز در چنین شهری، احساس خستگی و تنهایی نخواهد کرد. حجمهایی گوناگون و فضاهای متفاوت، تنوع بسیار زیادی را در این بافتها به وجود آورده به طوری که چه از درون و چه بیرون، فضاهایی بسیار زیبا در رابطه با معیارهای انسانی به وجود آمده است. ترکیب سطوح کاهگلی با آجرهای چهارگوش و چوب، حس فوقالعادهای را در انسان به وجود میآورد و فرمهایی که بدون شک بسیار نزدیک به باورها و اعتقادات مردمی میباشند. فضاهای درونی براساس احتیاجات زمان خود طراحی شده و حجمهای بیرونی و بامها در ارتباط با عملکرد فضاهای داخلی و به صورت بادگیرها و گنبدهای کوچک و بزرگ و اختلاف سطحهای بسیاری که به خوبی بیانگر زیباییهای معماری در ارتباط با هنر مجسمهسازی است که در این مورد به خصوص شکل واحدی به خود میگیرد. اینجا منظورم از مجسمهسازی چیست؟ وقتی ما راجع به معماری صحبت میکنیم باید توجه داشته باشیم که مجسمهسازی نیز با آن ترکیب میشود که امروزه کمتر به این موضوع توجه داریم. مجسمهسازی، خلاقیتی هنرمندانه است که عملکردی در رابطه با زندگی ما ندارد ولی معماری میتواند از یک نوع هنر مجمسهسازی برخوردار باشد که ما شب و روز با آن سروکار داریم. در معماری اصفهان و یزد، با دیدن پستی و بلندیها میتوان نوعی تفکر مجسمهسازی را دید. امروز نیز در معماری مدرن، در زمینه عملکردهای فضاها و حجمهای به وجود آمده، از دیدگاه زیباییشناسی به همان نتایج گذشته میرسیم، با تفاوتهایی در زمینه مواد و تکنیک که در سطح بینالمللی به وجود آمده است.» پس از انجام سخنرانی، عکسهایی از ساختمان گلابدره، حین و پس از بازسازی پخش شد (که از ضمیمه این گزارش، قابل دسترسی است) و صفوی روی آنها توضیحات زیر را ارائه داد: «اولین کاری که ما کردیم برداشتن پوسته خارجی چه از داخل و چه از خارج بود که با آن، متوجه فرسودگی زیاد بنا شدیم. برای همین مجبور شدیم ضمن تقویت بنا، از نظر ساختار و مقاومت پوسته خارجی ترمیم کنیم. بنا بسیار فرسوده بود و مجبور شدیم دیوارها را بشکافیم و اسکلت چوبی آن را تقویت فلزی کنیم. اغلب کارهای چوبی بسیار فرسوده شده بود و دیوارهای داخلی در شرایط خطرناکی قرار داشت و امکان ریزش وجود داشت. بعد از تقویت اسکلت، شروع به کندهکاری برای در کردن لولههای شوفاژ کردیم و بعد پوسته نهایی را گذاشتیم اما سقفها را به ناچار برداشتیم چون کلیه سقفها فرسوده شده بودند. کفها و پنجرهها را برداشتیم. 65 جفت در در این ساختمان بود که همه را بازسازی کرده و همانها را استفاده کردم. من در هر طبقه، آشپزخانه و حمام درست کردم. برای ساخت این حمامها از فضاهای گوشه و کنار حیاط و راهروها استفاده شده چون اصلا وجود نداشتند. سطح حیاط، پایین بود و برای ورود به اتاقها 4 پله میخورد. من حیاط را یک متر بالا آورده و در سطح اطاقها قرار دادم. در تراس بالا، یک باربیکیو درست کردم و تمام اشیائی که در خانه میبینید نیز توسط خود ما طراحی شده است.»
میرناصری: مرمت و خاطره
دومین سخنران این برنامه، مهدیه میرناصری بود که طی سخنانی گفت: «عنوان صحبت من مرمت و خاطره است و درواقع میخواهم بگویم اگر آقای دکتر فکوهی همان طور که تعریف کردند، خاطرهای فردی از خانه گلابدره دارند مرمت قادر است آن را تبدیل به یک خاطره جمعی کند و این خاطرات جمعی است که تجربه اجتماعی شدن را در ما افزایش میدهد. برای آن که زبان مشترک بین ما تقویت شود در ابتدای بحث ناگزیر از ارائه برخی تعاریف هستم. مرمت، لحظه شناسایی یک اثر هنری به لحاظ فیزیکی، تاریخی، هنری و... من روی این لحظه تاکید دارم که مرمتگر وقتی به شناخت میرسد دست به عمل مرمت میزند و پیش از آن، هر کاری به خطاست و اتفاقی که الان بسیار نگران آن هستند بازگرداندن کاربری است در صورتی که کاربریها اولویتهای ثانوی هستند و مرمت یک روند انتقادی را طی میکند تا جزئی را به جزئی دیگر اضافه کند. درواقع چیزی را که هست، استمرار و دوام بخشد. در اولین اسلایدی که برای پاورپوینتم آماده کردهام همان طور که میبینید آدامس الکس فرگوسن است که 400 هزار دلار فروخته شده و در موزه باشگاه منچستر یونایتد نگهداری میشود! آن را تعمدا در این بحث قرار دادهام تا ببینیم دیگران کجا هستند و ما کجا؟ الان جوانان ما نگران آن هستند که چهطور با یک خانه قدیمی میتوانند ارتباط برقرار کنند؟ حال من نمیدانم نسل بعدی آنها چه ارتباطی با یک آدامس میتواند داشته باشد؟! طبیعتا این هویتسازی جالب است و اتفاقی که برای ما نیفتاده اینست که از حداقلهای خودمان هم هویت نمیگیرد و شاید این، ویژگی زمانه ماست که از هر چیزی سرسری رد میشویم. اینکه روی هستها مکث کنیم را فراموش میکنیم و دیگری همیشه زیباست. اما عملی که بازخورد فیزیکی هویت است عمل اجتماعی است که خود را در فضا نشان میدهد. در دومین اسلاید این پاورپوینت، شما مسجد جامع عتیق قزوین را میبینید که بعد از مرمت که یک مرمت شهری بود، فضای اجتماعیای در آن ایجاد شد که نمونهاش همین مارگیرهایی هستند که بساط کردهاند. من با درستی و غلطی نفس این عمل، کار ندارم و بحثم صرفا توان جمع شدن مردم و زنده شدن خاطرات جمعی است. میدانیم هویت، امری پایدار نیست. همان طور که در اسلاید سوم میبینیم، عکسی که مربوط به عمارت مسعودیه است و در کنار خانههای قدیمی دارای حوض و درخت و... در پایین تصویر، خانههای بلندمرتبه را در بالای آن میبینیم.
اما با این مقدمه وارد بحث خودم میشوم. خاطره در اینجا دو وجه دارد: وجه فردی که طبیعتا قابل انتقال به غیر نبوده و درونی و شخصی است و وجه جمعی که دارای پیوستار بوده و برخلاف شهودی بودن خاطرات فردی، این دسته از خاطرات، انتزاعی هستند. خاطرات جمعی عموما در شهرها اتفاق میافتند و آنها محل تجلی خاطرات جمعی تلقی میشوند. برای درک بهتر مفهوم خاطره جمعی، به این اسلاید نگاه کنیم که میدان اصلی مالزی است. یک فضای بسیار وسیع که اطراف آن، ساختمانهای حکومتی این کشور قرار دارند، ساختمانهایی که هیچ وقت جدای از زندگی مردم عادی نیستند و آنها راحت میتوانند با حاکمان خود ارتباط بگیرند. حتی خود ما به عنوان توریست توانستیم به طبقه بالای ساختمان نخستوزیری برویم و عکاسی کنیم! یک نگرانی ما امروزه، اتصال فضاهای نامتجانس به یکدیگر است که در این اسلاید میبینیم تجربه مالزی، چنین نیست. ساختمانهای مختلف در کنار یکدیگر قرار میگیرند بیآنکه هیچ کدام بخواهند دیگری را حذف کنند. ساختمان واقع شده در وسط این تصویر، یک مرکز نمایشگاهی نئوکلاسیک و مربوط به اواخر قرن 19 است. بنای پشتی کاملا مدرن است و بنای دیگر نیز حالت متقارنی دارد و برای اتصال این فضاها به یکدیگر، از فضای جدیدی بهره گرفتهاند. اسلاید بعدی مربوط به تجربه مشابهی در تهران خودمان است. در اینجا ما مجموعه شهید سیدی را در محله عودلاجان در کنار بنایی میبینیم که سردر دارد و روی تکتک ستونهایش فکر شده است. ما به راحتی در کنارش، یک آرکوباند را بالا میبریم ولی سازنده آن بنای قدیمی، روی تکتک اجزاء طاقش نیز فکر و مکث کرده است. این مکثها خیلی مهم هستند. اگر ما باور داشته باشیم که شهر، تجسد آداب و سنن است اینجا و با این شیوه از ساخت و ساز ما میتوانیم تجربه بهتری را داشته باشیم. در تجربه خیابان ولیعصر میتوان امیدوار بود که شاید چنین تیپ از ساختوسازی که به فضاهای مکث، بها داده فرصتی جهت گفتگوی ما فراهم کند؛ ایست، مکث در خیابان و... مارشال برمن میگوید ایدهها در شهرها تجسد پیدا میکنند و پرسهزن، نماد نوعی زیستن در سایه تجربه شهر است. والتر بنیامین هم معتقد است کسی که دارد در فضای شهری قدم میزند جدای از طبقه اجتماعیش و این تمایزات، خاطرهای در شهر برایش خلق میشود. حال ما در شهرهایی داریم قدم میزنیم که پرسهزن، یکدفعه به چنین دیوار آجری رنگورورفتهای برخورد میکند. این دیوارها که در عکس میبینیم مربوط به کاروانسرایی در قزوین است و پشت آن دیوارها الان تبدیل به انبار سنگ یک مصالحفروشی شده است! به زودی هم خواهد ریخت چون متولیای ندارد. پرسهزنی هم که اینجا هست هیچ ایدهای از آن پشت نمیتواند بگیرد و مکثی هم طبیعتا نخواهد داشت. در اسلاید بعدی میخواهم تجربه آدمهای قدیم و جدید را از فضا با هم مقایسه کنم. در این عکس، یک امامزاده را میبینیم که از خاک است و ما در اعتقاداتمان داریم که از خاکیم و به خاک برمیگردیم. حال در اسلاید بعدی که مربوط به کشور آلمان است ما در عین حال، تبلیغات تجاری مدرن را میبینیم و بناهای قدیمی و بلندمرتبه جدیدی که همه در کنار هم بوده و نسبت به یکدیگر، تقدم و تاخر زمانی دارند.
دوباره به بحث خودمان، یعنی خاطره بازگردیم. فونتهای قدیمیای که در این تصویر میبینیم بخشی از خاطرات ما هستند و به دهه 50-40 متصلمان میکنند. همان طور که مبلمان و فضاسازی خانه گلابدره، به کمک فضای ثابت آمده و خاطره مربوط به آن را تکمیل میکرد. نیچه میگوید خاطرهها تا عمیقترین لایهها را میکاوند تا بتوانند مکانی جدید در تجربه شهری کسب کنند، پارههای مجزا را کنار هم میچیند تا از فراموشی نجات دهد. او معتقد است فراموشی، اتفاقی خودخواسته است، یعنی ما گاهی از بس رنج میکشیم یک موضوع را به فراموشی میسپریم. دلیل این بیتفاوتی امروزه نیز شاید همین موضوع باشد که آدمها میخواهند در و دیوار را به فراموشی بسپارند. البته این موضوعی است که میباید بررسی شود. این اسلاید، مربوط به مسجد- مدرسه سردار در قزوین است که در حال حاضر، خوابگاه متاهلین حوزه علمیه است. این اتفاق از یک جهت خیلی خوب است که فضا کاربری دارد و از جهتی دیگر، نگرانکننده چون این کاربری هم دارد به فضا آسیب میزند و هم به کاربران خودش. به عنوان نمونه، به همین کودکی که در عکس میبینیم و با زندگی در این فضا، خیلی امور دیگر را نمیتواند ببیند. البته به این هم باید اشاره کرد که تجربه او از زندگی، به مراتب نابتر از ماست چون دارد با درخت و آب و عناصری زندگی میکند که بسیاری از ما عملا امکان آن را از دست دادهایم و شاید دو گلدان ساده را هم نتوانیم در بسیاری از خانههای امروزمان نگهداری کنیم.
خاطره جمعی، بسط تجربه جمعی در فضاست. اتفاقی که در محله عودلاجان با احیای حمام نواب افتاد میتوانست بیش از این مورد توجه قرار گیرد، جایی که اگر اشتباه نکنم فیلم قیصر هم در آن بازی شده بود. اینجا میتوانیم یاد آدامس الکس فرگوسن هم بیفتیم. اصولا خاطراتی که به اشتراک گذاشته میشوند ارزش اجتماعی پیدا میکنند اما کاری که ما داریم انجام میدهیم از بین بردن این اشتراک خاطرههاست، اتفاقی که مثلا برای ساختمان پرچم افتاد و به کلی تخریب شد و چیزی دیگر از آن نخواهیم دید. بحثی هم بین خاطره و تاریخ داریم و مرمتگر وقتی میخواهد عمل مرمت را انجام دهد باید مرحله شناخت تاریخی را طی کند و زمانی میتواند این کار را انجام دهد که بازروایی تاریخی را انجام داده باشد. در ادامه به این بازروایی تاریخی خواهم پرداخت اما ما در چه دورهای داریم زندگی میکنیم؟ دورهای که در حوزه مرمت شهری ما سه اتفاق دارد میافتد: اول: حذف عناصر خاطرهساز. برای نمونه به این اسلاید نگاه کنید که مربوط به کوچه میرزامحمود وزیر در محله عودلاجان و پروژه پاساژ خلیج فارس است. در اسلاید بعدی نیز باز همین حذف را میخواهم نشان دهم. عکس مربوط به بام عمارت مسعودیه است و در پشت آن، ساختوسازهای شهری را میبینیم که چه طور دارد نماهای جلوتر یعنی خانههای تاریخی را حذف میکند. از این حذفها رادیکالتر اما بسیاری از پروژههای نوسازی هستند که به حذف فضا فکر میکنند به جای ساماندهی آن. به عنوان نمونه به این اسلاید نگاه کنید که محله دیمج قزوین است، از قدیمیترین محلات قزوین که چندین اتفاق مهم را در خود داشته و محل زندگی آخوند خراسانی بوده است. امامزاده سلطان سید محمد، مسجد سردار و آبانبار سردار در این عکس قایل دیدن است که اینها همگی در حریم و حصار بودهاند و این حریم و حصار، اهمیت بسیاری داشته ولی به دلیل اینکه تراکتور نوسازی باید میچرخید کل بناهای جلو و آبانبارهای منطقه از بین رفت چون ما نیازمند آن بودیم که افزایش طول در معبر داشته باشیم.
دومین اتفاق پس از حذف، نادیده گرفتن عناصر تاریخی و خاطرهساز شهری است. اسلاید پیش رو مربوط به محله سرچشمه تهران است. ما در آن به بنایی برخوردیم که وقتی واردش میشدیم سمت راستش تبدیل به پارکینگ موتورسیکلتها شده بود و کسی در آن زندگی نمیکرد. مالک آن را ترک کرده بود و یک خانواده بسیار فقیر در آن حضور داشت. حال آیا میتوان این بناها را احیا کرد؟ شنیدم که ارسیهای بناهای تاریخی قزوین در تهران دارد خرید و فروش میشود. این اتفاق بدی است که البته در آیندهای نزدیک برای ارسیهای تهران نیز خواهد افتاد. نادیده گرفتن عناصر خاطره در شهر را در اسلاید بعدی هم میتوان دید. این سرای حاج رضای قزوین است که در حال حاضر، انبار زبالههای بازیافتی است!
سومین اتفاق بعد از حذف و نادیده انگاشتن، موردی است که جدیدا خیلی مد شده و آن هم زایش عناصر خاطرهساز است. ما اول، عناصری را که داریم، حذف میکنیم بعد به این فکر میکنیم که دوباره آنها را بسازیم! و چنین بناهایی میسازیم که در اسلاید میبینیم. حسینیهای قرار است جلوی این سقاخانه نوساز ساخته شود یا تصویر بعدی که مربوط به قم است.
نکته دیگری که باید به این بحث اضافه کنم آنست که وقتی ما داریم از خاطرههای شهری مثلا اصفهان صحبت میکنیم نمیتوانیم زایندهرود را نادیده بگیریم چون در آن صورت دیگر اصفهانی وجود نخواهد داشت. این روند در همه جای ایران دارد اتفاق میافتد. قناتهای تهران که روزی مثالزدنی بودند الان دارند از بین میروند. شهر قزوین به باغات سنتی خود مشهور بوده و الان نماد این شهر، برج تجارت آبی رنگی است که وقتی از بالا نگاه میکنیم از همه ساختمانها بلندتر است و قرار است که ما به آن افتخار بکنیم! در کنار این اتفاقهای بد، اتفاقهای خوبی هم هست که البته به اعتقاد من در پوسته و ظاهر است. مثلا حمام قجر قزوین که بسیار خوب کار شد و نوسازی شد ولی اتفاق ناخوشایندی که در مرمت آن رخ داد «جعل» بود؛ مشابه همان فرآیندی که در زایش عناصر خاطرهساز داریم. بسیاری از قزوینیها که سالها از این حمام استفاده کرده بودند بعد از مرمت وقتی واردش شدند آن را نمیشناختند چون جای فضاها عوض شده بود؛ جای گرمخانه و خزینه و... من از همه این بحثها میخواستم به این اسلاید نهایی برسم که خلاصه همه مباحثم است: یک بنا، مانند یک انسان استو ما این شباهتها را فراموش کردهایم. هدف هر دو، تداوم حیات در ظرف زمانی خودشان است، ظرفی که اگر برای یک انسان، مثلا هفتاد سال است برای یک بنا هفتصد سال یا شاید هفت هزار سال باشد. این پزشک و مرمتگر هستند که به صورتی موازی دارند کاری مشابه را انجام میدهند. ما در اینجا خالق نداریم و خالقی اگر هست دارد کار جدید انجام میدهد. خانه گلابدره اگر باززندهسازی شد در کنارش خلق مبلمان آن، کاری جدید بود اما در خود بنا، جعلی اتفاق نیفتاد و هر چه هست، بود. اگر این نگاه نهادیه شود شاید اتفاقات بهتری بیفتد. اینکه ما خیلی دنبال خالق بودن نباشیم. ما قرار است مرمت بکنیم و مرمت یعنی باززندهسازی. اگر که ناخواسته و با همه تلاشهای ما باززندهسازی اتفاق نیفتد ما شاهد مرگ بنا خواهیم بود و نتیجه آن که مثل انسان پس از فوت، از بنا نیز در این مرحله، خاطرهای باقی میماند. تمام حرف ما آنست که اجازه بدهیم این خاطرات، باقی بمانند چون خاطره این بناها نیز زیبا هستند. ما نمیتوانیم زمان را به عقب برگردانیم و بناهای قدیمی جدید بسازیم، چیزی که این روزها مورد علاقه بسیاری از نهادها و سازمانهاست. اخیرا من سفری به اراک داشتم و شنیدم که گفتند قصد ساختن قلعه تاریخی شهر وجود دارد! سوال اینست که این قلعه تاریخی شهر را برای چه میخواهید بسازید؟ تخریب شد و رفت. بگذارید به عنوان یک خاطره بماند. از این باززندهسازی، چند تجربه خوب هم وجود دارد که یکی از آنها «هتل فهادان یزد» است که درواقع یک خانه تاریخی بوده و الان تمام مبلمان آن احیاء شده و کاربری هتل یافته است. این اسلایدها مربوط به همین فضاست. اتفاق خوب دیگری که میتواند در خاطرهسازیهای جدید برای این بناها جالب توجه باشد سرای سعدالسلطنه قزوین است که زمانی کاربری اداری را داشت و به نظر، بد نبود. چند تجربه خارجی خوب هم در این زمینه هست که ادا درنیاوردند. دوباره به مالزی برمیگردم و عکسی که مربوط به بنای نخستوزیری بود. همچنین فضاهای مکث در خیابان ولیعصر تهران. اتفاق را حتما دوستان دیدهاند که مربوط به آتلانتیس دبی است. شاید برای دبی که چیزی ندارد این تجربیات خیلی موفق باشد چون چیزی ندارد و میخواهد گردشگر جذب کند این خیلی خوب باشد که مثلا بادگیرهای یزد و یکسری المانهای دیگر را بگیرد و ببرد ولی برای ما که این همه اثر داریم، نمیدانم جعل کردن چه مزیتی خواهد داشت؟ تجربه عمارت مسعودیه تهران که مراحل آخر مرمتش را طی میکند نیز جزء تجربیات مثبت شناخته میشود. آخرین اسلایدم هم مربوط به آلمان است که برای حفظ خاطرات ما، چنین فضایی را حین بازسازی ایجاد کردهاند. همین جا تجربهای که درباره مسجد- مدرسه سردار گفتم را یادآوری میکنم تا ببینیم ما کجاییم و دیگران کجا؟
شهر بیخاطره، شهری مواجه با بحران هویت است و البته هویت امروز ما همین است که هست. ما آدمهای نسل بساز و بفروش هستیم، آدمهایی که زود میخواهیم همه چیز تمام شود. آدمهایی که نمیخواهیم روی چیزی مکث کنیم و گاهی لبخندی را ببینیم و به همین دلیل، فضاهای ما تنزل کیفیت پیدا کردهاند و فضاهای خاطرهسازمان از بین میروند و ما کاهش خاطرات جمعی را تجربه میکنیم. به همین دلیل هم هست که چگونگی مرمت شهری مهم است.»
فکوهی: «هنر» ما افزایش روزافزون نامکانها در شهر بوده است
پس از سخنرانیها دکتر فکوهی، مدیر انسانشناسی و فرهنگ به جمعبندی مباحث پرداخت و با اشاره به اینکه خود، تجربه مستقیم از این خانه بازسازی شده دارد گفت: «بودن در این خانه، واقعا متفاوت از تماشای آن در عکس و فیلم است و آن حس به این شیوهها منتقل نخواهد شد. اهمیت کار بازسازی این خانه در آنست که مرمت داخلی انجام شده و کلیت خانه در جای خودش باقی مانده است. این برای کشور ما که در آن بافتهای فرسوده زیادی وجود دارد و ساختمانهای قدیمی، زیاد هستند آشنایی با این تجربه، مفید خواهد بود.» وی همچنین تاکید کرد: «گرچه بحثها در انسانشناسی و فرهنگ، تنوعات زیادی دارند ولی از نظر ما همه آنها به یکدیگر مرتبط هستند چرا که در چارچوب فرهنگ قرار میگیرند. همین جهت من سعی میکنم چارچوبها را توضیح داده و برخی رفرنسهای مهم نظری را خصوصا در حوزه انسانشناسی معرفی کنم. اهمیت این موضوع از آن جهت است که بسیاری از مباحث ما در اینجا مباحث فرهنگیای هستند که توسط متخصصان فرهنگی مطرح نمیشوند و یکی از کارهای ما در اینجا ایجاد یک ادبیات مشترک برای گفتگوی بین این حوزههاست. تمام مباحث انجام شده، در انسانشناسی ذیل انسانشناسی شهری، انسانشناسی فضا یا به صورتی دقیقتر انسانشناسی فضای درونی و خانگی مطرح میشود. انسانشناسی معماری نیز به شکل جزئیتری، بنا را برررسی میکند. افرادی که کنشگران علمی این حوزهها هستند عموما تحصیلات پایهشان انسانشناسی و جامعهشناسی است ولی در تیمهای جمعی با شهرسازان و معماران کار میکنند ولی از آن سو، خیلی کسی به این سو نیامده است. این کاملا برعکس تجربه ما از انسانشناسی پزشکی است که بسیاری از پزشکها به سمت انسانشناسی آمدند. مباحث مطرح شده در اینجا لزوما در مفهوم کالبدی و فیزیکی و مادی مسئله مرمت محدود نمیشود و از نظر ما ابعاد فرهنگی مهمی دارد. جای بحث از امور فنی مرمت در این جلسات نیست و مسئله ما بیشتر فلسفه مرمت است. رابطه مرمت و خاطره مطرح شد از این حیث بسیار مهم است. تنها کتاب ارزشمندی که طی سالهای اخیر در این حوزه منتشر شده، کتاب مارشال برمن است که این روزها تقریبا شناختهشده است ولی کتاب دیگری هم هست که کمتر شناخته شده ولی بسیار ارزشمند است و چند سال پیش توسط آقای دکتر حبیبی ترجمه شده است. کتابی به نام «شهرسازی واقعیات و تخیلات» از خانم فرانسوا شوای که یک مجموعه مقالات است و از نظر انسانشناسی هنوز هم بهترین مقالات کلاسیک در این حوزه است. کتاب اخیر او به نام «انسانشناسی معماری» که در دست ترجمه است نیز فوقالعاده است. یک کتاب بسیار تخصصی است که قابل ترجمه توسط یک انسانشناس نیست و حتما باید یک معمار، انجامش دهد. کتاب «بعد پنهان» ادوارد هال نیز در این حوزه، منبع مهمی است و به جز آن تقریبا منبع دیگری نداریم و مابقی، کتابهایی است که در مورد معماری ایران و تاریخ آن منتشر شده البته بیشتر، کتابهایی درباره معماری غرب ترجمه شده است. به نظر میرسد یک تفکر سیستماتیک و منسجم درباره معماری و شهرسازی ایران هنوز صورت نگرفته و ما منابع زیادی در این حوزه نداریم. ما امیدواریم کتابی را که با همکاری دوستانمان در انسانشناسی و فرهنگ در حال ترجمهاش هستیم زودتر آماده نشر شود؛ کتابی با عنوان «بوطیقای شهر» و اثر پیر سانسو که در حوزه معماری، شهرسازی و انسانشناسی بسیار مهم است. او در این کتاب، از شهر، یک تصویر غیرکالبدی ارائه میدهد که بیشتر یک شهر شاعرانه است. کتاب «نامکانها» از مارک اوژه را نیز که به فارسی ترجمه شده توصیه میکنم حتما بخوانید. مفهوم نامکان را قبل از او، دوسرتو مطرح کرده ولی کتابهای او هیچ کدام ترجمه نشدهاند و در ضمن، کتابهای اوژه جدیدتر است. در حوزه بین انسانشناسی و معماری آثار راپاپورت هم از کلاسیکهاست. مباحث مربوط به خاطره و خانه، عمدتا امروز در چارچوب دو مفهوم در انسانشناسی قابل بحث است: تفاوت مکان و نامکان. دقت داشته باشید که لامکان، نامکان نیست و یک مفهوم عمیق عرفانی است. نامکان، ترجمه non-place است. اینها مفاهیمی بسیار مهم هستند چون سه سطح بدن یا مادیت یافتن ذهنیت را نشان میدهند که شامل بدن فردی، اجتماعی و کیهانی است. چهطور این سه به یکدیگر ربط پیدا میکنند؟ در جلسه هفته آینده یکشنبهها که مربوط به بدن است در این رابطه صحبت کرده و توضیح خواهیم داد که چهطور در قرن 20، چهره به عرصه درگیری ایدئولوژیها تبدیل و یک مقوله سیاسی شد. این سه بدن، در رابطه با دو مفهوم مکان/ نامکان قرار میگیرند. مکان را ما جایی تعریف میکنیم که در آن امکان به وجود آمدن هویت از طریق رابطه سیستم حسی و فرهنگی با فضا وجود داشته باشد در حالی که نامکان، چنین نیست. این تاحدی میتواند پیش رود که حتی هویت را تخریب کند و در آن صورت، ما با هویتهای منفی یا تعرض فضا مواجه خواهیم بود یا صرفا هیچ تیپ هویتی ایجاد نکند. اینکه فضا، هویت ایجاد میکند یا نه تا حد زیادی به توان ارتباط بدن با آن برمیگردد. به عنوان مثال، مارک اوژه از نامکانها صحبت میکند که در مدرنیته تعدادش بسیار زیاد است. او به سالنهای فرودگاه، ایستگاههای قطار و... اشاره میکند که در آنها امکان ایجاد هویت وجود ندارد، فرد در آن، شخصی بین هزاران شخص دیگر است و گم میشود و نمیتواند شخصیتی برای خود کسب کند. اتفاقا به همین دلیل، این فضاها در همه جای دنیا بسیار شبیه هم میشوند، مثلا سالن انتظار فرودگاهها را در مناطق مختلف دنیا در نظر بگیرید که فرد، به دلایل کارکردی، هویت خودش را از دست میدهد. برعکس، مکان جایی است که ما در آن هویتمان را به دست میآوریم. علت فراغت و آسودگیای که در فیلم، صحبتش شد آنست که سیستم عصبی در موقعیتی قرار میگیرد که امکان بازیابی خودش را مییابد و تنشی با فضا ندارد. این تجربه را شما میتوانید در روزهای خلوت (و نه شلوغ که خود هجوم توریستها مکانهای تاریخی را تبدیل به نامکان میکنند) خانههای تاریخی یزد یا کاشان نیز داشته باشید. اگر زمانی در آنها بنشینید میبینید رابطهای بین شما و فضا ایجاد میشود که دلیلش، بازیابی هویت است. باید توجه داشت که مکان و نامکان، قابل تبدیل به یکدیگر هستند و در رابطهای استاتیک قرار ندارند. یکی از هنرهای ما در ایران، تبدیل مکانها به نامکان است، مثل همان چیزی که در بحث خاطره دیدیم و تبدیل یک کاروانسرای قدیمی به عنوان مکان به یک نامکان. این اتفاق میافتد و ما دائما در سیستم شهریمان در حال افزایش نامکانها هستیم، خصوصا در شهری مانند تهران که الگوی شهرهای دیگر نیز میشود. البته همان طور که دوسرتو، اوژه و ریتزر میگویند این یک فرآیند جهانی شدن است اما ما آن را تشدید میکنیم. مثالی در این باره میزنم. یکی از اصول معماری ما آنست که ما تا 5 طبقه را داریم و بعد، بلندتر از آن. فرض بر آنست که تا 5 طبقه، نیاز به آسانسور وجود ندارد و یک فرد معمولی، به آرامی میتواند پلکان را بالا رود چون از زمانی که آسانسور به میان آید بسیاری از روابط در درون یک ساختمان تغییر کرده و قطع میشوند. آسانسور، نمونه واضح نامکان است چون وقتی داخل آن میشوید از فضا وارد نامکان میشوید تا زمانی که از آن خارج شوید. البته آسانسورهای اینجا با سیستم گویایش و موزیکهایش بسیار آزادهنده است و فاجعهای درون فاجعه دیگر است. ما در ایران امروز، حتی در مجتمعهای سه و چهار طبقه به شکل روزافزونی داریم از آسانسور استفاده میکنیم و اصلا به نظر هیچ کس هم عجیب نیست. پارکینگها نیز در همین مقوله میگنجند و همه به سرعت در حال رشد هستند. بنابراین افرادی که جدای از اینها بیهویت هستند، بیهویتتر میشوند. کوتاه سخن آنکه شهرهای ما همه بیهویت هستند و در آنها فرد باهویت به سختی بتوان پیدا کرد.»
پرسش و پاسخ
در ادامه مراسم، پرسش و پاسخ با حضور شرکتکنندگان و سخنرانان برگزار شد که گزارش آن را در زیر میخوانید:
پرسش: بازسازی خانه گلابدره، چه مدتی طول کشیده است؟
پاسخ دکتر صفوی: حدود سه سال و نیم. بازسازی یک فضای فرسوده فاقد اسکلت بسیار خطرناک است و امکان ریزش هر دیوار، به هنگام دستکاری وجود دارد. برای همین باید بسیار با دقت و آهسته این کار صورت گیرد. حتی روی سقفها حدود 20 سانت گل بود که به منظور از بین بردن لرزش است. برای همین ما مجبور شدیم به منظور چک کردن تیرها گلها را برداریم، تیرهای فرسوده را بازسازی کنیم و رویش مواد ضدموریانه بزنیم، سیمکشیهای مربوطه را انجام دهیم و مجددا سقف را بگذاریم. درنتیجه، فرآیند نرمال سازندگی نیست و به مراتب، متفاوت است و دقت بیشتری را میطلبد.
پرسش: نظریات مکان و نامکان متعلق به چه کسانی هستند؟
پاسخ دکتر فکوهی: ما در انسانشناسی، نظریه پیرامون مکان زیاد داریم و بنابراین این نظریه متعلق به شخص واحدی نیستهر چند نقش و جایگاه روی راپاپورت را باید مورد تاکید قرار داد، ولی نظریه نامکان همان طور که گفتم دوسرتو و مارک اوژه هستند. کتاب رفرنس این مورد هم مربوط به اوژه است که به فارسی ترجمه شده است.
پرسش: پیوندی که روح ایرانی با این تیپ فضاها برقرار کرده ناشی از چیست؟ و اگر قرار باشد تعریفی از فضای ایرانی ارائه دهیم واجد چه ویژگیهایی است؟
پاسخ دکتر صفوی: آنچه که ما به عنوان معماری سنتی وابستهاش هستیم خاطراتی است که ما از بچگی داشتهایم ولی در فضایی که در منزل من به وجود آمد حتی جوانهای 20-15 ساله و یا افرادی که وابسته به این نوع معماری نبودند احساس خوبی دارند. این احساس، الزاما به کاراکتر آن معماری و خاطرات افراد وابسته نبوده و به فضامندی آن معماری ربط دارد. به روابط انسانیای که در فضا حاکم میشود و میکلآنژ به آن روابط طلایی میگفت. این روابط در هر فضای انسانی پیاده شود، انسان حس خوبی نسبت به آن خواهد داشت. ما نظرمان آنست آنچه داشتیم حفظ شده و راجع به آن تحقیق شود. در معماری مدرن اگر بخواهیم چنین حسی را ایجاد کنیم باید خیلی با احتیاط و با بررسی گذشته چیزی را ایجاد کنیم که متفاوت باشد.
پاسخ میرناصری: در کتاب آقای دکتر پیرنیا بیشتر روی مردمواری، ارتباط با طبیعت و... اشاره شده ولی اگر بخواهیم فضای معماری ایرانی را با غیرایرانی مقایسه کنیم فکر میکنم درونگرایی، ارتباط مستقیم با طبیعت (آتش، باد، خاک، آب) و نیز دانستن اقلیم از ویژگیهای آنست.
پاسخ دکتر فکوهی: کتابی که منسوب به آقای پیرنیاست را آقای دکتر معماریان منتشر کرده و مسائل زیادی دارد. بیشتر، معماری مورد اشاره استاد پیرنیا، معماری مرکزی ایران است و اعتراض هایی هم به آن هست. پیشنهاد میکنم نقد کتاب ایشان را که توسط دکتر سلطانزاده نوشته شده بخوانید. ایشان به صورت دقیقی کتاب را نقد کردهاند. نظریات آقای پیرنیا تا دوره متاخر، به عنوان ویژگی معماری ایرانی مطرح میشد که مهمترینش همین درونگرا بودن است. اگر از منظر انسانشناسی معماری بخواهیم اظهارنظر بکنیم پهنهای که ما به آن پهنه ایرانی میگوییم مهمترین مشخصهاش معماریش ناهمگنی است. نظام ایرانی بسیار قدیمیتر از مسئله ملیت ایرانی است، مفهومی سیاسی با عمر صد ساله. همان طور که ایرانشناس ایتالیایی، گراردو نیولی در کتاب «ایده ایران» خود مطرح کرد مفهوم ایران بیش از هر چیز یک مفهوم متکثر است که بیش از هر چیزی خود را در معماری تخت جمشید نشان میدهد، معماریای با جمعآوری عناصر همه جا که روح ایرانی در آن دمیده شده است. این یکی از بهترین کتابها درخصوص ایران است و به نظرم کسی بهتر از او متوجه این مطلب نشده است. امروز ما این کار را نمیکنیم و فقط تقلید میکنیم و اصل، همیشه از بدلش بهتر است. خارجیای که وارد ایران میشود و هتلهای تقلبی اینجا را میبیند که گرته از فلان هتل معروف است چه جذابیتی برایش دارد؟
پرسش: بالا رفتن قمیت زمین، یک پدیده شهری است. چهطور میتوان انتظار داشت این رقابت در قیمت بتواند باقی بماند و بنا صرفا به دلیل خاطرهانگیز بودن خود بتواند حفظ شود؟
پاسخ دکتر صفوی: برمیگردیم به مسئله احتکار کردن زمین. اگر ما بخواهیم ارزش زمین را در نظر بگیریم باید بگوییم که زمین به خودیخود قیمتی ندارد و آنچه ارزشمندش میکند آنست که بگوییم بعد از تخریب این بنا، به جایش یک ساختمان 20 طبقه ساخته خواهد شد که متری ده میلیون قیمت دارد. تمام صحبت کسانی که در این رابطه صحبت میکنند همین است وگرنه یک منزل قدیمی، ارزش ریالی زیادی ندارد و ارزش واقعی آن، ارزش معنوی است. اینکه میبینیم در بسیاری از کشورهای دیگر، بافتهای قدیمیشان را نگه داشتهاند به خاطر آنست که آنها تبدیل به بوتیک، رستورانها و کافیشاپهای گرانی شدهاند که ارزش تاریخی بنا آن را ایجاد میکند. با حفظ این بافت، یک برند معروفی داخل آن شعبه میزند، از این زیبایی و تمام این خاطرات استفاده میکند و با قیمتهای بسیار بالایی کالا و خدمات ارائه میدهد. در صورتی که ما میگوییم اگر 20 طبقه بسازیم...
پاسخ میرناصری: من فکر میکنم در این حوزه، سیاستهای زمین و مسکن خیلی موثر است. مقایسهای که من بین بنا و انسان داشتم را اگر کمی جدی نگاه کنیم قضایا متفاوت میشود. ما هیچ وقت انسانی که مشکل قلبی دارد را نمیگوییم مردنی است و دیگر خرجش نکنیم، چون انسان است و یکسری ارزشهای وجودی دارد. بنای تاریخی نیز همین است. یکسری ویژگیهای هنری دارد و بیانگر پیامهایی از گذشتگان است که باید به دست آیندگان برسد. اتفاقی که من فکر میکنم در ایران نیفتاده بحث برندینگ است. مثل اینکه کارهایی شروع شده ولی هنوز کافی نیست. همین کاروانسرایی که در اسلایدها نشان دادم و مربوط به قزوین بود، بحثهایی الان در موردش هست که مثلا نایک یا آدیداس بیایند و فضایی را بگیرند. اگر ما به مدیریت فضاهای تاریخیمان فکر بکنیم برای مالک نیز ارزشآور خواهد بود. مهم، تغییر سیاستهای زمین و مسکن است.
پاسخ دکتر فکوهی: در مورد نکاتی که گفته شد به لحاظ شهری نیز بسیار کار شده، از جمله اینکه گروهی از زمینها باید از قابلیت خرید و فروش خارج شوند، اتفاقی که تاکنون در ایران نیفتاده ولی باید بیفتد. اولین کاری که در اروپا و بعد از جنگ جهانی دوم کردند این بود که زمین و مسکن را از قابلیت خرید و فروش خارج کردند چون میدانستند اگر این کار را نکنند به دلیل افزایش نیاز مسکونی، قیمتها شدیدا بالا رفته و غیرقابل کنترل خواهد شد. ثانیا، سیستم مالیاتیای گذاشته شده که هنوز هم هست و هیچ کس به هیچ عنوان از ساختوساز نمیتواند سود ببرد، مگر آنکه دولت خودش در آن سهیم باشد. تنها در پروژههای بزرگ ساختوساز است که قیمت زمین تغییر میکند، مثل پروژه بازسازی شرق پاریس و... که درواقع دولت، سرمایهگذار این پروژهها بود. اهالی را در جای دیگری اسکان داد، زمینها را گرفت و ساخت و ارزشش را بالا برد. تا 15 سال هر کسی خانهای بخرد حتی اگر متعلق به خودش باشد، تمام سودی که از فروش خانه ببرد را باید به خود دولت برگرداند. اگر 100 برابر هم شده باشد فقط قیمتی را میتواند بردارد که روز اول پرداخت کرده است. بعد از 15 سال، این مالیات رفته رفته کمتر میشود. اگر خانهای نباشد که داخلش نشسته، این مالیات بسیار سنگین است. برای همین افراد اصلا به سراغ ساختوساز به عنوان یک فرم درآمدی نمیروند. مسئله اقتصادی را در کوتاهمدت نباید دید. وقتی در بحث مرمت، سرمایهگذاری میشود به مرور، ارزش محله افزایش مییابد. علت اینکه دولت در بازسازی شرق پاریس دخالت کرد چه بود؟ نه تنها ساختمانهای آنها ارزش نداشتند بلکه روی زمینهای اطراف نیز تاثیر میگذاشتند و بعد از بازسازی، قیمت هم خودش و هم زمینهای اطرافش بالا رفت ولی این نیازمند سرمایهگذاریهای خیلی کلان است. الان در پاریس یا ایتالیا نیز داخل را کاملا بازسازی کرده و به شکلی کاملا مدرن میسازند ولی نما را دست نمیزنند و بعد به یک شرکت اجاره میدهند، چون مثلا برای یک شرکت بسیار افتخارآمیز است که در ساختمانی با نمای قرن 18 یک بانک بزند چون در اینجا قدرت خاطره نیز به کمک او آمده و مشتریان و سودآوریش را بیشتر میکند. نباید به مسئله مرمت به عنوان امری غیراقتصادی نگاه کرد، مسئله تنها داشتن دیدی بلندمدتتر است.
پرسش: وقتی از کاشان و اصفهان به سمت شمال برویم امروز هم در آنجا ساختمانهای چندطبقه دیده میشود که همین امروز خم شدهاند و انتظار فاجعهای در آینده میرود نظر شما در اینباره چیست؟
پاسخ دکتر صفوی: در حال حاضر ما شاهد فجایع انسانی هستیم، نه در شمال بلکه در تمام شهرها و خصوصا در تهران. شهرسازی امروز تهران، جز فاجعه، نام دیگری ندارد. بیبند و باری، بیضابطهسازی و ... در شهرهای ما بیداد میکند. در جایی، زمینهای کشاورزی، مسکونی میشوند و در جای دیگری، محلههای قدیمیتر تبدیل به مناطق جدید بیضابطه میشوند. کوه را تخریب کردن و ساختمان چندطبقه در آنجا ساختن، چیزی جز فاجعه نامش نیست!
پرسش: گفته شد که هویت، امری پایدار نیست. آیا با مرمت میتوان هویت را پایدار کرد و انبساط داد؟
پاسخ میرناصری: هویت، امری است که هم به آن اضافه میشود و هم از آن کم میشود و این ناگزیر است چون سنتهای ما نیز تغییر میکنند ولی این احساس هویتمند بودن را ما معتقدیم که با مرمت میتوان ایجاد کرد چرا که در این صورت، تعداد افرادی که یک فضا را تجربه میکنند افزایش مییابد و خاطرات جمعی، بیشتر و تقویت میشوند.
پرسش: چرا در فضای نشیمن خانه گلابدره تاحد زیادی از فرهنگ ایرانی دور شده و فضا، شخصیت اروپایی گرفته است؟ همچنین، رابطه سخنرانیهای صورت گرفته، با مرمت شهری که عنوان جلسه بوده است، چیست؟
پاسخ دکتر صفوی: دلیلی ندارد ما یک خانه قدیمی را اگر مرمت میکنیم دوباره کرسی بگذاریم. خانمی که من خانه را از او خریدم در اطاق وسطی یک کرسی گذاشته بود. قانونی وجود ندارد که اگر خانه قدیمی مرمت شد، شخص جدیدی که وارد آن میشود باید از سبک زندگی گروه قبلی تبعیت کند. من امروز در رابطه با شرایط زندگی امروزی که مدرن است باید فضایم را بسازم. من روی صندلی مینشینم و سعی کردهام اشیائی را در رابطه با این خانه، سبکسازی بکنم و در آن استفاده کنم. مثلا تاکید داشتم که مبلمان خیلی عجیب و غریب و متفاوت نباشد ولی حضور خود آن، در سبک زندگی من که روی زمین نمیتوانم بنشینم یک اصل است. چرا من باید به صد سال پیش برگردم؟ امروز در مرمتهای خارج نیز پوسته را سنتی نگه میدارند ولی دکوراسیون و تجهیزات داخل، کاملا مدرن است.
پاسخ دکتر فکوهی: وقتی شما از یک کنشی مثل نشستن، به عنوان فرهنگ ایرانی صحبت میکنید، این درکی سطحی از فرهنگ است. مسلما شیوه نشستن، راه رفتن، غذا خوردن و... ما مثل صد سال یا سیصد سال پیش نیست. روی اینها بسیار کار شده است. شما الان در اطاقی نشستهاید که مثلا هوای 30 درجه را 15 درجه کرده و تیپی از رفاه را فراهم آورده است. حال شما نمیتوانید بگویید این خوب است ولی نشستن روی صندلی، بد است. بحث اساسی اینست که اغلب ایرانیان، امروز نمیتوانند روی زمین بنشینند چون سیستم بدنی ما تغییر کرده است، به خاطر صد سال سیستم دیگری از کنش. روی زمین نشستن، نوعی از مهارت را میخواهد که بدن ما دیگر ندارد. در لرستان تا 7-6 سال پیش گوشت زیاد میخوردند و بیمار هم نمیشدند چون بسیار راه میرفتند و مشکلی ایجاد نمیشد. این درک غلطی است که ما خانههای کاشان را ببینیم و بخواهیم آن را بسازیم. این امروز اصلا شدنی نیست و شما در شهرهای امروز، قطعههای زمین 3-2 هزار متری برای این کار پیدا نمیکنید و منطقی هم نیست. باید روح فرهنگ ایرانی را در زمینه خانه فهمید که چهطور با فرهنگ ایرانی هماهنگی داشته و ما چهطور از این روح میتوانیم برای ساختن امور مدرن استفاده کنیم. اتفاقی که گفتند در مورد ژاپن افتاده است. در مورد ربط این سخنرانیها با مرمت نیز باید گفت که خانه، مهمترین عنصر شهر، تا اطلاع ثانوی است. خانه، نه در مفهوم چهاردیواری بلکه در مفهوم زیستگاه.
پاسخ دکتر صفوی: ما دوتیپ معماری در شهرهایمان از گذشته داشتهایم: یکی بافتهای شهری که از واحدهای مسکونی تشکیل شده و ادامهدار و پیوسته است و دیگری، عناصر منحصربهفرد که برای منظور خاصی به وجود میآید، مانند مسجد که از نظر معماری، در اشل دیگری ساخته میشود و امر دیگری است. آمفیتئاتر، ورزشگاه، حمام، سینما، سالن کنسرت و... که اشلش از نظر زندگی همواره با بافت مسکونی فرق داشته است. ما همواره باید به این تمایز توجه داشته باشیم.
پرسش: در اطاقی که برای ضبط مصاحبه استفاده شده بود، تیرکش در ترازی غیرمعمول در طول اطاق و کنار دیوار نمایان بود. این تیر، از جمله مداخلات شما بوده یا از گذشته به همین صورت بوده است؟
پاسخ دکتر صفوی: آن را من خودم دلم خواست بگذارم و صرفا جنبه دکوراتیو دارد.
پرسش: چرا بدون توجه به حدود اصلی بنا از گچ زبر استفاده شده و لطفا توضیح بفرمایید که اندود اصلی چه بوده است؟
پاسخ دکتر صفوی: تمام دیوارها از کاهگل بود. در نتیجه بافت زبر و خشنی بود. روی برخی بخشها نیز گچ کشیده بودند که فرسوده شده بود. شما تصور کنید این بنا اگر با گچ صاف، گچکاری و ابزارکاری میشد به هیچ عنوان این حس را به شما نمیداد. زمانی که گچکارب میکردیم چوب دست گچکار را گرفتم و چند سوراخ رویش کردم و میخ زدم و گفتم حالا این کار را بکنم. چرا؟ چون میخواستم این بافت خشن را به وجود بیاورم تا ارتباط با زمانی داشته باشد که این بنا به وجود آمده است.
پرسش: گفته شد که بعد از دوره قاجار، معماری تحت تاثیر معماری غربی قرار گرفته است. به نظر میرسد توجهی به نسلی از معماران مانند سیحون و کامران دیبا و حسین امانت نشده است.
پاسخ دکتر صفوی: ما راجع به یکی دو نفر صحبت نمیکنیم. بدون شک من برای این افراد، احترام زیادی قائلم، افرادی که در زمان حکومت پهلوی و توسط رضا شاه به خارج فرستاده شدند ولی اعتراض من به اینها آنست که توجهی به معماری گذشته نداشتهاند. در برخی کارهایشان آجرکاریهایی از معماری گذشته آمده ولی خیلی مختصر است و تحقیقی راجع به معماری قدیم ما نشده است. تحقیق ویژهای که ما پی ببریم چرا این معماری به وجود آمد و چرا از بین رفت. ضمن اینکه اینها منحصربه فرد بودند و ما رجع به فرد صحبت نمیکنیم و بحث، وضعیت معماری و شهرسازی در امروز کشورمان است.
پاسخ میرناصری: البته همین عزیزان نیز ادامه قاجار نیستند و نماد مدرن در معماری ایران هستند. معماری قاجار ایران، نهایتش حسین لرزاده بود که با رفتنش آن روند ساخت بناها از بین رفت.
پاسخ دکتر فکوهی: این بحث کاملا درست است و اصولا آن بحث انتقادی هم که میشود منظور آن نیست که هیچ کار درستی انجام نشده است. معماری ایرانی به صورت فردی، کارهای خوبی بر جای گذاشته ولی بحث، جریان عمومی است. این افراد گرچه خود استثنائی بودند ولی خود آثار نیز همه در یک حد نیست و یک ارزش فرهنگی- زیباییشناسانه یکسان ندارد. وقتی از این افراد نام برده میشود اشاره به یکی دو اثر است که به طوری خاص توانسته بر افراد تاثیر بگذارد.
پرسش: عوامل موثر در هنرگریزی معماری ایران را چهطور اولویتبندی میکنید؟
پاسخ میرناصری: در معماری ایران، تک بناهایی هست که به خوبی دارد کار میکند و در مجلات میتوان سراغشان را گرفت ولی اگر منظور از این سوال، ساختمانسازی است که باید بگویم ما در این جریان اصلا معماری نداریم. این سیستم در خدمت اقتصاد است و جایی برای هنر در آن نیست.
پاسخ دکتر صفوی: وقتی راجع به معماری صحبت میکنیم باید در رابطه با هنر معماری صحبت کنیم وگرنه دیوارچینی را هر شخصی میتواند انجام دهد، حتی بنایی که تازه آجرچینی را آموخته باشد. در جایی که این همه ساختمان ساخته میشود به ندرت میتوان ساختمانی را یافت که واجد ارزشهای معمارانه باشد. این جای تاسف دارد. ما ضوابط درست نداریم و اگر هم داریم اجرا نمیشود. شما امروز وقتی برای یک مشتری که از شما کاری را میخواهد بساز و بفروش به شما تحمیل میکند که باید چنین و چنان باشد که این درست نیست.
پاسخ دکتر فکوهی: مفهوم هنرگریزی، جایگاهی در بحث نگاه اجتماعی به معماری ندارد. منظور اگر فاصله گرفتن از یک معماری هویتساز است که چیز دیگری است. معماری هم تبعیت از یک بازار میکند. بنابراین نمیتوان گفت زشتی بناها تقصیر معماران ماست. افراد، معماری اروپایی را در فیلمها و تصاویر و در شکلی سطحی میبینند و از معمار میخواهند آن را کپی کند.
پرسش: وقتی میفرمایید بافتهای سنتی به بوتیک تبدیل میشود این مربوط به نقاط خوب شهر است و افراد خوبی ساکن آن هستند. وقتی بافت سنتی، محل زندگی افراد فقیر و آسیبپذیر میشود دیگر چهطور میتوان از چنین مدلهایی صحبت کرد؟
پاسخ دکتر صفوی: در اول صحبتم هم گفتم از افراد نمیتوان توقع داشت که بناهای فرسودهشان را بازسازی کنند. شناسایی این بناها و شناسنامهدار کردنشان، وظایف شهرداریهاست که اگر کسی مایل به سرمایهگذاری در آنهاست، شناسایی کنند و در اختیارش قرار دهند. در ایتالیا یک محله بسیار فرسوده قدیمی مربوط به 250 سال پیش را بیرون شهر رم (حدود 30 کیلومتری آن) داشتیم که محل تجمع کارگران بود. اینها آمدند و گفتند این افراد را بیرون کنیم و آن را جای زیبایی کنیم. اعتراضهایی از سوی دانشجویان معماری صورت گرفت که جلوی این کار دولت را گرفتند و مانع از بیرون کردن این جمعیت از بافت شدند. درنتیجه، دولت این افراد را در جای دیگری استقرار داد. آنجا را بازسازی کرد و دوباره ساکنان قدیمی را به آن برگرداند، کسانی که درواقع مالک آن بودند. این کارها وظایف دولتهاست. وقتی شهرداری قانونشان بر اساس متراژ و بر و کف است دیگر صحبتی از این بحثها نمیتوان کرد. در مملکت ما اگر قانونی هم هست روزی اجرا میشود و روزی نمیشود. در جنوب شهر تهران اگر یک فضای قدیمی باشد نمیتوان آن را به تنهایی بازسازی کرد و باید کل محله بازسازی شود.
پاسخ دکتر فکوهی: تجربه جهانی هم نشان میدهد چنین چیزی را از مالکان خواستن بیربط است چون این خانهها در طول چندین نسل، به یک فرد از یک خانواده رسیده و طبیعتا نمیتوان انتظار داشت که به تنهایی از عهده هزینههایش بربیاید. دولت یا باید آن را خریداری کند و یا امکانی به فرد دهد که بتواند آن را بازسازی کند. در یزد و کاشان و اصفهان این اتفاق افتاده و دولت با وامها و کمکهایی برخی خانههای قدیمی را تبدیل به هتل یا برخی فضاهای این تیپی کرده و از درآمد آن، بازپرداخت آنها انجام شده است. الان در کشور فرانسه با پول کمی میتوان کاخ خرید چون آنها توسط دولت به قیمت خیلی کمی فروخته میشود ولی خریدار باید تعهد کند که آنها را تعمیر کرده و خوب نگهداری کند. برخی از این کاخها توسط مالکان کاملا رها شدهاند، مشابه اتفاقی که در یزد و کاشان خودمان هم میافتد. میراث فرهنگی متاسفانه هیچ گاه درست رفتار نکرده و با ممنوعیت ساخت و ساز و خرید و فروش آن باعث شده که مالکان نیز آنها را رها کرده یا با تمام قوا سعی بر تخریبشان کنند که هیچ کدام خوب نیست.
پاسخ میرناصری: خانههای تاریخی ما خانههایی نیستند که از اول، طبقه فقیر ساکن آن بوده باشند.مسئله اصلی، رفتن طبقه غنی است. ارگ سلطنتی ما و محله عودلاجانمان اعیاننشین بوده و مدرس هم آنجا زندگی میکرده است ولی امروز، ساکنان اولیه آن را ترک کردهاند. به نظر من باید به این مسائل توجه شود که مثلا با ساخت یک پاساژ بزرگ بدون پارکینگ در این بافتها، آن قدر رفتوآمد مزاحمت زیاد میشود که ساکن قبلی دیگر حاضر نیست به سکونت خود ادامه دهد و درنتیجه، کوچ مرفهین شکل میگیرد. از این جهت، توجه مسئولین به مسئله مرفهین ساکن در بافتهای تاریخی بسیار ضرورت دارد.
پاسخ دکتر فکوهی: در اصطلاح شهرسازی به این مسئله، Gentrification گفته میشود که معادل دقیقی در فارسی ندارد و بازاشرافی شدن معنی میدهد. منظور از آن، بازگشت اشرافی است که مناطق مرکزی شهر را قبلا ترک کرده بودند. عکس این جریان، یعنی کوچ اشراف به حاشیه شهرها و ثروتمند شدن روستاهای آن نیز حاصل همین فرآیند است.
پایانبخش این نشست، گفتگوی دوستانه حاضران بر سر میز چای بود.
برای دیدن عکسهایی از خانه گلابدره فایل پیوست در انتهای مطلب را دانلود کنید.
سایر پیوندهای مرتبط:
ساختن گذشته در فقدان آینده / بیژن صفوی
http://irac.ir/1-8-25-0-570.html
رتبه دوم بازسازی 1390، بازسازی خانه گلابدره کار بیژن صفوی و وفا وفائی/ مرکز معماری ایران
http://iacenter.ir/index.aspx?siteid=1&pageid=544
گزارش نشست های پیشین:
گزارش نشست نخست: سکونتگاه های غیر رسمی در ایران (21 مهر 1392)
http://www.anthropology.ir/node/19994
گزارش نشست دوم: کردارشناسی جانوری و شهر (28 مهر 1392)
http://www.anthropology.ir/node/20060
گزارش نشست سوم: نقد نظریه فرهنگ فقر و مطالعه ای بر فقر و همبستگی (5 آبان 1392)
http://anthropology.ir/node/20170
گزارش نشست چهارم: دین، شهر و هویت (12 آبان 1392)
http://www.anthropology.ir/node/20271
گزارش نشست پنجم: کالایی شدن، سرمایه مالی و هنر(19 آبان 1392)
http://anthropology.ir/node/20376
گزارش نشست ششم: نشانه شناسی و معنا ( 26 آبان 1392)
http://www.anthropology.ir/node/20472
تقدیر از استاد محمد تهامی نژاد در هشتمین نشست یکشنبه های انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/20668
گزارش نشست هشتم: نگاهی به تاریخ فیلم مستند (10 آذر 1392)
http://anthropology.ir/node/20704
گزارش نشست نهم: فرهنگ و محیط زیست (17 آذر 1392)
http://www.anthropology.ir/node/20798
گزارش نشست دهم: هنـر و شهـر (24 آذر 1392)
http://anthropology.ir/node/20934
گزارش نشست یازدهم: تهران، هنر مفهومی (1 دی 1392)
http://anthropology.ir/node/21013
گزارش نشست دوازدهم: چالش های باستان شناسی معاصر (8 دی 1392)
http://anthropology.ir/node/21094
گزارش نشست سیزدهم: نشانه شناسی و فرهنگ (15 دی 1392)
http://anthropology.ir/node/21218
گزارش نشست چهاردهم: زبان و شهر (22 دی 1392)
http://anthropology.ir/node/21327
گزارش نشست پانزدهم: اولوهیت زن و تندیسکهای پیشاتاریخ (6 بهمن 1392)
http://anthropology.ir/node/21559
گزارش نشست شانزدهم: فضایی شدن مفهوم جهان سوم و مسائل آن؛ مورد ایران(13 بهمن 1392)
http://anthropology.ir/node/21749
گزارش نشست هفدهم: تاریخ فرهنگی ایران معاصر(20 بهمن 1392)
http://anthropology.ir/node/21855
گزارش نشست هجدهم: خانواده و مصرف فرهنگی (27 بهمن 1392)
http://anthropology.ir/node/21857
گزارش نشست نوزدهم: جامعه و فرهنگ بلوچ؛ ساختارها و چشم اندازها (4 اسفند 1392)
http://www.anthropology.ir/node/22152
گزارش نشست بیستم: نگاهی به تاریخ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان (11 اسفند 1392)
http://www.anthropology.ir/node/22211
گزارش نشست بیست و یکم: «آیینهای نوروزی» و تقدیر از علی بلوکباشی (17 فروردین 1393)
http://anthropology.ir/node/22487
گزارش نشست بیست و دومممم: ترویج علم در ایران (24 فروردین 1393)
http:/anthropology.ir/node/22587
گزارش نشست بیست و سوم: «اپرای عروسکی» (31 فروردین 1393)
http://anthropology.ir/node/22673
گزارش نشست بیست و چهارم: «تعریف و نوع شناسی رابطه اجتماعی و تقدیر از عبدالحسین نیک گهر» (7 اردیبهشت 1393)
http://anthropology.ir/node/22839
گزارش نشست بیست و پنجم: «اقتصاد و فرهنگ» (14 اردیبهشت 1393)
http://anthropology.ir/node/22941
گزارش نشست بیست و ششم: «معنویت در شهر» (21 اردیبهشت 1393)
http://anthropology.ir/node/23130
دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیازبهکمکمالیهمههمکارانوعلاقمندانوجوددارد.
کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند:
شماره حساب بانک ملی:
0108366716007
شماره شبا:
IR37 0170 0000 0010 8366 7160 07
شماره کارت:
6037991442341222
به نام خانم زهرا غزنویان
پیوست | اندازه |
---|---|
23253.pdf | 1.89 MB |
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست