سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مقالات قدیمی: زبان و فکر
«آیا تفکر بدون به کار بردن شکلی از واژهها ، ممکن است؟ »
پاسخ کوتاه و ساده به این پرسش قدیمی اینست : «آری ممکن است» . انسان میتواند صرفا به مدد تصاویر بیاندیشد، بدون سودجستن از هر شکل کلمه . انسان میتواند به کمک نمودارها ، بازساختهها و حرکات جمیع اندامها و حتی ندرتا به کمک حرکت عضلانی بیاندیشد .
اگر ، همچنان که شما به شدت سرگرم کاری هستید ، صدای سوت ممتد یک ماشین آتش نشانی را – از راه دور- بشنوید ، شاید تصویر خانهﺀ مشتعلی را با چشم ذهن ببینید ، بیآنکه هیچگاه به فکر کلمهﺀ «آتش» یا بیان آن بیفتد و یا لحظهیی از پیگیری کاری که به آن مشغول هستید باز ایستد.
اگر در خیابان نگاهتان به کودکی بیفتد که از وسط خیابان عبور میکند و بیم آن میرود که تصادف کند ، شما ، بدون آنکه کلمهیی را فراخوانید یا به کلمهیی بیاندیشید به «فکر» نجات او میافتید . در چنین موردی ، بینایی ، نقش یک محرک را بازی میکند ، و حرکت سریع شما پاسخ این محرک است .
با وجود همهﺀ اینها – و علیرغم گفتههای رفتارگرایان- یک انسان هرگز موجودی مطلقا «متکی بر حس» نیست ، چرا که یک موجود متکی بر حس مطلق ، ممکن نیست دچار اشتباه بشود و «تنها کسانی که میاندیشند استعداد اشتباه کردن را دارند» .
انسان به بیش از یک طریق میتواند فکر کند ، اما تفکر ، غالبا ، دلالت بر استفاده از نشانههای لفظی میکند و در بیان یک فکر ، تقریبا ناگزیری از بکارگیری شکلی از نشانههاهست . با وجود این ، روند نشانهسازی (Symbolization) تاکنون به طور حیرتانگیزی ناقص مانده است . داستاننویسان قرن بیستم مثل دورتی ریچاردسن ، ویرجینیا وولف ، جیمز جویس ، به شیوههای متفاوت ، آن جریان آگاهی (Stream of Consciousness) را نشان دادند که به طور مداوم از ذهنهای هشیار ما ، در روز ، و به طور متناوب ، از مغزهای خفتهﺀ ما در شب – در بیاعتمادی شگفت رویاها – میگذرد .
ظاهرا این جریان آگاهی ذهن ، حامل بسیاری ساختمانهای زبانی ناقص است که بیواسطهﺀ زبان و خودبخود توصیفی است ، اما از نظر دستوری نامرتبط و ناهمگن .
تفکر منظم و هدفدار ، کاریست بسیار دشوار . و همانطور که الیوت خاطر نشان کرده «غالب افراد ، کند ذهن ، ناکنجکاو ، اسیر بیهودگی ، رکود عاطفی و . . . هستند و تمایلی به اینکه مسالهیی را به نتیجهیی برسانند ندارند» .
نظام بخشیدن به مدارک و شواهدی که در اختیار ماست ، به قصد فراوردن یک گزارش ، مرتب کردن آن مدارک به طرز منطقی – به نحوی که وجوه اساسی از وجوه فرعی تفکیک شود-، بیان روشن دلالتهای آن شواهد ، سبک سنگین کردن آن دلالتها (ی شاید متضاد) در مقیاس احتمالات و بالاخره : فتوی دادن خالی از تعصب و متفکرانه ، مستلزم به کارگیری دقیق و شایستهﺀ نشانههای لفظیست . کلمات ، نشانهاند و زبان ، دستگاهی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و افکار خود را بیان .
کلمات نظامپذیرفته ، ناقل «معنا» یا «مقصود» هستند. معنا را میتوان رشتهﺀ پیچیدهیی از روابط و تناظرات دانست که میان نشانههای زبانی و دنیای تجربههای انسانی برقرار میشود . این روابط یا تناظرات (که معانی خوانده میشوند) را به طرق مختلف میتوان گروهبندی کرد ، اما در این مقاله ما سه نوع «معنا» را که ناقل فکر هستند مورد توجه قرار میهیم و آنها را به نامهای ارزش معنایی (Semantic Value) معنای لغوی (Lexical Meaning) و معنای درون جملهیی (Contexual Sense) مینامیم .
الف- ارزش معنایی : نخستین نوع ، فقط به اصوات منفرد یا واجها (Phonemes) تعلق دارد ، زیرا واجها به طرزی آشکار و تردیدناپذیر یک شکل یا مجموعهیی از شکلها را از شکل یا مجموعه دیگری از شکلها جدا میکنند ، مثلا کلمهﺀ «سام» (1) را در نظر بیاورید حرف صغیری نخستین آن یعنی «س» فینفسه معنای مستقلی ندارد ، با وجود این ، دارای ارزش معناییست ، زیرا این حرف صغیری ، کلمهﺀ «سام» را از کلمات دیگر مانند : «جام» ، «نام» ، «خام» ، «کام» ، «رام» ، «بام» ، «دام» ، «شام» ، جدا میکند و معنای مستقلی به آن میبخشد . بر همین قیاس حرف «آ» هم در کلمهﺀ «سام» دارای ارزش معناییست ، چرا که این کلمه را از «سم» ، «سیم» و «سم» جدا میکند . و بدیهیست که حرف «م» نیز همین ارزش را داراست و «سام» را از «ساد» (خوک وحشی) ، «سار» و «ساس» جدا میکند . (بنابراین اندیشهﺀ ما در پذیرش یک واژه با ارزش معنایی واجهای آن سروکار دارد .
ب – معنای لغوی : واژهها (Words) و واژها (Morphemes) دارای معنای لغوی هستند . سادهترین نمونهﺀ آنها را در اسمهای خاص میتوانیم بیابیم . مثلا واژ یا واژه «تربت» را در نظر آورید . شما بلافاصله پس از شنیدن این واژ یا واژه به یاد شهری در ایران میافتید . و شاید –نه تنها یک شهر- بلکه شهرهایی به نام «تربتجام» و «تربتحیدریه» را به خاطر آورید . و از این بیش ، محتمل است که کلمهﺀ «تربت» شما را از طریق یک بیت شعر به یاد آرامگاه حافظ بیاندازد .
(باید توجه داشت که ممکن است کلمهﺀ تربت بر دو موجود متفاوت دلالت کند ، و این از کلمه ، سلب حالت خاصی نمیکند ، چرا که گوینده یکی از این دلالتها را در فکر یا مدنظر داشته است . برخی از زبانشناسان ، اسم خاص را تنها در مورد اشخاص یا اشیایی صادق میدانند که مطلقا منحصر بفرد باشند ، مانند «تخت جمشید» . اینگونه اسامی خاص ، غالبا از معنای اولیه خود تهی شدهاند و نوعی «برچسب» هستند . فیالمثل همین کلمهﺀ «تخت جمشید» که خود کلمه از نظر ظاهری هیچ نوع ارتباطی با کاخ هخامنشیان – که ساختهﺀ جمشید افسانهیی نیز نیست – ندارد ، لکن به معنای کاخ هخامنشیان به کار میرود و نه به معنای تختی که جمشیدشاه بر آن مینشسته است .)
معنای لغوی را میتوان به سه گونهﺀ متفاوت بیان کرد :
1 – با نشان دادن و نمایش . 2- با توضیحات مفصل و تا حد ممکن جامع. 3-با ترجمه یا برگرداندن کلمه از زبان ناآشنا به زبان آشنا .
تصور کنید که شما در گوشهﺀ باغتان سرگرم کار هستید و از طفلی میخواهید که «شنکشی» را از انبار بیاورد . او تنها در صورتی واکنش سریع نشان خواهد داد که تصویر حافظهیی صحیحی از این ابزار ویژه داشته باشد . اگر او نسبت به هویت این ابزار مشکوک به نظر برسد شما میتوانید طرح سادهیی از آن را روی خاک بکشید . یا میتوانید آن را به صورت «چیزی که نوعی شانهﺀ بزرگ در انتهای دستهیی دارد» توصیف کنید . و یا اگر طفل ، نسبت به زبان شما بیگانه باشد ، میتوانید «شنکش» را به زبانی که میداند ترجمه کنید . در واقع اینها تنها طرقی هستند که میتوان معنای لغوی را به مدد آنها بیان کرد و فکر طرف مقابل را متوجه مقصود .
بیان معنای یک واژه و القاﺀ مقصود به طرف مقابل ، زمانی که پای یک طفل و یک ابزار سادهﺀ قابل تصویر در میان باشد ، البته کار مشکلی نیست ، اما تمام واژهها و معنای آنها به همین سادگی نیستند و فکر ، برای پذیرش آنها گرفتار معضلات و مشکلات فراوان است . مثلا نام رنگها نشاندهندهﺀ تقسیمات بسیار جالب مراجع عادی (Normal) ، میان نشانههای زبانی ، تصاویر ذهنی و واقعیات عینی هستند .
متخصصان طیفشناسی ، طیف رنگ را به صورت گام پیوستهیی از امواج نورانی با طولهای متفاوت ، که از چهل تا هفتاد و دو صدم هزارم میلیمتر ادامه دارند ، در نظر میآورند ، اما مردمانی که به زبانهای مختلف سخن میگویند و مقاصد خود را بیان میکنند ، قادر به استفاده از این روش نیستند . هفت رنگ طیف –سرخ ، نارنجی ، زرد ، سبز ، آبی ، نیلی و بنفش به کمک تحلیل علمی به گونهیی دقیق میشوند ، اما این «تعیین حدود» به همهﺀ زبانها بطور ساده قابل ترجمه نیست . (یعنی کلمات برای رساندن معانی خود دارای ابهام هستند . )
رنگهای سیاه و سپید ، خیلی زور در اندیشهﺀ آدمی با شب و روز و تاریکی و روشنی تداعی یافتند و به همین دلیل در زبانهای مختلف ، به تقریب معانی همسان دارند ، اما نام رنگهای دیگر به همین آسانی معانی خود را به ذهن نمیفرستند. مثلا واژهﺀ Glas در زبان سلتی دلالت بر «خاکستری» ، «آبی» و «سبز» میکند .
شورای «رنگ» در انگلستان ، فهرستی از دویست و چهل رنگ تثبیت شده به دست داد ، به این ترتیب که دویست و چهل قطعه پارچه را به رنگهای مختلف درآورد و دویست و چهل نام رنگ نیز به طور جداگانه همراه این قطعات پارچه کرد . آیا چند تن از ما میتوانیم به طرزی کاملا دقیق و بدون راهنمایی کارشناسان ، هر رنگ را با نام آن تطبیق بدهیم ؟
این مثالهای ساده ، برخی از مشکلاتی را نشان میدهند که زبانشناسان – زمانی که میخواهند ساختمانی به یک «معنا» بدهند و یا روابط متغیر میان واژهها با تصورات و یا واژهها با اشیاﺀ را به نظمی بکشند – با آن برخورد میکنند .
معرفت ما از جهان خارج از کجا مایه میگیرد ؟ بخشی از آنچه که ما دربارهﺀ جهان میدانیم مبتنی بر مشاهده است و بخشی دیگر متکی بر استنتاجات ما از این مشاهدات . متاسفانه مشاهده و استنتاج ، هردو ممکن است مشکلات قابل ملاحظهیی برای ما ایجاد کنند .
فیزیکدان این نکته را در یاد دارد که اشیا همیشه آنگونه که مینمایند نیستند . از این رو مشاهده ، آن مقدار قطعیتی را که عقل سلیم نیازمند آنست بدست نمیدهد . استنتاج چیزهای غیرقابل مشاهده ، از طریق چیزهای قابل مشاهده – مثلا استنتاج ساختمان مرکز زمین از طریق مطالعات پوستهﺀ زمین – احتمال دارد منجر به نتایجی گردد که درست نباشد حتی اگر فرضهای مقدماتی ما صحیح بوده باشد و صورت استنتاج ، درست .
فیزیکدانهای امروز ، دیگر مانند اسلاف سادهلوح خود سخن نمیگویند . فیالمثل نیوتون به چهار مفهوم بنیادی اعتقاد داشت : فضا ، زمان ، ماده ، نیرو . فضا و زمان برای او واحدهای استوار و مستقلی بودند ، حال آنکه در زمان حاضر «جای-گاه» جانشین دو مفهوم مستقل «زمان» و «مکان» شده است – که دیگر بنیادی نبوده بلکه مجموعهیی از روابط است .
ماده ، اینک ، با نیروی نیوتونی همراه نیست ، بلکه با مفهوم جدیدی به نام «کار-مایه» همراه است ، و این «کار-مایه» دیگر مبین یک مفهوم مستقل نمیتواند باشد بلکه مجموعهیی از «موجودها» نظیر کارمایهﺀ جنبشی ، برقی ، حرارتی ، شیمیائی ، اتمی و تشعشعی را در بر میگیرد .
بدینگونه ، واژهها ، دلالتهای خویش را ، از پی گسترش دانش تغییر میدهند و «معناشناسی» را نمیتوان به مجموعهﺀ غیر قابل انعطافی از تناظرات تبدیل کرد .
یک واژه ممکن است قلمرو مفهومی خود را برا اثر تغییری موسوم به «تعمیم» و یا تغییر دیگری «تخصیص« نامیافته ، توسعه بخشد و یا محدود کند . به طور کلی ، حرکت مرسومتر در غالب زبانها به جانب تخصیص است . از آنجا که انسان متفکر میتواند یکی از چندین دلالت را متناسب احتیاج فعلی خود انتخاب کند و دیگر دلالتها را طرد ، یک واژه ممکن است با بدست آوردن چندین معنای متفاوت ، مرجع خود را در جریان زبان تغییر بدهد .
شان کلمات نیز ممکن است ترفیع یا تنزل یابند . گاه ، واژهها بر اثر ریشهﺀ عامیانهﺀ خود تداعیهای جدیدی را در برمیگیرند ، و همچنین امکان دارد که اندکی جابجا و یا کاملا متروک شوند . برخی کلمات ، نوعی رنگآمیزی عاطفی نظیر ستایش یا ملامت را با خود حمل میکنند (2) که اگر جزﺀ اساسی از «معنای لغوی» آن کلمات نباشد دست کم نزدیک آن هست .
در یک زبان بیگانه ، دریافتن این دلالتهای عاطفی ، بسیار مشکل است ؛ یعنی : انتقال فکر – با توجه به جمیع این تغییرات – کار آسانی نیست . و عطف به همین دلایل ، وظیفهﺀ فرهنگنویسان و لغتنویسان نیز بسیار سنگین است . در حقیقت ، تاکنون کلماتی که دقیقا دلالتهای همانندی در دو زبان مختلف داشتهباشند بوجود نیامده است .
پ -–معنای درون جملهیی : آیا این درست که بگوییم دلالت یک جمله حاصل جمع معانی لغوی اجزاﺀ آن جمله است ؟ این سخن ، شاید به طور کلی صادق باشد ، اما استثناهای قابل ملاحظه ، فراوان وجود دارد . میتوان چنین فرض کرد که رابطهﺀ «شکل – معنا» در سه سطح وجود داشته باشد . 1- بین واجها و ارزشهای معنایی . 2- بین واژ و واژهها و معنای لغوی . 3- بین جملهها و معانی «درون جملهیی» آنها . این سه سطح ، مانعهالجمع نیستند ، بلکه مکمل هم هستند ، و در مجموع تشکیل یک الگو یا سلسله مراتب ساختمانی را میدهند . قابل ملاحظهترین شکل معنای درون جملهیی را میتوان در ضربالمثلها ، استعارهها و اصطلاحات یک زبان یافت . برای نمونه در زبان فارسی ، ضربالمثل «سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند» ، بسیار گویاتر است از جملهیی نظیر : «اگر این مساله به تو ارتباطی ندارد و ورود به آن خطرناک است ، اقدامی در این زمینه نکن .» مشاهده میکنیم که در ضربالمثل فوق ، تکتک کلمات ، معنای لغوی خود را به ذهن نمیفرستند ، بلکه در درون این جمله معنا و مفهومی نهفته است که با کلمات جمله ، دارای ارتباط مستقیم نیست و نمیتوان این جمله را به اجزاﺀ منفرد تجزیه کرد و باز همان معنای کلی را استنباط .
برخی از انواع واژهها مانند واژههای ربط، اضافه و ضمیر ، دارای معنای درون جملهیی هستند. آنها کارکردهای لازمی را در ساختمان جمله بر عهده میگیرند ، اما آیا مطابق تعریف ما دارای معنای لغوی هم هستند؟ مثلا معنای دقیق و چیست؟ در ترکیبی نظیر «نارنجها و لیموها» ، «و» به عنوان رابط میان دو اسم ذات به کار میرود ؛ با وجود این به عنوان یک مشخص کننده یا علامتگذار ، دارای معنای کارکردی ویژهییست .
معرفها (که به غلط ، حرف تعریف نامیده میشوند) معنای اسامی ذات را تعیین ، تحدید یا تعدیل میکنند ، لیکن به تنهایی معنای لغوی کاملی ندارند ، بلکه دارای معنای درون جملهیی هستند .
حال ، به ابتدای این مقاله بازمیگردیم : تفکر خالص در قالب کلمات ، بدون استفاده از تصاویر ، عالیترین شکل «دریافت مفهومی»ست که یک انسان بدان قادر است . با توجه به این امر آیا نمیتوان چنین نتیجه گرفت که افکار یک انسان بدان قادر است . با توجه به این امر آیا نمیتوان چنین نتیجه گرفت که افکار یک انسان و نوع نگرش او نسبت به زندگی تا حدودی بر اثر ساختمان زبانی که در کودکی آن را فرامیگیرد تعیین میشود ؟
از این گذشته ، در سالهای سازندهﺀ میان هفت تا دوازده سالگی ، یک کودک طبیعی ، بخشش عمدهیی از انرژی ذهنی خود را صرف «اکتساب» و «کاربرد آگاهانه»ی واژهها میکند و دید کلی او بر این اساس شکل میگیرد . جهانبینی او به شکل «جهان تفکر خصوصی» او در میآید و همانگونه که «ادوارد ساپیر» اظهار داشته «جهان اندیشه ، جهان صغیریست که هرکس آن را در خویشتن حمل میکند و به کمک آن ادراک خود را از جهان کبیر پایهگذاری میکند .»
بنیامین لیوورف ، این نظریه را مورد مطالعه و تحقیق بیشتری قرار داد و نتیجه گرفت که «جهانبینی انسان ، وسیلهﺀ پرورش زبانی او تعیین میشود .» عقیدهﺀ وورف ، وسیلهﺀ برخی از طرفداران افراطی آن مورد مبالغه قرار گرفت ؛ با این وجود ، معدودی از زبانشناسان مجرب که حقیقت ذاتی این نظریه را مورد تردید قرار دادهاند در این مورد متفقالقولند که «معنا» میتواند به طریقی ساختمانپذیر باشد .
به این ترتیب ، و با توجه به اهمیتی که زبان در ساختمان تفکر انسانی دارد آیا جای آن نیست که ما توجه جدی خود را به آن معطوف کنیم و در یک طبقه بندی کلی ، محل صحیح لغتشناسی و زبانشناسی را بین علوم اجتماعی و علوم طبیعی قرار بدهیم؟ (3)
............................................................................................
1 – جای جای ، بنابراحتیاج و دلایل مختلف، تغییراتی در متن دادهایم و از آن جمله است تبدیل نمونهها و مثلهای زبان غیر ، به فارسی . نهایت سعی را کردهایم که نمونههای فارسی تا آنجا که ممکن است – به نمونههای متن اصلی شبیه باشد و دارای همان شرایط . در این مورد ما واژهﺀ «سام» را به جای واژهﺀ Set نشاندهایم و لا آخر . . .
مترجمان
2 – کلمهی «همشهری» در زبان ما ، از اینگونه کلمات است ، که با همهﺀ زیبای و عمق مفهومی خود ، غالبا در محاوره به گونهیی تحقیرآمیز به کار میرود ؛ و در بسیاری از اوقات ، جانشین مودبانهیی برای واژهی بیاعتبار شدهﺀ «حمال» است : «همشهری ! این چمدان را تا جلوی ایستگاه برای من بیاور !» واژهی «عمله» نیز به همین گونه است ، که در زمان حاضر رسما به حالت دشنام به کار میرود . یک کارگر ساختمانی میگفت : خانه را که ساختیم و «ارباب» توی آن نشست ، اولین فحشی مه در حضور من به پسرش داد این بود : عمله ! خانه را کثیف نکن .
3 – این مقاله با حذف قسمتهایی که در این مورد خاص ، غیرمفید به نظر میرسید ترجمه شد . برای مطالعهی متن اصلی به کتاب “Language in Modern World” مراجعه فرمایید که از انتشارات «پلیکان» است ، به شمارهی “A 470” .
اطلاعات مقاله:
مجله فرهنگ و زندگی٬ شماره دوم٬ چاپ خرداد ماه1349٬ ٬ ص 109 تا 113
مجموعه: ابراهیم میرهاشم زاده
آماده سازی برای انتشار: نسرین راستگو
ورود به صفحه مقالات قدیمی
anthropology.ir/old_articles
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست