سه شنبه, ۱۸ دی, ۱۴۰۳ / 7 January, 2025
گزارش نشست پنجاه و سوم«یکشنبه های انسان شناسی و فرهنگ»: خانواده در عکس
پنجاه و سومین نشست «یکشنبه های انسان شناسی و فرهنگ» با موضوع: «خانواده در عکس» روز یکشنبه ۳۰ فروردین ماه ۱۳۹۴، در زمان و مکان همیشگی (میدان ولیعصر، ابتدای بلوار کشاورز، مرکز مشارکت های فرهنگی هنری شهرداری تهران) از ساعت ۴ تا ۷ بعداز ظهر برگزار شد. در این نشست فیلم مستند «تهران در عکس» ساخته روبرت صافاریان به نمایش درآمد. سخنرانی های این نشست توسط دکتر محسن راستانی (عکاس و مدرس حوزه عکاسی) درباره «واکاوی یک پروژه عکاسانه: خانواده ایرانی» و خانم دکتر افسانه کامران (دکتری پژوهش هنر و مدرس دانشگاه) با موضوع «بررسی دو دهه عکس خانوادگی در ایران (دهه 50 و 80 شمسی)» انجام گرفت.
درباره فیلم مستند: تهران در عکس
تهران در عکس؛ کارگردان، نویسنده و گوینده: روبرت صافاریان، تهیه کننده: موسسه تصویر شهر، سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، 1386.
فیلم تهران در عکس، مستندی است که تاملات یک عکاس را درباره ی تهران در خود جای داده است. در این فیلم ما می توانیم تعداد زیادی از عکس هایی درون شهر تهران و از گوشه و کنار آن گرفته شده اند را چه در دوره ی فعلی و چه در دوره های پیشین ببینیم و به نتایجی فراتر از نگریستن به عکاسی به عنوان یک هنر و در ارتباط عکاسی با علوم اجتماعی، شهرسازی و معماری و همه ی چیزهای دیگری که می توان در یک تصویر عکس از ورود عکاسی به ایران تا امروز نظاره گر باشیم، برسیم.
آقای محسن راستانی
واکاوی یک پروژه عکاسانه: خانواده ایرانی
آقای راستان در ابتدا با مقدمهای اینگونه آغاز کردند: «من از اینکه در جمع فرهیختگان و اساتید هستم و همچنین از بحث میان رشتهها در بین اساتید و فرهیختگان کشور که از سوی انجمنهای متولی و علاقهمند در حال گسترش است، بسیار خوشحال هستم. خیلی تمایل داشتم که اگر دوستان چیزی به ذهنشان میرسد، از من بپرسند و من متکلموحده نباشم.
من این پروژه را در حدود 25 سال و با بضاعت خودم انجام میدهم، این در دنیا با ساپورت سازمانهای بین المللی و اقتصادی انجام میشود. به همین دلیل است که شما از چیزی که در دنیا اتفاق میافتد با خبر هستید. در واقع عکاس تمام کار را صورت نمیدهد و سازمان حامی برای ارائه آن وجود دارد، ولی اینجا هر کس در تنهایی خودش کار انجام میدهد.
ما از اولین فارغالتحصیلان رشته عکاسی در ایران بودیم. این رشته در ایران بعد از دوره قاجار حلقههای مفقودهای داشت و چیزی که در اروپا اتفاق افتاد، در ایران تجربه نشد. در شرایطی که در اروپا بحث بر سر اینکه آیا عکاسی هنر است و یا بر سر آشتیپذیری که با میانرشتهها و رشتههای دیگر پیدا کرده بود، بحث میشد؛ در ایران این دوربین عکاسی خدمتگذار حرمسرا بود. البته این را نیز بگویم که باید از ناصرالدین شاه تشکر کرد، چراکه دوربین را به مردم نشان داد و این خودش را به شکل امر التزام حکومتی نشان داد. من همیشه وقتی به عکسها نگاه میکنم، یک تسلیم و تظاهر در آنها وجود دارد که برای خودم قابل تعمل است. وقتی عکسها رو قرائت میکنم، متوجه این میشوم که چرا در دوره قاجار این همه اسناد تصویری وجود دارد و علت این الزام چه بود؟ برای من جالب است که میبینم عموما اولین چیزی که بعد از اختراع دوربین شروع به تصویرداری کرد، چهره آدمها بود. ظاهرا همه به ماهیت آن شک داشتند و جالب بود که میگفتند تو اگر راست میگویی من را نشان بده. برای همین در ابتدا به شکل پرتره آدمها بود و مناظر و بعدها به شکل یک سند همراه شد، با انقلابهای صنعتی به تحولات صنعت اقتصاد کمک کرد.
روایتی است که وقتی ناصرالدین شاه در سفرهایش، زمانی که میخواست از ملای سبزوار عکسی بگیرد، وی در جواب شاه میگوید که امکان ندارد شما تصویر من را قصب کنید، چون خیلی فلسفی راجع به این مساله فکر میکرد.
این موضوع عکس خیلی مساله عمیقی بوده و مقداری باورش برای افراد سخت بوده است. شما مشاهده میکنید که عکاسی سنت خودش را از نقاشی گرفت، و این یکی از دلایلی است که پرترهها سیل بیشماری در اسناد عکس بودند.
اولین تجربه عکاسی من
من عکاسی را در دوره جنگ آغاز کردم و هیچ تجربهای هم راجع به دوربین عکاسی نداشتم. تازه اوایل بود که جنگ داشت شروع میشد و من تازه وارد دانشکده هنرهای زیبا میشدم، برای کمک به دوستانم، خانواده و دیگران (که البته اون موقع زیاد سنی هم نداشتم) رفتم. در اون 45 روزه دفاع تنها چیزی که به ذهن میرسد این است که اسلحه به دست بگیرد و من آمادگی و ذهنیت آن را نداشتم. دوستی به من یک دوربین عکاسی داد و از من خواست که از این آدما که تکه تکه و شهید میشوند برای خانوادهایشان از آنها عکس بگیرم. بعد با ترس و لرز چون تجربه هم نداشتم، شروع به عکاسی کردم و همان چیزهایی که پدر و مادرم در دوران کودکی موقع عکس گرفتن به من میگفتند که 1 2 3 تکان نخور را پیاده میکردم. جالب است که حالا میبینم اینها هیچ عکسی در اون دوران نداشتند و چون من بهشان میگفتم لبخند بزن و همه خسته و اندوهناک و زخمی بودند، به آنها میگفتم لبخند بزن و قسمشان میدادم، آنها احترام میگذاشتند و میایستادند که عکس بگیرند. چون من فکر میکردم عکاسی همان چیزهایی است که ما در دوران کودکی یاد گرفتیم.
یادم است که در سنت قاجار و پهلوی نه تنها در داکومنتهای اجتماعی، بلکه اصلا سنت درونی و خانوادگی شده بود و خانوادهها برای حفظ سنت درونی و خانوادگیشان، پیوستگی و ریشههایشان عکس میگرفتند که در واقع سند و بهانه بودند.
تجربه تنها شدن انسان
بعد از جنگ ایران حدود دو سال و نیم درجنگ بوسنی و بیروت شدم. نه به عنوان مامور، بلکه چون میخواستم تجربه کنم. بیش از اینکه عکاسی را تجربه کنم، تنها شدن انسان را تجربه کردم. و این خیلی برایم غنیمت بود. مردم در بوسنی همه چیزشان را از دست داده بودند. بعد از اینکه مرزهایشان فرو ریخت و بیگانگان وارد کشورشان شده بودند و همه چیزشان را از دست داده بودند، پرچم و عکسهای خانوادگیشان جزو دو چیزی بود که من در دست آنها دیدم. چرا عکس؟ چون داشتند تاریخ و جغرافیایشان را گم میکردند. یه عده از آدمها آمده بودند و داشتند آنها را حذف از روی کره خاکی حذف میکردند و عکس تنها سندی بود که میتوانستند به آن دستاویز کنند و بگویند که پدر و مادرشان چه کسانی هستند؟ کجا بودند و کجا خانه و پرچم داشتند. در هر جایی که میرفتند، اگر شناسنامه نداشتند، عکس نشان میدادند.
من کمی به آنها اشاره میکنم که بگویم این موضوع عکس، پرتره و خانواده ایرانی که دنبالش هستم، تا زمانی که انسان ایرانی وجود دارد تداوم خواهد داشت. یعنی همانقدر که میرندگی هست، این زایندگی هم باید مستند شود. من در ادامه کار خودم به همه وصیت میکنم که این کار را برای ثبت و شناساندن خانواده ایرانی ادامه بدهید.
من گروه خانواده ایرانی را از مبدا انقلاب اسلامی مبنای تحولات قرار دادم. خوشبختانه در سفرهایی که کردم، این پیادهروی بر روی کره خاکی به من کمک کرد که تنهایی انسان را ببینم و لمس کنم. بیشتر یک عکاس متهد هستم که در حوزه بعد از جنگ فعالیت میکند. چون تازه بعد از جنگ است که این ملت میتواند مورد تحلیل قرار بگیرد و ادامه پیدا کند. انسانها در دوران جنگ که زخمی میشوند و تیر میخوردند و یا کشته میشوند، ولی بعد از جنگ است که سرزمینش منهدم شده، هویتش از بین رفته، تاریخ و سکه رایجش از رونق افتاده، کار و نان نیست؛ متوجه میشود که آخرین بازمانده خانوادهاش است و تاریخ و آیندهای که نمیداند چطور ادامهاش بدهد. این کاری است که من طی این سالها در حال انجام آن هستم.
در واقع پیگیری تغییرات خانواده ایرانی است و آنها را در محدوده ظاهر آدمها دنبال میکنم. من دسترسی به خانه، مال و اموال شما ندارم، هر کدام از ما یک لباسی به تن داریم. شما مسلط هستید که لباس بحث تاریخی و مهمی است و من بخاطر اینکه یک قضاوت مشترکی راجع به همه داشته باشم، آنها را در یک زمینه سفید قرار میدهم و این به من کمک میکند. من در آن لحظه با آنها تنها میشوم و خودشان این جدا شدن را در بکراند سفید تجربه میکنند. از طرفی عواملی که موجب ایجاد مزاحمت است، در تحلیل حذف میشود. چون آدمها خودشان را در بک گراندهایشان و پشت داراییهایشان پنهان میکنند. اینها ماشینها، خانه، ثروت، دانشجویان و کتابخانه من هستند.
من سعی میکنم در این پروژه تنها باشم، او هم تنها شود. درست مثل یک بیابان که هیچ کدام ما دفاعی نداریم و خودمان در واقع تنها کسی هستیم که میتوانیم به این قضاوت کمک کنیم. برای اینکه این عکسها را در قاب تصویر قرار بدهم، مجبورم یک مناسباتی را رعایت کنم. آنها را در فریم قرار بدهم، آرام بشوند و به من نگاه کنند. آنها با هم مکالمه دارند، گاهی فعلی انجام میدهند.
شما یادتان است که یک زمانی در تهران از هر ده آدمی که رد میشدند، حداقل ششتای آنها یقه بسته بودند و محاسنی داشتند، آستینها بالا بود و فروشگاهها رنگهای محدودی داشتند، مثل سورمهای، خاکستری، مشکی و رنگ کنار رفت. در مورد خانومها نیز این اتفاق افتاد، یعنی جامعهای که به طرف یونیفرم رفت و این از لباس شروع میشود. زمانی بود که یونیفرم وارد لباس چینیها شد، ولی آنها با یونیفرم کشورشان را ساختند. داس و چکش دستشان داد، اما ساختمان ساختند. یعنی این چیزی که شما امروزه در چین میبینید، فکر نکنید که مطلق به هوشمندی سرمایهداریست، بلکه هوشمندی و قدرشناسی راجع به شی و زمان است که اتفاق افتاده. آنقدر که آنها در ساختارگرایی و خیلی چیزها سهیم بودند، سرمایهدارها نبودند. جامعهای که سعی میکند یونیفرم به تن کند و اگر شما این یونیفرم را به تن نکردید، از گروه جامعه حذف میشوید.
تیپ
پس من پروژهام چیزی بر خلاف این است. چیزی که اهمیت دارد این است که او یک انسان ایرانی است و یا از یک پدر و مادر ایرانی متولد شده. بر اساس جنسیت، لوکال زندگی، سن، پروفشن و یا حرفه تقسیمبندی میکنم. تفریبا به حدود 24 آیتم فکر کردم که میتواند باکسهای جداگانه داشته باشد، مانند زنان ایرانی، کارگران ایرانی، کارمندان ایرانی، نظامیهای ایرانی و معلمین ایرانی و.... .
شما متوجه میشوید که معلمها مثلا شبیه همدیگر هستند و لباس پوشیدنشان هم شبیه یکدیگر است. ما مثلا اگر میخواستیم بگوییم که آدمی ساده است، میگفتیم او یک معلم هست، وقتی میخواستیم کسی را بترسانیم، میگفتیم مثل مجید پاسبان است یا اگر میخواستیم بگوییم آدم بیکلاسی است، میگفتیم بابا این یک حمومی بیشتر نیست. البته توهین نمی کنیم، اما اینها نسبتهایی است که جامعه به افراد میدهد. من یادم هست که زمانی که در خرمشهر بودیم یک سبزی فروشی بود که بهش سید جانسون میگفتند، چون شبیه یک هنرپیشه آمریکایی بود که ما وقتی بچه بودیم سریالش را نگاه میکردیم و البته سید هم بود. یعنی کسی اسم فامیلش را بلد نبود. من دارم به تیپ اشاره میکنم. این تیپ طرح شخصیت و فرم و ادبیات دارد. حضور و سهم و طبقه و تحرک و کارایی دارد. پرتره کمک میکند که من قرائت کنم و از طریق فرد به بسیاری از چیزهای جزئی جامعه میرسم. بنابراین زمینه آن را سفید میکنم تا شما او را ببینید.
وقتی شما آدمها را نگاه میکنید، یک فرم و یک لباس دارند. این خیلی مهم است، یعنی چیزهایی که من در کتابها نخواندم و تجربه کردم. یعنی کنشهای مختلف افراد در یک موقعیت است، این چگونه خواهد شد؟ چون موقعیت عکاسی هویتی است. وقتی کسی میخواهد عکس بگیرد یک موقعیت پرسنلی دارد یعنی همش نگرانی دارد که چیزی بهتر از چیزی که هست جلوه کند، چیزی بدتر از چیزی که هست جلوه نکند.
یعنی یک بازی درونی و روانی است و من بخشی از آن را میفهمم و سعی میکنم در آن سهیم بشوم. بنابراین این پروژه سهم آدمهاست. سهم خاصشان است. سهم نادانستههایشان هست، چون من اینهارا با یک شعبدهبازی میآورم و گاهی بعد از اینکه رفتند صدایشان میآید که خانوم به آقا میگوید راستی این چرا از ما عکس گرفت و میگوید که من نمی دانم.
زمانی که از آدمها عکس میگیرم، ژستشان، لباسشان و طرز نگاهشان مهم هست. به این آدمها هم دیکته نمیکنم که چه کار کنید و واقعا برای من که سالهاست دارم این پرترهها را میگیرم هرکدامش آزمون جدیدی است. این را نیز اضافه میکنم که این پروژه در شرایطی انجام میشود که آدمها نه تنها عکسشان، بلکه وجودشان، لاشه، جسدشان در حال حذف شدن است. مسالهای که در ایران اتفاق افتاده برای من خیلی کار جذابهایست. من آنقدر که آن را وارد کار فرهنگی میکنم، وارد هنرنمیکنم. اگرچه استقبال از کار من بیشتر در خارج ایران و بخش هنریاش است. البته گالریها و موزهها قرائت خودشان را دارند. من سعی میکنم به آنها توضیح دهم که این باید قرائت من باشد چون متوجه شدم که دو تیپ هنرهای معاصر را مطالعه میکند، یکی گالریهای بزرگ که آن را به بیزینس میبرند و دیگری دانشگاهها و مجامع عالی فکری که بیشتر نظریهپرداز هستند، ولی پول ندارند.
نمونهاش خانومی بود که از کانادا آمده بود و من به ایشان کمک کردم (چون من متعلق به حوزه هنری هستم که اوایل انقلاب اتفاق افتاد. دوستان زیادی بودند، مثل مخملباف، شاعران و نویسندگان که من از اون نسل هستم.). ایشان به ایران آمده بود و به کشورهای شرقی و شیعهنشین سر زده بود. در خیابانها و کوچهها متوجه پرترههای بزرگی شده بود و پرسیده بود که اینها کی هستند، نماینده مجلس هستند، یا خواننده یا هنرپیشه هستند؛ چون تصاویری که در اروپا می بینید متعلق به این گروه هستند. در جوابش گفته بودند که اینها در جنگ شهید شدهاند. گفته بود یعنی چی؟ در جواب گفته بودند که اینها آنقدر زنده هستند که میتوانند باید و نبایدهای جامعه را بالا و پایین کنند خودشان طبقه و تقدس دارند، کوچهها و خیابانها به نام اینهاست. رخدادهای جامعه را اینها در طول سال تنظیم میکنند و افراد مقدسی هستند. این خانوم باز هم سوال کرده بودندکه چطور اینها زنده هستند و در جوابش گفته بودند که اینها طبق سند کتاب مقدس ما روزیخوار هستند.
تئوری عکس و مرگ
تئوریای در عکاسی به نام عکس و مرگ وجود دارد که مقایر این نظریه است و میگوید که ما وقتی از کسی عکسی میگیریم، فرد در آن لحظه مرده و بنابراین وقتی عکس کسی را نشان میدهند، این صاحب عکس مرده است، همه در عکسها متوفی هستند، مگر اینکه بگوییم این فرد زنده است. حالا این خانوم با نظریهای مقایر این روبرو شده بود که میگفتند اینها زنده هستند، روی طاقچه خانهها هستند، برای اینها آب و جارو میکنند، کسی نمیتواند تصمیم بگیرد. اینها صف اول و افتخارات تاریخ هستند.
ایشان این موضوع را پیگیری میکند و میبیند در سینما هم همین اتفاق افتاده، مثل آوینی و بعد در نقاشی هم بخشی به این اختصاص دارد. و یک پرپوزالی را تهیه میکند و الان این را در دانشگاه اوتاوا طی عنوان شهید در هنر درس میدهد. بعد میبیند که این قصه شامل ایران نیست، در عراق، افغانستان و سوریه و لبنان و به طور کلی در کشورهای شیعهنشین نیز هست.
من طی عنوان این دور (in door)چیزی را که در ایران اتفاق افتاده،کار میکنم. یعنی جامعهای که با ظاهر خودش در نزاع است. این حساسیتهایی هست که جامعه پنهان و آشکار به خودش سیگنال میدهد و بعد نسلی متولد میشود که به صورت پنهان و آشکار متوجه میشود و اینها را دور میزند و در جامعه شناساییشان کرده است. این تغییرات برای من در ایران خیلی جذاب هستند.
مهاجرت
تغییر دیگر که در ایران اتفاق افتاد مهاجرت بود. یعنی مهاجرتی که در جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد از نسل و نوع مهاجرتی نبود که در ایران اتفاق افتاد. تاثیراتی که غرب روی ایران دارد جالب است و این اوت دور من (out door) میشود. آنها برای من خیلی جالبتر است، چون تغییرات در آنجا از ناحیه آزادیهایی اتفاق میافتد و در اینجا در داخل ایران از ناحیه یک محدودیتهایی اتفاق میافتد. من از موضع مطالعات فرهنگی بهشان نگاه و سعی میکنم که در این پروژه، این تغییرات را عکاسی کنم.
این پروژه را شامل ایونتهای جامعه ایرانی هم میکنم. یعنی خانواده ایرانی با این زیر مجموعههایی که گفتم. آنها را در موقعیتهای مختلف نشان میدهم؛ در موقعیت جنگ، حرف، صلح، شرایط سنی، گروههای جمعی و فردی به شکل فرد و جمع و اقوام ایرانی در این پروژه وجود دارد. زنان ایرانی سهم بزرگی دارند و تمام آن چیزی که بر اساس سن و صنف جامعه را تقسیم میکنیم در این وجود دارد.
البته من در آینده تصمیم دارم که خانواده ایرانی را به سوی داستانهای ایرانی ببرم که میتوانند دورههای پیشتر را هم شامل بشود. داستانهایی که جامعه ایرانی را متحول کرده است و چه خوب و چه بد در این جامعه موضوع ایجاد کرده است. این پرونده خیلی باز است و هیچ تعصبی ندارم چرا که من یک ثبت و ضبط کننده (ریکوردر) بیشتر نیستم و هیچ قضاوتی راجع به این مساله ندارم و مثلا در نمایشگاهی که دارم این را نشان میدهم و میگویند تو مخالف و یا موافق هستی، من میگویم همین که دارم هر دو سمت این ماجرا را نمایش میدهم، سهم خودم را در این دارم و آن در واقع این است؛ سهم من عکاس بودن من است. هیچ قضاوتی ندارم که چه آدمی خوب و یا بد است. شاید در درون خودم به عنوان یک فرد یک قضاوتی داشته باشم، ولی در یک کار تاریخی که دارم انجام میدهم (البته این به این معنی نیست که من هیچ زاویه و هیچ ذهنیتی راجع به این ماجرا ندارم، به هرحال زاویه در وجود همه آدمهاست. شما الان بخواهید غذا هم بخورید بر حسب موقعیتتان، سلیقتان و درآمدتان هست.)، سعی میکنم شرایط عمومیتری را برای آن داشته باشم. من نیازی به نمایش ندارم. همینقدر که این عکسها را میگیرم برای من کافیست.
مثلا این جزو چیزهایی بود که از خاطرات جنگ با من بود. چون من خواستگاه عکاسیام جنگ بوده و ما که چشم باز کردیم واقعیت خودش را به شکل یک چیز حجیم و بزرگ نشان داد و من سوژهای در جلوی چشمم در حال واقعیت دیدم و این بود که یک انسان جلوی چشم من تکه تکه و متلاشی شد و من فهمیدم که این موضوع من است. و البته بگویم که من مدافع جنگ نیستم و سهم تمام عکاسان جنگ چیزی جز صلح نیست.
در این سفری که به جنوب رفتم یک عرب سوئدی را دیدم که راجع به 45 روزه مقاومت خرمشهر یک فیلم مستند طولانی تهیه میکرد. این فرد یک فیلمبردار و یک عکاس که در تانک و در مقابل ما بوده را بعد از چند سال پیدا کرده و او را به بغداد آورد و با من مقابله کرد. او از آن طرف و من به عنوان یک عکاس ایرانی، اتفاقا فیلم خیلی جالب بود و ما نمیدانستیم که چه کنیم، روبوسی و یا نزاع کنیم. من به این نتیجه رسیدم که آن چیزی را که در حافظه ملت ما هست، هیچ سیاستمدار و هیچ دینداری نمیتواند دور بزند. این را باید پذیرفت که آنها تا ابد یک عذرخواهی بزرگ به ملت ایران مدیون است و هیچ چیزی نمیتواند این حافظه را پاک کند. ما در این کوچهها و بین مردم بودیم و تمام وجودمان حافظه و سند آن روزهاست.
این جنگ خیلی بزرگ و با جزییات بود. فکر میکنم هر کسی که شرکت داشت سهمی از این جزییات را برای خودش دارد. (با اشاره به عکس) این مثلا برای خودش خانوادهایست، از یک طبقه اجتماعیست که یک جور فکر میکند. مثلا من با دیدن بچه، یاد کودکی خودم میافتم. البته ما نسبت به این خانواده که در عکس مشاهده میکنید مرفهتر بودیم و مثلا میپرسیدم که شما پدرتان چکاره است. این بچه، مادر، سکوتشان و تسلیمشان نشان میدهد که چه کسی هستند و من سعی میکنم که عکسها را در سکوت بگیرم و این سکوت خیلی به من کمک میکنم. اینها جوانهای اون دوره هستند و من سعی کردم که سی سال قبل را با لباسها و اسلحهها برگردانم. چهرهها اکثرا چهرهی پریمیتیو روستاییست، یعنی متمولین و طبقات مرفه و با سواد حضور نداشتند و این بچههای روستایی بودند که جان گذاشتند و جلو رفتند و من خیلی روی تیپشناسی روزهای جنگ دقت کردم و شاید از طبقات دیگر هم وارد جنگ شده باشند، ولی چهرههایشان تحت شرایط آن روزها و موقعیت عوض شد.
من به چیزی که خیلی دقت کردم، این بود که چیزی که ایران را نجات داد اقوام ایرانی بود. حالا جدای از قرائتهایی که انجام میدهند، غیرت و غرور لرها و کردها و بسیاری از اقوام ایرانی باعث شد که سپر بلا بشود و به نظر من ایران را همیشه اقوام ایرانی و نه سیاستمداران حفظ کردند.
آیینهای ایرانی را آوردم. تظاهری که مردم در این آیینها دارند، برای من خلی جذاب است. من بیش از هر چیز در این عکسها تظاهر را میبینم و فکر میکنم که قدرت تظاهر در این عکسها بخشی از باطن آدمهاست و فکر میکنم ظاهر آدمها بخش عمدهای از باطن آنهاست و من سعی میکنم این را کنترل نمایم و تخریبش نکنم.
مثلا زنانی که توی این روستا ساعت پنج صبح بلند میشوند و در ارتفاع بالای کوه (2000 متر) میروند. از 120 خانوار، 5 خانوار در برابر سرمای سخت مقاومت کرده و آنجا زندگی میکنند و جوانیشان را آنجا گذراندن و حاضر نیستند که آن را ترک کنند و قیافههایشان را نگاه کنید که چطور قیافههای زنانشان مردانه شده است. هیچ ظرافتی در آنها نیست. اینها کشاورزی و دامداری میکنند، از کوه بالا میروند، بچهداری میکنند، گل میمالنند، از صبح تا شب درگیر هستند، این بخشی از چهره زن ایرانی در این بخشهاست. خیلی مهربان و خیلی ساده و خیلی متواضع، من خیلی خوشحالم که این عکسها و دوربین به من کمک میکند که با مردم آشنا بشوم و با آنها ارتباط برقرار کنم.
(عکس بعدی) این عکس مثلا مربوط به طبقه دیگری از اجتماع است. در واقع من خیلی با انعطاف به این گروهها نگاه میکنم و تحت تاثیر گروههاع شعارها، سمتها و دستهبندیها قرار نمیگیرم. به این آدم به عنوان کسی که همسر، فرزند، خانواده و مادری دارد؛ نگاه میکنم و همه جوره گروهها را باز میگذارم. برای من همه آدمها محترم هستند، یعنی اتفاقا این قابلیتها کمک میکند که من بخشهایی از جامعه را نشان دهم که جامعه ازش غافل هست و یا مباح میشمارد.
اگر میان رشتهها به کمک مدیریت جامعه میآمد، بسیاری از کدورتها، کج فهمیها و سخنچینیها رفع میشد. غرب خودش را با رسانه سامان میدهد، رفع توهم میکند و به عبارتی رفع تفاهم میکند. این قصهها خیلی دیر در جامعه ایرانی شکل گرفت و این قرائت یک سویه به نظرم متعلق به کمکاریهای ماست. من طرفدار ترکیب جامعه ایرانی هستم. این برایم جذاب هست تا طرفدار انفرادی بودن آن.
من همین دیروز از خرمشهر، شهر تولدم برگشتم. فرد عراقی به من گفت که برو خدا را شکر کن که مرزهایت امن است و چون در فیلم همه صحبتهای ما واقعی بود، من میگفتم تو برنامهات برای آینده چیه، میگفت نمی دانم. ما هر روز 50 نفرمان به هوا میرود. من هم گفتم که این مرزها یک امر سمبلیک هست و شما وقتی احساس امنیت میکنید که به فکر و عقیدتان تجاوز نشود و وقتی دیدید که آدمها به شما کمک میکنند، چقدر خوشحال میشوید. این همان است، امنیت ملی شادی یک ملت هست.»
دکتر افسانه کامران
بررسی دو دهه موضوع عکس در ایران (50 و 80)
دکتر کامران سخنان خود را اینگونه آغاز کردند: «موضوعی که من امروز میخواهم راجع به آن صحبت کنم، یک بخشهایی از رساله دکتری من تحت عنوان نشانهشناسی عکسهای خانوادگی در ایران است. من امروز به مناسبت اقتضای رشتههایی که در این جلسه حضور دارند و میدانم که از رشتههای مختلفی هستند، ترجیح دادم که راجع به مفهوم عکس خانوادگی در ایران، سیر عکس خانوادگی در ایران و مقولاتی که مرتبط با این موضوع هستند صحبت کنم.
وقتی ما تاریخ عکس خانوادگی رو بررسی میکنیم، ناخوداگاه به تاریخ عکاسی برمیگردیم و میدانیم که تاریخ عکاسی در ایران خیلی پیشتاز و نوآورانه است و تقریبا سه سال بعد از تاریخ اختراع دوربین عکاسی در فرانسه توسط نیپس ما شاهد عکس و عکاسی در ایران هستیم. اما ما آن همزمانی که در تاریخ اختراع دوربین داریم را با عکس خانوادگی نداریم. تقریبا 60 سال عکاسی در انحصار دربار و چهار دیواری کاخها بوده است. عمومی شدن عکس خانوادگی در ایران پرسهای طولانیست که با عمومی شدن آن در جهان متفاوت هست. اگر این موضوع را به صورت پیشفرض مطالعهمان قرار بدهیم به همین نسبت شاهد تاخیر در مطالعه تاریخ عکسهای خانوادگی هستیم. در واقع بیشتر این مطالعات در دنیا بینارشتهای است و خواندن عکسها در ایران امری شخصی و تعویلی است و متاسفانه در رشتههایی مانند پژوهش هنر یا مطالعات فرهنگی کمتر به این پرداخته شده. در صورتی که پتانسیل این عکسها بالا هستند. به این دلیل که ما خاطرات عمومی، حافظه جمعی، رمزگان ادراکی درباره خانواده و فرآیندهای بازنمایی خانواده ایرانی را از طریق مطالعه این عکسها دریابیم.
مساله اصلی تخقیق من این بود که خانواده ایرانی در این عکسها چطور بازنمایی میشود و این عکسها چه کارکرد و نقشی را در خانواده دارند.
در مطالعه عکس خانوادگی باید چهار مقوله را در نظر بگیریم: 1- تعریف خانواده 2- تفاوت عکس خانوادگی با سایر عکسها 3- فنآوری و تاثیرش در ابزار بازنمایی کننده 4- تاثیرات بافت، یعنی شرایط فرهنگی و اجتماعی که عکس خانوادگی در آن متبلور میشود.
پیشینه مطالعاتی
شخصیتهایی که میبینید مثل رولان بارت، بوردیو، انت کون، ماریان هرش و ریچارد چالفن کسانی هستند که در خارج از ایران در حوزه عکس خانوادگی کار کردند. خوشبختانه کتاب رولن بارت که کتاب معروفیست به اسم اتاق روشن، چندین بار در ایران ترجمه شده است. خیلی جالب است که در مطالعات نشانهشناختی از او یاد میشود و این اشتباه است. رویکرد بارت در اتاق روشن پدیدار شناختی است. در این کتاب بارت پسربچهای است که سوگوار مرگ مادرش است و سعی میکند عکسهای خانوادگیشان را بررسی کند و در واقع تصویر مادرش را به یاد بیاورد. خیلی جالب است که این تصویر نه متعلق به زمانی هست که بارت در کنار مادرش بوده، بلکه مربوط به زمان 5 سالگی مادر و به نام عکس باغ زمستانی است.
پیر بوردیو هم کتاب معروفی به نام عکاسی هنر میان مایه داردکه خوشبختانه ترجمه شده و در این کتاب وی عکاسی را هنر میان مایه میداند نه به معنی هنر سخیف، بلکه هنری هست که بین هنر نخبهگرا و هنر معمولی قرار میگیرد و این هنر را در واقع برای طبقه متوسط در نظر میگیرد. یکی از نکاتی که وی معرفی میکند، نشان دادن و نمایش وحدت جمعی است. چون خانوادهها دوست دارند که یک تصویر آرمانی را از خودشان نمایش بدهند. برای همین عکس میگیرند.
محقق بعدی انت کن است. من توصیه میکنم که کتاب فمیلی سیکرت را که متاسفانه ترجمه نشده حتما بخونید. به این خاطر که وی از طریق عکسهای شخصی خودش میآید کارکرد حافظه را مورد مطالعه قرار میدهد و معتقد است که ما در عکس خانوادگی با کار خاطره مواجه هستیم. به این خاطر که عکسها سندهایی نیستند که در واقع زندگی ما را نشان بدهند، بلکه از قضا سندهایی هستند که اون چیزی را که در زندگی ما غایب و مخفی بوده نشان میدهند. و از عکس خانوادگی خودش شروع میکند و میپرسد که الان چه چیزی در عکسها غایب است. از طریق روشی که وی در پی میگیرد متوجه خیلی از غیابها در عکسهای خانوادگی میشویم، که میتواند غیاب نقشهای همسری یا روابط بین والدین و فرزندان باشد.
ماریان هرش و ریچارد چالفن این دو نفر با رویکرد انسان شناسانه و مردم شناسانه عکسها را بررسی کردند.
قبلا اشاره کردیم که تعریف عکس خانوادگی با خانواده متفاوت است. اینکه خانواده چیست، تعریفش بسیار مشکل است، چون در واقع در حال تغییر است و معنای آن متاثر از تغییرات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی است که در جامعه رخ میدهد و دچار تغییر میشود. اختلاف نظر در خصوص تعریف خانواده بسیار است، اما چیزی که گود در مقاله اهمیت نظری خانواده مطرح کرده، خانواده را یک نمود ویژهای از روابط انسانها در نظر میگیرد که این الگوی روابط شامل تداوم و استمرار است. در واقع چگونگی تعریف ما از خانواده میتواند به چگونگی تعریف ما از خانواده در عکس و تصویر مرتبط باشد. برای مثال متولدین دهه 5۰ شاید تصویری را از یک خانواده خوشحال که در حال دویدن بودند، پدر مادر و فرزندان را روی شیشه شربت تقویتی سان استول به یاد بیاوردند. تصویر یک تصویر از خانواده مرکزی و هسته ای است که یک خانواده را در وجه آرمانیاش به ما نشان میدهد، اما سوالی که پیش میآید اینست که آیا خانواده چیزی که دارد نشان میدهد است؟ آیا ما انواع دیگر همباشیها و شکلها را نداریم؟ مثلا خانوادهای که یک زن و یک فرزند دارد و همسرش فوت کرده است. آیا این شکل خانواده نیست؟ پس چرا در عکسهای خانوادگی شکل دیگری از خانواده نشان داده میشود؟ این مدلها یا شکلهای دیگری از خانواده دارد حذف میشود. لازم است که وقتی میخواهیم عکس خانوادگی را تعریف کنیم به خاطر همان ماهیت سیالی که دارد باید تفاوت این عکس را با سایر عکسها بررسی کنیم. در واقع وقتی میخواهیم عکس خانوادگی را تعریف کنیم باید یک تعریفی از عکس خانگی، یادگاری، مردمی، شخصی، آنی، دیجیتال داشته باشیم.
عکس خانگی
همان عکسی است که اسلیتر ساراواس و فلوریچ میگویند. عکسی است که خانه در مرکزیت آن هست، یعنی تمام فعالیت آدم ها، اینکه سر کار، بیرون و تفریح میروند؛ ولی در نهایت همگی به خانه برمیگردند. در نهایت این خانه است که معنا پیدا میکند. آنها معتقد هستند که زیستگاه اصلی تمام این نوع عکسها فضای خانگی است.
عکس مردمی
در واقع کنشهای روزمره مردم عادی و آماتورها هست. فرض میکنیم که امروز در میدان ولیعصر تصادفی اتفاق میافتد، شما با گوشی موبایلتان یک عکسی میگیرید و این را در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارید.
عکس یادگاری
این عکس برای ما بسیار ملموس است و کارکرد خاطره در آن بسیار برجسته میشود. اصلا چیزی که باعث تجاری شدن و گسترش عکس خانوادگی شد، همین کارکرد خاطرهسازی آن بوده است. همه عکسهای خانوادگی به نوعی عکس یادگاری محسوب میشوند، اما آیا همه عکسهای یادگاری خانوادگی هستند؟ به نظر اینجور نمیآید.
عکس شخصی
فعالیت و کارکرد عکاسی به مثابه یک کارکرد و فعالیت شخصی در میان عموم مردم دلالت میکند. یعنی عکسهایی که شما به عنوان نمایه شخصیتان در فیسبوک یا سایر شبکههای اجتماعی مجازی منتشر میکنید. خوب این به این معنی نیست که فقط عکسهای شخصصی شما هستند، بلکه عکسهاییست که شما به عنوان عکس شخصی از خانوادتان، روابط دوستانتان منتشر میکنید. عکس یک سلبریتی، گل یا یک شی حتی آنها هم عکس شخصی محسوب میشوند. چون نحوه برخورد شما را با اینها به من خواننده یا ببیننده نشان میدهد.
عکس آنی
از زمانی که دوربینهای کداک اختراع شدند، ما یک چنین عکسهایی داریم. عکسی است که شما خیلی فوری و بدون اینکه گرفتار ترکیببندی باشید میگیرید. تاریخ عکاسی معاصر پر از همین نوع عکسها است.
عکس دیجیتال
در این مورد به دلیل اینکه تجربه زیستی همه ما است، خیلی راجع بهش صحبت نمیکنم.
معنای عکس خانوادگی سیال و پویاست و در طول تاریخ عکاسی دچار تغییر میشود. متاثر از تغییرات دو حوزه خرد و کلان متاثر از تعریف خانواده و تغییراتی است که در این حوزه طی صد سال اخیر صورت پذیرفته و متاثر از تغییر در سطح جامعه یعنی تغییر در سطح فناوری و بازنمایی است. یعنی هرچقدر دوربین دارد تغییر میکند، تعریف عکس خانوادگی هم تغییر میکند، هرچقدر امکانهای نمایش این نوع عکس تغییر میکند، به دنبالش عکس خانوادگی هم تغییر پیدا میکند.
کارکرد عکس خانوادگی
- هویتی
ما در واقع خیلی از عکسها را فارغ از اینکه خوب یا بد باشد، نگه میداریم برای اینکه اینها خود ما را نشان میدهد و نقش هویتی دارد. در واقع عکس شخصی تبدیل به چیزی شده که هویت ما را نشان میدهد. نه تنها عکسهای شخصی بلکه خانوادگی، عکسهایی که بیهدف در اینترنت جست و جو میکنید، حتی عکسهایی که در اینستاگرام لایک میکنید؛ همه اینها نشاندهنده هویت شما هستند. علایق، سلایق و ترجیحات شما را نشان میدهند.
در واقع میگویند که عصر فروید، تبدیل به قرن دروننگری و خودپژوهی شده و چه چیزی بهتر از عکسهای خانوادگی میتواند در این حوزه به ما کمک کند.
- وسیلهای برای تفریح و اوقات فراغت
در واقع وقتی ساز و کارهای جامعه در قرن بیستم تغییر کرد و چیزی به اسم اوقات فراغت به وجود آمد، هفته کاری کوتاه شد، با اختراع دوربین کداک و زیاد شدن سفرها یکی از تفریحات مردم این بود که عکس بگیرند و خودشان و خانوادشان را ببینند.
- وسیله ارتباط جمعی
شما در بدترین وضعیت موجود وقتی کسی بخواهد از شما عکس بگیرد، سریع لبخند میزنید، چون نگران وضعیت خودتان هستید که کسی بخواهد عکس شما را ببیند. امکان دارد به ژست پوشش و آرایشتون و همه اینها دقت کنید. در واقع هر عکسی را شما برای این میگیرید که بخواهید اون عکس را روزی به کسی نشان بدهید، البته نه در زمان حاضر بلکه در آینده میتوان چنین وضعیتی را برایش پیشبینی کرد.
- محمل مناسبی برای نمایش طبقات اجتماعی
در گذشته پرتره متعلق به طبقات خاص جامعه بود، ولی عکاسی این امکان را فراهم کرد که طبقات مختلف و عادی جامعه برای خودشان عکس پرتره داشته باشند. این طبقات متوسط خیلی علاقه داشتند که این پرترهها را در استودیو بگیرند، برای اینکه فکر میکردند به موقعیت تازه اجتماعی دست پیدا کردند.
- تبار شناسی و شجره شناسی
بر اساس روابط خویشاوندی که در عکسها نشان داده میشود شما میتوانید تبار و شجره خودتان را ترسیم کنید. این مربوط به زمانی بود که خانواده از شکل گسترده خودش داشت تبدیل به شکل امروزی خودش یعنی خانواده هستهای میشد. برای اینکه این ارتباطات و روابط فراموش و کمرنگ نشود، اینگونه عکسها نقش مهم و عمدهای را ایفا میکرد. امروزه از طریق سایتهایی مثل فمیلی 3 (family 3) امکان این هست که شما عکسهای خانوادگی خودتان را به اشتراک بگذارید و از این طریق شجره نامه خودتان را ترسیم کنید.
- نگریستن به درون
در آغاز وقتی که دوربین عکاسی اختراع شد، مردم خیلی علاقه داشتند آن را با خودشان به سفرهای دور مثل شرق دور یا جاهای ناشناخته که با قطار و دوچرخه میرفتند، ببرند و از بیرون عکاسی کنند؛ اما با اختراع دوربین کداک امکان این ایجاد شد که عکاسی از درون انکان پذیر باشد. عکاس که در گذشته پدر خانواده بود با اختراع دوربین کداک مادر خانواده هم عکاس میشود. در نتیجه بازنماییهای مختلفی از مراحل مختلف زندگی مثل زمانی که بچه به دنیا آمد، زمانی که دندان درآورد، راه رفت، همه این لحظات را عکس خانوادگی برای ما ثبت میکند.
اگر بخواهیم یک جمع بندی بکنیم عکسهای خانوادگی چهار کارکرد دارند: 1- هویتی 2- ارتباطی 3- یادمانی 4- لذت.
بسته به بافت و جایی که عکس در آن قرار میگیرد، امکان دارد یکی از کارکردهای عکس برجسته باشد. امکان دارد در یک عکسی که شما با دوستانتان گرفتید برای شما کارکرد یادگاری داشته باشد، ولی برای من که نه شما و نه دوستانتان را میشناسم کارکرد ارتباطی دارد. من به شبکه ارتباطی دوستان و نحوه پوشش آنها و سایر کارکردهای رمزگانی در عکس پی میبرم.
سیر عکس خانوادگی در ایران و جهان
در کتاب فرام اسنب شات تو مدیا (from snapshot to mediya) خیلی جالب سه مسیر را برای عکس خانوادگی ترسیم کرده است:
- از داگروتایپ تا کداک
- از کداک تا دیجیتال
- از دیجیتال تا به امروز
مسیر سوم دیجیتال را شما میبینید که خیلی به زندگی روزمره ما نزدیک است. شما میبینیدکه چگونه نرمافزارهایی که اختراع میشوند، ظهور اینترنت، گوشیهای همراهی که دوربین دارند همه اینها میتواند معنای عکس خانودگی را تحت تاثیر قرار دهد.
سیر عکس تاریخی در ایران
پژوهشهایی که در ایران انجام شده کمتر به این مقوله پرداختند، چرا چون که کار سختی است و دوما اینکه جمعآوری عکسهای خانوادگی کار آسانی نیست. سه مسیر را بر اساس بافت یعنی شرایط اجتماعی و خانوادگی که طی کرده تعریف کردند:
- از دربار تا جامعه (ناصرالدین شاه تا مشروطه)
با اما و اگرهای بسیاری میتوانیم عکسی را که ناصرالدین شاه از خانوادهاش گرفته، از نخستین عکسهای خانوادگی در ایران بدانیم. به این دلیل که تعریفی که ما امروزه از خانواده ارائه میدهیم با تعریف دوره قاجار متفاوت است. ما عکسهایی را از آلبومخانه ناصرالدین شاه میبینیم که وی را با خانواده زنان و بچههایش نشان میدهد. ناصرالدین شاه اولین مبدع سبکهای مختلف در عکسها بوده و با تردید فراوان میتوان وی را نخستین عکاس عکسهای خانودگی ایرانی بدانیم.
عکاسان خارجی جزو نخستین عکاسانی بودند که از خانوادههای ایرانی عکس گرفتند، که به دلیل شرایط و اقتضائات بافت جامعه ایرانی بود. از دوره قاجار تا دوره پهلوی دوم میبینیم که زنان خیلی کمتر در عکسها دیده میشوند و اگر هم باشند مربوط به طبقه اشراف یا زردشتی و ارامنه و کلا طبقات افراد خاص جامعه میباشند. عکاسانی مانند ارنست هولستر، سوروگین و میرزا یوف خیلی از عکاسان ارامنه پیشتاز عکس خانوادگی در ایران هستند. از عکاسان ایرانی ما شخصی به نام آقا رضا را داریم که 27 سال در عکاسخانه همایونی فعالیت کرد، اما جالب است که ما از خانواده خودش عکسی نداریم. آقای ستاری عقیده دارند که شاید عکسی وجود داشته، ولی در آرشیو و نزد وراث اون وجود ندارد؛ اما بعید به نظر میرسد. چرا که قوانینی که ناصرالدین شاه برای عکسبرداری از خانواده خودش وضع کرده بود آقا رضا را برحضر میداشت که حتی از خانواده خودش عکسی بگیرد. یعنی میبینیم که چطور شرایط اجتماعی بر امکانات فنی چیره میشود.
خانواده سمیع السلطنه را هم میتوانیم جزو نخستین افرادی بدانیم که اولین عکسهای خانواده ایرانی را گرفتند.
- از جامعه تا خانه (مشروطه تا پهلوی دوم)
یک اتفاق خیلی مهم تاثیر مشروطه بر عکسهای خانوادگی است. عکسهایی از قهرمانان مشروطه که به صورت کارت پستال فرستاده میشد، سبب گردید که عکس در بین مردم عمومی شود.
البته در این دوره گذر عکس از جامعه تا خانه را باید بیشتر مدیون دوره پهلوی بدانیم که در سال 1304 عکس سجل را اجباری کرد. این زمانی بود که برای اولین بار پدربزرگها و مادربزرگهای ما عکسدار شدند یعنی تا قبل از ان ما تصویری از آنها نداریم.
کشف حجاب یکی از عواملی بود که سبب شد ما برای اولین بار عکس را در بین طبقات معمولی جامعه ببینیم. البته تبلیغات یعنی مصرف اجتماعی عکس روی گسترش اون بیتاثیر نبود. مثل گسترس عکاسخانهها در سطح شهر، اختراع دوربین کداک، اختراع عکس رنگی بیتاثیر نبود. عکس و عکاسی در سریالهایی مثل طلا، حامی و کامی همه اینها عکاسی را برای طبقه متوسط در مسیر دوم امکانپذیر ساخت.
- از خانه تا جامعه (پهلوی دوم تا امروز)
این مسیری است که در زمان حاضر داریم تقریبا آن را تجربه میکنیم. با وقوع انقلاب تغییری در الگوهای پوشش، ساختار ارزشی و اجتماعی به وجودآمد. نیمه دوم دهه 70 بسیار اهمیت دارد برای اینکه زمانیست که عکاسی دیجیتال توسط طبقه متوسط به کار گرفته میشود. بستر سازی عکاسی دیجیتال در این دهه اتفاق افتاده است. در نتیجه برای باز تعریف عکس خانوادگی تمام عوامل را باید در نظر بگیریم.
عکسهای خانوادگی در دهه 50 و 80
منابعی که من استفاده کردم عموما عکسهای خانوادگی بود. چند خانواده را در دهه ۵۰ به صورت موردی برای مطالعه در نظر گرفتم. واقعیت این است که مطالعه عکسهای دهه 50 بسیار راحتتر از دهه 80 بود. چون دهه 80 یک شلختگی در همه خانوادهها وجود دارد یک سری عکسها به صورت آنالوگ بود، یک سری در فلش مموری بود، یک سری باید از شبکههای مجازی جمعآوری میشد و یک سری از عکسها را از وبلاگها جمعآوری کردم.
شش موضوع برجسته در تمامی عکسها وجود دارد و آنها باز خودشون به صورت زیر مجموعههایی تقسیم میشوند:
۱-جشنهای مربوط به (تولد، ازدواج، ختنه سوران،...)
۲-روابط میان اعضای خانواده و بازنمایی نقشها ( پدری، همسری، فرزندی، رابطه با خویشان، میهمانیها و...) که بیانگر مفاهیمی چون عشق و صمیمیت، خانواده گرم، داشتن والدینی خوب و...است.
۳-پرتره (بیانگر زیبایی، جوانی و...)
۴-آیینهای مذهبی و فرهنگی (نوروز، سیزده بدر، اعیاد مذهبی،...)
۵-سفر و گردشگری (پیک نیک، سفرهای خارجی و داخلی)
۶-کودکان ( به تنهایی یا در ارتباط با والدین و...دوستان و موضوعاتی چون جشنها و...)
عکس عروسی
یکی از برجستهترین عکسها عکسهای عروسی است در واقع سوگولی عکسهای خانوادگی محسوب میشود. چرا که یک خانواده وقتی بخواهد شروع بشود، آغازش با عکسهای عروسی است. همانطور که پیر بوردیو میگوید کاربرد جشن عروسی در آن پنهان است. اختراع فیلم رنگی باعث شد ویژگیهای جشن عروسی بهتر نمایان بشود.
در دهه 50 به واسطه دوربین کداک عکس عروسی به صورت یک رویداد ثبت میشد. یعنی تمامی مراحل مختلف عروسی مانند رقصیدن، شام خوردن و خانوادهها و غیره فریم به فریم ثبت میشد. عکسهای دهه 50 بی شباهت به ادبیات عامه پسند نیست. ما میتوانیم ساعتها راجع به نحوه پوشش، آرایش و غیره صحبت بکنیم.
بازنمایی عکسهای دهه 50 به ویژه عکسهای عروسی بیشتر روایتی است، در صورتی که در دهه 80 بیشتر به صورت مفهومی بازنمایی میشوند. در دهه 80 ما حذف مکان را از عکس داریم چرا که در آتلیه گرفته میشود. در صورتی که عکسهای دهه 50 مکان خانه است و در باشگاه و غیره نیست.
تصویر عروس عموما از لحاظ تعداد و اهمیتی که در کادر دارد، برجسته میشود. نما در عکسهای دهه 50 عموما همتراز است در صورتی که در دهه 80 ما برعکس آن را میبینیم. در عکسهای دهه 50 عموما ژست خاصی را نمیبینیم ولی در دهه 80 به دلیل ارتباطات اینترنتی سریالهای ماهوارهای و غیره ما انواع ژستهای سوپر استارها را در عکسهای عروسی شاهد هستیم. جنبه روایتگری در عکسهای دهه 80 فراموش میشود چرا که فیلمبردار و عکاس دارد این کار را انجام میدهد. تمام صحنهها را به صورت جعلی و کلیشهای نشان میدهد و عکس تبدیل به چیزی برای بازنمایی هویت میشود. کارکرد یادآوری عکسها در دهه50 به هویتی تغییر پیدا میکند.
عکس کودکان
از قدیمیترین موضوعاتی است که از زمان قاجار تا کنون وجود داشته است. از ناصرالدین شاه با دخترانش و همچنین سایر بچههایش عکسهای زیادی داریم. عکسهایی که در آنها پدر با دخترانش هست زیاد داریم و نکتهای که وجود دارد این است که در این عکسها تصویری از مادر وجود ندارد. (بحث غیاب)
مفهوم کودک عزیز
تغییر مفهوم خانواده از گسترده به هستهای در ایران مفهوم کودک عزیز را به وجود آورده است. در عکسهای دهه 50 کودکان عموما در عکسها به صورت منفعل هستند و ژست خاصی را نمیبینیم و صرفا به دوربین زل زده است. در حالی که در دهه 80 به واسطه عکسهای فراوانی که از کودک گرفته میشود یعنی از زمانی که چشم باز کرده، در نتیجه ژستهای فعالی دارند. یعنی دوربین را به طور کامل میفهمند. من فکر میکنم بچههای چند ماهه هم کاملا میدانند جلوی دوربین چه ژستهایی بگیردند و چه اداهایی در بیاورند. جالب است که ژستهایی که کودکان میگیرند از بزرگسالان تقلید میکنند.
در دهه 50 نمایه دور و متوسط را از کودکان داریم در صورتی که در دهه 80 نمایه بسته و کلوزآپ را داریم. در دهه 80 کودکان در عکس فقط کودک نیستند، بلکه آنها موضوعی برای کشف، درک و لذت از سوی والدین هستند. کارکرد عکس کودکان در دهه 50 یادمانی است در صورتی که در دهه 80 به هویتی تغییر پیدا میکند.
جمع بندی
در دهه 50 مردم بیشتر عکس میگرفتند برای اینکه یادگاری داشته باشند و خاطراتشان را حفظ کنند، در صورتی که در دهه 80 کارکرد یادمانی در حال کمرنگ شدن هست. در دهه 50 خانه کانون و معنای بازنمایی آن هست در صورتی که در دهه 80 بخشی از کنشهای خانوادگی در خارج از خانه هست. مثلا ما میبینیم که در دهه 50 که از بچهها در خانه عکس میگیرند، در در دهه 80 در استدیو، آتلیه و مدرسه برای بچهها جشن و از بچهها عکس میگیرند. با وجود اینکه اپلیکیشنها و نرم افزارها برای مدیریت شخص و خانوادهاش گسترش پیدا کرده، ولی باز هم خانوادهها نسبت به بازنمایی خانوادشان بسیار سختگیر هستند.
در واقع ما میبینیم که کنشها در عکسهای دهه 50 بیشتر در بین افراد است، یعنی ما عکسهای همسایهها و فامیلهای دور را در عکسها میبینیم، در صورتی که در دهه 80 عموما عکسها به سمت شخصی شدن میرود و تعاملی هست. زاویه دید در دهه 50 از بالا به پایین است. در دهه ۸۰ به واسطه حذف یا کم رنگ شدن مقتضیاتی که در صحنه وجود دارد، تشخیص زمان خیلی سختتر میشود. ترکیببندیها در دهه 50 متقارن است و در دهه 80 نامتقارن است.
عکسهای دهه 50 متاثر از تصاویر تبلیغاتی مطبوعاتی و سینمایی است، عکسهای دهه 80 از تصاویر اینترنتی و الگوهای پذیرفته شده جهانی و سریالهای ماهواره ای تاثیر میگیرد (تغییر در کدگذاری، تنوع دامنه ژستها و...)؛ یعنی شما وقتی عکسهای استودیویی را میبینید متوجه میشوید که خیلی نزدیک به عکسهای تبلیغاتی است. ما در دهه 80 تنوع وسیعی از ژستها را داریم، یعنی ژست اسطورهای سینمایی سورئال و میبینیم که آدمها وقتی میخواهند پرتره یا عکس عروسی بگیرند، شما میتوانید سبکهای مختلف را تشخیص دهید.
مدالیته یا میزان ارجاع واقعیت در عکس دهه 50 به واسطه کم بودن نرمافزارها و روتوشها کم است، در صورتی که در دهه 80 شما نمیتوانید عکسی را پیدا کنید که در کنتراست و پس زمینه آن تغییری ایجاد نشود. همه گوشیهای هوشمند به این نرم افزارها متصل هستند، یک اتفاق جالبی که میافتد این است که کد گذاری عکسهای دهه 50 طبیعتگرایانه بوده، در حالی که در دهه 80 باعث شده است که یک کدگذاری حسی را به واسطه تغییراتی که انجام میشود در عکسها ببینیم. در صورتی که این کد گذاری در عکسهای تبلیغاتی دیده میشود برای اینکه بیننده ترغیب شود که آن کالا را بخرد و تحت تاثیر قرار بگیرد.
نتیجهای که میتوانیم بگیریم این است که عکس خانوادگی در دهه 50 هنوز ابزار مناسبی برای بازنمایی خانواده و ثبت آن بود. در صورتی که در دهه 80 محفلی برای فرد یا فردیت آرمانی است. ما کودک آرمانی، زوج آرمانی، عروس آرمانی و خانواده آرمانی و خیلی از این آرمانیها را در عکسهای دهه 80 میبینیم. برای خوانش عکسهای دهه 50 شما کافیست که روابط بین فامیل خودتان را بدانید و مثلا از مادر و مادربزرگتان بپرسید و خیلی راحت میتوانید روابط بین اشخاص را درک کنید. در صورتی که در عکسهای دهه 80 شما علاوه بر اینها به رمزگانی خارج از زندگی خانوادگی و آنچه که در بیرون و در جامعه اتفاق میافتد هم نیاز دارید.
ذات عکس خانوادگی با نمایش همبسته است. خیلیها عکس را با نقاشی همبسته میگیرند در صورتی که عکس خانوادگی در واقع با نمایش بسیار مطابقت دارد. در دهه 80 این نمایش جنبه فردی و شخصی دارد و در دهه 50 جنبه گروهی دارد. در واقع آرمان طبقه متوسط در کنار خانواده بودن است. نکته جالب توجه اینجاست که چرا کنکاش در هویت فردی و زندگی شخصی در دهه 80 زیر عنوان عکس خانوادگی پناه میگیرد؟ زمانی که جشن تولد یا عروسی است آدمها از خودشان خیلی عکس میگیرند. چه اتفاقی دارد میافتد؟ یعنی عکس خانوادگی یک محفل برای کنشهای فردی است و هنوز خانواده و زندگی خانوادگی از مشروعیت بالایی برای بازنمایی برخوردار هستند. زندگی خانوادگی در طول این سالها از طریق نهادها و گفتمانهای رسمی نهادینه میشود و بسیار روی این مساله تبلیغ میشود. نکته شاید عدم مشروعیت هویت فردی در جامعه ایرانی باشد، اگر هم عکسی فردی گرفته میشد، زیر عنوان عکس خانوادگی پناه بگیرد.
کارکرد غایی همه عکسهای شخصی ارتباطی است. در دهه 50 عکسهای خانوادگی تنها در محفل خانوادگی ارزیابی میشده است. اما امروزه میبینیم که خیلی از عکسهای خانوادگی در شبکههای مجازی به اشتراک و نمایش گذاشته میشود. در نتیجه اینجا به این میرسیم که چرا خانوادهها آنقدر وسواس دارند که نخواهند از اطلاعات پشت صحنهای چیزی نشر پیدا کند و نشان داده بشود.
این مقاله را با این سوال به پایان میبریم که از طریق بررسی دو دهه عکسهای خانوادگی در ایران آیا ما میتوانیم به بازنمایی انواع خانواده در ایران پی ببریم؟ آیا با تغییر کارکردهای عکس خانوادگی از یادگاری به هویتی و شخصی، آیا معنای خانواده در ایران تغییر پیدا کرده و یا دست خوش تغییر شده است؟ اینها سوالاتی است که پژوهشگرهای دیگر امیدورام که بتوانند پاسخ بدهند و فک میکنم که آخر این بحث را بهتر است این طور به پایان ببرم که امیدورام امروز وقتی به خانه میروید و به عکسهای خانوادگیتان نگاه میکنید بتوانید با یک نگرش جدیدی به انها نگاه کنید.»
دکتر فکوهی
دکتر فکوهی در ادامه سخنان خود را اینگونه آغاز کردند: «من چند منبع را برای مطالعه بیشتر معرفی میکنم. اول مجله حرفه هنرمند که کاملا تخصصی است و مقالاتی به صورت مرتب در خصوص عکاسی وجود دارد. همچنین مجله اطلاعات حکمت و فلسفه شمارهای منتشر کرد که ویژه عکاسی بود و در آن شماره من یک مصاحبه مفصلی راجع به مسایل تئوریک عکاسی داشتم. و همین طور کتاب بارت به نام اتاق روشن و کتاب بوردیو به نام عکاسی هنر میانه و کتاب درباره نگریستن که نشر آگه منتشر کرده است. بسیاری از کتابهایی که در این زمینه متشر شده با مقدمههای خوب و تکمیلیست که در خصوص عکسها نوشته شدهاند. آشنایی من با آقای راستانی در خصوص مجموعه عکسهای ایشان بود که قرار شد مقدمهای برایش بنویسم که تحت عنوان خانواده ای که ما بودیم روی سایت موجود است و همینطور روی عکسهای آقای ادیم و همینطور یک گروه از عکسهای دیگه که در مورد حمام بود و چندین مورد در این خصوص که برایشان مقدمه نوشتم و در سایت انسان شناسی و فرهنگ قسمتی تحت عنوان عکاسی مستند هست که این موارد در آنجا موجود است.
در خصوص حوزه عکس مستند ما از ابتدای قرن بیستم دموکراتیزاسیون حوزه نقاشی را داریم و اصلا به این معنی نیست که عکاسی همان نقاشی است و نقاشی همان عکاسی است و خیلی سریع مشخص میشود که اینها دو تا چیز متفاوت هستند. اما میشود گفت که عکاسی نوعی تلاش برای دموکراتیزاسیون نقاشی است که البته اتفاق نمیافتد. چون هر دو اینها ادامه پیدا میکند. در عین حال این تلاش یک هنر بسیار جدید به وجود میآورد. چیزی که امروز میتوان گفت تناقض بزرگ عکاسی است و چیزی که امروزه در حوزه فناوری شاهد آن هستیم، یعنی هر کسی یک دوربین موبایل داشته باشد و دوربینهای جدید این را در اختیار همگان میگذارد که هر کسی عکاسی کند. در عین حال هر کسی نمیتواند عکاس باشد و هر عکسی واقعا دارای اهمیت زیباشناسانه نمیباشد. این تناقضی است که در این حوزه شاهد آن هستیم. در حالی که در یک تکنیک نقاشی بالا افراد باید از مراحل مختلفی عبور کنند.
اگر بخواهیم در حوزه تکنیک صحبت بکینیم، حرکت انسان 24 فریم در ثانیه است که بسیار کمتر از حرکت بیولوژیک انسان است. اگر 24 فریم در سینما میبینیم در حقیقت تصور حرکت است. حرکت بسیار ریزتر و دقیقتر از این است، ولی اگر این کار را بکنیم در واقع در هر دقیه به 1400 فریم و در هر ساعت به چند ده هزار فریم میرسیم و امکانات متفاوتی که در این زمینه ایجاد میشود.
تمام توضیحاتی که دوستان دادند عکس را به یک موضوع بسیار پیچیده بر خلاف ظاهر ساده آن تبدیل میکند. به این دلیل است که میتوان روی یک عکس بسیار بسیار صحبت کرد. کاری که ما داریم انجام میدهیم کاری است که چند سال قبل با سینمای مستند کردیم و آن را وارد حوزه پژوهش علوم اجتماعی کردیم و فکر میکنیم در سالهای آینده این اتفاق در رابطه با عکس هم بیافتد. در این جلسه این پیام داده شد که چقدر عکس میتواند به عنوان ابزار پژوهشی استفاده شود و چقدر میشود روی آن تحلیل کرد و فکر میکنم آن را وارد تحلیلهایمان کردیم. اولین کاری هم که انجام شده در حوزه انسان شناسی شهری تهران بود که با وارد کردن عناصر اتنوگرافیک انجام دادیم و فکر میکنم این اولین کار آکادمیک و دانشگاهی است که از عکس و فیلم به صورت گسترده به عنوان ابزاری برای پژوهش استفاده میشود، البته به جز کارهایی که در خود حوزه عکاسی انجام میشود.»
سوالات
آقای دکتر راستانی
در خصوص زمینه سفید در عکسها، آیا آیندگان میتوانند جامعهای را که این افراد در آن بودند بازسازی کنند؟ در واقع کارکرد فرد در کالبد جامعه نادیده گرفته میشود.
پاسخ: من توی این حوزه که عکس هایم را میگیرم، محدودیتی که وجود دارد پوز افراد و لباسشان است و من از طریق این فرآیند نام و سهم شناسایی ایرانی را برمیدارم. من در مقامی نیستم که جامعه ایرانی را معرفی و بازنمایی کنم. اینها بیوگرافی جامعه ایرانی نیست. مثلا در دوره قاجار آدمهایی که عکس میگیرند خیلی منظم کنار هم قرار میگیرند ولی مثلا اگر الان من بگویم میخواهم عکس بگیرم، الان شما آن نظم را ندارید. یکی کوتاه، یکی بلند، همین ایستادن هم یک نظم ذهنی در ذهن ما ندارد و باعث آن شماها هستید که به یک نظم ذهنی نرسیدید. به هر حال ما از آن دوره خبرهایی داریم کار نبوده، فقر بوده، بیماری بوده، هزار داستان بوده؛ اما یک باره میبینید در این عکسها آدمها خیلی منظم هستند. همین نظامیان، معلمان مدارس در دوره قاجار چقدر فرم دارند. حالا چرا این نظم در ما نیست، چرا ما در کنار هم قرار نمیگیریم تا عکس بگیریم. فقط صرفا به شکل یک لحظات آنی این را هر چند گاه میگیریم. برای همین در تصاویر مجازی این را نمیبینیم. یعنی مثلا در سابق مکالمه مردم خیلی محترمانهتر بود. اما الان فضا باز شده است. مثلا فرد کیک خریده به ما نشان میدهد و خیلیها وارد این فضاها نمیشوند چون فکر میکنند مناسبات جامعه خیلی آشفته است.
حتی در اروپا آدمها وقتی بخواهند صمیمی بشوند با یک ادبیات خاصیست، وقتی بخواهند از طریق یک صنف با هم مرتبط بشوند، باز هم نهادهای بنیان وجود دارد.
در این عکسها از طریق تیپولوژی آدمها که سکوت دارند، قرائت میشود و چیزهایی که شما ردیابی میکنید یعنی تجربه اجتماعیتان هست که میتوانید این عکسها را بفهمید. همین عکسها را من در آمستردام نمایش دادم یک جور دیگر مثل آدمهای فضایی نگاه می کنند. در حالی که اینجا برای ما آدمهای معمولی هستند. پس ببینید جهان ایرانی با جهانی که وجود دارد خیلی فرق دارد. به هرحال من برحسب بضاعت خودم این کار را انجام میدهم. عکاسی، من و فضایی که عکاسی میکنم محدودیت دارد، ولی این پروژه در تضادش خودش را اعمال میکند. خانومی که در خانه خودش بدون روسری راحت است و حالا به جامعه میآید با محدودیت روبرو میشود و بعد در آنجا هم یک عادت شده، یعنی الان بگویند روسریتان را بردارید برای همه سخت است، چون عادت کردند. پس من هم محدودیتهای خودم را دارم و فقط قسمتی از چیزی که هست را عکاسی میکنم و زیبایی پروژه این هست که من زنی را با حجاب نشان بدهم و زنی را بدون حجاب و تو متوجه بشوی که یک چیزهایی را گرفته و یک چیزهایی را ول کرده، حالا این قرائت کیست؟ قرائت روز همین است. من در تعارف و معارفات جامعه عمل میکنم و چیزی از خودم نمی گویم.
سوال از خانوم دکتر کامران
ویژگی جامعه امروز ایران زنانه شدنش است. به عنوان سوژه و یا عکاس این را چطور میبینید؟
پاسخ: من در صحبت هایم در مورد سیر تاریخ عکس خانوادگی این را مطرح کردم. در مسیر دوم عکاسی که سیر دوربین کداک بود، عکسهایی که زنان میگرفتند زیاد شده و کلا عکسهای خانوادگی زیاد شدند. یعنی از آن تاریخ به بعد میتوانید فرآیند زنانه شدن عکسهای خانوادگی را مطرح کنیم. یک بحث دیگر نیز هست که بحث بستر سازی شبکههای مجازیست که عمده این شبکههای مجازی و عکسهایی که در شبکههای مختلف وایبر و واتسآپ میبینید ممکن است عکسهایی باشند که عکاسانشان زن باشند و یا سوژههایشان زنان باشند. این یک روندی است که دارد از الگوی جهانی خود تبعیت میکند.
فایل پاورپوینت خانم کامران و عکسهای آقای راستانی به پیوست است.
پیوست | اندازه |
---|---|
29926-8.pdf | 4.66 MB |
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست