سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
اسرائیل، شبکۀ آمریکایی شهرکهای یهودینشین
بیتفاوت به بادی که بر در میکوبد، با پاهایی برهنه روی زمین سرد خانهاش راه میرود. کودکانش را در آغوش میکشد و آنها را راهی مدرسه میکند. بچهها زیر آسمان نارنجیرنگ پیش میروند و در ژرفایی دلهرهآور ناپدید میشوند تا به دوستانشان ملحق شوند. جشن تولد است. متی بلومبرگ 27 ساله چای آماده میکند، ژنراتور برق خِرخِر میکند و صدای واق واق سگی از دور به گوش میرسد. ماساچوست، محل تولد متی، از اینجا خیلی دور است. تاکهای انگور روی تپهها گسترده شدهاند. در تپۀ اِش کودِش (Esh Kodesh)، طبیعت بر انسان غلبه می کند. اما کم کم ساختمانهایی با مصالح سخت از زمین سنگلاخی سربرمیآورند.
ما در یکی از صدها خانۀ از پیشساخته در کرانۀ باختری، نزدیک شهرک یهودینشین شیلو (Shilo) هستیم. یهودیان این منطقه با همسایگان فلسطینی خود در روستاهای اطراف کشمکشهای زیادی دارند. برپایی یک خانه از پیش ساخته شده بیقانونی محض است. حتی خود دولت اسرائیل هم اجتماعات بیسکنهای را که در اطراف کانکسها یا اقامتگاههای موقت به وجود آمدهاند و روز به روز هم بر تعدادشان افزوده می شود، به رسمیت نمیشناسد اما در عین حال، اغلب اوقات برای ساخت خانه به آنها مصالح میدهد. در وسط تپۀ اِش کودِش برجی سر برافراشته است. سربازان اسرائیلی روز و شب در آن کمین میکنند. این برج نماد دورویی دولت اسرائیل است. نادیده گرفتن شهرک ها، گوش ندادن به خواستههای آنها و مرزبندی نکردن محدودۀ بستۀ فکریشان نشان از عدم درک تغییر اسرائیل است. زمانی که اسحاق رابین در سال 1995 به قتل رسید، شهرکنشینان 140 هزار نفر بودند. نخستوزیر اسرائیل در سال 1977 پدیدۀ افزایش شهرکنشینان را به «سرطان» تعبیرکردهبود. این تعداد در حال حاضر به 380 هزار نفر میرسند؛ البته بدون احتساب ساکنان بیتالمقدس شرقی. اعتبار سیاسی این افراد – به خصوص در دولت فعلی که راستگراترین دولت اسرائیل در تاریخ این کشور است- کمکها و نفوذ مالی شان بی سابقه است. هیچکس به جز یک حزب اقلیت چپگرا قصد اخراج این مردم را ندارد. نکته قابل توجه ایناست که حدود 15 درصد این افراد از ایالات متحدۀ آمریکا که اولین متحد نظامی و سیاسی اسرائیل است، میآیند. دهها هزار نفر از کسانی که در مستعمره ساختن کرانه باختری سهیم بودند – طرحی که براساس حقوق بینالملل غیرقانونی است- امکان هر گونه راهحل سیاسی را از بین بردند.
اما به نظر میرسد که متی بلومبرگ با هرگونه احساس گناهی بیگانه است. او دختر یک مربی کاراته و اهل خانوادهای مرفه است. وقتی خانوادهاش تصمیم گرفتند به اسرائیل مهاجرت کنند، فقط 8 سال داشت. متی روزهای اولی را که به این منطقه آمدهبود، به خاطر میآورد و میگوید: در ابتدا خیلی سخت بود « احساس میکردم که با بقیه فرق دارم و عجیب و غریب هستم. همه لهجهام را مسخره میکردند.» او در سن 17 سالگی تصمیم میگیرد با یکی از دوستان برادرش ازدواج کند. آنها اکنون سه فرزند دارند اما از هم جدا شدهاند. چهار سال است که زن جوان در اِش کودِش زندگی میکند. او میگوید:« آن موقع فقط 12 خانواده دراین جا زندگی میکردند. باید جامعۀ کوچکمان را وسعت میدادیم. اعتقاد و رسالت ما همین است. ما معتقدیم که خدا این سرزمین را به ما بخشیده است و ما موظفیم آن را آباد کنیم.»
تروریسم یهودی
متی بلومبرگ در شهرک صهیونیستنشین آریل (Ariel) رشتۀ روانشناسی و در اِش کودِش هم امور اداری میخواند. او یک زن مطلقه است. مسئلهای که در این محیط محافظهکار و مذهبی به ندرت اتفاق میافتد. او درخواست مجوز برای حمل سلاح کردهاست تا بیشتر احساس امنیت کند. متی با خنده میگوید :«با درخواستم موافقت نکردند. حتما پیش خودشان فکر کردهاند که من خیلی راستگرا هستم.» فلسطینیها؟ « هدف آنها کشتن ماست نه به دست گرفتن حکومت. اگر حکومت را میخواستند، تا قبل از این هم موقعیتهای زیادی برای بدست آوردنش داشتند. ما در جنگ پیروز شدهایم، این سرزمین متعلق به ماست. چرا به صراحت اعلام نکنیم که منطقۀ یهودا و شومرون (نام عبری کرانه باختری رود اردن) را فتح کردهایم؟ اگر یک دولت عرب میخواهد به فلسطینیها پناه بدهد، ما باید کمکشان کنیم تا از اینجا بروند.»
«تروریسم یهودی»: ما وقتی در حال ادای این کلمات هستیم، متی پلک نمیزند. او میگوید :« تروریسم یهودی آنقدرها هم که میگویند، وجود ندارد. » آیا گروهک افراطی «جوانی تپهها» (La jeunesse des collines)، دهها جوان یهودی که در گسیختگی کامل از جامعه زندگی میکنند، نیز دولت اسرائيل را قبول ندارند؟ او با اطمینان پاسخ میدهد:«آنها به کسی آسیب نمیرسانند. محل زندگیشان درست مثل خانۀ درختی بچههاست. سران کشور نباید به آنها به چشم دشمن نگاه کنند.» 31 ژوئیه 2015، خانهای فلسطینی در روستای دوما (Douma) در نزدیکی نابلس (Naplouse) به آتش کشیدهشد. یک نوزاد 18 ماهه به همراه پدر و مادرش در این حادثه کشته شدند. امیرام بن اولیل جوان ۲۱ ساله اسرائیلی به عنوان عامل اصلی این حادثه به اتهام قتل سه فلسطینی دستگیر شد. در این پرونده یک نوجوان 17 ساله هم به جرم توطئه و همدستی متهم شد. این پسر ملیت آمریکایی دارد. دو روز بعد از آتشسوزی، پلیس امنیتی اسرائیل مئیر اتینجر (Meir Ettinger)، نظریه پرداز گروهی تندرو موسوم به « جوانی تپهها» را که یک جنبش افراطی دینی است، دستگیر کرد. مئیر اتینجر 24 ساله نوه خاخام آمریکایی، مئیر کاهان (Meir Kahane)، بنیانگذار جنبش نژاد پرستانه کاخ در اسرائيل است ( در سال ۱۹94، دولت اسرائیل حزب کاخ را به دلیل نژادپرستی ممنوع اعلام کرد). این پسر جوان از ماه اوت در بازداشت دولت اسرائیل به سر می برد. رژیمی که زندانهایش به طور معمول مخصوص فلسطینیها بود.
نشریات اسرائیلی درباره میزان حضور آنگلوساکسونها بین اعضای گروههای افراطی یهودی گمانهزنی های زیادی کردند. این اولین بار نیست که دست داشتن آمریکاییها در اینگونه عملیات تروریسی فاش می شود. 25 فوریه 1994، باروش گلداستین، شهرکنشین متولد بروکلین، در مسجد پاتریاکها در اِبرون (Hébron) دست به قتل عام وحشیانه 29 مسلمان فلسطینی زد. در دهۀ 1980، «یهودیان زیرزمینی» (Jewish Underground)، سازمان تروریستی یهودی برآمده از جنبش شهرکنشینها، با خودرو بمبگذاری شده چندین سوءقصد علیه دو شهردار فلسطینی ترتیب داده بود. یکی از اعضای این جنبش آمریکاییتبار بود.
در آن زمان بود که خائیم اسحاق وَکسمن(Chaim Waxman)، استاد جامعهشناسی در دانشگاه روتگرز آمریکا، به موضوع شهرکنشینان کشورهای ماورای آتلانتیک (کشورهای آمریکای شمالی و اروپا که در دو سوی اقیانوس اطلس قرار دارند) علاقهمند شد. او میخواست حقیقت شهرت آنها و دلایل رفتارهای خشونتآمیزشان را بررسی کند. این استاد دانشگاه پژوهشهای خود را بر روی منطقۀ کرانه باختری رود اردن و نوار غزه متمرکز کرد و با بیش از صد خانواده به مصاحبه پرداخت. او به حقیقتی متفاوت و قابل توجه دست یافت. به گفتۀ وی: «در اکثر موارد، آمریکایی ها به دلایل اجتماعی و نه سیاسی مهاجرت کردهبودند. آنها به دنبال جامعهای منسجم و مذهبی بودند تا فرزندان خود را در آن بزرگ کنند. او میگوید:«من از همه افرادی که با آنها گفتگو میکردم، میپرسیدم : اگر چنین جامعهای در داخل منطقۀ خط سبز ( خط مرزی سال 1949) وجود داشت، در آن زندگی می کردید؟ اکثر قریب به اتفاق این افراد میگفتند بله. » خائیم وکسمن اشاره میکند که در آن زمان رئیس گروه تروریستی گوش امونیم (Gouch Emounim)، جنبش افراطی دینی، شهرکنشینان آمریکایی را به صورت مجزا جذب میکرد زیرا از لحاظ آنها، آمریکاییها افرادی آزاد اندیش و ایدئولوژیک به حساب میآمدند که بی چون و چرا در راستای رسیدن به اهدافشان تلاش میکنند. خائیم وکسمن اولین کسی بود که ثابت کرد 15 درصد شهرکنشینان صهیونیستی آمریکایی هستند.
در حال حاضر، پژوهشگری جوان به نام سارا هیرشورن (Sara Hirschhorn) از دانشگاه آکسفورد، در حال انتشار کتابی درباره تاریخچۀ مهاجران کرانه باختری از سال 1967 تا کنون است. وی تعداد این شهرکنشینان را 60 هزار نفر برآورد میکند. او میگوید برای انجام این پژوهش از منابع مختلفی استفاده کردهاست. از جملۀ انها میتوان به کنسولگری آمریکا در بیت المقدس اشاره کرد که هیچ عدد و رقمی را تایید نکردهاست. در این بررسی، تعداد شهرکنشینان فرانسوی 9 هزار نفر به ثبت رسیدهاست. سارا هیرشون همانند خائیم وکسمن به دنبال یافتن « کلیشههای رفتاری شهرکنشینان آمریکایی است که درختان زیتون را به آتش میکشیدند و با اسلحۀ کلاشینکف راه میرفتند. اما داستان واقعی خیلی پیچیدهتر است.» بر اساس یافتههای این پژوهشگر جوان، 95 درصد از اولین کسانی که به این مناطق مهاجرت کردند، دموکرات بودند. این افراد از حامیان جنبش طرفدار حقوق مدنی شهروندان آمریکا و مخالف سرسخت جنگ با ویتنام بودند. این مهاجران نسبت به نومحافظهکاران به جنبش اجتماعی هیپیها نزدیکتر بودند. امروزه مهاجران آمریکایی با خانوادههایی پرجمعیتتر به اسرائیل میآیند و نسبت به قبل مذهبی ترند.» پیوستن گسترده به جبهه جمهوریخواهان در دهۀ اخیر اتفاق افتادهاست.
تماشای مسابقات فینال سوپر بول
بر خلاف یهودیان اروپایی که اغلب اوقات از زیر بار مسئولیت خود در زمینه مبارزه با افزایش یهودیستیزی شانه خالی میکنند، یهودیان آمریکایی دست به انتخابی میزنند که حاکی از تعهد آنها به اسرائیل است. در بین آنها روحیۀ پیشرو بودن و صهیونیسم مذهبی به طور متقابل تقویت میشود. سارا هیرشون در این باره میگوید:« مهاجران آمریکایی افرادی با ایدئولوژیهای خاص هستند. در حالی که تعداد زیادی از شهرکنشینان اسرائیلی قبل از هر چیز به دنبال سرپناهی ارزان قیمت هستند، آمریکاییها اقیانوس اطلس را پشت سر میگذارند و به دنبال شیوهای خاص از زندگی و جامعه میگردند.» با این حال، اکثر آنها در پی یافتن محیطی آرام و صمیمانه هستند. آنها در خروجی بیتالمقدس در مجموعه شهرکهای گوش اتزیون (Goush Etzion) و خصوصا افرات (Efrat) که شلومو ریسکین (Shlomo Riskin)، یک خاخام ارتدکس، آن را ساختهاست، ساکن میشوند.
داوید گوئل 34 ساله جوانی خوشبرخورد با ریشی بلند است. اگر بازیکن راگبی میشد، در ردیف سوم قرار می گرفت. شبها قبل از خواب بیدار میشود تا فینال سوپر بول (مسابقات لیگ فوتبال ملی آمریکا) را تماشا کند. همیشه کلاه کپی به سر میکند. داوید بعد از دوره دبیرستان با یکی از دوستانش به اسرائیل آمد. آنها دنبال ماجراجویی بودند و از رفتارهای عادی و روزمره زده شده بودند. آن دوره اوضاع خیلی آشفته بود. انتفاضه دوم شروع شدهبود. از انفجار یک اتوبوس جان سالم به در میبرند و به فکر بازگشت به آمریکا میافتند. تا اینکه هر دو در ایستگاه پلیس مشغول به کار میشوند، بیآنکه حتی بتوانند یک کلمه عبری حرف بزنند. «به ما یک اسلحه بدهید!» دلشان میخواهد سرباز داوطلب شوند. اما با درخواستشان موافقت نمیشود.
وارد مدرسهای مذهبی در شهرک صهیونیست نشین شیلو میشوند و سپس به خدمت سربازی میروند. «در آن موقع، سرباز داوطلب آمریکایی وجود نداشت. همه به ما به چشم آدمهای خلوضع و بیدین نگاه میکردند.» داوید بعد از مدتی به آمریکا برمیگردد و متقاعد میشود که : جای او در اسرائیل است. او در آنجا با همسرش که دانشجوی معماری است آشنا میشود. در شیلو ساکن میشود و در همانجا به عنوان مامور امنیتی مشغول به کار می شود. او در حال حاضر، مدیر مرکز فرماندهی کل مطقه بنیامین است. تماسهای اورژانس از این مرکز مدیریت میشوند. کامپیوترها و دیواری پر از صفحهنمایش به او امکان میدهد تا تمام محورهای استراتژیک را زیر نظر داشته باشد. در صورت بروز موقعیتهای بحرانی، داوید گوئل دستور را با نظامیان و آمبولانسها هماهنگ می کند. گروه او نرمافزاری بی سابقه برای گوشیهای تلفن همراه طراحی کردهاست که در هر لحظه می تواند مختصات اعضای گروهشان را در هر منطقه که باشند، نشان دهد.
میهنپرستی اسرائیلی
او می گوید:« من خیلی وطنپرست هستم. وطنپرستی آمریکا به من کمک کرد تا وطنپرستی اسرائیلی شوم. در جنوب، جایی که بزرگ شدم، قانون اساسی درست مثل یک متن مقدس است.» داویدگوئل شهرکنشینی است مثل دیگر شهرکنشینان: او به راه حل «وجود دو دولت» اعتقادی ندارد. اگر شما به من بگویید که راه حلی وجود دارد و آن این است که از فردا صبح هیچ یهودی در این منطقه نماند، من به حیفا یا تلاویو مهاجرت خواهم کرد. ولی این امکانپذیر نیست. فلسطینیها باید شهروند اسرائیلی شوند تا از حق رای برخوردار شوند. باید به آنها همه حق وحقوشان داده شود» اما نه دولت مستقل.
شهرکنشینان آمریکایی با وجود تعداد زیاد، نماینده خاصی در بخشی دولتی ندارند. نفتالی بِنِت (Naftali Bennett)، رهبر حزب افراطی کانون یهودی(Foyer juif)که از خانوادهای آمریکایی به دنیا آمدهاست، از فعالان دولتی است. افراد دوملیتی دیگری هم در کنار نهادهایی که نماینده شهرکنشینان هستند، قرار دارند: آنها صدای رسای شهرنشینانی هستند که با حقوحقوق فلسطینیها در این سرزمین مخالفند. اما در مجموع، این اجتماع امریکایی در خیل عظیم شهرکنشینان ادغام میشوند. بیآنکه به دنبال تجزیه تطلبی باشند.
داوید بن مئیر (David Ben-Meir) نمونه خوبی از این گروه است. او در ایالت شیکاگو در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. پدرش، از بازماندگان هولاکاست، معلم و مادرش جزء کسانی است که به اردوگاه اسرا تبعید شدند. داوید تصمیم میگیرد بعد از اتمام دبیرستان به اسرائیل برود. وی در این باره میگوید:« من در آمریکا بزرگ شدهام، اما خودم را آمریکاییی نمیدانم. واقعا خودم را مدیون این کشور می دانم که من را به گرمی پذیرفت. تا قبل از این که در سال 1975به اسرائیل بیایم، هرگز این کشور را ندیدهبودم. با وجود تفاوتهای فرهنگی که وجود دارد، این جا را خانه خودم میدانم. من بجای اینکه بنشینم و نظریهپردازی کنم، تصمیم گرفتم اینگونه اعتقاداتم را زنده کنم» او با همسرش در آمریکا آشنا میشود. سپس هر دو باهم به اسرائیل میآیند. او اغلب اوقات محل زندگیاش را تغییر میداد تا این که بالاخره یازده سال پیش در شهرک اِلی (Elie) (با 3هزار و 800 نفر جمعیت) ساکن شد. داوید بِن مئیر مسئول آموزش زبور و تفسیر آن است. در سالن بزرگ درس، همه سرشان در کتاب بود. بعضی با صدایی آرام و یکنواخت زبور میخواندند و بقیه هم در حالی که هندزفری آیفون در گوششان بود، با خودشان خلوت کردهبودند.
این خاخام هرگز به تعطیلات نمیرود، خودرو شخصی ندارد. 9 فرزند و کتابهایش را تنها ثروت خود میداند. در این منطقه تعصب خاصی روی جنگ داخلی آمریکا است. او که حس شوخطبعی خاصی دارد، مدافع سرسخت و نویدبخش شهرکهای صهیونیست نشین است و با تاریخ و منابع مذهبی توجه همه را به خود جلب میکند. «در نهایت، در این کشور فقط یک دولت وجود خواهد داشت و آن هم دولت مستقل اسرائیل است. اعراب اقلیتی اندکی بیش نخواهند بود، اقلیتی که در هنگام رفتن از این سرزمین فقط عنوان «خارجی مقیم» را با خود یدک میکشند و حق رای در انتخابات محلی را دارند. حق شهروندی شرف دارد، مسئولیت میآورد و ما نمیتوانیم آن را به کسانی که میخواهند ما را نابود کنند، اعطا کنیم.» مصادره کردن سرزمینهای فلسطینی؟ این مسئله یک درک نادرست قضایی است که همه باورش کرده اند. ما زمینهایی را گرفتیم که به هیچ کس تعلق نداشت.
حضور پر رنگ یهودی
داوید بن مئیر هرگز در انتخابات آمریکا شرکت نکرده است و خود را به سرنوشت این کشور متعهد نمیداند. حتی بچههایش زبان انگلیسی را یاد نگرفتهاند. الی پییپرز (Elie Pieprz) برعکس داوید است. او زبان عبریاش لنگ میزند و درحال حاضر در مجموعه گوشاتزیون (Goush Etzion.) در شهرک اَلونشووت (Alon Shvout) زندگی میکند، اما به خاطر کارش مدام بین آمریکا و اسرائیل در رفتوآمد است. اِلی پیپرز تا سال 2015 سخنگوی شورای یشا (Yesha)، نهاد نمایندگی شهرکنشینان، بود. مسیر حرفهایاش در آمریکا او را به سمت کار لابیگری و دادن مشاوره سوق داد. او به گفته خودش، برای انتخابات شهرداری نیویورک، رودلف گیلیانی (Rudolph Giuliani)، در زمان اولین انتخاباتش فعالیت داشت. بعد از آن به سیتل(Seattle) نقل مکان میکند. در آنجا با فعالیتهای بخش مسکن آشنا میشود و در شرکت مایکروسافت مشغول به کار میشود. تصمیمش برای رفتن به اسرائیل زمانی قطعی میشود که دوست دارد :« حضور پررنگ یهودی داشته باشد.» الی پییرز در حال حاضر مشاور است. او به سازمانهای آمریکایی و کارفرمایان خصوصی کمک میکند تا اقامتهای کاری بیشتری در اسرائیل داشتهباشند. او در ظاهر کاری با سیاست ندارد. اما در سال 2012 مسئول برگزاری کارزاری انتخاباتی با شعار «من به اسرائیل رای میدهم» بود که توجه مطبوعات اسرائیلی را به خود جلب کرد. این کارزار با هدف سرشماری و تشویق رایدهندگان دوملیتی برای ریاست جمهوری آمریکا و مشخص کردن اکثریت متنخبین آمریکایی-اسرائیلی در کنگره بود. ابهام مالی این پروژه به حدی بود که اکثرا آن را نوعی فعالیت انتخاباتی جمهوری خواهان قلمداد کردند، چیزی که الی پییرز آن را رد میکند. با این حال، او با حزب راست آمریکا روابط نزدیکی دارد اما در سال جاری قصد انجام فعالیتی را شبیه به آن چیزی که در سال 2012 تجربه کردهبود، ندارد.
وی تحریح میکند:« ما میخواستیم که شهروندان آمریکاییتبار به نوعی ارتباط خود را با ایالات متحده آمریکا حفظ کنند زیرا این امر در روابط دوجانبه خیلی موثر است. اسرائیل با داشتن رای دهندگان زیاد در بعضی مناطق از جمله نیویورک یا نیوجرسی، دیگر یک مسئله سیاست خارجی نیست بلکه مربوط به سیاست داخلی آمریکا میشود.»
هدف اصلی او در اسرائیل درست همانند کشور زادگاهش دفاع بی چون و چرا از حق زندگی و حق سازندگی یهودیان است. او در این باره می گوید:« این که حضور ما مانعی بر سر راه صلح تلقی میشود، بسیار خنده دار است، درحالی که واقعیت این گونه نیست. گویا قبل از اینکه یهودیان وارد منطقه کرانه باختری شوند، عملا مشکل خاصی وجود نداشت.»
piotr smolar
منبع: روزنامه لوموند 21 مارس 2016
صفحهی لوموند در انسانشناسی و فرهنگ:
http://www.anthropology.ir/cooperation/936
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست