آیا ازدواج موفق مستلزم اعتماد کامل به همسر است؟

زیاده روی در هر کاری نتیجه‌ای ناخوشایند به همراه دارد. اگر کسی خیلی قدبلند، خیلی لاغر، خیلی باهوش، خیلی بی صبر، باشد، مسلما اگر مقدار کمتری از آن ویژگی خاص را داشته باشدبهتر خواهد بود. حتی اعتماد در ازدواج نیز اگر بیش از اندازه باشد می‌تواند به فاجعه بیانجامد. در این نوشتار درباره این موضوع بیشتر بخوانید.

حدود اعتماد در ازدواج کجاست؟

پژوهش‌ها نشان می‌دهد که با افزایش صمیمیت و اعتماد، بی‌ثباتی در ازدواج کاهش می‌یابد و اعتماد و صمیمیت از عوامل موثر در ثبات و عدم ثبات یک ازدواج می‌باشد. اما در عین حال باید دقت کرد که ازدواج‌های موفق بر مبنای اعتماد کامل شکل نمی‌گیرد بلکه کمی عدم امنیت نیز در آن وجود دارد.

اطمینان کامل به وفاداری و پایبندی همسر باعث می‌شود که حضور او امری عادی جلوه کند. اعتماد خیلی زیاد باعث بروز فقدان احترام می‌شود. خیلی واقع بینانه‌تر است که باور کنید همسرتان انسانی وفادار است که در عین حال احتمال دارد تحت شرایط خاصی دچار وسوسه شود. دقت کنید اگر فرد تا حد معینی آگاه و ملاحظه کار نباشد این امکان وجود دارد که فردی دیگر جای او را بگیرد.

عامل مهم دیگر ارزشی است که فرد برای همسرش قائل می‌شود. اگر همسرتان را فردی ببینید که نمی‌تواند کسی دیگر را جذب کند، اعتماد و امنیت کامل شما باعث احترام، هیجان یا رضایت خیلی بیشتری نمی‌شود. از طرف دیگر، اگر بدانید که همسرتان قادر است هر کسی از جنس مخالف را جذب کند و مشمول پاسخگویی به این قبیل اعتمادهای بالا هست، اگر در زندگی زناشویی‌اش نادیده گرفته شود یا مورد بدرفتاری قرار بگیرد، به احتمال زیاد توجه و دقت خود را افزایش می‌دهید و به او بیشتر محبت خواهید کرد.

احساس عدم امنیت ازدواج را با دوام، معنادار و هیجان برانگیز می‌کند و باعث می‌شود که همسران حضور یکدیگر را عادی جلوه ندهند، چاق یا شلخته جلوه نکنند، بیش از حد لازم به کارشان نشان ندهند یا نامحترمانه برخورد نکنند. به علاوه، این مسئله سطح عشق و محبت و توجه را افزایش می‌دهد و همین باعث می‌شود که ازدواج ارزش حفظ کردن داشته باشد.

مثالی در مورد اعتماد یا عدم اعتماد در ازدواج

حدود 12 سال است که "شرلی" با "دان" ازدواج کرده است. دلیلی وجود نداشت که "شرلی" به "دان" اعتماد نداشته باشد یا بدگمان شود که او با زن دیگری ارتباط دارد. ناگهان این زن زیرک متوجه دو تغییر غیرعادی در شوهرش شد. "دان" که به ندرت برنامه‌ای به جز گزارش‌های اقتصادی و مسابقه فوتبال تماشا می‌کرد، شروع به تماشای مجموعه‌های تلویزیونی کرد. همچنین کسی که خیلی به لباس اهمیت نمی‌داد با سر و وضعی جدید به خانه می‌آمد. "شرلی" می‌گفت: «برای من این کارها علایم آغاز رابطه‌ای واقعی یا بالقوه بود و می‌بایست فوری دست به کار می‌شدم تا بتوانم جلوی آن را قبل از اینکه شروع شود یا قبل از اینکه به رابطه عاشقانه عمیق تبدیل شود، بگیرم.» تحقیقات و مشاهدات "شرلی" به زن جوانی رسید که به تازگی در شرکت "دان" مشغول به کار شده بود. "شرلی" قصد داشت با زن جوان روبه‌رو شود اما تصمیم گرفت که بهتر است موضوع را با "دان" مورد بحث قرار دهد. به نظر می‌رسید که ارتباطشان هنوز در مراحل اول باشد. آن زن در نهایت شغلش را از دست داد اما عدم اعتماد کامل شلی ازدواج‌اش را نجات داد. سپس او و "دانگ برای بالا بردن کیفیت ارتباطشان پیش مشاور رفتند.

کلام آخر در مورد اعتماد در ازدواج

اعتماد کامل مفهوم نادرستی است که خودش را در طی سالها به شکل‌های مختلف آشکار کرده است. دکتر آرنولد لازاروس در کار با زوجی مشکل‌دار که زن از برقراری ارتباط جنسی با همسرش اجتناب می‌ورزید و بی‌وقفه درباره آن شکایت می‌کرد، از او پرسیدم آیا نگران نیست که همسرش در جایی دیگر در پی ارضای خودش برآید؟ او گفت: «شوهرم مرد متعهدی است!»

دکتر تأکید کرد که شوهرش مردی خوش قیافه است و در یک شرکت بزرگ در میان زنان زیادی کار می‌کند و فرصت‌های زیادی برای برقراری ارتباط دارد. زن گفت: «هرگز تا این حد خودش را حقیر نمی‌کند.» حدس بزنید چه شد؟ همسرش تا می‌توانست خودش را حقیر کرد!

کمی احساس عدم امنیت به جای اعتماد کامل در ازدواج امر مفیدی است که احترام سالم در قبال یکدیگر را به مغان می‌آورد و مانع از آن می‌شود که همسران حضور یکدیگر را عادی تلقی کنند.

برگرفته از: کتاب 23 باور مخرب در ازدواج

گروه روانشناسی وب