جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


استعلامی - محمد


محمد استعلامی. متولد چهارم تیرماه ۱۳۱۵. اراك.
دكتری زبان و ادب فارسی از دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران ۱۳۴۵
استاد دانشگاه تهران در دوره دكتری ایران شناسی ویژه دانشجویان خارجی.
استادیار، دانشیار و استاد دانشگاه تربیت معلم و دانشسرای عالی تهران ۱۳۵۶-۱۳۴۶
استاد مدعو دانشگاه نیویورك ۵۶-۱۳۵۵
محقق در دانشگاه دهلی نو و دانشگاه جواهرالعل نهرو ۶۲ و ۱۳۶۱
محقق وابسته بخش مطالعات خاور نزدیك در دانشگاه پنسیلوانیا، فیلادلفیا ۶۵-۱۳۶۴
محقق وابسته مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مك گیل، مونترال ۶۷ و ۱۳۶۵
استاد زبان فارسی دانشگاه مك گیل ۱۳۷۳-۱۳۶۷
او همچنان در دانشگاه های معتبر اروپا و آمریكا تدریس و تحقیق می كند.
محمد استعلامی در آستانه ۶۹ سالگی هنوز هم اصرار بر گوشه نشینی و خلوت گزینی دارد و اهل تیتر و جریده و شهرت نیست. این روحیه او البته باعث نشده تا مشتاقانش كنجكاوی های خود را درباره اش طرح نكنند و همین باعث شده تا برای دانستن از او و درباره او كه هر از چندگاهی پا به ایران می گذارد سؤالات و تماس ها بیشتر و بیشتر شود. گرچه خودش دلیل این كنجكاوی را نمی داند و درباره اش می گوید: «چرا باید كنجكاو باشند؟ من چنان اسم و آوازه ای ندارم كه باعث چنین كنجكاوی باشد.»محمد استعلامی متولد اراك است. در همان شهر بزرگ شده، درس خوانده و تا سال آخر دبیرستان كه سال آخر دبیرستان را در مدرسه علمیه تهران گذرانده است.«در شهریور سال ۱۳۳۴ وارد دانشگاه تهران شدم. آن سال ها امتحان ورودی برای هر دانشكده جدا بود. من در دانشكده حقوق، دانشكده ادبیات، و در امتحان ها و مصاحبه های خاص دانشسرای عالی قبول شدم، دوره لیسانس ادبیات و تعلیم و تربیت را در دانشسرای عالی تمام كردم و از سال ۳۷ دبیر دبیرستان ها شدم.»او البته در همین مدت در كنار تدریس، دوره فوق لیسانس مطالعات اجتماعی را در دانشگاه تهران شروع می كند و از فروردین سال ۱۳۴۰ عضو هیأت مؤلف لغتنامه دهخدا می شود. «اوایل پاییز ۱۳۴۰ یك روز كه در سازمان لغتنامه بودم، مرحوم استاد دكتر معین مرا به دفتر خودش خواست، و با پرخاشی سرشار از محبت گفت: چرا برای دكتری ادبیات اسم ننوشته ای؟ با این كه تصمیم خاصی نداشتم، گفتم: چشم استاد! فردا صبح می روم، اسم می نویسم «و فردا صبح همین كار را می كند و ماه بعد دانشجوی دكترای زبان و ادبیات فارسی می شود و دو درس مانده از فوق لیسانس مطالعات اجتماعی را نگذراندم.»او خیلی سریع دوره دكتری را می گذراند. چنان كه در سال ۱۳۴۵ از رساله اش دفاع می كند. در پاییز سال ۱۳۴۶ دانشكده علوم ارتباطات اجتماعی تشكیل می شود و او یكی از اعضای اصلی آن بود و «مسؤولیت های مدیریتی هم داشتم.»پس از گذشت ۳ سال او به دانشسرای عالی باز می گردد و در همانجا مراتب استادیاری، دانشیاری و استادی را احراز می كند و تا پایان سال ۱۳۵۶ كه بازنشسته می شود در همین دانشسرا با داشتن مسؤولیت های مختلف طی این سالها بازنشسته می شود. درباره آن روزها می گوید: «آن روزها من یكی از جوانترین كسانی بودم كه به مرتبه استادی رسیده بودم و بازنشستگی من با تعجب تلقی می شد. اما من در مجلس قدردانی دانشگاه تربیت معلم، به همكاران گفتم كه این پایان كار من نیست. آغاز دیگری است.»خودش معتقد است پربارترین دروان عمرش ۱۸ سالی است كه در این دانشسرا گذراند. «چه از نظر مطالعه و تحقیق در كتاب و مقاله، چه از لحاظ شناساندن فرهنگ و ادب ایران در كشورهای دیگر.» و حالا ۲۳ سال است كه در خارج از كشور اقامت و فعالیت دارد و با این حال هروقت كه به ایران می آید تجربیات گرانبهایی را دراختیار جوانان و دانشجویان و تشنگان ادب و فرهنگ این دیار می گذارد.استعلامی درباره روزگار دانشجویی اش می گوید: ما سعادت این را داشتیم كه محضر بزرگانی چون بدیع الزمان فروزانفر، جلال الدین همایی، مدرس رضوی، سیدكاظم عصار و امثال آنها را درك كنیم و در روانشناسی و علوم تربیتی سركلاس دكتر علی اكبر سیاسی و دكتر هوشیار و دكتر صدیق اعلم نشستیم، پدر جامعه شناسی ایران دكتر غلامحسین صدیقی را دیدیم و پای درس او زانو زدیم، و عالی ترین مرتبه انسانیت را در شخصیت استثنایی او دیدیم و سعادت مضاعف ما این بود كه محضر نسل دوم را هم درك كنیم. استادان دكتر معین، دكتر خانلری، ذبیح الله صفا و دكتر حسن خطیبی هم به ما فیض رساندند.»او درباره بدیع الزمان فروزانفر می گوید: «او با همه استادان نسل خودش فرق داشت. طالب علمی كه از بشرویه به مشهد و از آنجا به مدرسه سپهسالار تهران آمده بود و بعد از تدریس در دارالفنون، به استادی دانشگاه تهران رسیده بود، اولاً آنقدر «بسیار و خوب» درس خوانده بود كه كسی را با او مقایسه نمی توانستیم بكنیم. از آنچه در كتاب ها دیده بودم بیشتر می دانست، چون ذهن او از پیوند و تركیب آموخته ها، آنچه در كتابها دیده بود، بیشتر می دانست، چون ذهن او از پیوند و تركیب آموخته ها، دانستنی های تازه می آفرید. بدیع الزمان تحقیق را به معنای امروزی آن می فهمید. می توانست برای هر كاری، یك روش علمی، یك متدولوژی داشته باشد، چیزی كه در نسل دوم بیشتر دكتر خانلری مصداق آن بود.»استعلامی از جمله افرادی است كه تلاش وافری برای شناساندن ادبا و فضلای روزگاران دور و نزدیك این دیار كرده و یكی از كارهایش كه چندین سال از وقت و عمر او را صرف كرد، پژوهشی است كه درباره عطار و تذكره الاولیا انجام داده است. درباره علاقه اش به عطار نیشابوری می گوید: در سالهای تحصیل در دوره دكتری هر كدام از ما می بایست هشت متن مهم ادبیات كلاسیك را كامل بخوانیم و به عنوان درس متون فارسی به استاد فروزانفر امتحان بدهیم. در واقع این درس ستون اصلی دكتری ادبیات بود. هشت متن من دیوان خاقانی بود و مصباح الهدایه و كشف المحجوب هجویری و حافظ و دفتر دوم مثنوی، و... یكی هم تذكره الاولیاء عطار، چاپ معروف تذكره كارنیكلسن بود، و این كار را نیكلسن موقعی كرده بود كه نسخه های معتبر تركیه و ایران فهرست نشده بود و اساس كار او نسخه های دقیقی نبود. تذكره تصحیح نیكلسن همراه بود با مقدمه مبسوط و دقیقی از مرحوم علامه قزوینی. یكی از كتابفروشی های تهران همان كار نیكلسن و مقدمه مرحوم قزوینی را حروف چینی كرده بود و به عنوان تذكره الاولیای تصحیح علامه قزوینی به بازار داده بود، و هنوز هم بسیاری از همكاران ما آن را تصحیح مرحوم قزوینی می دانند.»این در حالی است كه او معتقد است تنها كاری كه مرحوم قزوینی روی تذكره الاولیا كرده فقط نوشتن مقدمه ای برای چاپ نیكلسن بوده است. «به هر حال این دو چاپ لیدن و تهران در دسترس من بود و خیلی جاها عبارت ها نامفهوم بود. یك روز در خانه استاد فروزانفر این مشكل را مطرح كردم. استاد گفت: «عكس های تركیه را ببین.» آن روزها مرحوم مجتبی مینوی بسیاری از نسخه های معتبر متون فارسی را كه در مصر و تركیه بود، عكسبرداری كرده بود و باید بگویم كه از این نظر راه تصحیح متون فارسی برای بسیاری از محققان هموار بود. در میان عكس ها و میكروفیلم های مرحوم مینوی چند نسخه تذكره الاولیاء هم بودكه همه آنها را در كتابخانه مركزی دانشگاه تهران می توانستم ببینم. نسخه ای بود به تاریخ ۶۹۲ هجری، ۷۴ سال بعد از قتل عطار. آن را با چاپ نیكلسن مقایسه كردم، موارد بسیاری از مشكلات را حل می كرد.مطلب را به استاد خبر دادم. گفت: «بیا این كتاب را تصحیح كن».و همین پیشنهاد باعث می شود تا استعلامی رساله دكترایش را با استاد فروزانفر بگذراند. و حالا سالهاست كه او رساله دكترایش را به اتمام رسانده و انتشار آن با چنان استقبالی مواجه شده كه بیش از ده بار تجدید چاپ و بیش از هزار صفحه توضیح و فهرست های تازه به آن اضافه شده است.استعلامی سالیان سال است كه عمر خود رامصروف تحقیق بر سرمثنوی و مولانا كرده است. درباره انگیزه اش از صرف بیش از بیست سال عمر در تحقیق و پژوهش درباره مولانا و منثوی می گوید: «آغازاین داستان به همان سالهایی بر می گردد كه من در خدمت استاد بدیع الزمان بودم و كار او روی دیوان شمس تقریباً تمام شده بود، استاد سرگرم تدوین «شرح مثنوی شریف» بود، و برای آن كار استاد فروزانفر با فاصله زیادی بر همه برتری داشت. یك روز خدمت ایشان صحبت از این بود كه در مثنوی تصحیح نیكلسن ، خیلی جاها زیر نویس ها درست تر از متن به نظر می آید. استاد گفت «عكس نسخه قاهره و نسخه های قونیه را ببین!» باز همه این نسخه ها را مرحوم مینوی عكسبرداری كرده بود. نسخه قاهره كه تاریخ تحریر ۶۶۸هجری دارد، نسخه بسیار دقیق و كاملی است. مرحوم مینوی از آن به عنوان یك كشف فوق العاده یاد می كرد، استاد فروزانفر هم كه خودش نسخه را دیده بود، اعتبار آن را خیلی قبول داشت.»او به توصیه استاد فروزانفر سراغ عكس های قاهره و قونیه می رود و متوجه می شود كه «نسخه ۶۶۷ قونیه بازیرنویس های نیكلسن جور می آمد. دو سه روز بعد كه باز خدمت استاد بودم، ضمن همین صحبت ها، گفتم: شما بعد از دیوان شمس، چرا متن مثنوی را تصحیح نمی فرمایید؟»و استاد فروزانفر نزد او اعتراف می كند كه «استعلامی! جرأت نمی كنم!» خودش می گوید: زبان من بند آمد، اگر فروزانفر جرأت نكند، چه كسی باید جرأت كند كه متن منثوی را تصحیح كند؟ استاد مرا از حیرت به درآورد: جناب آقای مینوی می خواهند این كار را بكنند...» سالها از آن روز می گذرد و استاد فروزانفر دیده از جهان بر می گیرد و به دنبالش مینوی و همایی هم می روند و استعلامی شاید بنا به تكلیف و ادای دین به اساتید مرحومش تن به این كار می دهد. «حالا هم خودم را همان شاگرد كوچك بدیع الزمان می بینم و سایه بال سیمرغ را بالای سرم احساس می كنم. كار خودم را هم با او هرگز مقایسه نكرده و نمی كنم.»با این همه هفت جلد مقدمه و متن و تعلیقات و فهرستهای مثنوی، با استقبال بی نظیر خوانندگان مواجهه می شود. چه استعلامی در این هفت جلد تلاش می كند تا «مردم مثنوی را درست بخوانند و آسان بفهمند و این حداقل انجام وظیفه یك معلم است.»محمد استعلامی سالیان سال را در خارج از ایران به تدریس زبان فارسی و ادبیات گذرانده است. او سالهای ۵۵ و ۵۶ در دانشگاه نیویورك تدریس و در سالهای ۶۱ و ۶۲ در دهلی نو زندگی می كرده و دو دوره سخنرانی برای دوره های دكتری زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه دهلی و دانشگاه جواهر لعل نهرو داشته است و یكسال هم به صورت محقق وابسته در دانشگاه پنسیلوانیا تحقیق می كرده و پس از آن یازده سال تمام در مونترال كانادا با دانشگاه مك گیل همكاری داشته است. او در سالهای ۷۵ تا ۷۷ استاد زبان فارسی در دانشگاه بركلی كالیفرنیا بوده است.او همچنین همكاری های خوب و فراوانی با دانشگاه مطالعات خارجی توكیو و دانشگاه كالیفرنیا شعبه بركلی داشته و در این سالها در دانشگاه های مذكور درسهای مختلف نظیر زبان فارسی مقدماتی، پیشرفته، ادبیات فارسی، عرفان درس های خاص روی مولانا، حافظ به دانشجویان خارجی داده است و «همواره تلاش كرده ام ببینم آنها برای چه منظوری فارسی یاد می گیرند و براساس توجه به نیاز آنها اغلب محتوای درس و روش كار من تغییر می كرد.» و محصول این همه سال، درس نامه حافظی است كه در دو جلد سال گذشته منتشر كرده و درس مثنوی هم در یك جلد به بازار فرهنگ روانه می كند.»توصیه اصلی استعلامی به جوانان ما این است كه» جوانها ذهن جوان و خلاقیت خودشان را به كار بیندارند كه به توصیه های من نیازی پیدا نكنند! جوانهای ما دنیای خودشان را بهتر از ما می شناسند، و راه خودشان را با همان شناخت بهتر پیدا می كنند. به شرط این كه در یك آدم، یا یك كتاب مهر نشوند و اگر از حرفهای من یا نوشته هایم یا دیگری خوششان می آید فكر نكنند كه تا آخر عمر باید روی همین حرفها تكیه كنند و به آن بچسبند ... فكر روشن این است كه شما دائماً بجویید، بخوانید، بیاموزید و ذهن خود را نوسازی كنید. این مسؤولیت اصلی یك صاحب قلم است.»در باره محمد استعلامی بزرگی گفته است: «او معلم را توی جلدهای مثنوی صحافی كرده و به خانه های مردم فرستاده است.» خودش هم معتقد است واقعاً هدفش همین بوده و ظاهراً به هدفش هم دست یافته است.
آثار منتشر شده :
برخی از آثار او عبارتند از: تصحیح متن مثنوی مولانا جلال الدین محمد، با مقدمه، تحلیل، شرح و تفسیر(۷ جلد)، درس مثنوی به تصحیح متن تذكره الاولیا عطار (چاپ ۱۴ آن هفته گذشته منتشر شد ) ،حلاج (۸ بار تجدید چاپ شده است) با یزید و جنید (شش بار تجدید چاپ شده است)
و بوستان سعدی و ...
منبع : آی کتاب


همچنین مشاهده کنید