جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

زندگی و اندیشه فریدون آدمیت


فریدون آدمیت در زمرهٔ آن دسته از نویسندگانی بود كه در ترویج ادبیات و تفكر مدرنیسم سكولار سهم به سزائی داشت. او پس از ایفای چندین نقش اجرائی كوچك و بزرگ در حكومت پهلوی به ویژه به عنوان سفیر و دیپلمات ایران در سازمان ملل و برخی از كشورها، سرانجام ترجیح داد تا در كار تحقیق و تألیف تاریخ معاصر ایران متمركز شود و آراء و اندیشه‌های خود را كه تحت‌تأثیر میرزا ملكم‌خان و نیز پدرش عباسقلی‌خان قزوینی بود، از طریق آثار مكتوب علمی اشاعه دهد.
او كه در دانشكدهٔ حقوق و علوم سیاسی تهران و بعد از‌آن دانشكدهٔ علوم سیاسی و اقتصاد لندن تحصیل كرده و درجهٔ دكترا گرفته بود، به شیوه‌ای مطابق اسلوب رایج در كالجهای اروپائی به كندوكاو تاریخ معاصر و به ویژه تاریخ مشروطیت ایران پرداخت. هم از انتخاب موضوعات مطالعاتی و نگارشی او و هم از سبك و سیاق نوشته‌هایش می‌توان فهمید كه به دنبال ایدهٔ دموكراسی اجتماعی به مفهوم غربی آن بوده و هر جریان و شخصیت تاریخی را كه معارض با آن می‌دیده مورد بی‌مهری قرار داده است. از سوی دیگر او باعث انتشار آثار و مطالبی از افرادی چون آخوندزاده، طالبوف و میرزا آقاخان كرمانی شد كه تا قبل از آن امكان و جرأت انتشار آن وجود نداشت. محتوای كاملاً ضددینی مطالب مذكور به قدری جسورانه و گستاخانه بود كه حتی اینك كه توسط آدمیت و در قالب نقل قول منتشر شده بود، موجب هراس دستگاه اطلاعاتی رژیم پهلوی گشت و اقدام به جمع‌آوری برخی از آثار او كردند. اما سرانجام آثار او در جامعه راه یافت و در جایگاه منابع تاریخی و به عنوان متون ایدئولوژیك رژیم پهلوی مورد احترام و تفقّد! قرار گرفت. مقاله‌ای كه پیش روی شما گرامیان است به زندگی، افكار و آثار او پرداخته است.
تاریخ آمیزه‌ای از افكار، عقاید و آداب و رسوم در گستره زمان است؛ بیان واقعیات آن نیاز به واقع نگری و روشن بینی دارد. پرداختن به مقطعی از تاریخ بدون درك و شناخت واقعیات حاكم بر آن، كاری به دور از شیوه تحقیق و پرداختن به یك واقعیت و تحلیل آن همراه با دخالت حب و بغضها، شیوه‌ای كم اثر می‌باشد. تحلیل تاریخ صد ساله ایران از این روشها به دور نمانده است و این خط در منابع تاریخ نگاری معاصر ایران قابل مشاهده است. در این فضای مشوش و مه آلود تاریخ نگاری، شناخت و تفكیك واقعیتها از بافته‌ها و گرته‌برداریها، امری دشوار و در عین حال لازم و ضروری می‌باشد.
فریدون آدمیت، یكی از نویسندگانی است كه در عرصه تاریخ معاصر كتابهای متعددی نگاشته است. شیوه تاریخ نگاری، اندیشه سیاسی و تحلیل آدمیت از نهضتهای معاصر به ویژه مشروطیت، از نكاتی است كه نمی‌توان از آن به راحتی گذر كرد. در این نوشتار كوشش شده است برخی از این فضاها به صورت مختصر مورد بررسی قرار گیرد.
●زندگی فریدون آدمیت
فریدون آدمیت؛ پسر عباسقلی خان قزوینی در سال ۱۲۹۹ .ش متولد شد.۱ وی در ایام تحصیلات ابتدایی مْحصِل دارالفنون بود و در سال ۱۳۱۸.ش كلاس پنجم را به اتمام رسانده و سه ماه بعد در آزمون نهایی مدرسه متوسطه شركت كرد. پس از آن به دانشكده حقوق و علوم سیاسی راه یافته و در سال ۱۳۲۱.ش فارغ التحصیل شد. پایان نامه‌اش را درباره زندگی و اقدامات سیاسی میرزا تقی خان امیر كبیر نوشت كه دو سال بعد با عنوان«امیركبیر و ایران» با مقدمه استادش محمود محمود به چاپ رسید. آدمیت در حالیكه دانشجوی دانشكده حقوق بود، در سال ۱۳۱۹شمسی به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و سمتهایی را در آن وزارتخانه در ایام حكومت رضاخان و نیز در دوران سلطنت محمدرضا شاه برعهده گرفت. برخی از این سمتها عبارت بودند از: دبیر دوم سفارت ایران در لندن، معاونت اداره اطلاعات و مطبوعات، معاونت اداره كارگزینی، دبیر اول نمایندگی دائمی ایران در سازمان ملل متحد، رایزن سفارت ایران در سازمان ملل، نماینده ایران در كمیسیون وابسته به شورای اقتصادی و اجتماعی ملل متحد، نماینده ایران در كمیسیون حقوقی تعریف تعرض، مْخبر كمیسیون امور حقوقی در مجمع عمومی نهم، نماینده ایران در كنفرانس ممالك آسیائی و آفریقائی در باندونگ، مدیر كل سیاسی وزارت خارجه، مشاور عالی وزارت امور خارجه، معاون وزارت امور خارجه، سفیر ایران در لاهه، سفیر ایران در مسكو، سفیر ایران در فیلیپین و نهایتا سفیر ایران در هند. آدمیت در كنار انجام ماموریت اداری در بریتانیا، وارد دانشكده علوم سیاسی و اقتصاد لندن شد و پس از پنج سال تحصیل در رشته تاریخ و فلسفه سیاسی در سال ۱۹۴۱.م به درجه دكتری دست یافت.۲
وی با درخواست بازنشستگی زود هنگام به عرصه تحقیق و پژوهش در تاریخ معاصر وارد شد و فعالیتهای علمی خود را در زمینه بررسی منورالفكران و نهضت مشروطه متمركز ساخت و در این زمینه مقالات و كتابهای متعددی را نیز منتشر كرد.
بی تردید فریدون آدمیت در طول زندگی خود، همواره مورد حمایت دستگاه حاكمه پهلوی بود. هنگامی كه به عنوان سفیر ایران در هند در سال ۱۳۴۲.ش منصوب شد، شاه در استوارنامه او چنین آورد:«… لازم می‌دانیم یكی از مامورین شایسته و مورد اعتماد خود را به سمت سفیر كبیر و نماینده فوق العاده در آن كشور تعیین نماییم…»۳
وی در انجام فعالیتهایش به نگارش كتابهایی مانند«اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده»،«اندیشه‌های میرزا آقاخان كرمانی» و… پرداخت و آنچه را كه نامبردگان برضد اسلام، امامان معصوم شیعه، علمای اسلام و اعتقادات دینی مسلمانان نوشته بودند و جرات پخش آن را نداشتند، منتشر ساخت. انتشار كتاب اندیشه‌های«میرزا فتحعلی آخوندزاده» در سال ۱۳۴۹.ش موجب خشم علما و جوانان مسلمان گردید. به همین دلیل ساواك بر آن شد كه كتاب مذكور را برای پیشگیری از جریحه‌دار شدن احساسات مردم جمع‌آوری نماید. یكی از مقامات ساواك در این خصوص چنین اظهار نظر می‌كند:«… اگر از طرف مقامات مسؤول مملكتی برای رفع ناراحتی از جامعه بزرگ روحانیت- به هر صورت مقدور است- اقدام نشود، جوانان متعصب مذهبی امكان دارد روزی به صورتهای خطرناكی عكس‌العمل نشان دهند.» در ادامه گزارش ساواك نسبت به جمع آوری كتاب یاد شده - اندیشه های آخوندزاده- چنین آمده است:«…وزارت فرهنگ و هنر با توجه به نظر بازرسان خود مبنی بر این كه مطالب این كتاب با آنكه در زمینه شرح احوال میرزا فتحعلی تهیه و تدوین شده، معهذا مطالب بسیاری از آن مخالف و مغایر با اصول اسلام بوده و نویسنده آن به طور كلی به ادیان الهی مخصوصا دین مقدس اسلام و بنیانگذاران آن اهانت زیادی روا داشته، و با در نظر گرفتن این كه كتاب اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده، قبل از اعلام نظر آن وزارتخانه به ثبت رسیده و انتشار یافته در تاریخ۲۳/۶/۴۹‌، با كتابخانه ملی مكاتبه تا در صورت ارائه مجدد برای تجدید چاپ، از صدور شماره ثبت خودداری شود. مراتب در كمیسیون مورخ ۲۱/۷/۴۹ متشكله در وزارت اطلاعات توسط وزیر اطلاعات مطرح و تصمیم گرفته شد نسبت به جمع‌آوری آن از طریق مقتضی اقدام گردد.»۴
در پی جمع‌آوری كتاب نامبرده از سوی ساواك، شاه شخصا به وزارت اطلاعات و همچنین وزارت فرهنگ و هنر، اظهار می‌دارد كه با چه جرات و اجازه‌ای كتابی را كه از دست علیا حضرت شهبانو جایزه دریافت كرده است، توقیف كرده و دستور جمع‌آوری آن را داده‌اید؟ در نامه رئیس دفتر مخصوص شاه به وزارت فرهنگ و هنر اینگونه آمده است:«ذات مبارك ملوكانه امر و مقرر فرمودند فورا اجازه انتشار كتاب اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده نوشته فریدون آدمیت كه از طرف علیاحضرت شهبانوی ایران به اعطای جایزه مفتخر شده است، صادر گردد. در اجرای اوامر مطاع مبارك خواهشمند است نتیجه اقدام را گزارش فرمایند تا به شرف عرض برسد.» وزارت فرهنگ و هنر به پیوست نامه محرمانه دفتر مخصوص شاه، این یادداشت را به شهربانی و رونوشت آن را برای ساواك فرستاده است:«با ارسال رونوشت نامه محرمانه شماره۳۸۰-۴/ م مورخه۲۸/۱۲/۵۰ دفتر مخصوص شاهنشاهی درباره كتاب اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده كه طبق مفاد آئین نامه ثبت و انتشار كتاب از طرف كتابخانه ملی به شماره۲۸۴ مورخ۲۰/۴/۴۹ به ثبت رسیده، لیكن انتشار آن متوقف گردیده است، خواهشمند است دستور فرمایید از هر اقدام فوری كه در اجرای اوامر مطاع ذات مبارك شاهانه معمول می‌دارند، وزارت فرهنگ و هنر را نیز مطلع سازند. رونوشت به انضمام رونوشت محرمانه ۳۸۰/۴- م مورخ۲۸/۱۲/۵۰ جهت اطلاع به سازمان اطلاعات و امنیت كشور ارسال می‌شود.» در پی ارسال این نامه، ساواك طی یك گزارش مفصل خبر از رفع توقیف كتاب اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده می‌دهد. با این وجود فریدون آدمیت، مامور مورد اعتماد شاه، با وجود مقامات بیست و چهارگانه در دولت استبدادی، مقارن انقلاب اسلامی چهره‌ای مترقی و انقلابی اما الحادی در كانون«نویسندگان آزاد اندیش» به خود می‌گیرد. پس از به رسمیت شناخته شدن كانون فوق از سوی دولت موقت، پیشنهادی در ده ماده از سوی اعضای آن به دولت ارائه می‌‌گردد كه اجرای قانون اساسی، آزادی انتخابات، مطبوعات، زندانیان سیاسی ورعایت اعلامیه حقوق بشر از اهم آنها می‌باشد. در پایان نیز از عموم ملت، افراد و گروه‌ها دعوت می‌شود تا در راه تحقق این خواسته‌‌ها با امضا كنندگان بیانیه هم صدا شوند!۵●آثار فریدون آدمیت
مهمترین آثار فریدون آدمیت كه تقریبا تمام آنها در حوزه تاریخ معاصر ایران می‌باشند عبارتند از:
۱- اندیشه ترقی و حكومت قانون در عصر سپهسالار ۲- ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران ۳- امیركبیر و ایران ۴- شورش بر امتیازنامه رژی ۵- فكر دموكراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران ۶- فكر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت ایران ۷- اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوند زاده ۸- اندیشه‌های طالبوف ۹- اندیشه‌های میرزا آقاخان كرمانی ۱۰- مجموعه مقالات تاریخی ۱۱- آشفتگی در فكر تاریخی ۱۲- افكار سیاسی و اجتماعی اقتصادی در آثار منتشر نشده دوران قاجار ۱۳- عقاید و آراء شیخ فضل الله نوری ۱۴- انحطاط تاریخ نگاری در ایران.
●آدمیت و تاریخ نگاری معاصر
آدمیت از منظر خود در تحقیقاتش، سه هدف اصلی را دنبال می‌كند؛ نخست این كه می‌كوشد مقام حقیقی اندیشه‌ورزان ایران را از زمان مشروطیت باز شناسد و تاثیر هر یك را در تحول فكری جدید و تكوین ایدئولوژی نهضت ملی مشروطیت مشخص نمایند. دوم؛ تفكر تاریخی و تكنیك تاریخ نگاری نو در ایران را ترقی دهد و سوم اینكه نوآموزان بدانند در این مرز و بوم همیشه مردمی هوشمند و آزادخو وجود داشته‌اند كه صاحب اندیشه بلند بوده و به پستی تن در نداده، از حطام دنی دنیوی دست شستند و روحشان را به اربابان خودسر و ناپرهیز نفروختند.
روش تحقیق آدمیت- به گفته خود- در نوشته‌ها و كتابهای تاریخی«آن شیوه آزموده در پژوهشهای تاریخی است كه از دیدگاه متفكران تاریخ و صاحب‌نظران دانش سیاسی و اجتماعی، ممتاز شمرده شده و مورد اعتبار است»۶ كه می‌توان از آن به عنوان تاریخ‌نگاری تحلیلی- انتقادی نام برد. نوشته‌های آدمیت در تاریخ افكار اجتماعی و سیاسی معاصر ایران جنبه‌های مشخصی دارد كه مهمترین آنها عبارتند از:
▪بررسی اندیشه‌های متفكران اجتماعی:
آدمیت به شخصیت فردی و تاثیر آن در عقاید و آرای نویسندگان اجتماعی پرداخته و نگرش كلی و سرچشمه افكار آنان را بررسی كرده است. وی«تحول این افكار را در گذشت زمان و خاصه، رابطه افكار با مسائل اجتماعی و سیاسی زمانه»۷ را مورد توجه ویژه قرار داده است. گزینش و پردازش شخصیتهای مورد بحث در این نوشته‌ها، تا حدودی ریشه‌های فكری و دغدغه‌‌های نویسنده را مشخص می‌كند. از شگردهای آدمیت این است كه در بررسی و تحلیل زندگی و اندیشه‌های روشنفكران غربگرای مطرح ایران، به احیا و ترویج مجدد افكار انحرافی آنان با تلفیق و تركیب نوین و ماهرانه خویش و با شیوه‌ای موفق، پرداخته است. البته سبك آدمیت در تك نگاریهای تاریخی، هرچند دارای ایرادهای فراوانی می باشد، اما باید پذیرفت كه تا حدودی از مرز كلیشه‌های موجود تاریخ نگاری عبور كرده است.
▪شناساندن شیوه تفكر كلی متفكران:
آدمیت به گفته خودش سعی دارد تا«تركیبی كلی از رگه‌های مشترك عقاید متفكران و نویسندگان اجتماعی را به دست دهد؛ آنان كه ترجمان جریانهای فكری جدید بودند و به طرد ابهامات ذهنی و تاریك اندیشی برخاستند.» تاكید وی بر این است كه «اندیشه‌ها در عین اینكه آفریده ذهن آدمی هستند، زاده جامعه می‌باشند. گرچه عامل تبادل افكار در سرتاسر جوامع مشرق زمین، تماس با مغرب بوده است(یعنی اندیشه‌های جدید از درون این جوامع برنخاسته اند)، اما تحول جامعه‌ها تحت تاثیر همان افكار، انكارناپذیر است.»
▪شناسایی تحول فكر سیاسی درون نظام كهن:
وی در مقدمه كتاب اندیشه‌های طالبوف تبریزی می‌نویسد:«سیر تحول فكر سیاسی را درون نظام حاكم شناساندم؛ نظامی كه تحت تاثیر فشار حوادث، شكستهای نظامی و سیاسی، ناتوانی اقتصادی در برابر تعرض و سلطه مغرب زمین، گرفتار بحران گشت و هستی‌اش از درون مورد تهدید قرار گرفت؛ بحرانی كه در نوشته‌های اهل دولت و حتی عاملان محافظه كار آن نیك جلوه می‌كند و بخش بسیار مهمی از مدونات انتقاد اجتماعی و سیاسی را می‌سازد.»
▪تبیین تعارض تعلق اجتماعی جدید با بنیادهای سیاسی كهن:
«در جهت چهارم: همان اندازه به تحلیل نظری از فلسفه سیاسی مشروطه‌گری پرداختم كه خواستم تعارض تعلق اجتماعی جدید را با بنیادهای سیاسی كهن، در جامعه متحول باز نمایم، اما كار مورخ فلسفی به اینجا پایان نمی‌یابد. پس از غور و بررسی همه آن جهات مختلف، باید تركیب منسجمی از مجموع آن عقاید و آرا و جریانهای فكری به دست بدهد، اگر از اصل انسجام پذیر باشند.»۸
▪بررسی و تحلیل جریانهای غیر دینی در ایران:
غالب نوشته‌های آدمیت در زمینه اندیشه‌های غیر دینی، از سری نوشته‌های دست اول می‌باشند. وی عموما مطالب تازه و جدیدی را در این مورد با ادبیاتی نسبتا خوب عنوان كرده است. از آنجاكه آدمیت خود را«فیلسوف تاریخ»۹ قلمداد می‌كند، نوشته‌های او تحلیلی و نوعا انتقادی می‌‌باشند. او می‌كوشد در این تحلیل و انتقاد، اندیشه دینی را در جامعه، ناكارآمد جلوه دهد. هرچند آدمیت به طور شفاف در مباحث خود به تفكیك میان اندیشه‌های دینی و غیر دینی نپرداخته است، ولی با گزینش افراد و گروه‌های سكولار و نقد جدی جبهه مقابل در اندیشه و عملكرد، این تفكیك را در خلال مباحث خود می‌پذیرد. از این رو، وی با پرداختن به انجمنهایی كه بیرون از ایران، ساماندهی و اداره می‌شدند، این رویه را دنبال می‌كند. بی شك جریانها، انجمنها و كمیته‌هایی كه آدمیت در خلال كتابهای خود به آنها پرداخته است، از جمله تاثیرگذاران در جناح سكولار مشروطه به شمار می آیند كه عمده انحراف و انحطاط مشروطه نیز از ناحیه این گروه‌ها در این نهضت به وجود آمد. هنگامی كه علما- به هر دلیل- از رهبری مشروطه كنار زده می‌شوند، این انجمنها و گروهای غیر دینی هستند كه نبض انقلاب را به دست گرفته و آن را در مدت زمان كوتاهی به دیكتاتوری رضاخان تبدیل می‌كنند. بی‌تردید موثرترین گروه در روی كار آمدن رضاخان در داخل ایران، گردانندگان سكولار مشروطه بوده‌اند. آدمیت با تاریخ‌نگاری انتقادی خود، هر آنچه را كه مبتنی بر سنتها است مورد نقد قرار می‌دهد. وی حركتهای مذهبی به رهبری روحانیون را، حركتهایی ارتجاعی می‌داند كه دوام نمی‌یابد؛ مگر آنكه قواعد آن بر اساس قوانین موضوعه بشری موجود در جهان، پایه‌گذاری شود.
ج: رهیافتی بر اندیشه سیاسی فریدون آدمیت
از دو راه می‌توان اندیشه سیاسی فریدون آدمیت را بررسی نمود: نخست از طریق گزینشهایی كه آدمیت به آن مبادرت ورزیده است. آدمیت از تمام رویدادها و اندیشه‌های معاصر تاریخ ایران، افكار پیشتازان فكری سكولار نهضت مشروطه را برگزیده است و این نشان دهنده نوعی همگرایی وی با بینش غیر دینی و خردگراییِ صرفِ متفكران آن دوره می‌باشد. معمولا هر مورخی در انتخاب مطالب مورد مطالعه خود، تحت تاثیر علایق، اعتقادات و ارزشهای خویش قرار می‌گیرد و این مولفه‌ها بر نظر او در مورد اهمیت مطالب اثر می‌گذارد.۱۰
دومین راه بررسی اندیشه سیاسی آدمیت با مطالعه اظهار نظرهای وی در متن آثار تاریخی او ممكن خواهد بود. آدمیت بر این اندیشه تكیه می‌كند كه مشرق زمین باید دنباله رو غرب باشد. وی معتقد است تفكرات دموكراتیك مغرب زمین، امری است كه مشرقیان باید از آن پیروی كنند و در این توصیه هیچ تمایزی بین حوزه‌های متفاوت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و اخلاقی نمی‌بیند. به نظر آدمیت، بنیادهای مدنی غرب، ارزنده‌ترین مظاهر و متعلقات مدنیت انسانی را می‌سازد و از این رو باید از آن اقتباس نمود.۱۱ در پیوند با این مساله، آدمیت كسانی را كه شعار بازگشت به خویشتن را مطرح می‌كنند، شدیدا مورد انتقاد قرار داده و تاكید می‌كند كه شرق، چیزی جز طاعون«استبداد آسیایی» ندارد و هرچه در قلمروی حكمتٍ سیاسی عقلی و مترقی است، حاصل اندیشه و تجربه مغرب زمین می‌باشد.«مگر آن مرد غربی، مغز خر خورده كه بر تعقّل اجتماعی خویش كه از فرهنگ دوهزار و پانصد ساله اش سیراب گشته تا به دموكراتیسم و سوسیالیسم امروزه اش رسیده، یكباره خط بطلان بكشد و به خاطر دوستداران هنر بدویت و شیفتگان موسیقی جنون آمیز جاز به سیاست عصر توحش آفریقایی یا آسیایی روی آورد.»۱۲
در ارتباط با نحوه تعامل با دنیای غرب، دیدگاه‌های متعددی بیان شده است كه به دو دیدگاه اشاره می‌كنیم: عده‌ای با نفی هویت ملی و تاریخی شرقیان، معتقد هستند باید دنیای شرق را در ذیل تمدن غرب دید و اصولا تاریخ تحولات ما در ذیل تمدن و تحولات غرب معنی پیدا می‌كند و ما راهی جز اقتباس و تقلید از غرب نداریم. در نظر این افراد، گذشته و حال ما در تاریكی است و خروج از این ظلمت، به میزان نزدیكی ما به غرب بستگی دارد. به نظر می‌رسد این عقیده هرچند در گذشته طرفدارانی داشته، اكنون سستی آن آشكار گشته است. زیرا محققین غربی نیز به این مطلب اعتراف دارند كه روزگاری این مشرق زمین بوده كه طلایه‌دار تمدن محسوب می‌شده است و رشد علمی غربیان، تا حدود زیادی مدیون منابع در طول تاریخ علمی مسلمانان می‌باشد كه برخی از این منابع توسط غربیان به تاراج برده شده است.اما براستی چرا پس از آن شكوفایی در علم، امروزه شاهد ركود و انحطاط هستیم، این سوالی است كه آدمیت و همفكرانش در پی جواب آن نبوده اند؛ بلكه آنان سعی دارند عقب ماندگی كنونی جوامع اسلامی و آسیایی را بزرگ كنند تا مجوز تقلید و اقتباس از غرب را به دست آورند. به عبارت دیگر، آدمیت، در چرایی این انحطاط درنگ نمی‌كند و بدون توجه به هویت ملی و تاریخی ایران، ردایی غربی به قامت هر ایرانی می‌دوزد. البته روشن است وقتی كه ما خود را ذیل تمدن و فرهنگ غرب بدانیم، ناگزیر از تقلید و اقتباس خواهیم بود.۱۳ گروهی دیگر معتقدند كه با دنیای جدیدی كه غربیها به راه انداخته اند، بالاخره باید مواجه شد و نسبت به آن موضع خود را مشخص كرد. از نظر این عده به خاطر اصالت تفكرات دینی و برنامه‌های جامع و كاملی دین اسلام برای زندگی اجتماعی- سیاسی در جهت اهداف عالیه انسانی، مسلمانان باید، دینشان را محور قرار دهند. اگر اجزاء دین اسلام را با هم تركیب كنیم و به صورت یك كل ببینیم، این كل، در مقابل غرب خواهد ایستاد و بدین ترتیب نسبت ما با عالم غربی معین شده و دیگر ذیل تمدن غرب نخواهیم بود.
با توجه به مطالبی كه گفته شد، می‌توان نتیجه گرفت كه الگوی توسعه از نگاه آدمیت یك الگوی غربی و سكولار می‌باشد كه این نگرش خصوصا در فلسفه سیاسی آدمیت به شكل بارزی، نمایان است. توضیح آنكه سیر تاریخ دموكراسی نشان می‌دهد قوام و ثبات حكومت ملی، منوط به سه شرط است: نخست انفصال و تفكیك قدرت دولت از قدرت روحانی به صورت مطلق؛ این امر با اصلاح دین آغاز گردید و با ترقیات مادی و پیشرفتهای علمی كه تصورات ما بعدالطبیعه را در سیاست مْدْن درهم فرو ریخت، تكمیل شد. دوم، به وجود آمدن طبقه متوسط مردم؛ این امر با انقلابهای تجاری و صنعتی و آثار عمیق و دامنه‌داری كه در به وجود آوردن طبقه متوسط و از بین رفتن اشرافیت به جای گذاشت، تحقق یافت و طبقه متوسط به عنوان حافظ ستون حكومت دموكراسی ظهور كرد. سوم، هوشیاری مردم به حقوق فردی و انتباه اجتماعی افراد نسبت به مسولیت مدنی و سیاسی و آمادگی آنها در دفاع از حقوق خود. هركجا این سه شرط اصلی جمع نگردید، در آن دیار اصول دموكراسی رونقی نیافت.
آدمیت نیز با توجه به این اصول می‌نویسد: «فلسفه آزادی به عنوان عالی‌ترین مظاهر مدنیت فكری و عقلی مغرب زمین به دنبال تمدن مادی اروپا در دنیا انتشار یافت و تخم نهضتهای ملی را در كشورها پراكند. نهضت مشروطیت ایران نیز در این جریانِ عمومی تاریخ ظهور كرد.»۱۴ آدمیت با مد نظر قرار دادن فلسفه‌های سیاسی رایج در مشروطه، معتقد است: «در مركز تعقل اجتماعی این زمان دموكراسی سیاسی قرار دارد كه نیرومندترین عناصر ایدئولوژی حكومت مشروطه‌خواهی را می سازد و حاكم بر هیات مجموع عقاید و آرای سیاسی است. در حاشیه راست آن مفهوم مشروطگی، طبقه روحانی قرار گرفته و روی آن به دموكراسی است، اما قوه شریعت آن را می‌‌هراساند و از مركز می گریزاند، گرچه رشته پیوندش با حركت ملی به كلی از هم نمی‌گسلد. در حاشیه چپ آن فكر، دموكراسی اجتماعی جلوه می‌نماید كه در تشكّل حركت مشروطیت و ایدئولوژی آن نفوذی نداشت و پس از تاسیس حكومت ملی ظاهر گشت. بالاخره در راست افراطی، نظریه مطلقیت و همچنین عقیده مشروطیت مشروعه وجود دارند كه در عین تمایز با هم موتلفند و هركدام به وجهی با فلسفه دموكراسی تعارض ذاتی دارند.»۱۵
به این ترتیب تشخیص موضع آدمیت نسبت به روشهای سیاسی مذكور چندان مشكل نیست و او را می‌توان مدافع تمام عیار دموكراسی سیاسی نامید. از این روی در اكثر تحلیلهای خود حتی در روشن‌ترین وقایع تاریخی مانند جریان تحریم تنباكو معتقد است كه روحانیونِ مخالف واگذاری امتیازات به خارجیان- حتی میرزای شیرازی- در صدد تاسیس حكومت الهی نبودند و منطق اعتراض آنان صرفا سیاسی و برعلیه ماهیت استعماری آن امتیازات بود.
●فكر دموكراسی اجتماعی از نگاه آدمیت
آدمیت معتقد است فكر دموكراسی را از غرب گرفته‌ایم؛ یعنی از«دنیای مدنیت معاصر» و زمانی كار دموكراسی را آغاز كردیم كه این سیستم در وطن اصلیش- فرانسه، انگلیس و آمریكا- در معرض انتقادهای فراوانی قرار گرفته بود. وی منتقدین دموكراسی را به دو گروه تقسیم می‌كند.۱۶
نقادانی كه با اصول دموكراسی سر دشمنی دارند؛ مانند كمونیستها كه مدعی دروغین بودن آئین دموكراسی هستند و فاشیستها كه قائل به ناتوانی دموكراسی می‌باشند.
۲- كسانی كه خواهان و دوستار دموكراسی هستند. این منتقدین به این معنا اعتراف دارند كه دموكراسی تنها به«حالت بحرانی و ضعف» دچار گشته است.۱۷
آدمیت در كتاب«فكر دموكراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران»۱۸ با بررسی ابعاد دموكراسی اجتماعی، می‌كوشد به نوعی بنیانگذار تفكر لیبرال در تاریخ نگاری معاصر باشد. تا حدودی نیز موفق به ایفای نقش خود گردیده است و تك نگاریهای وی درباره تاریخ فكر اندیشه‌وران معاصر ایران، گواه این مطلب می‌باشد. آدمیت نهضت مشروطه را از نوع جنبشهای آزادی خواه طبقه متوسط شهرنشین معرفی كرده و عناصر سازنده نهضت را در این گروه‌ها خلاصه می‌كند: الف- روشنفكران اصلاح طلب و انقلابی- ب- بازرگانان ترقی خواه- ج – روحانیون روشن بین.۱۹
آدمیت در این تقسیم، روشنفكر را«درس خوانده جدیدی» می‌داند، كه«نماینده تعقل سیاسی غربی و مروج نظام پارلمانی و تغییر اصول سیاست» می‌باشد. بارزگانان را به دلیل هوشیاری سیاسی كه داشتند، در پی بدست آوردن پایگاه تازه‌ای می‌بیند و درباره روحانیون می‌نویسد: «روحانیون تحت تاثیر، تلقین و نفوذ اجتماعی روشنفكران آزادی خواه بودند و علت گرایش روحانیون به مشروطه نیز همین نفوذ و تلقین آنان بود.۲۰ به واقع این روشنفكران و آزادی خواهان بودند كه این طیف از جامعه را به صحنه آورده و باعث تحرك اجتماعی آنان گردیدند.» آدمیت با وجود رساله‌های فراوانی كه در عصر مشروطه از طرف روحانیون به نگارش درآمده است، فقط به دو كتاب«تنبیه الامه و تنزیه المله» و «اصول عمده مشروطیت» به عنوان قدمهایی كه برای توجیه شرعی مشروطیت برداشته شد، اشاره می‌كند.۲۱
وی قبل از آنكه به چگونگی ورود اندیشه دموكراسی به ایران بپردازد، متذكر می‌شود كه فكر دموكراسی در ابتدای نهضت، درمیان اقشار مختلف مردم نفوذی نداشت؛ بلكه با پیشرفت حركت ملی و اعلام مشروطیت و تاسیس مجلس، زمینه تحول فكری و سیاسی تازه ای فراهم آمد و منجر به نفوذ آن در مردم گردید.
تحولاتی كه از نظر وی به تدریج منجر به مطرح شدن اندیشه دموكراسی اجتماعی در میان مردم گردید، عبارتند از: ۱- گسترش فعالیتهای اجتماعی در سایه آزادیهای به دست آمده از جنبش ۲- سرایت تحرك اجتماعی از شهرها به روستاها ۳- نفوذ افكار سوسیال- دموكرات توسط عناصر مجاهد و اجتماعیون به پهنه سیاست.۲۲
در نگاه آدمیت، منشاء تفكر اجتماعی،«اصالت جمع» می‌باشد. وی، پایه های این تفكر را در موارد ذیل می‌داند: ۱- تامین عدالت اجتماعی ۲- از میان برداشتن نابرابریهای اجتماعی ۳- تضمین مساوات اقتصادی ۴- اجتماعی ساختن قدرت اقتصاد و سیاست. هرچند آدمیت در چگونگی ورود افكار دموكراسی اجتماعی به ایران مطالبی را عنوان می‌كند، ولی در ارزیابی آن اندیشه‌ها و چگونگی تعاملات آن با جامعه سنتی ایران، هیچ سخنی به میان نمی‌آورد و به علل ناكارآمدی و پیاده نشدن آنها در ایران اشاره نمی‌كند. اما باید دانست كه از مهمترین علل شكست و نافرجامی این افكار در ایران، عدم سازگاری آنها با آموزه‌های ملی و دینی مردم بود. به عبارت دیگر این افكار به هیچ وجه در كشور ایران بومی جلوه داده نمی‌شد تا مردم در پذیرش و علما در تایید آن اقدام كنند.
فریدون آدمیت معتقد است اندیشه دموكراسی اجتماعی برای اولین بار از اروپا و روسیه وارد ایران شد. وی از میان نویسندگان سیاسی به دو نفر اشاره می‌كند كه در این انتقال نقش بسزایی داشتند: ۱- میرزا آقاخان كرمانی، كه مستقیما از افكار«سوسیالیسم» غرب متاثر بود ۲- میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی، كه سالها در قفقاز بود و نسبت به جنبشهای آزادی خواه و آرای نویسندگان«سوسیال دموكرات» آشنایی داشت.۲۳ از نظر آدمیت: «گروه‌های روشنفكر و مجامع مترقی و آزادی‌خواه داخل كشور، با عقاید سوسیال- دموكرات مغرب زمین بیگانه نبوده‌ و قصد تاسیس مشروطه پارلمانی و دموكراسی سیاسی را داشته‌اند. بدون تردید در میان آنها افرادی بودند كه از جریانات سوسیالیسم غربی آگاهی داشتند و حتی بعضی از آنها درس خوانده اروپا و ناظر جنبشهای سوسیال دموكراسی مغرب زمین بودند.»۲۴
«عامل مهم تبلیغ این افكار، كمیته ایرانی اجتماعیون بادكوبه، وابسته به فرقه سوسیال- دموكرات می‌باشد و اولین جمعیتهای اجتماعیون ایران نیز روی گُرده تاسیسات حزب سوسیال- دموكرات ریخته شد. سال تاسیس این كمیته ۱۹۰۵.م بوده است.»۲۵ آدمیت نقش انقلاب روسیه را در تنویر افكار مردم و آزادی خواهان ایران، بی‌تاثیر ندانسته، تشكیل كمیته«اجتماعیون عامیون ایرانی» را متاثر از انقلاب روسیه ذكر می‌كند.۲۶ وی مباحثی مانند حكومت ملی، موجودیت مجلس الی الابد، اجزای عمده حقوق اساسی مانند آزادی قلم، بیان، مجامع سیاسی و آزادیهای شخصی، مساوات، حق رای عمومی، انتخابات منظم و آزاد و انتخاب هیات وزیران توسط مجلس را از عناصر مهم دموكراسی می‌داند.۲۷
●آدمیت و جنبش تنباكو
آدمیت از زمره روشنفكرانی است كه حركتهای مذهبی به رهبری روحانیون را حركتهای ارتجاعی می‌داند كه دوام نمی‌یابند مگر آنكه قواعد آن براساس قوانین موضوعه بشری موجود در جهان امروز پایه‌گذاری شود. وی، بر اساس همین نگرش در جریان رژی و قیام تنباكو بر این باور است كه علمای شریعت در ایجاد و تكوین حركت مردم سهمی نداشتند و به هر تقدیر در اثر بازی حوادث به این ماجرا كشیده شدند. از نظر آدمیت، علت فاعلی جنبش تنباكو، اعتراض صنفی بازرگانان و كسبه بود و آنان بودند كه علما را ناخواسته وارد ماجرا نمودند. برهمین اساس فلسفه جنبش تنباكو از دیدگاه او اقتصادی- سیاسی محض بوده است.۲۸ تامل در ابعاد نهضت تنباكو ما را به حقایقی رهنمون می سازد كه ادعای آدمیت و همفكرانش را مخدوش می‌گرداند:
الف- صنف تجار و بازرگانان، گرچه در جنبش سهم مهمی داشتند، لیكن قادر به سازماندهی نهضتی اجتماعی و سیاسی به ابعاد جنبش تنباكو، نبودند. در واقع تجار، بازرگانان و كسبه فقط می‌توانستند در چارچوب طرحی كلی و فراگیر جایی داشته باشند؛ طرحی كه اهداف آن از اغراض سیاسی و اقتصادی صرف، بسی فراتر می‌رفت و كل حیات اجتماعی ایران را در برمی‌گرفت. آن طرح، حفظ تمامیت ارضی و اعتقادی مردم بود كه علما به طور سنتی در راس آن قرار می‌گرفتند.ب- عناصر به اصطلاح روشنفكر، در خیزش تنباكو نه تنها هیچ سهمی نداشتند بلكه فاقد قدرت سیاسی- اجتماعی لازم جهت سازماندهی این امر بودند. اساسا با مطالعه كاركرد این طیف در تاریخ معاصر، می بینیم در موارد زیادی واگذاری امتیازات اقتصادی به بیگانگان، توسط این افراد و عناصر دیوان سالار مانند سپهسالار صورت گرفته است.
ج- خیزش تنباكو، نمادی از مخالفت علما و مردم با واگذاری امتیازات به بیگانه و اهداف این حركت به مراتب وسیع‌تر از الغای قرارداد رژی بود. از آنجا كه بیم آن می‌رفت تمامیت ارضی ایران اسلامی با عقد قراردادهای استعماری از بین رود، مرجعیت شیعه، برای نخستین بار، حركتی را آغاز كرد كه در تحولات بعدی، تاثیراتی بنیادین در رفتار سیاسی فقیهان شیعه به وجود آورد.۲۹
●تحلیلی كپی گونه درباره انقلاب مشروطه
در بررسی چرایی انقلاب مشروطیت ایران، نظریه‌های متعددی ابراز شده است. برخی بر این عقیده‌اند كه جنبشهای سیاسی- اقتصادی و اجتماعی در آن مقطع در بسیاری از نقاط جهان آغاز گشته بود و ایران با توجه به موقعیت جغرافیایی و سیاسی و اقتصادی خود نمی‌توانست در انزوا بماند.۳۰ از منظر این عده، چون اروپا نظامهای فئودالی را پشت سرگذاشته و نظام صنعتی را پیش‌رو گرفته بود، ایران نیز از این تاریخ محتوم جدا نبود و ناگزیر باید هرچه زودتر از نظام فئودالی آسیایی خود دست می‌كشید و به سوی ارزشهای نو پیش رفته و صنعتی می‌گشت.۳۱ جهت‌دهی و تعیین سر فصلهای تحلیل در این الگوگیری با اهدافی مانند، مرعوبیت به نظام بورژوازی مغرب زمین و بداندیشی و بدبینی نسبت به نظام حاكم همراه است. هرچند كه نظام حاكم نقاط ضعف و كاستیهای فراوانی داشت و براندازی آن از مهم‌ترین اهداف مشترك عنصر دینی و غیر دینی بود اما تفكر جناح سكولار در جنبه اثباتی، با اندیشه دینی همخوانی نداشت. جبهه دینی در طرح جایگزین این نظام، به دنبال حكومت مطلوب در عصر غیبت با توجه به عدم دسترسی به حكومت آرمانی و ایده‌آل بود. در مقابل كسانی كه در انقلاب مشروطیت ایران به دنبال تقلید از مغرب زمین بودند، در طرح جایگزین بدون توجه به نیازها، خواسته‌ها و مبانی فكری مردم، طرحی اقتباسی از غرب را مد نظر داشتند و همین خواسته‌ها، نهایتا سرآغاز جدایی و تمایز این دو جریان در مشروطه گردید. در نگاه آدمیت به مشروطه، اصالت با تحولات مغرب زمین است و ایران باید به سمت اقتباس و كپی نمودن آن تحولات پیش رود كه در این روند نقش روشنفكران غربگرا غیر قابل انكار جلوه می‌كند. در این روند طبقه روحانیت می‌بایست دنباله‌رو آنان باشند چراكه به عقیده آدمیت، روحانیت بهره‌ای از اندیشه‌های جدید نبرده است. در این خصوص نكات ذیل قابل ذكر است:
الف- نگاهی تاریخی به تحولات قبل از مشروطه و سرآغاز آن، نفی ادعای آدمیت و همفكران وی را در پی‌خواهد داشت. نهضت تحریم تنباكو كه گام اول در تحول‌خواهی، نفی سلطه بیگانه و استبداد ستیزی به شمار می‌آید، نمونه كاملی است كه نشان می‌دهد نهضت مشروطه نیز در اهداف و آرمانهای خود بدون توجه به دنیای غرب، قدم در ایجاد تحول و اصلاحات گذاشت كه البته در میانه راه به انحراف كشیده شد.
ب- عدم درك روح اصلاح طلبی و تحول‌خواهی اندیشه شیعی، امری است كه باعث شده آدمیت در فضایی بیگانه از اصلاح طلبی مذهبی و شیعی نظریه پردازی كند. با فرض اینكه تحولات دنیای غرب بر ایران تاثیر مستقیم داشته باشد، به این نكته باید توجه كرد كه میزان تاثیرپذیری مشروطه ایران از انقلاب مشروطه مغرب زمین تا چه حدی بوده است؟ اوضاع سیاسی- اجتماعی ایران قبل از مشروطه، نسبت به پذیرش افكاری كه در مغرب زمین شكل می‌گرفته است، تا چه اندازه با ادعاهای آدمیت تطبیق دارد؟ به عبارت دیگر، شرایط اجتماعی ایران، به چه میزان به روشنفكران غربگرا اجازه می‌داد تا در میان مردم به تبلیغ و نشر آن افكار اقدام كنند؟
به نظر می‌رسد با توجه به فضای بحث، می‌توان گفت كه میان خواسته‌ها، نیازها و ادعاهای مروّجین غربگرایی و مردم ایران، شكاف چشم‌گیری وجود داشت؛ شكافی كه با تئوریهای غیربومی در این سرزمین نمی‌توان آن را پر كرد. آنچه میان مردم و رهبران انقلاب مشروطه در ایران در نظر گرفته می‌شد تنها رفع ظلم و ستم از ناحیه سلطنت و حكام بود. در بررسی خواسته‌های اولیه مردم و رهبران نهضت، مواردی به چشم می‌خورد كه هیچ نوع تاثیرپذیری از انقلابهای دیگر نقاط جهان در آن دیده نمی‌شود. در تحصن حضرت عبدالعظیم، خواسته‌هایی در هشت بند به شاه ارسال می‌شود كه دو خواسته مهم رهبران و مردم- بنا به نقل ناظم الاسلام كرمانی- عبارت بودند از:
۱- بنای عدالتخانه كه در هر بلدی از بلاد ایران یك عدالتخانه برپا شود كه به عرایض و تظلمات رعیت رسیدگی و به طور عدل و مساوات رفتار كند
۲- اجرای قانون اسلام درباره آحاد افراد بدون ملاحظه از احدی.۳۲ در پی اوج گرفتن اعتراضهای مردم و علما و ترتیب اثر ندادن به خواسته‌های آنان از سوی حكومت، مهاجرت كبری پایه‌ریزی می‌شود. بعد از مهاجرت طلاب و علما به شهر قم، پایتخت برای فعالیت عده‌ای روشنفكر آماده گردید كه در نبود رهبران نهضت در تهران، مردم را به سفارت بریتانیا هدایت كرده و خواسته اصلی مردم كه تاسیس عدالتخانه و اجرای عدل بود، به یكباره جای خود را به شعار وارداتی و غیر شفاف مشروطه داد. بدین ترتیب میدان برای طراحان یك سناریوی غیربومی تغییر پیدا كرده و نخستین انحرافها در بدنه نهضت ریشه دواند. به هر حال آنچه مورد خواست و نظر مردم ایران بود، با خواسته‌های صحنه گردانان منورالفكر مشروطه كه به دنبال تقلید از غرب بودند، كاملا تفاوت داشت. از سوی دیگر، مردم و روحانیت كه در نهضت تحریم تنباكو، تعامل دین و سیاست را در عرصه جامعه تجربه كرده بودند، با همان تجربه گام در نهضت عدالتخانه نهادند. مردم بار دیگر با تكیه بر اجتهاد شیعه، در عرصه اجتماع به میدان آمدند تا در كنار آنان به نقش اصلاحی علمای شیعه عینیت بخشند. این تفكر، حاصل اجتهاد شیعه در گذر زمان بوده است كه علیرغم تلاش آنان به منصه ظهور نرسیده بود و نهضت مشروطه می‌رفت كه با تكیه بر پایگاه دینی به این تفكر جامه عمل بپوشاند؛ ولی بنا به دلایلی چون نفوذ بیگانگان و وازدگی روشنفكران غربگرا نتوانست به پیروزی برسد. در یك جمع‌بندی كلی می‌توان گفت در نهضت عدالتخانه، احیای دین در عرصه‌های فردی و اجتماعی جزء مهمترین اهداف رهبران دینی بوده است، اما در مشروطه مغرب زمین، نفی دین و مذهب و رهایی از آن جزء اولین و مهمترین اركان آن می‌باشند.
●روحانیت و مشروطه
الف- جایگاه اجتماعی روحانیت:
مولف تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، درباره جایگاه اجتماعی روحانیت شیعه در ایران می‌نویسد:« … كلیه امور جامعه در دست روحانیون بود، معاملات به طور كلی و جزئی،… عقد و نكاح را روحانیون اجراء می‌كردند، ارث به وسیله آنان تقسیم می‌شد، حق امام و خمس كه در حقیقت پرداخت مالیات بود به آنها داده می‌شد… و كمتر فردی بود كه در روز، گرفتار مشكلات و مسائلی نشود كه حل آن به وسیله استعلام و استغثا از روحانیون میسر نگردد… در نتیجه هرگاه دستگاه روحانیت در تهران برچیده می‌شد، زندگی اجتماعی كه روی معاملات بود از هم پاشیده می‌شد.»۳۳
طاهر كریم‌زاده مولف كتاب قیام آذربایجان در انقلاب مشروطه نیز می‌نویسد: «روحانیت، آن موقع خیلی رونق داشت. در محیط روحانیت، برای اعمال زور مامورین دولت حتی برای استبداد شخص شاه نیز مجالی نبود. روحانیت تنها پناهگاه ستمدیدگان و ملجا مظلومان محسوب می‌شد… در منزل علما بست می‌نشستند و تحصن می‌جستند. خلاصه در دوران استبداد، اگر از آزادی اثری بود، به یقین آنجا بود.»۳۴
ادوارد پولارك در سفرنامه خود چنین یادآور می‌شود: «ملاها بین محرومین و فرودستان، طرفداران بسیاری دارند، اما دولتیان از ملاها می‌ترسند؛ زیرا می‌توانند قیام برپا كنند… نمی‌توان منكر شد كه ترس از آنها وسیله‌ای است كه استبداد و ظلم زورگویان را تا اندازه‌ای محدود و تعدیل می‌كند.»۳۵
مادام دیالافوا نیز می‌نویسد:«علمای روحانی و پیشوایان مذهبی كه عموما آنها را مجتهد می‌گویند، همیشه در نزد ایرانیان یك مقام و منزلت بسیار عالی داشته و دارند. این اشخاص محترم از گرفتن حقوق یا مواجب دولتی امتناع دارند و از طرف دولت هم به این مقام نمی‌رسند؛ بلكه آرای عمومی متحداً در انتخاب آنها به این مقام دخالت دارد. كار این طبقه روحانی منحصر است به تعالیم مذهبی و اخلاق و در موقع لزوم از بی‌عدالتی و ستمكاری حكام و مامورین دولتی نسبت به مومنین دفاع می‌كنند.»۳۶
با این وجود چگونه می‌توان ادعا كرد روحانیون كه در متن جریانات و حوادث بوده و همواره مأوا و ملجأ مردم بودند، در حركت عظیمی مانند عدالتخواهی، دنباله روی روشنفكرانی باشند كه هیچ نسبتی با مردم و خواسته‌های آنان نداشتند.ب- نقش علما در تاسیس و تصحیح مشروطیت:
حركت مشروطه نهضتی دینی- مردمی به رهبری علما بود كه با هدف نجات ایران از دست اندازیهای بیگانگان و استبداد قاجاریه و برپایی عدالت و رفع موانع پیشرفت كشور آغاز شد و با حمایت مردم به پیروزی رسید. این واقعیت را باید پذیرفت كه اگر در مشروطه علما و مراجع در صف رهبری نهضت قرار نمی‌گرفتند، چنین حركت مردمی اساسا رخ نمی‌داد. حادثه مشروطه متكی به حضور مردم بود و مردم را هم جز علما هیچ عامل دیگری نمی‌توانست به میدان آورده و به آنان شور و استقامت بخشد. با صدور فرمان مشروطیت عده‌ای كه از ابتدا با انگیزه‌های غیر دینی در بدنه نهضت نفوذ كرده بودند، با آشكار نمودن مقاصد خود، درصدد ترویج غربگرایی و حذف دین برآمدند و در این مسیر نیز تا حدودی به اهداف خود دست یافتند. علمای شیعه كه در تاسیس مشروطیت نقش اساسی داشتند به منظور تصحیح مشروطیت، به تدریج به مصاف غربگرایان رفتند. آغازگر این جریان، شیخ فضل الله نوری بود كه ضمن درك نیات سوء غربگرایان، از نزدیك تلاش آنان جهت انحراف نهضت مشروطیت را مشاهده می‌كرد. آشكارتر شدن مواضع ضددینی و ملی افراطیون، علمای مشروطه‌خواهی نظیر آیات عظام آخوند خراسانی، ملاعبدالله مازندرانی و سید عبدالله بهبهانی را مجبور به اتخاذ موضع در مقابل آنان كرد تا به اصلاح مشروطیت اقدام كنند. اگر مرحوم نائینی كتاب تنبیه الامه را به نگارش درآورد، هدفی جز تبیین نظر اسلام درباره مشروطه نداشت. هنگامی كه مشروطه از مسیر اصلی خود خارج شد آن مرحوم تلاش كرد تا نسخه‌های كتاب تنبیه الامه را جمع‌آوری كند. این اقدام نیز در جهت جلوگیری از سوء استفاده افراطیون موجود در حركت مشروطه‌ بود.
مشروطه اسلامی در نگاه آدمیت، مفهومی متضاد و پارادوكسیكال است. بعد از آنكه حركت عدالتخواهی مردم به رهبری علما، با تحصن در سفارت انگلیس، جای خود را به مشروطه داد، این توهم به واقع ایجاد شد كه میان خواسته‌های به حق مردم و علما و آنچه در سفارت و در السنه بعضی از روشنفكران مطرح می‌گردد، تفاوتهای بنیادینی وجود دارد؛ لذا عده‌ای در پی بازسازی و تصحیح آن برآمدند و قید مشروعه را به آن اضافه كردند تا بتوانند در بنیانهای نظری مشروطه، اسلامیت را داخل كرده و تا حدودی با پیشنهاد نظارت مجتهدان بر مصوبه‌های مجلس، از نفوذ عناصر افراطی بكاهند. عده‌ای دیگر نیز با قبول این واقعیت كه مشروطه باید اسلامی باشد، با استخدام آن مفهوم تلاش كردند آموزه‌های اسلامی را در قالب آن عینیت بخشند. از این رو می‌بینیم با نوشتن رساله‌های مهمی مانند«تنبیه الامه و تنزیه المله» گامی مهم در این جهت برداشتند. بنابراین، باید دید كه كدام مشروطه با اسلام سرناسازگاری دارد. مشروطه‌ای كه تقی‌زاده‌ها مدعی و دنباله‌رو آن بودند، نه تنها هیچ سازگاری با اسلام نداشت، بلكه به مخالفتی آشكار با آن می‌پرداخت. اما مشروطه‌ای را كه علما در پی آن بودند، با تكیه برمبانی دینی باید بازسازی می‌شد؛ همانگونه كه امام خمینی(ره) مفهوم«جمهوری» را استخدام و ماهیت آن را متحول ساختند. به هر حال، آدمیت تفاوتی میان علمای مخالف و موافق مشروطه نمی‌بیند و هر دو گروه را مورد حمله قرار می‌دهد. او با قضاوت غیر محققانه در خصوص شیخ فضل الله نوری می‌نویسد: «در برابر موقع شناسی بهبهانی، غلط‌اندیشی و كج‌تابی شیخ فضل الله در این بود كه می‌پنداشت با افراشتن لوای مشروطیت مشروعه بتواند پیشوایی روحانی را به دست آورد.»۳۷ وی حتی در مورد مشروطه خواهی مرحوم بهبهانی می‌نویسد: «زیركی بهبهانی در این بود كه به همه احوال، خود را با حركت مشروطه‌خواهی دمساز می‌ساخت. گرچه انگیزه باطنی‌اش ریاست فائقه روحانی بود، نه تاسیس حكومت مشروطه ملی و خود داعیه چنین ریاستی را در سر می‌پروراند… حقیقت این كه سید بهبهانی، در دل به قوت و برتری شیخ فضل الله آگاه بود، رضا نداد كه او در ریاست شرعی و قدرت سیاسی و جلال آخوندی شریك وی گردد.»۳۸ فریدون آدمیت در تحلیل كلی‌تر در مورد اختلاف میان روحانیت می‌نویسد: «در جدالی كه بر سر مشروطیت اسلامی در گرفت، مهمتر از جنبه نظری و مسلكی‌اش، قضیه نبرد قدرت طلبی روحانیت مطرح بود… و مفهوم مشروطه اسلامی، زاده چنین رقابت و خودپرستی ملایی بود.»۳۹
ج- آدمیت و تحریف در رهبرشناسی نهضت مشروطه
آدمیت مدعی است:«تنها گروهی كه تصور روشنی از مشروطیت داشت، عنصر ترقی خواه تربیت یافته معتقد به حكومت دموكراسی غربی بود.»۴۰ وی روشنفكران را درس خوانده جدید كه نماینده تعقل سیاسی غربی و مروج نظام پارلمانی اصول سیاست بودند معرفی می‌كند۴۱ و در ادامه علت گرایش روحانیون به مشروطه را تلقین و نفوذ روشنفكرانِ آزادیخواه می‌داند.۴۲ وی با این عبارات می‌كوشد تا روشنفكری و تجدد را موسس و موجد انقلاب مشروطه در تمام زمینه‌ها معرفی كند. آدمیت با پرداختن به چهره‌هایی همچون، میرزا ملكم خان(ناظم الدوله)، میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا آقاخان كرمانی، میرزا عبدالرحیم طالبوف و بیان این مطلب كه تنها این عده به دموكراسی اجتماعی آشنا بودند، می‌كوشد تا روشنفكران را در جایگاه رهبری تثبیت كرده و نهضت مشروطه را برگرفته از آثار و افكار سوسیالیسم و دموكراسی غربی ارزیابی نماید.۴۳ در این كه روشنفكران، در بسیاری از صحنه‌های نهضت حضور داشتند، تردیدی نیست؛ ولی به هر حال آنها نه زبان مردم را برای حركت و بسیج عمومی می‌دانستند و نه اصولا قادر بودند دراعتقادات مردم نفوذ كنند؛ چنانچه فضای كاملا مذهبی و شعارهای اسلامی در مشروطه خود حكایت از ناكارآمدی طیف روشنفكر دارد.۴۴
اگر به واقع، رهبری و نبض انقلاب در دست روشنفكران بود، باید محیط فكری و سیاسی صدر مشروطه نیز متاثر از ایشان می‌بود. هرچند در مقاطعی می‌توان گفت جو به نفع روشنفكران رقم خورد؛ اما در ابتدا- قبل از نوشتن قانون اساسی- رهبری روحانیت كاملا نمود داشت. بنابراین اگر بخواهیم این موضع را مورد تردید قرار دهیم باید آن را تحریف در«رهبر شناسی نهضت مشروطه» بنامیم.
د- جایگاه محاكم شرع در زمان قاجاریه
محاكم عرف یا دیوانخانه عدلیه، مجمعی تحت سلطه و سیطره شاه بود و مبنای حقوقی آنرا غالبا خواسته‌ها و آراء جمعی از حكّام دولت تشكیل می‌داد. هرچند كه«فلسفه وجودی آن حفظ و حراست از حقوق مردم در برابر زورمندان بود … اما در عمل به دلایل گوناگون، از آن جمله عدم اتكا و استناد عدلیه به قانونی مدون وثابت و نیز به دلیل آنكه دست اندركاران این نهاد از میان شبكه قدرت مسلط تعیین می‌شدند، در مجموع بافتی استبدادی داشت و چه بسا ابزاری جهت پیشبرد مطامع زورمندان قانون‌شكن می‌گشت.»۴۵
در مقابل این محاكم، محاكمی نیز بودند كه زمام آنها مستقیما در دست فقیهان متنفذ بود. بنیان حقوقی محاكم شرعی و مبنای قانونی احكام صادره از سوی مجتهدان، كتاب و سنت معصومین(ع) و به تعبیری روشن‌تر فقه مدون شیعه بود.۴۶
این تمایز تا قبل از مشروطیت در كشور ما وجود داشت و جایگاه روحانیت و علما در آن روشن و مشخص بود؛ به گونه‌ای كه عموم مردم می‌دانستند كه محاكم شرع، ضامن اصلی حفظ حقوق آنان می‌باشند. آدمیت در آثار خود می‌كوشد این نقش تاریخی علما را زیر سوال برده و در رفت و برگشت بین روشنفكران و روحانیت، به این نتیجه برسد كه این طبقه نه تنها خود فرسنگها از جامعه عقب بودند بلكه باعث انحطاط و عقب ماندگی كشور نیز شده‌اند. وی در پایان، تصدی محاكم شرعی توسط روحانیت را- كه از آن به ریاست شرعیه یاد می‌كند- امری خودپرستانه و دنیاگرایانه ذكر می‌كند!
تقی صوفی نیاركی
پی نوشت‌ها
بعد از انحلال فراموشخانه و مجمع آدمیت این بار دست پشت پرده میرزا ملكم، از آستین عباسقلی خان قزوینی معروف به آدمیت سر در آورد. او در سال ۱۲۷۸.ق متولد و در سال ۱۳۵۸.ق درگذشت. عباسقلی خان در سال ۱۳۰۳.ق وارد جرگه سیاسی شد و با آشنایی با ملكم، در زمره مریدان او قرار گرفت. وی جامع آدمیت را با همان اصول فكری و مرامنامه ملكم به وجود آورد. برای اطلاع بیشتر رجوع كنید به: اسماعیل رائین، انجمنهای سری در انقلاب مشروطیت؛ عبدالهادی حائری، تاریخ جنبشها و تكاپوهای فراماسونگری در كشورهای اسلامی.
علی اصغر حقدار، فریدون آدمیت و تاریخ مدرنیته در عصر مشروطیت، تهران، نشر كویر، ص۱۱
مجله ۱۵ خرداد، شماره اول، سال۱۳۷۰، ص۱۱
همان، صص۷و۶
همان، ص۹
فریدون آدمیت، اندیشه ترقی و حكومت قانون(عصر سپهسالار)، تهران، خوارزمی، ۱۳۵۱، ص۸
ابوالفضل شكوری، جریان شناسی تاریخ نگاری در ایران معاصر، ج اول، تهران، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ۱۳۷۱، ص۴۴۸
فریدون آدمیت، اندیشه های طالبوف تبریزی، جلد دوم، تهران، نشر نهاوند، ۱۳۶۳، مقدمه
همان
۱۰- سیمین فصیحی، جریانهای اصلی تاریخ نگاری در دوره پهلوی، مشهد، نشر نوند، ۱۳۷۲، صص۲۸۴-۲۸۳
۱۱- فریدون آدمیت، اندیشه های میرزا آقاخان كرمانی، مقدمه، ص۱۵، به نقل از جریانهای اصلی تاریخ نگاری در دوره پهلوی، همان، ص۲۸۳
۱۲- فریدون آدمیت، آشفتگی در فكر تاریخی، ص۷
۱۳- باید به این نكته اشاره كرد كه تقلید یا اقتباس اگر با تصرف و از روی تعقل و خردورزی باشد، شاید محملی داشته باشد، اما سخن در اقتباسی است كه بدون هیچگونه محدودیتی صورت گیرد.
۱۴- فریدون آدمیت، فكر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، تهران، سخن، ۱۳۴۰، ص۲۰-۱۹
۱۵- فریدون آدمیت، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، ج۱، تهران، پیام، ۲۵۳۵، ص۱۹۴
۱۶- فریدون آدمیت، فكر دموكراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران، جلد دوم، تهران، پیام، ۲۵۳۵، ص۱۶۹
۱۷- همان، ص۱۷۰
۱۸- این كتاب از دو بخش عمده تشكیل شده است: در بخش اول به فكر دموكراسی اجتماعی، مسائل دموكراسی و ترقی فكر دموكراسی اجتماعی پرداخته و در بخش دوم به افكار و آثار «رسول زاده» به عنوان شاخصی موثر از این تفكر اشاره شده است. بخش اول این كتاب را به صورت مبسوط در كتاب «ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران» نیز می توان مطالعه نمود.
۱۹- فریدون آدمیت، فكر دموكراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران، همان، ص۳
۲۰- همان، ص۴
۲۱- فریدون آدمیت، فكر دموكراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران، همان، ص۴، آدمیت حتی مشخص نمی كند كه نویسنده رساله «اصول عمده مشروطیت» چه كسی بوده است.
۲۲- همان، ص۵
۲۳- همان، ص۶
۲۴- همان، ص۱۱
۲۵- همان، ص۱۲
۲۶- همان، ص۳۹
۲۷- همان، ص۴۵
۲۸- فریدون آدمیت، شورش بر امتیاز نامه رژی، تهران، انتشارات پیام، ۱۳۶۰، ص ۱۳۶
۲۹- جنبش تنباكو را می توان درآمدی بر جنبش مشروطه دانست. اگر در جنبش تنباكو، فلسفه سیاسی مكتوب خاصی حكمرانی نمی كرد، رهبران راستین مشروطه(علما) در مشروطه این خلاء را با نگارش رسائل، كتابها و اعلامیه ها پر كردند كه این امر حكایت از رشد اندیشه سیاسی در این دوره دارد. جهت آگاهی بیشتر از جنبش تنباكو رجوع كنید به: حسین آبادیان، اندیشه دینی و جنبش ضد رژی در ایران و حسن كربلایی اصفهانی، تاریخ دخانیه یا تاریخ تحریم تنباكو.
۳۰- عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، جلد سوم، تهران، امیركبیر، ۱۳۸۱، ص۱۵
۳۱- همان، صص۲۶و۲۵
۳۲- ناظم الاسلام كرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، بخش اول، تهران، نشر پیكان، ۱۳۷۶، ص۳۵۸
۳۳- مهدی ملك زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۱، تهران، علمی، ۱۳۶۳، ص۳۵۹
۳۴- كریم طاهرزاده بهزاد، قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران، تهران، اقبال، بی تا، ص۴۰۸
۳۵- ادوارد یاكوب پولاك، سفرنامه پولاك، «ایران و ایرانیان»، ترجمه: كیكاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۸، ص۲۲۵
۳۶- همان، ص۵۹
۳۷- فریدون آدمیت، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، همان، ص۴۳۰
۳۸- همان
۳۹- همان، صص۴۳۰و۴۲۹
۴۰- همان، ص۲۲۸
۴۱- فریدون آدمیت، فكر دموكراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران، همان، ص۳
۴۲- همان، ص۴
۴۳- رجوع كنید به: همان، ص۱۱-۶ و دیگر كتابهای نویسنده
۴۴- موسی نجفی، اندیشه دینی و سكولاریسم در حوزه معرفت سیاسی و غربشناسی، جلد سوم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،۱۳۷۷، ص۹۴
۴۵- علی ابوالحسنی(منذر)، كارنامه شیخ فضل الله نوری، پرسشها و پاسخها، جلد اول، تهران، عبرت، ۱۳۸۰، ص۳۰
۴۶- همان
منبع : ماهنامه زمانه


همچنین مشاهده کنید