یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

لیبرالیسم آمیبی


لیبرالیسم آمیبی
هربرت اسپنسر (۱۹۰۳- ۱۸۲۰) را حتی در مقایسه با افرادی همچون جان استوارت میل نیز یك لیبرالیست افراطی می نامند و از مبدعان «لیبرالیسم لزه فیر (بگذار بگذرد)» می خوانند. این فیلسوف قرن نوزدهمی در ورود به مباحث اجتماعی و فلسفه سیاسی، مبنای اندیشه خود را بر اصول بیولوژیك بنا نهاد و بدین ترتیب با اعتقاد به «نظریه تكاملی» معتقد بود كه همه چیز در حال تحول از یك موقعیت و وضعیت نابسامان و بدون نظم (اما یكسان و بدون شكل)، به وضعیت بسامان و دارای نظم (اما تركیبی و با اشكال متفاوت) است. اسپنسر با گنجاندن تمام دانش بشری، در یك سیستم واحد فلسفی، از فلسفه سخن می گفت كه آن را «فلسفه تركیبی» نام نهاده بود و مطابق آن، همه چیز از اتم تا جامعه انسانی، تابع قوانین تكاملی یكسانی به نظر می آمدند. بنابر چنین اندیشه ای، تاریخ بشریت نیز ادامه تاریخ «انواع بیولوژیك» است و از همین روی، قوانین بیولوژیكی در حركت و تحلیل تاریخ بشری نیز صادق و حاكم است. او در حالی كه - برخلاف جان استوارت میل- آزادی اقتصادی را بر آزادی سیاسی ترجیح می داد، در اعتقاد خود به روند تكاملی نیز می گفت كه «من استبداد، آریستوكراسی، حكومت ایدئولوژیك مذهبی و تمام بلایای دیگر كه موجب رنج انسان ها می شود را همچون ضرورتی می دانم كه روان انسان ها را صیقل می دهند و بر این باورم كه هر ملتی، پیش از آنكه بتواند به آزادی پایدار دست یابد، باید مراحل میان استبداد و دموكراسی را حل كند. بعید می دانم كه آزادی یك ملت بدون پشت سر گذاشتن آزمایشات اخلاقی، پایدار بماند.»
او بدین ترتیب نگاه بیولوژیك و تكاملی خود را در تحلیل نظام های سیاسی به نمایش می گذاشت و جوامع انسانی را نیز از همین روی، «ارگانیسم های اجتماعی» می نامید و معتقد بود كه فردباوری به طور غیرقابل اجتنابی در مراحل پیشرفته تكامل «ارگانیسم اجتماعی» پدید می آید. اسپنسر، گذر جوامع از حالت ابتدایی به حالت توسعه یافته را با زندگی یك آمیب مقایسه می كرد تا پرده از «ارگانیسم اجتماعی» مدنظر خود بردارد. آمیب، آنچنان كه می دانیم، تنها از یك سلول تشكیل شده است كه خود را از طریق تقسیم، تكثیر می كند و ارگانیسم های پیشرفته تر را به وجود می آورد. در حقیقت اگرچه تكثیر می شود اما در این پروسه و روند، نظم نیز می یابد. اسپنسر در مقایسه این وضعیت بیولوژیكی با زندگی اجتماعی و در حقیقت، «ارگانیسم اجتماعی» می گوید: «اولین پیچیدگی زمانی رخ می دهد كه خانواده های دوره گرد، در هم ادغام می شوند و قبایلی كه كمیت بسیار بزرگتری دارند را تشكیل می دهند. پیشرفت بیشتر در همین راستا هنگامی پدید می آید كه قبیله ضعیف تر، توسط قبیله قوی تر سركوب می شود و رئیس قبیله مغلوب، تسلیم رئیس قبیله پیروز می شود.» این پیچیدگی از نظر این فیلسوف لیبرال، اگرچه در مراحل ابتدایی تر به ندرت پایدار است اما در مراحل پیشرفته تر تكامل، ثابت و پایدار خواهد بود. او بدین ترتیب است كه اتحاد فراملیتی و تشكیل كشورهای متحده اروپایی را پیش بینی می كند.
اسپنسر از همین روی و در جهت تكامل و پیشرفت بیشتر، از ضرورت امكان رقابت و انتخاب سخن می گوید و در این مسیر حتی از غلبه قوی ترها بر ضعیف ترها به عنوان واقعیتی یاد می كند كه باید آن را پذیرفت، صرفاً از آن روی كه نتیجه این سیرتكاملی، پیشرفت سطح تمدنی عامه مردم و اجتماع خواهد بود. اسپنسر برمبنای چنین اندیشه ای، در عین حال كه از «همكاری طبقاتی» سخن می گفت اما از «مبارزه طبقاتی» هراسان و بیزار بود. كارگران لایق و زرنگ، بدین ترتیب می توانستند به دنبال مطالبات خود باشند و این پیگیری نیز اگرچه قابل حمایت بود اما به مفهوم درغلتیدن به اندیشه های مبتنی بر «كارگران مبارز» نبود. اسپنسر از همین روی بود كه در قامت یك منتقد از مضرات برابری اقتصادی نیز سخن می گفت و این برابری را نوعی از بدویت می دانست: «اندیشه های كمونیستی و سوسیالیستی، به مراحل بسیار ابتدایی تكامل بشر، تعلق دارد.»
جان گری، «اسپنسر» را همچون «فون هایك» از زمره لیبرال هایی می داند كه در اندیشه «فایده گرایی غیرمستقیم» هستند؛ لیبرال هایی كه اگرچه هر نوع استراتژی مبتنی بر بیشینه كردن مستقیم فایده را محكوم می كنند اما در نهایت نیز امور را با رجوع به فایده، ارزیابی می كنند.
رضا پارسا
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید