جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

لبنان جدید


لبنان جدید
در شرایطی كه آتش بی امان اسرائیل هر دم زخم های عمیق تری بر روح و جان لبنان می نشاند، بازیگران قدرتمند جهان تنها به تماشای صحنه نشسته اند و برخی از آنان، مستقیم یا غیرمستقیم، به یاری و تشویق اسرائیل شتافته اند دو پرسش اساسی مطرح است:
نخست، چرا چنین رخ داد؟ چه اتفاقاتی به این درگیری یك طرفه، نابرابر و غیرانسانی منجر شد؟
دوم، بازیگران این صحنه هر یك در جست وجوی چه هستند و موفقیت را در چه می جویند؟
در این مختصر می كوشیم به این دو پرسش پاسخ دهیم.
در بخش اول و در ریشه یابی این درگیری نخست باید به انتخابات فلسطین نظر افكند كه حاصل آن پیروزی حماس بود. اسرائیل و آمریكا برای این پیروزی برنامه ای نداشتند، نتوانستند آن را هضم كنند و از نتیجه آن بهره مند شوند لذا چاره خود را در مقابله یافتند. گرچه انتخابات فلسطین به لحاظ صحت اجرا كمتر مورد تردید قرار گرفته است، ولی نتیجه انتخابات برای اسرائیل به هیچ وجه قابل پذیرش نبوده است. در واقع اسرائیل آماده پذیرش این واقعیت نیست كه دشمن مسلح آن توانسته است از طریقی كاملاً دموكراتیك به قدرت برسد و رودرروی آن قرار گیرد. آمریكا نیز كه انجام امور را سال ها است به ناچار به اسرائیل واگذارده از سیاست این رژیم تبعیت می كند. به این ترتیب بود كه اسرائیل كار را به درگیری كشاند و تا آنجا كه در توان داشت مردم غزه را زیر شلاق نظامی خود گرفت. دنیا نیز كه به این صحنه ها و اخبار دهشتناك كشتار انسان ها عادت كرده است از كنار این رفتار سبعانه با سكوت عبور كرد. در مقابل، رفتار ضدانسانی دولت تازه كار اسرائیل، كه تنها در اندیشه قدرت نمایی بود، كار را به جایی كشاند كه احساسات بسیاری از مبارزان مسلمان جریحه دار گشت. به این ترتیب شاید نخستین دلیل رخدادهای اخیر را باید فقدان برنامه از سوی آمریكا در موضوع پیروزی گروه های اسلامی در فرآیند دموكراسی دانست. البته این تبعیت آمریكا از اسرائیل تاویلی اشتباه نزد سیاسیون عرب یافته است. در واقع آمریكا در پس موضع گیری های خود تعریفی تازه از دموكراسی ارائه كرده است و آن اینكه دموكراسی نه در فرآیند انتخابات مردم، بلكه در نتیجه انتخابات متجلی می شود. به بیان دیگر اگر نتیجه كار به نفع ما بود دموكراسی، قابل قبول و در غیر این صورت غیرقابل قبول است. این موضع گیری به یقین از مشروعیت آمریكا حتی نزد پیروان آن كشور كاسته است و می كاهد.
فرضیه بعدی متوجه حركت حزب الله است. آشكار است كه حزب الله برای استفاده از موقعیت، در چارچوب درگیری های پیشین خود و برای نجات اسرای لبنانی دست به اقدام زده است. اینكه اقدام كنونی نتیجه كدام محاسبات بوده و آیا در زمان مناسب صورت گرفته است پرسش هایی جدی اند.
اما فرضیه سوم مبتنی بر ابعاد درگیر شدن اسرائیل است و نشان می دهد آن رژیم از قبل خود را مهیای حمله ای تمام عیار كرده است. واكنش نامتناسب اسرائیل و هجوم گسترده به لبنان نشان می دهد كه اسرائیل در چارچوب طرح خاورمیانه بزرگ و در هماهنگی با آمریكا برای لبنان جدید و سوریه جدید نقشه و طرح ویژه و تازه ای در سر می پروراند. در طراحی و مهندسی اجتماعی و سیاسی آمریكا، لبنان و سوریه باید از حكومت های مطمئن و دوست و یا دست كم بی طرف برخوردار باشند. آنچه كه این فرضیه را بسیار تقویت می كند گزارش گوناگون خبرگزاری های آمریكایی و انگلیسی است در این باره كه غرب به اسرائیل فرصتی چندهفته ای داده است تا هر بلایی را كه می خواهد بر سر لبنان و حزب الله بیاورد. از همین رو نیز هست كه تقریباً كسی از بازیگران بزرگ غرب در اندیشه و تلاش برقراری آتش بس در لبنان و نوار غزه نیست. در واقع آنان همراه با سكوت خود خواستار آنند كه اسرائیل در مدتی كوتاه هر چه بیشتر به تخریب لبنان بپردازد تا زمینه ایجاد كشوری جدید فراهم شود، لبنانی جدید كه حزب الله در آن حضور نداشته باشد، متحد سوریه نباشد و اثری از نفوذ ایران بر آن به چشم نخورد.
بنابراین نباید تا مدتی انتظار میانجیگری جدی را از سوی قدرت های بزرگ داشت. در این روش، یعنی پاك كردن صورت مسئله اصلی، آن هم به كمك مهمات نظامی و با ددمنشانه ترین شیوه ها، موضوع تغییری ماهوی نمی كند و مشكلات همچنان باقی می مانند. حال به بحث در این باره می پردازیم كه هر یك از بازیگران اصلی در پی دستیابی به كدام هدف ها هستند و تا چه حدودی به آمال خود دست خواهند یافت.
۱ - آمریكا. ایالات متحده آمریكا از ابتدا در طرح خاورمیانه بزرگ خواستار لبنان جدید بود. در مرحله نخست آمریكا توانست از انجام عملیات سیاسی خود، كه با ترور رفیق حریری آغاز شد، به بخش بسیار كوچكی از هدف دست یابد كه همانا بیرون راندن نیروهای سوری از لبنان بود. اما همچنان لبنان كشوری دوست سوریه و ایران، دشمن اسرائیل و تحت نفوذ حزب الله باقی ماند. بنابراین چنین نتیجه گرفته شد كه كارزار لبنان فیصله یافته نیست و باید صحنه را با تخریب این كشور و انداختن تمام گناه ها به گردن حزب الله تغییر داد. به بیان روشن تر به نظر می رسد آمریكا برای تحقق ایده خاورمیانه بزرگ درصدد آن است كه رژیم های كشورهای سوریه، لبنان و حتی ایران تغییر كنند، در عراق حضور نظامی داشته باشد و در كشورهای عرب دوست رفرم سیاسی جدی صورت بگیرد. همه این تغییرات به ایجاد منطقه ای با امنیت بالا برای كنترل انرژی، مهار كشورهای مصرف كننده انرژی و كنترل آسیا كمك می كنند. البته این طرح تاكنون با مشكلاتی جدی مواجه شده است. در عراق اوضاع به هم ریخته و نتیجه كار بر وفق مراد نیست. كشورهای عرب دوست در نگرانی شدیدی فرو رفته اند و به روابط خود با آمریكا با سوءظن بسیار می نگرند. در عین حال گروه های مخالف سر برآورده و خطراتی را متوجه حكومت ها كرده اند. در حقیقت مسیری پرخطر در پیش دارند.
۲ - اسرائیل. رژیم اسرائیل در این بازی مرتكب اشتباهی استراتژیك شده است. انهدام لبنان به بهانه نابود كردن حزب الله، این گروه را از نظر سیاسی به سطح یك كشور ارتقا می دهد. اكنون لبنان به حزب الله تبدیل گشته و حزب الله به لبنان. اسرائیل پیش از این به مصاف مصر عبدالناصر و سوریه حافظ اسد رفت و امروز با حزب الله در جنگ است. این به معنی قائل شدن شأن و مقامی هم وزن یك كشور برای این گروه است. نكته دیگر آن است كه حزب الله در كشورهای عرب، به ویژه در میان مردم از محبوبیت فراوانی برخوردار می شود و چه بسا این محبوبیت برای كشورهای عرب دوست آمریكا، به جهت الگو قرار گرفتن، مزاحمت ایجاد كند. هر قدر این جنگ نابرابر ادامه یابد محبوبیت حزب الله و جایگاه آن به عنوان قهرمان در لبنان و نزد اعراب بیشتر می شود و این امر به هیچ روی مطلوب كشورهای عرب نیست.در واقع مقاومت حزب الله نقش رهبری و نیز مشروعیت سیاسی بیشتری را به آن می بخشد. نیك دانسته شده است كه مقاومت در برابر تجاوز بیگانه، صرف نظر از نتیجه كار به مثابه پیروزی است. هیچ كس انتظار ندارد حزب الله همچون یك ارتش تمام عیار و برخوردار از تمامی امكانات بجنگد، حزب الله در هر ضربه ای كه به اسرائیل وارد می آورد، هر قدر این ضربه محدود نیز باشد، پیروز است و بر محبوبیتش افزوده می شود. در مقابل اسرائیل به عنوان برترین قدرت نظامی و هسته ای منطقه اگر نتواند به آنچه كه متناسب قدرت آن است دست یابد شكست خورده تلقی می شود. تاكنون شواهد نشان دهنده همین واقعیت هستند.
۳- سوریه. كشور سوریه، هم به لحاظ تاریخی و هم به لحاظ اینكه هنوز سرزمین هایش تحت اشغال اسرائیل قرار دارند به این رژیم اشغالگر و آمریكا ظنین است، از همین رو تمام سعی و هم خود را مصروف اتحاد با حزب الله خواهد كرد. حزب الله سنگر مقدم شمرده می شود كه شكست آن دشمن را یك گام به سوریه نزدیك تر می كند. بدین ترتیب رویكرد سوریه در این كارزار روشن است.
۴- كشورهای عرب. این كشورها به قاعده از هرگونه درگیری میان آمریكا و اسرائیل با دیگر كشورها به دلیل كاهش فشار بر خود برای انجام رفرم های سیاسی استقبال می كنند.
رویكرد آنان درباره ادامه خونریزی ها در عراق نیز در همین راستا است. جنگ در لبنان نیز از قاعده فوق مستثنی نیست. در عین حال كشورهای عرب علاقه ای به پیروزی آمریكا در عملیاتی كه انجام می دهد ندارند. زیرا می دانند آنگاه نوبت آنان می رسد و با مشكلات فراوانی مواجه خواهند شد. بنابراین نفس درگیری ضرری برای آنان ندارد. البته اعراب گرچه ارتباط خوبی با حزب الله لبنان ندارند، ولی به خوبی آگاهند كه حزب الله به عنوان نماد مقاومت اسلامی در برابر اسرائیل و آمریكا محبوبیت می یابد و این محبوبیت برای ایشان نگران كننده است. درست به همین دلیل اشتباه اسرائیل و آمریكا آنان را دچار دردسر خواهد كرد.
۵- ایران. ارتباط ایران و لبنان ارتباطی تاریخی است و سرآغاز آن انقلاب اسلامی نیست. از همین رو امری همواره طبیعی است كه ایران از لبنان حمایت كند و به ویژه به پشتیبانی سیاسی و معنوی از حزب الله لبنان بپردازد. در این میان آنچه ایران انجام می دهد آشكار و شفاف است. حمله اسرائیل به لبنان و هدف قرار دادن عمدی مناطق مسكونی، انسان های بی گناه و نیز تاسیسات اقتصادی شرایط و زمینه را حتی در ایران برای مقاومت در برابر غرب مهیاتر می كند.
در این میان اتهاماتی كه از سوی اسرائیل و طرفداران آن متوجه ایران می شود به هیچ روی معقول نیست، زیرا ایران از نفوذ خود در لبنان نه بدین گونه استفاده می كند و نه در این زمان.
۶- لبنان و حزب الله. آنچه اسرائیل در پیش گرفته سبب گشته لبنان بار دیگر به وضعیت قبل از بازسازی برگردد. این وضع خود موجب می شود كه بسیاری از اقشار مرفه و متوسط لبنان این كشور را برای مدتی ترك كنند. جای این اقشار را طرفداران حزب الله قطعاً خواهندگرفت. حزب الله در لبنان جدید سربلند و نیروی قهرمان خواهد بود و همین قهرمانی آن را به بازیگر سیاسی مهمی تبدیل خواهد كرد. با توجه به افزایش محبوبیت حزب الله در دیگر كشورهای عرب شناسایی حزب الله و جایگاه آن در مناسبات بین المللی تقویت خواهد شد. این رخداد دقیقاً در تضاد با توقع و انتظار اسرائیل و آمریكا است و آنها همچنان خود را در مصاف با حزب الله خواهند یافت. لبنانی ها از هر قشری كه باشند به لبنانی بودن خود افتخار می كنند و این خود دلیل دیگری برای اتحاد خواهد بود. در لبنان جدید ممكن است بتوان بناهای تخریب شده را از نو ساخت، ولی نمی توان بر قلب های سوخته مرهم نهاد. لبنان دشمنی و ددمنشی اسرائیل را از یاد نخواهد برد و مطیع همسایه جنوبی نخواهد شد. سخن كوتاه، آنچه امروز خاورمیانه را رقم می زند اشتباه بازیگران خط مقدم آن است كه شرایط را وخیم تر و زخم ها را عمیق تر می كند. گرچه بی تردید لبنان جدید لبنانی سربلند و مقاوم تر خواهد بود.
دكتر سیدمحمدحسین عادلی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید