شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


کاربرد مدیریت دانش در فعالیتهای توزیع برق


کاربرد مدیریت دانش در فعالیتهای توزیع برق
ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که به خاطر پدیده جهانی شدن، دچار تغییرات سریع و اجتناب‌ناپذیری است. این تغییرات اگرچه ما را بامشکلاتی مواجه می کند اما فرصتهایی را نیز بوجود می‌آورد. در همین راستا، مدیریت سرمایه‌های انسانی به عنوان یکی از مهمترین استراتژی‌های هر دولت شناخته می‌شود و مدیریت دانش به عنوان یکی از آخرین ابزارها و تکنیک‌های مدیریتی، نقش مهمی را به عنوان بخشی از استراتژیهای مدیریت سرمایه‌های انسانی بازی می‌کند. در سالهای اخیر «مدیریت دانش» به یک موضوع مهم و حیاتی مورد بحث درمتون تجاری تبدیل شده است. جوامع علمی و تجاری هر دو بر این باورند که سازمانهای با قدرت دانش می‌توانند برتری‌های بلند‌مدت خود را در عرصه‌های رقابتی حفظ کنند.
مدیریت دانش به دو دلیل حائز اهمیت است. نخست این که درعصر حاضر اکثر مشاغل به اطلاعات وابسته شده و بخش عظیمی از نیروهای استخدامی به سوی این صنعت در حرکت هستند. دوم این که فناوری اطلاعات و پیشرفت روزافزون آن سیستمهای اجتماعی را به شدت تحت تاثیر قرار داده بطوری که آموزش و ایجاد انگیزش و خلاقیت در کارکنان متاثر از آن است.
در این مقاله مفهوم مدیریت دانش آورده شده و عناصر آن بررسی می‌شود. همچنین به کاربرد مدیریت دانش در تدوین برنامه‌‌های استراتژی در بخش‌های دولتی و خصوصی، همچنین در شرکت‌های توزیع به عنوان شرکتهای خصوصی که ارتباط تنگاتنگ با بخش دولتی دارند پرداخته شده است.
● مدیریت دانش
به منظور درک بهتر مفهوم مدیریت دانش باید ابتدا به بررسی مفاهیم داده، اطلاعات و دانش و تفاوت و ارتباط میان آنها بپردازیم. عبارات اطلاعات و داده، اغلب به جای عبارت دانش به کار برده می‌شوند. اما در واقع آنها مفاهیم متفاوتی دارند و درک تفاوت آنها برای انجام یک کار دانش محور بسیار مهم و حیاتی است.
«داده» یک واقعیت از یک موفقیت و یا یک مورد از یک زمینه خاص بدون ارتباط با دیگر چیزهاست. در حقیقت، داده‌ها حقایق و واقعیتهای خام هستند. داده‌ها حداقل متن را دارند و به تنهایی مفهوم موضوع بزرگتری را القا نمی‌کنند، تا زمانی که مورد پردازش واقع شوند.
اضافه کردن زمینه و تفسیر به داده‌ها و ارتباط آنها به یکدیگر،‌موجب شکل‌گیری «اطلاعات» می شود. اطلاعات در حقیقت داده‌های خلاصه شده را در بر می‌گیرد که گروه‌بندی، ذخیره، پالایش، سازماندهی و تحلیل شده‌اند تا بتوانند زمینه را روشن سازند. می توان با بررسی اطلاعات به اتخاذ تصمیمات پرداخت. اطلاعات معمولاً‌شکل اعداد و ارقام، کلمات و گزاره‌های انباشته شده را به خود می‌گیرند و اعداد و گزاره‌ها را به صورت خلاصه شده ارایه می‌کنند.
اضافه کردن درک و حافظه به اطلاعات موجب توسعه طبیعی پس از اطلاعات می‌شود. خلاصه‌سازی هر چه بیشتر (انباشت) اطلاعات اولیه به «دانش» منجر می‌شود. دانش را در این حالت می‌توان بینشهای حاصل از اطلاعات و داده‌هایی تعریف کرد که می‌تواند به روشهای مختلف و در شرایط گوناگون موثر و قابل تقسیم باشد. دانش به حداقل رساندن جمع‌اوری و خواندن اطلاعات است نه افزایش دسترسی به اطلاعات، دانش کارآمد کمک می‌کند تا اطلاعات و داده‌های ناخواسته حذف شوند.
زمانی که افراد دانش خود را به اشتراک می‌گذارند، دانش هر یک افزایش می‌یابد و از ترکیب دانش یک فرد با افراد دیگر، دانش جدید حاصل می‌شود.
آخرین مرحله، حرکت از دانش به «خرد» و کمال است. خرد همان کاربرد دانش است. با توجه به تعاریف و مفاهیم فوق می‌توان هرم دانش را ترسیم کرد. داده‌ها در پایین‌ترین سطح و خرد در راس هرم قرار دارند. برخی اختلاف‌ نظرها درباره جزییات وجود دارد ولی در کل وفاق عمومی درباره حرکت و ترکیب کلی هرم دانش وجود دارد.
توانایی یک سازمان در استفاده از سرمایه معنوی (تجزیه و دانش فردی نزد هر فرد) و دانش دسته‌جمعی به منظور دستیابی به اهداف خود از طریق فرایندی شامل تولید دانش، تسهیم دانش و استفاده از آن به کمک فناوری مدیریت دانش است.
دانش برخلاف دیگر منابع، نامتناهی است و با استفاده بیشتر، حجم آن افزایش می‌یابد و در ذهن افراد جای دارد. تمرکز مدیریت دانش بر روی افراد است و برافراد به عنوان منابع دانش تاکید دارد.
به طور کلی، می‌توان مدیریت دانش را شامل فرآیند مدیریت دانش، فرآیندی، استراتژی و رفتار سازمانی دانست. چرخه دانش و یا به عبارتی فرایند مدیریت دانش از چهار بخش اصلی تشکیل شده است.
درمرحله اول باید دانش موجود در سطح سازمان و منابع آن مورد شناسایی واقع شده و سپس اخذ گشته، به صورت مناسبی ذخیره‌سازی شود. سپس برای اینکه دانش با ارزش شده و به هم افزایی و زایش مجدد دانش منجر شود، باید دانش موجود نزد افراد به اشتراک گذاشته شده و تسهیم شود.
عوامل موفقیت مدیریت دانش از دیدگاه افراد و نظریه پردازان،‌گوناگون است. از جمله این افراد هیزینگ (HEISING) است که عوامل موفقیت مدیریت دانش را به دست آوردن تخصص از تجربه، ترویج فرهنگ پست الکترونیک، حمایت مدیران عالی، ترکیب کردن وظایف دانش با وظایف روزانه می‌داند. از طرف دیگر پروساک (PRUSAK) عوامل موفقیت در مدیریت دانش را موارد هفتگانه زیر می‌دانند:
۱) فناوری
۲) ایجاد و پراکنده کردن دانش
۳) به اشتراک گذاری دانش
۴) منابع الکترونیک برای دانش
۵) آموزش،‌یادگیری
۶) ایجاد اعتماد در بین افراد
۷) زیرساختاری برای دانش
مدیریت دانش در سازمان‌ها و شرکت‌ها به بهبود تصمیم‌گیری،‌انعطاف‌پذیری بیشتر،‌ افزایش سود، کاهش بارکاری،‌افزایش بهره‌وری، ایجاد فرصت‌های جدید کسب و کار، کاهش هزینه،‌سهم بازار بیشتر و بهبود انگیزه کارکنان کمک می‌کند.
مدیریت دانش مناسب تمام مشاغلی است که می‌خواهند بهترین باشند. ما مکرراً بااین پرسش مواجه می‌شویم که آیا حقیقتاً مدیریت دانش می‌تواند مناسب با نوع کار و شرکت باشد؟ بررسی‌های بعمل آمده نشان می‌دهد که میزان دانش و مهارت اغلب کارها طی ۲۰ سال گذشته به میزان قابل توجهی افزایش یافته است.
با اطمینان می‌توان گفت که پایه و اساس مدیریت دانش در یک دوره کوتاه مدت به بهره‌برداری بهتر از اطلاعات و منابع دانش در دسترس یک سازمان منجر خواهد شد. در دوره‌های بلند‌مدت نیز می‌تواند پایه جدیدی جهت پیشرفت و توسعه در منافع تجاری باشدو مهارتها را برای آینده مطمئن تقویت کند. در حقیقت می‌توان گفت مدیریت دانش برای همه شرکت‌هایی که خواهان ارتقاء پیشرفت هستند به عنوان یک نیاز استراتژیک مطرح می‌شود.
مدیریت دانش دارای یک اهمیت فزاینده برای دولت جهت مواجهه بامخاطراتی است که توسط اقتصاد دانش محور ایجاد می‌شود. سازمانهای دولتی نیازمند این هستند که با ابتکار عمل، دانش کارکنان ارشد را حفظ کنند زیرا در غیر این صورت ارایه خدمات به بخش عمومی دچار مشکل خواهد شد. بنابراین،‌کسب دانش از کارکنان ارشد و سپس انتقال آن به سایر کارکنان و همچنین روزآمد کردن آموخته‌ها طی زمان امری بسیار حیاتی است.
افزایش روزافزون شهروندان دانش مدار، دولت را مجبور می‌کند تا در راس دانشهای ایجاد شده و به روز قرار گیرد. مدیریت دانش بیان می‌کند که مهمترین منابع ارزشمند هر سازمان، دانش کارکنان آن است و نیز بیان می‌کند که امروزه تقریباً تمامی امور مستلزم انجام کار دانش محور هستند ولذا تمامی کارکنان باید به نوعی به کارکنان دانش محور تبدیل شوند. کار انجام شده توسط کارکنان بجای اینکه به نیروی بازوی آنها وابسته باشد به دانش آنها متکی است و این بدین معناست که خلق، تسهیم و استفاده از دانش یکی از مهمترین فعالیتهای هر فرد در هر سازمان است.
● چارچوب مدیریت دانش در بخش خصوصی
بسیاری از محققان، مدل‌ها و چارچوبهای مختلفی برای درک مفهوم و همچنین پیاده‌سازی مدیریت دانش ارایه کرده‌اند. اگرچه چارچوبهای زیادی برای پیاده‌سازی مدیریت دانش در بخش خصوصی ارایه شده است. تعداد بسیار کمی که به صورت مجزا برای دولت طراحی شده باشند وجود دارد. بخش عمومی متفاوت بودن خود با بخش خصوصی را پذیرفته و از این جهت برخی مشخصه‌های ویژه نیز دارد. چارچوب مدیریت دانش برای بخش دولتی دو تفاوت عمده با چارچوبهای ارایه شده برای بخش خصوصی دارد. اولاً بخش دولتی به ذینفعان تعلق دارد. در حالی که بخش خصوصی متعلق و وابسته به شرکا و سهامداران است. رویکرد ذینفعان در بخش دولتی مستلزم وجود بخشهای گوناگون و متعدد در فرآیند است و از این رو، کار در مورد آن با مشکلات بیشتری مواجه است. در بخش دولتی این ذینفعان می‌توانند شهروندان، حکومتهای محلی و ایالتی، شرکتهای خصوصی و کاربران باشند و زمانی که دولت اقدام به سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری و برنامة‌ریزی و ارایه خدمات می‌کند مجبور به در نظر گرفتن منافع و نظرات و علایق تمامی ذینفعان است. در بخش خصوصی، شرکتها در برابر سهامداران خود پاسخگو هستند اما تنها چیزی که در این بخش اهمیت دارد این است که سرمایه‌گذاری انجام گرفته پربازده باشد.
دومین وجه تمایز چارچوبهای مدیریت دانش در بخشهای خصوصی و دولتی در رقابت‌پذیری آنهاست. بخش خصوصی بر پایه رقابت بنا شده و اصولاً رقابت‌پذیر است. در حالی که بخش دولتی مبتنی بر فاکتورهایی مانند ارایه خدمات،تهیه اطلاعات،‌شناسایی دانش، تسهیم و استفاده از آن است. با توجه به همین فاکتور حیاتی یعنی رقابت‌پذیری، اساس کار شرکتهای خصوصی بر هوشیاری جهت کسب مزیت رقابتی در محیط متغیر است و در این راه سعی می‌کنند تا همواره خود را با ابزارهای مدیریتی نوین، تکنیک‌ها و فلسفه‌های نوین منطبق سازند. اما در مقابل چنین روندی در بخش دولتی وجود ندارد و انگیزه چندانی برای ایجاد تغییرات در نحوه ارایه خدمات وجود ندارد. هر چند انحصارات موجود در بخش دولتی تا حدی در مقابل جهانی شدن اطلاعات وافزایش تعداد کاربران و سرمایه با چالش مواجه شده است. با توجه به چنین امری بخش دولتی باید توجه بیشتری به شناسایی،‌تسهیم و بهره‌برداری از دانش کند. این دو دلیل عمده به شدت بر روی استراتژی پیاده‌سازی مدیریت دانش تاثیر می‌گذارند. لذا بر این نکته تاکید می‌شود که نیاز به توسعه یک چارچوب عمومی برای بخش دولتی به کمک فهم و استفاده از تجارب مدیریت دانش احساس می‌شود.
● چارچوب مدیریت دانش در شرکتهای توزیع برق
افراد، فرایندها و فناوری سه عنصر اصلی هر محیط سازمانی هستند. مدیریت دانش به منظور ایجاد روحیه تسهیم و استفاده از دانش، روی افراد و فرهنگ سازمانی تاکید می‌کند. همچنین به منظور پیدا کردن، ایجاد، اکتساب و تسهیم دانش بر روی فرآیندها یا روشها متمرکز می‌شود وبه منظور ذخیره‌سازی دانش و قابل استفاده کردن آن به هنگام کار گروهی (بدون اینکه افراد در واقع و به صورت فیزیکی کنار هم باشند) بر روی فناوری متمرکز می‌شود. افراد مهمترین بخش هستند زیرا مدیریت دانش با تمایل افراد به تسهیم و استفاده از دانش وابستگی مستقیم دارد. افراد، فرایندها و فناوری همواره می‌توانند به عنوان یک عامل محرک و یا یک مانع برای حرکت دانش محسوب شوند. لذا باید همواره موانع را شناسایی و برطرف کرد و به گسترش و ازدیاد عوامل محرک پرداخت.
● افراد
تغییر فرهنگ سازمانی و سازگاری آن جهت پذیرش مدیریت دانش (قراردادن فرهنگ سازمانی در راستای مدیریت دانش) مهمترین و چالش برانگیزترین کار در مدیریت دانش است. موقعیت مدیریت دانش در درجه اول به انگیزه، تمایل و توانایی افراد برای تسهیم و به اشتراک‌گذاری دانش خود و استفاده از دانش دیگران وابسته است. ساختار بخش دولتی به صورت کاملاً تقسیم‌بندی شده و جزیره‌ای است. دراین ساختار، فرهنگ حاکم مانع از انتقال اطلاعات از یک بخش به بخش دیگر می‌شود. تا زمانی که ساختار ذهنی مدیران و کارکنان بخش دولتی بر پایه چنین چیزی باشد ودراختیار داشتن و انحصار دانش را قدرت تلقی کنند به ندرت پیش می‌آید که دانش بین بخشهای مختلف سازمان و یا سطوح سازمانی مختلف انتقال پیدا کرده و جریان یابد. البته ممکن است در برخی موارد افراد به تسهیم دانش خود با دیگران بپردازند که چنین امری نیز بیشتر در جهت کسب شهرت، اعتبار، قدر و منزلت و یا حتی در برخی موارد متاثر از گرایشهای انسان دوستانه است.
به منظور تغییر رفتارو منش افراد و کاهش موانع موجود، باید فرهنگ تسهیم و به اشتراک‌گذاری دانش را در سازمان ایجاد کرده و توسعه داد. چارچوب ارایه شده، موارد زیر را جهت انجام تغییرات در سازمان و بخصوص شرکتهای توزیع برق باتوجه به ماموریت سازمان این شرکتها پیشنهاد می‌کند:
۱) آگاهی افراد را نسبت به فواید و مزایای مدیریت دانش افزایش می‌دهد. کارکنان و مدیران باید از تغییرات و مزایای حاصل از پیاده‌سازی مدیریت دانش اطلاع حاصل کنند. اگر آنها بر این باورند که داشتن دانش و انحصار آن قدرت محسوب می‌شود باید درک کنند که تسهیم دانش یک قدرت مضاعف است.
۲) یک محیط مبتنی بر اعتماد ایجاد کنید. افراد وقتی یکدیگر را بشناسند و به هم اعتماد داشته باشند، تمایل بیشتری نسبت به تسهیم دانش خواهند داشت.
۳) رهبرانی را پرورش دهید که به عنوان یک نمونه و مدل، تسهیم دانش را ترویج کنند.
۴) یک تیم برای شناسایی افراد فعال در این زمینه و تقدیر از آنها ایجاد کنید. افراد نه تنها باید برای به اشتراک گذاشتن دانش خود تقدیر شوند بلکه باید برای استفاده از دانش دیگران نیز مورد تشویق واقع شوند. این امر می‌تواند از طریق طرحهای ارتقا سالانه افراد،‌طی مراسم رسمی و یا به کمک مشوقهای مالی انجام گیرد. حتی می‌توان این موضوع را به عنوان یکی از الزامات شغلی افراد قلمداد کرد.
۵) یکی دیگر از راهها، ایجاد و توسعه گروههایی تحت عنوان اجتماعات مشق است. اجتماعات مشق مراکز دانش هر سازمان هستند که در آنها عده‌ای از افراد با مسوولیتهای کاری مشابه (بدون اینکه عضو یک تیم کاری رسمی باشند) به خلق، تسهیم و استفاده از دانش می‌پردازند. اجتماعات مشق یکی از ابزارهای اصلی تهیه و به اشتراک‌گذاری دانش ضمنی است. این اجتماعات در فعالیتهای بخش عمومی به خوبی قابل استفاده و موثر هستند. به منظور اثربخشی بهتر این اجتماعات، سازمانها باید منابع لازم را برای آنها فراهم آورند و به تمامی افراد فرصت حضور بدهند. هر چند در برخی موارد، افراد ترجیح می‌دهند تادانش را فقط در اجتماع خود (مثل مجموعه مهندسان، دانشمندان،‌ محققان و ..) به اشتراک گذارند و تمایلی به تسهیم دانش با افراد خارج از اجتماع خود ندارند.
● فرآیندها
با توجه به متدولوژی‌های موجود،‌چارچوب مدیریت دانش در ارتباط با فرآیندها و تکنیک‌های مدیریت دانش موارد زیر را پیشنهاد می‌کند:
۱) شناسایی،
۲) تسخیر،
۳) انتخاب،
۴) ذخیره‌سازی،
۵) تسهیم،
۶) کاربرد،
۷) خلق
یک راه برای شناسایی دانشی که باید در اختیار گرفته شده و کسب شود (دانشی که درذهن افراد متخصص سازمان وجود دارد) انجام ممیزی دانش است به کمک انجام یک ممیزی، انواع دانش مورد نیاز،‌منابع، نقاط ضعف و قوت و جریانهای دانش که جهت توسعه و ایجاد یک استراتژی دانش برای سازمان مورد نیاز هستند،‌آشکار می‌شود. برای مثال می‌توان به طرح چند سوال ساده برای کارکنان سازمان، حوزه‌های کلیدی دانش را که در خطر از دست رفتن هستند شناسایی کرد. همچنین می‌توان تعیین کرد که چه دانشی و از چه کسی باید اخذ شود. نمونه‌هایی از این سوالها عبارتند از:
- با توجه به بازنشسته شدن و یا انتقال کارکنان طی دو سه سال آینده و عدم وجود کارکنان جایگزین،‌کدام حوزه دانش در خطر از دست رفتن است؟
- چه کسی دراین زمینه دارای تخصص است؟
- شما به این بخش از سازمان در مقایسه با اهداف استراتژیک سازمان چه امتیازی از یک تا ده می‌دهید؟
در زمینه تسهیم دانش نیز همانگونه که مورد بحث واقع شد باید به تشویق و ترغیب کارکنان پرداخت. به منظور توسعه کاربرد دانش در مجموعه‌های دولتی می‌توان در ساختار سازمانی رسمی سازمان، جایگاهی را برای مدیریت دانش در نظر گرفت که به صورت کاملاً‌ تخصصی فعالیت تسهیم و استفاده از دانش را رهبری کرده و پایه‌های فکری و عقیدتی افراد را در این زمینه اصلاح می‌کند. بعد از به اشتراک‌گذاری دانش باید دانش کسب شده را به کار برد و درونی کرد تا خروجی کار، خلق مجدد دانش باشد.
خلق دانش ممکن است به گونه‌های مختلفی مثل محصولات یا خدمات جدید، افزایش نوآوری، بهبود ارتباطات با مشتریان و موارد مشابه آن تجلی کند. این امر در بخش دولتی به صورت فرآیندها و سیستم‌های سازمانی،‌نوآوری و بهبود ارتباطات با عموم وراههای جدید همکاری با یکدیگر (در داخل سازمان و یا سازمانهای دیگر) نمود یابد.
● فناوری
فناوری در تمامی فرآیندهای مدیریت دانش مورد استفاده واقع می‌شود و در همین راستا راه‌حلهای تکنولوژیک فراوانی در بازار وجود دارد. مشکل اصلی در انتخاب فناوری مناسب است. باید دقت داشت که فناوری صرفاً‌یک تسهیل‌کننده است که طی آن می‌توان ارتباط افراد با اطلاعات و همچنین ارتباط افراد با یکدیگر را ایجاد کرد. اما فناوری خود یک راه‌حل نیست. در زمینه فناوری چارچوب موجود موارد زیر را پیشنهاد می‌کند:
۱) سخت‌افزار و نرم‌افزار مناسب برای مدیریت دانش را شناسایی کنید و اطمینان حاصل کنید که فناوری مورد استفاده متناسب با منابع و همچنین فرآیندهای سازمان است.
۲) با شناسایی نیازمندیهای کارکنان و فرآیندهای مدیریت دانش،‌یک زیرساختار تکنولوژیک بسازید.
۳) یک شبکه داخلی و یک پورتال دانش ایجاد کنید که از طریق شبکه داخلی سازمان برای تمامی کارکنان قابل استفاده باشد و افراد از طریق آن بتوانند دانش ضمنی خودرا به اشتراک بگذارند.
۴) دستیابی سفارشی به منابع دانش را به کمک فناوری فشار یا کشش ایجاد کنید. برای مثال می‌توان با بررسی اطلاعات شخصی افراد در شبکه داخلی سازمان، حوزه علاقه‌مندی و تخصص آنها را شناسایی کرد و سپس در مقاطع زمانی مشخصی از طریق پست الکترونیک پیغامهایی حاوی مطالبی در مورد مسائل مرتبط و مورد علاقه فرد، برای آنها ارسال کرد. فناوری اطلاعات نقش مهمی را در پیاده‌سازی مدیریت دانش بازی می‌کند. در واقع می‌توان گفت که پایه اصلی موفقیت مدیریت دانش در سازمان بر استفاده از فناوری اطلاعات است.
سیستم‌های مدیریت دانش به کمک سه دسته فناوری توسعه می‌یابند. ارتباطات، همکاری و ذخیره و بازیابی سه فناوری مورد استفاده در مدیریت دانش هستند. فناوریهای ارتباطات به کاربران اجازه می‌دهد که به دانش مورد نیاز دست پیدا کرده و با یکدیگر (بخصوص با متخصصان) ارتباط برقرار کنند. پست الکترونیک،‌اینترنت،‌انترانت و سایر ابزارهای مبتنی بر وب و حتی نمابر وتلفن جزء فناوریهای ارتباطات هستند. فنارویها به ما کمک می‌کنند تا کارگروهی را ایجاد کنیم. اعضای گروه می‌توانند همزمان و یا غیرهمزمان بر روی یک موضوع فعالیت کنند و در عین حال ار لحاظ فیزیکی در یک مکان نباشند. درواقع تلاش اصلی در جهت ایجاد یک فضای مجازی برای انجام کارهای گروهی است بدون اینکه افراد درکنار هم باشند. طوفان ذهنی الکترونیک نمونه کاربردهای این فناوری است. فناوریهای ذخیره و بازیابی اطلاعات بر اساس استفاده از سیستم‌های مدیریت پایگاه داده برای ذخیره‌ و مدیریت دانش صریح بنا می‌شوند. البته ذخیره و مدیریت دانش ضمنی نیز ابزارهای خاص خود را نیاز دارد.
● نتیجه‌گیری
بطور کلی برای بهره‌گیری موثر از دانش سازمانی این دانش باید در جهت محصولات، خدمات و فرآیندهای در جریان بکار گرفته شود. در عصری که نوآوری راه پیشرفت و بهبود است سازمان باید بتواند دانش مناسب را در جای مناسب با مدیریت و استفاده صحیح از عناصر آن بکار گیرد.
سازمان‌ها به منظور هدایت دانش فردی در جهت اهداف سازمانی، باید محیطی همراه با اشتراک دانش در میان اعضاء بوجود آورند و افراد را در جهت مفهوم بخشیدن به تعاملاتشان آموزش دهند. برای گسترش دانش در یک مجموعه باید هر فعالیتی را در راستای توسعه تعامل منطقی بین کارکردها هدایت کرد. مدیریت دانش به تغییر فرهنگ همکاری به منظور امکان اشتراک اطلاعات اشاره دارد کارشناسان و متخصصان نقش عمده‌ای در موفقیت مدیریت دانش ایفا می‌کنند. همچنین مدیران برنامه‌ریزی و مهندسان طرح و تولید و حتی منشی‌ها از جمله مهمترین مدیران دانش به شمار می‌آیند. آنها در کارهای خود به خلق، جستجو، تسهیم و استفاده از دانش احتیاج دارند.
هر سازمان بنا بر ماموریت و وظایف خودکه دلیل وجود آن سازمان است باید عناصر اصلی و چارچوبها را جهت استفاده از دانش تعیین کرده و تغییرات لازم را به منظور استقرار آن اعمال کند. در شرکت‌های توزیع نیروی برق بعنوان شرکتهای خدماتی خصوصی از یک طرف و سازمانهایی که به علت نوع ماموریت و فعالیتشان از بخش دولتی شدیداً‌ متاثر بوده از طرف دیگر افراد،‌فرآیندها و فن‌آوری سه عنصر اصلی مدیریت دانش بوده و چارچوب این مدیریت بر مبنای این عناصر بنا می‌شود.
مهندس سپیده حسینی
مهندس نادر مظاهری
منبع : ماهنامه صنعت برق


همچنین مشاهده کنید