جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

از پایان تاریخ تا پایان امریکا


از پایان تاریخ تا پایان امریکا
۱۶ سال از هنگامی که فرانسیس فوکویاما «پایان تاریخ» را اعلام کرد و «آخرین انسان» را ایستاده بر قله تکامل ایدئولوژیک بشریت، در مواجه با پدیده ای جهان شمول به نام لیبرال دموکراسی دانست، می گذرد. اما اینک از «پایان امریکا» خبر داده می شود و سرانجام پیاده سازی ارزش های نظام مورد نظر فوکویاما در عرصه جهانی را فاشیسم ارزیابی می کنند. پایان امریکا، آخرین کتاب نومی ولف، چهره شاخص موج سوم جنبش زنان ایالات متحده، چند هفته ای است که پس از انتشار، در فهرست پرفروش های نیویورک تایمز قرار دارد.
او معتقد است که رژیم های فاشیستی از الگو های مشترکی برای اعمال حاکمیت استفاده می کنند. او در کتاب خود ۱۰ قدم را به عنوان روش این رژیم ها بر می شمارد تا بتوانند جامعه باز را به طور کامل تبدیل به یک جامعه بسته کنند. به نظر او امروز در امریکا همه این ۱۰ قدم در حال اجرا است. Altemet در گفت و گویی با ولف درباره کتاب جدیدش با او به بحث پرداخته است.
▪ ابتدا بیایید در مورد یک سوال بزرگ بحث کنیم، در مورد نگرانی شما نسبت به انتخابات ریاست جمهوری آینده. چه شواهدی وجود دارد که این انتخابات در مسیر فاشیستی شدن پیش می رود؟
ـ شواهد زیادی وجود دارد که چنین اموری را در این انتخابات نشان می دهد. به طور تاریخی ماه های منتهی به انتخابات ها ماه های نا آرامی هستند. ما همیشه در طول تاریخ امریکا شاهد بوده ایم که در آستانه انتخابات بحث از جرایم خشن رایج می شود و به نحوی مردم را می ترسانند تا کمتر کسی حاضر باشد برای ایجاد تغییر در این وضعیت وحشتناک رای بدهد. این همان روشی است که پینوشه به عنوان برنامه Z از آن استفاده کرده بود تا مخالفان خود را سرکوب کند. او با بیان این داستان کاملا ساختگی که عده ای تروریست می خواهند سران مملکت را ترور کنند هر کاری که می خواست فارغ از وجود هر نوع قانون و قاعده انجام داد. این دقیقا شبیه همان چیزی است که در ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد.
امریکایی ها تصور غلطی از یک جامعه بسته دارند. آن ها فکر می کنند اگر انتخابات وجود داشته باشد دیگر مشکلی نیست، اما این انتخابات یک انتخابات فاسد است و انتخابات فاسد در همه جوامع بسته وجود دارد. در زمان جنگ جهانی دوم ۹۹ درصد اتریشی ها به الحاق خاک کشورشان به آلمان رای دادند، اما بیرون هر باجه اخذ رای یک سرباز آلمانی ایستاده بود که رای دهندگان و مقامات انتخاباتی را مجبور می کردند که مطابق میل آلمان ها رای بدهند.
آخرین سقوط وقتی بود که قانونی به تصویب رسید که بر اساس آن تعریف تروریست چنان گسترش یافت که می توانست شامل فعالین حقوق حیوانات هم بشود. مردمی که بسیار شبیه ما هستند ممکن است تروریست خوانده شوند. این یک روش کلاسیک است که من آن را گسترش فاشیستی نامیده ام. بر طبق شواهد، دولت به دنبال جنایت علیه افرادی است که جرم آن ها فقط این است که سیاه پوست یا مسلمان هستند.
▪ چه پاسخ هایی به کتاب خود دریافت کرده اید، چه جور مردمی کتاب شما را خوانده اند و هر کدام چه عکس العملی داشته اند؟
ـ من واقعا از عکس العمل ها شگفت زده شده بودم. بسیاری از اموری که من دنبال نکرده بودم و مسائل تاریخی را در زمینه آن ها مورد بررسی قرار نداده بودم را مردم خیلی بهتر از من می دانستند. آنها برخی از مطالبی که من به دلایلی در کتاب خود نیاورده بودم را هم به من گوشزد می کردند.
همه اقشار مردم مخاطب کتاب بودند؛ مردم معمولی، جمهوری خواه، آزادی خواه، افراد میانه رو. معمولا آن ها به من می گویند: از این که ترس های ما را به ما نشان دادی و نشان دادی که چگونه عوامل در کنار هم قرار می گیرند تا یک شرایط را به وجود آورند و اینکه چگونگی مقابله با آن را به ما نشان دادی از تو متشکریم.
▪ چیزی که برای من خیلی عجیب است پیوند دادن وضعیت موجود در امریکا با نازیسم و فاشیسم است. این فرآیند تصمیم گیری برای استفاده از این واژه حتما خیلی برای شما سخت بوده، آیا ممکن است در مورد آن توضیح دهید؟
ـ برای من هم از جهت احساسی سخت بود، اما به لحاظ منطقی استفاده از این واژه اجتناب ناپذیر بود. در واقع یکی از دوستانم به من گفت که در مورد تاریخ و مسایل مربوط به آن بیشتر بخوانم. وقتی تاریخ را بررسی کردم دیدم که دیکتاتورهایی مانند هیتلر، موسولینی و استالین بسیار افراد خلاقی بودند و از ابزار های خود به بهترین نحو برای ایجاد یک جامعه دلخواه بهره می بردند. وقتی که بیشتر دقت کردم دیدم آن چه که آن ها انجام می دادند چیزی است که بارها و بارها در تاریخ تکرار شده است. و مردم فقط آن ها را خوانده اند و از آن درسی نگرفته اند.
▪ بیایید آن چیزی را که الان و اینجا اتفاق می افتد بررسی کنیم. آیا فقط امریکایی ها این روند را انکار می کنند یا چنین عدم پذیرشی در مثال های تاریخی در بین همه مردم بوده است؟ آیا برخی از مردم گمان می کنند که برای آن ها چنین اتفاقی نخواهد افتاد؟ آیا انکار چنین وضعیتی چیزی شبیه به همان مدلی است که در آلمانی ها و ایتالیایی ها مشهود بود یا اینکه ما سبک انکار مخصوص به خودمان را داریم؟
ـ این سوالی بسیار عالی است. خیلی سازنده خواهد بود اگر ما روزنامه ها و نشریات آلمانی آن دوره را مطالعه کنیم. مردم می نوشتند که «این وضعیت نمی تواند پایدار بماند ما دوباره به خودمان خواهیم آمد.»، آن ها هیچ جایگاهی در انتخابات بعدی نخواهند داشت... ما یک کشور متمدن هستیم، خنده دار است آن ها فقط یک مشت قاتل هستند هیچ کس آن ها را جدی نخواهد گرفت.
مطالعه تاریخ به ویژه در روزهای چرخش فاشیستی در آلمان و ایتالیا بسیار سازنده است. وقتی که همه چیز کاملا عادی به نظر می رسید. مردم کار های روزمره خودشان را انجام می دادند درست مثل ما. و همه چیز مانند یک زندگی معمولی بود. افراد مشهور، شایعات در مورد آن ها، همه چیز کاملا مثل جامعه ما بود. مردم به سینما می رفتند و نگران غذای گربه های شان بودند. حتی وقتی که نشانه های بسیاری از این چرخش فاشیستی ظاهر شده بود هیچ کس واکنشی نسبت به آن انجام نمی داد.
▪ در مورد امریکا چه طور؟
ـ این طبیعت آدمی است که انکار کند. اما ما امریکایی ها مدل مختص به خودمان داریم که عمیقا خطرناک است. اروپایی ها می دانستند که دموکراسی شکننده است و ممکن است دچار یک جامعه بسته شوند و چنین اتفاقی برای آن ها افتاد، اما ما فقط این طرف و آن طرف می رویم. ما گمان می کنیم که فضای موجود ما را محافظت می کند و اگر کسی دیگر این کار را نکند فضای موجود این کار را خواهد کرد. تصور می کنیم که هیچ کاری نباید بکنیم. ما فکر می کنیم که دموکراسی از ما محافظت می کند و ما نباید کاری در مورد آن بکنیم و هیچ نیازی به مراقبت های ما ندارد. دموکراسی فعلی امریکا به سمت فاشیسم پیش می رود.
سایت الف
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید