جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

فمینیسم و اخلاق‌زدایی در ارتش آمریکا


فمینیسم و اخلاق‌زدایی در ارتش آمریکا
از میان بسیاری از پیامدهای ناخوشایندی که تسلیم شدن به امور درست سیاسی به بار آورده است،‌ دموکراتیزه شدن ارتش ایالات متحده آمریکا به یقین یکی از تأسف‌بارترین آن‌هاست. اول از همه، وادار کردن مردان جوانی است که علاوه بر دست و پنجه نرم کردن با چالش قرار دادن روح و روان ناآرام‌شان تحت انضباط شدید نظامی، باید با چالش بزرگ‌تری نیز دست به گریبان شوند و آن مهار کردن امیال و گرایش‌های شدید، طبیعی و جنبی خویش هنگام زندگی کردن و خفتن در مکان‌هایی است که زنان نیز در همان مکان‌ها و در فاصله‌ای نزدیک به آنان به سر می‌برند.
دوم،‌آمیزش با زنان جوانی است که ضمن آن که ظاهرا دوران نظام وظیفه خود را سپری می‌کنند، از آنان خواسته می‌شد که کشش و گرایش غریزی خود را در امر یافتن زوج یا شریک زندگی در نطفه خفه کنند. آنگاه، چه نتیجه‌ای عاید می‌شود؟ آشفتگی و حامله شدن عده‌ای بسیار.
وارد آمدن چه نوع آسیبی بر عقل سلیم می‌تواند دولتی را وادار کند که عنصر تعامل جنسی و شهوانی را تعمدا وارد نیروهای رزمنده‌اش کند، که به ناچار معضلات احساسی را نیز با خود به همراه می‌آورد؛ معضلاتی که ما همگی با آن‌ها آشنا هستیم و عبارتند از: احساسات جریحه‌دار شده؛ دوره‌هایی آکنده از اضطراب و سر به گریبان اندیشه فرو بردن؛ ‌و گه‌گاه حتی رفتاری انتقام‌جویانه در پیش گرفتن. ترس از این نوع اختلال و وقفه در کارها و تکالیف، یکی از دلایل آن است که چرا فرماندهان نظامی در سال ۱۹۹۲ میلادی علیه همجنس‌گرایانی که به همجنس‌گرایی خود آشکارا اذعان داشتند، با چنان شدتی به پیکار برخاستند. لیکن،‌آنچه هواداران همجنس‌بازی در آن شکست خوردند، فمینیست‌ها در آن برنده شدند و امکان دارد که روزی در آینده ما تاوان سنگینی بابت آن بپردازیم.
رابرت ماگینیس، سرهنگ دوم بازنشسته ارتش، درباره این تازه‌ترین امتیازی که به سپاه صلح (P.C.MANIATHE) داده شده است، و اکنون همه آمریکا را فرا گرفته است، تحقیقاتی به انجام رسانده و نتایج آن را به رشته تحریر در آورده است.
او واقعیت‌های زندگی در نیروی دریایی در حال حاضر را در نوشته‌هایش ذکر کرده است. نیروی دریایی اکنون استانداردهای دیرینه آزمایش‌های منظم توان‌سنجی را برای احتراز از استفاده نادرست از توانایی جسمانی محدود زنان، نادیده می‌گیرد؛ حتی پس از آموزش‌های قابل توجه، بنیه و نیروی زنان افزایش نمی‌یابد و آسیب‌هایی که به کمر و ستوان فقرات زنان وارد می‌آید سه برابر مردان است؛ مقررات نیروی دریایی، حاملگی زنان را از لحاظ آمادگی آنان جهت ادامه انجام وظیفه در نیروهای مسلح، مسأله‌ای "قابل قبول" تلقی می‌کند (اگر چه تقریبا نیمی از "ملوانان" باردار، با پایان رفتن دوران مرخصی خود هرگز به محل خدمت‌شان در نیروی دریایی باز نمی‌گردند)؛ صمیمی شدن بیش از اندازه اعضای مذکر و مونث خدمه کشتی‌های نیروی دریایی نیز به بروز مشکلات جدی در روحیه آنان منجر می‌گردد؛ از این گذشته، وارد آمدن اتهام مزاحمت‌های جنسی به ابزار مطلوبی برای برخی از زنان مبدل شده است تا برنامه‌های مختص به خود را پیش ببرند.
ماگینیس خاطرنشان می‌کند که فقدان نیروی جسمانی، به ویژه در زمنیه برداشتن وزنه‌ها و بارهای سنگین، ممکن است اغلب امکانات انسان را برای زنده ماندن در حوادث و فجایعی که در یک کشتی رخ می‌دهد، کاهش دهد. داشتن یا نداشتن نیرو می‌تواند برای سایر خدمه کشتی تا حد مرگ و زندگی تفاوت ایجاد کند. (این‌ها واقعیت‌هایی هستند که مأموران پلیس مرد و مأموران آتش‌نشانی مرد ناگزیرند در رویارویی‌ با آن‌ها زندگی روزمره خود را سپری کنند).
احتمالا، تکان‌دهنده‌ترین همه این‌ها آن است که به نظر می‌رسد بسیاری از زنان عضو نیروهای مسلح در این ایام بیش از حد تمایل دارند که "مادران تنها" (مادران بدون شوهر) بشوند. این امر در نظر بسیاری نوعی بلندپروازی است که در چارچوب شغل و حرفه‌ای که قرار بود آنان برای خود به وجود آورند، نمی‌گنجد و از مرزهای آن بسیار فراتر می‌رود. ماگینیس می‌نویسد: "در هر زمان مفروض، بیش از ۱۸ درصد زنان نیروی دریایی باردارند و مطالعه در خصوص دو کشتی نیروی دریایی نشان داد که درصد حاملگی میان زنان خدمه کشتی‌های مزبور به یک سوم می‌رسد. کل تعداد بارداران آن دو کشتی ۸۴۲۳ نفر است و با این تعداد از زنان می‌توان خدمه تقریبا دو ناو هواپیمابر را تأمین کرد."
ماگینیس در بخشی از تحقیقات خود، که به منزله یک راز نه چندان سه به مهر نظامی است، فاش می‌سازد که "در طول عملیات طوفان صحرا،‌ تغییر مأموریت‌های ۱۱۴۵ زن در کشتی‌های اعزام شده ضرورت یافت و علت آن این بود که به طور میانگین ماهی ۹۵ تن از زنان مزبور حامله می‌شدند."
ماگینیس‌ داده‌هایی را درباره رزمناو "یو اس اس آیزنهاور" ذکر می‌کند که نخستین کشتی رزمی بود که درهای آن به روی خدمه زن گشوده شد و ظرف دو ماه تعداد حاملگی‌ها در آن از پنج فقره به ۳۹ فقره افزایش یافت. "در کل"، ۱۳ درصد از زنان خدمه کشتی باردار شدند. "نیازی به گفتن نیست که در هر یک از موارد حاملگی، "ملوان" باردار شده ناگزیر بود وظایف و تکالیف خود در عرشه کشتی را رها کند.
نظرات ماگینیس نیز با مشاهدات و نظرات یک افسر فرمانده در رده‌های پایین، که بر رفتار زنان در کشتی خود نظارت داشت، انطباق دارد. این افسر از تجربیات مستقیم خود چنین استنباط کرده است که بسیاری از زنان بدان منظور حامله می‌شوند تا از برنامه استقرار خود در مواضع جنگی در امان بمانند. او معتقد است که بسیاری از آنان در درجه اول برای برخورداری از آموزشی که داده می‌شود و نیز در جستجو برای یافتن شوهر وارد نیروی دریایی شده‌اند. او از وقتی که حاضر نشد صمیمیت بیش از حد میان خدمه زن و مرد را تحمل کند، با رفتارهای ناسازگارانه‌ای از جانب زنان مواجه شد.
"بروس چپمن" در مقاله‌ای در نشریه "سیاتل پست اینتلیجنسر" می‌نویسد که از ارتش در حال حاضر در حکم "نوعی آزمایشگاه اجتماعی" استفاده می‌شود. نیروهای مسلح اکنون "به سبب رگباری از اتهامات فمینیستی علیه آن‌ها و تقاضاهای مرتبط با خط مشی آن نیروها زمینگیر شده‌اند." وی خودکشی دریاسالار جرمی بوردا را نه ناشی از داستان‌های سطحی و بی‌پایه و اساس درباره مدال‌ها و نشان‌های حاکی از پیروزی‌های او در جنگ‌های پیشین،‌بلکه نتیجه فشارهایی می‌داند که بر اثر دگرگونی و تغییر شکل دادن نیروی دریایی کشور بر او وارد آمده بود. از یک سو،‌ بوردا در معرض حملات شدید دولت قرار گرفته بود تا شیوه‌های غیرمنطقی جدیدی را که بر نیروی دریایی تحمیل شده بود به اجرا درآورد و از سوی دیگر رگباری فزاینده از انتقادها علیه او جریان داشت، دایر بر آن که او موفق به دفاع از افتخار و شرف افسران خود و از کارآیی خدمات آنان نشده است."
چپمن ترک خدمت ۵۳ درصد از فرماندهان بخش هواپیمایی نیروی دریایی را نیز ذکر کرده و نوشته است که آنان ترک خدمت را بر ادامه وضع حاضر ترجیح داده‌اند. "آنان ارکان و اساس نیروی دریایی و آینده آن را تشکیل می‌دادند و افسرانی بودند که شیوه عملکرد آنان در مدت بیست سال نشانه دریاسالاران بالقوه را بر پیشانی آنان نقش کرده بود."
"مرکز آمادگی نظامی" سازمانی است که بر شیوه‌های نظامی نیروهای مسلح نظارت دقیق دارد و تأثیر آن‌ها را بر کارآیی نظامی کشور تحلیل می‌کند. این سازمان به منزله اتحاد غیرنظامیان و نظامیان "در راستای دفاع از شیوه‌های بی‌نقص کارکنان نظامی در نیروهای مسلح آمریکا"‌ توصیف شده است. این مرکز یک خبرنامه و مطالبی در ارتباط منطقی با امور فوق منتشر می‌کند. بیانیه او در خصوص رسالتی که به عهده دارد از این قرار است: "ارتش در طول تاریخ خود راهنما و پیشتاز اعتلای تحولات مثبت اجتماعی بوده است؛ ‌اما آن برنامه ضدفرهنگی، که در حال حاضر در تحکیم آن اهتمام ورزیده می‌شود، با مسیری که ارتش باید بپیماید تفاوت دارد. شیوه‌های مختص برنامه‌ریزی‌های اجتماعی که اکنون بر ارتش تحمیل می‌گردد،‌ تنها به سود عده‌ای معدود و به زیان شمار زیادی از افراد طرح‌ریزی است، بی‌ آن که به آثار و نتایج منفی آن شیوه‌ها بر توان و نیروی هر یک از یکان‌ها، قالبیت رزمی، روحیه، عضوگیری، تداوم اجرای تکالیف و بر آمادگی کلی آن‌ها توجهی مبذول گردد.
"آنچه مزید بر علت شده و این وضع را بغرنج‌تر کرده است یک سنت غرورآمیز نظامی است و آن چنین است که: وقتی که تصمیماتی اتخاذ می‌شود،‌ از سربازان شایسته این انتظار هست که دستورات را اجرا کنند، ‌نه این که درباره آن دستورات به بحث و جدل بپردازند. این بدان معناست که غیرنظامیانی که در مبارزات سیاسی فعالیت دارند و عواقب ناخوشایند فعالیت‌های‌شان به ندرت ممکن است دامنگیرشان شود، این آزادی عمل را دارند که بارهایی سنگین‌تر از حد بر دوش مردان و زنانی ]در نیروهای مسلح[ قرار دهند که از آزادی عمل واقعی برای بیان نظرات و عقاید خود محرومند."
پژوهشگر: الیزابت رایت
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی


همچنین مشاهده کنید