جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

بحران قدرت سیاسی در لبنان


بحران قدرت سیاسی در لبنان
هر چند گاه یکبار، جنگ، درگیریهای خونین، ویرانی و ترور در منطقه حساس خاورمیانه مهمترین تیترهای خبری را به خود اختصاص می دهند. برای چندمین بار،باز شاهد درگیریهای گسترده بین گروه های متخاصم در لبنان هستیم. بطوریکه رسانه های خارجی احتمال یک جنگ داخلی در این کشور را پیش بینی می کنند. کشوری که تجربه چند جنگ داخلی را پشت سر گذاشته است و هر لحظه بدلائل مختلف در خطر جنگ دیگری قرار دارد. در حال حاضر، با توجه به موقعیت و وضعیت بعضی از کشورها، نیروها، احزاب و گروهای مسلح موجود در منطقه خاورمیانه، ارتباط و وابستگی آنها به این و یا آن کشور منطقه ای به نظر ساده انگارانه است که در صورت بروز چنین جنگی انرا صرفا یک "جنگ داخلی" در لبنان بنامیم. در این میان،مسئله فلسطین، مشکل اصلی خاورمیانه، مهمترین و پایه ای ترین موضوع و علت بخش بزرگی از نا آرامی ها و درگیری ها در این منطقه است، که همچنان بعنوان یک کلاف سر درگم و مسئله لاینحل به قوت خود باقی است.
فلسطین، عراق و لبنان سه حلقه ضعیف خاورمیانه در حال حاضر مرکز نا آرامی ها، درگیری ها و جنگ ها هستند. سعی میشود بطور خلاصه بدون اینکه به تاریخچه و گذشته هر یک از آنها پرداخته شود، تنها به یک وجه مشترک این سه کشور اشاره ای داشته باشم. البته بررسی گذشته، لااقل ۳۰ سال اخیر هر یک از این کشورها حائز اهمیت است، ولی در مقالات قبلی مربوط به خاورمیانه تا حدودی زیادی به انها پرداخته شده است. اولین خود ویژگی برجسته هر یک از این کشورها عدم وجود دولت متمرکز، قدرتمند، سازمانیافته و تصمیم گیرنده است. یا به عبارتی بحران قدرت سیاسی.
● فلسطین
در فلسطین پس از ژوئیه ۲۰۰۶ و درگیریهای خونین بین حماس و الفتح عملا فلسطین به دو قسمت و دو قدرت سیاسی تقسیم شد، حماس در نوار غزه و الفتح در راملا و ساحل غربی رود اردن. اگر یک زمانی سازمان آزادی بخش فلسطین با همه اختلافات به عنوان یک جریان مرکزی مورد تائید فلسطینها بود، اکنون هیچ ارگان، نهاد و یا سازمانی نمیتواند چنین ادعائی رادر فلسطین داشته باشد. مسئله استقلال و تشکیل دولت فلسطینی به موضوعی درجه دوم و حاشیه ای تبدیل شده است. در فلسطین، عملا چیزی بعنوان رهبری فلسطینیها وجود ندارد و گروه های جداگانه شناخته شده، حماس، جهاد اسلامی، الفتح، حزب التحریر و اخوان المسلمین با اهداف مختلف بطور جداگانه حضور دارند. در مجموع، هیچگونه قدرت مرکزی تصمیم گیرنده و هماهنگ کننده در فلسطین وجود خارجی ندارد. حضور گروه های مسلح مختلف پراکنده که بطور مستقل عمل کننده هستند یکی از دلائل بحران سیاسی و تصمیم گیری است.
بدون اینکه وضعیت اسفبار اقتصادی، فقر، فلاکت، درماندگی زندگی مردم فلسطین موضوع اصلی هیچ یک از طرفین و گروه های موجود قرار داشته باشد. بستن راه های ورود مواد غذائی، داروئی و سوخت مورد نیاز مردم توسط اسرائیل، هر روز عرصه زندگی را تنها به مردم فقیر و درمانده فلسطین تنگ میکند. در چنین شرایطی تنها، هستی و موجودیت مردم بی پناه و درمانده فلسطینی توسط اسرائیل و گروه های داخلی فلسطینی به گروگان گرفته شده است و نه چیز دیگری. درگیریهای داخلی، عدم وجود یک ارگان مرکزی نیرومند که بتواند صدای مردم باشد، نه تنها دست اسرائیل برای باز سازی و گسترش مناطق اشغالی را باز میگذارد بلکه مردم فلسطین بیش از هر زمانی احساس ناتوانی، پراکندگی، خستگی و سرخوردگی میکنند. باید پذیرفت که مردم تنها تحت شرایطی دخالت گر میشوند و نه همیشه و تحت هر موقعیتی.
● عراق
در عراق، امپریالیسم اشغالگر آمریکا تلاش زیادی برای تشکیل یک قدرت داخلی وابسته به خود بنام " دولت عراق" انجام داد. ولی همانطور که حوادث داخلی این کشور نشان میدهد، عراق هم مانند فلسطین فاقد یک قدرت متمرکز و سازمان یافته داخلی است. اگر آمریکائیها و نئولیبرالهای آن سعی کردند جنگ داخلی عراق را پرده پوشی کنند، ولی در درجه اول، مردم عراق آن را در زندگی روزانه خود بطور عینی دیدند، و کشورهای دیگر امپریالیستی هم وجود جنگ داخلی در عراق را نتوانستند پنهان کنند.
حضور گروه های مسلح وابسته به فرقه های مخلتف مذهبی شیعه و سنی، مقتدا صدرو گروههای مسلح او، طرفداران صدام حسین و مردان مسلح سنی دیگر در حقیقت قدرتی در قدرت هستند. از همه وحشیانه تر گروه های تروریستی القاعده، سلفی ها و جهادی ها که مدعی مبارزه با آمریکا و اشغال عراق هستند، تنها مردم بی پناه این کشور را به گروگان گرفته اند. فراموش نکردیم که هر روزبطور متوسط، بیش از ۱۰۰ نفر زن، مرد و کودک عراقی را در بمب گذاریها به بهانه مبارزه با اشغالگران به کشتن دادند.
در این میان کشورهای همسایه و یا به عبارتی قدرت های خارجی که نقشی تعین کننده در تمام مسائل سیاسی و نظامی عراق دارند را باید به عنوان یک عامل مهم تاثیر گذار در دامن زدن به مسائل فرقه ای، مذهبی و ناسیونالیستی در نظر داشت. ایران و سوریه، بویژه ایران از آنچنان قدرت سیاسی، نظامی و مذهبی در عراق برخوردار است که بالاخره امپریالیسم آمریکا مجبور شد حضور نماینده رسمی و علنی ایران را در مذاکرات مربوط به اوضاع بحرانی عراق درکنفرانس بغداد و قاهره در سال گذشته بپذیرد.
در عراق هم قدرت سازمانیافته ای بنان "دولت" وجود واقعی ندارد. گروه های مسلح داخلی و خارجی متعلق به فرقه های مذهبی و ملی، بخش تعین کننده قدرت سیاسی هستند. در این کشور، اگر چه در حال حاضر، بعلت حضور امریکای اشغالگر که کردهای عراقی رابطه بسیار نزدیکی با ان دارند، موضوع استقلال و جدائی منطقه کردستان مسکوت مانده است، ولی هر چند گاه مسئله مالکیت چاههای نفت اربیل، قراردادهای "دولت بارزانی" با کمپانیهای نفتی کشورها ی جهان مشکلاتی برای آمریکا و دولت عراق ایجاد کرده است. این قضیه همان "دولت در دولت " و فقدان یک قدرت سیاسی مرکزی، هماهنگ و سازمانیافته را در عراق مشخص میکند. البته ممکن است گفته شود که این کشور اشغال شده است و طبیعی است که از ویژگیهای یک دولت مستقل برخوردار نباشد. ولی اگر گذشته تاریخی شیعه و سنی، کرد و عرب، جنگهای آنها، روابط ایران و عراق در گذشته و ناسیونالیزم دو کشور را مورد ارزیابی و بررسی قرار دهیم متوجه خواهیم شد که این رشته سر داراز دارد و تنها هر یک از طرفین، شرایط و موقعیت های مناسب را برای بهره برداری بدست آورده اند.
● لبنان
به جرات می توان گفت که اوضاع در لبنان به مراتب پیچیده تر از عراق و فلسطین است. زیرا در لبنان هم تعداد ملیت ها و گروه های فرقه ای، مذهبی و مسلح بیشتر هستند و هم هر یک از آنها به کشورها و قدرت های سیاسی دیگر وابستگیهای شدید دارند. از طرف دیگر، وضعیت جغرافیائی این کشور و همسایگی آن با اسرائیل و سوریه بر حساسیت آن می افزاید. بالاخره پس از سالها، سوریه تحت فشارهای بین المللی مجبور شد در سال ۲۰۰۵ ارتش و سازمانهای اطلاعاتی خود را از لبنان خارج کند. از همین جا است که اکنون بطور علنی و بدون پرده پوشیهای گذشته جامعه لبنان به دو جبهه طرفدارن سوریه و ضد سوریه تقسیم شده است.
سوریه و ایران هر دو بطور مستقیم از نظر، سیاسی و نظامی در این کشور دخالت مستقیم دارند. بحران قدرت سیاسی در لبنان و یا همان"قدرت در قدرت" یا "دولت در دولت" در این ۲ سال اخیررا میتوان چنین توضیح داد. در تابستان ۲۰۰۶،جنگ تمام عیار حزب الله و اسرائیل که به بمباران مراکز مهم شهری بیروت و شهرهای جنوب لبنان انجامید یک نمونه مشخص از بحران "قدرت در قدرت" بود. سپس بار دیگر از ماه دسامبر ۲۰۰۶ تا ۲۴ ژانویه ۲۰۰۷ با sitting حزب الله در جلو پارلمان لبنان جهت انحلال دولت، بار دیگر قدرت سیاسی در لبنان در بحران فرو رفت. در حال حاضر نزدیک به ۶ ماه است که جناح بندی های قدرت های فرقه ای و مذهبی در لبنان نه تنها مانع از انتخاب فردی بعنوان رئیس جمهوری شده است، بلکه دولت موجود لبنان عملا هیچگونه قدرت تصمیم گیری در مورد اداره امور کشور را هم ندارد. اختلافات دروزی ها، مارونی ها، حزب الله، امل، میشل اون که اکنون به کمپ سوریه و ضد سوریه تقسیم شده اند وضعیت را تا مرز یک جنگ داخلی دیگر آماده کرده اند.
در چهارشنبه گذشته، ۷ ماه مه، در حالی که کنفدراسیون کارگران برا ی مطالبات کارگری و بالا بردن دستمزدها اعلام اعتصاب عمومی کرده بود، حزب الله تمام شاهراهای اصلی بیروت، پایتخت لبنان را بست. فرودگاه بین المللی بیروت و نواحی شرقی آن و همچنین دفتر روزنامه معروف المستقبل توسط حزب الله اشغال شدند. این واکنش که تا مرز جنگ داخلی ادامه پیدا کرده است در ادامه تصمیم دولت لبنان مبنی بر بر کناری مسئول امنیتی فرودگاه بیروت، برداشتن دوربین های مخفی حزب الله در فرودگاه آن و از بین بردن شبکه مستقل مخابراتی حزب الله بوجود آمد. دقیقا همان چیزی که "قدرت در قدرت" یا "دولت در دولت" نامیده میشود. طبق معمول عربستان سعودی و مصر برای رفع بحران و آرام کردن اوضاع لبنان از اتحاد عرب درخواست نشست فوری کرده اند.در همین رابطه، بشار الاسد، رئیس جمهور سوریه مخالفت خود را مبنی بر بین المللی کردن اوضاع در لبنان و درگیریهای آن اعلام داشت و این مسئله را صرفا داخلی ارزیابی کرد.
وضعیت و شرایط سیاسی در لبنان به گونه ای است که حتی اگر برای مدتی حرفی از جنگ داخلی دراین کشوربه میان نیاید ولی احتمال بروز آن هم از بین نرفته است. با خوش بینی و امیدواری آرزو میکنیم که سایه شوم جنگ از زندگی مردم لبنان دور شود ولی اگر این خوش بینی تبدیل به یاس گردد مسلما جنگ تنها به لبنان محدود نخواهد شد.
روشنگری
مرجان افتخاری
منبع : صدای مردم


همچنین مشاهده کنید