جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

دگر خودی ساز


دگر خودی ساز
۱) گاه، وحدت نه در تعامل و تشابه با <دیگری>، بلکه در تعارض و تفاوت با آن‌ (غیر) شکل می‌گیرد. غیریت، در اینجا، به رابطه یک پدیده با چیزی بیرون از آن اشاره دارد که نقش اساسی در هویت‌بخشی و تعیین آن پدیده ایفا می‌کند. لا‌کلا‌و، مفهوم بیرون- سازنده constitutive outside را برای توضیح ویژگی‌های غیریت به‌کار می‌برد و همچون دریدا برای شکل‌گیری هویت‌ها و تثبیت معانی بر لزوم وجود <غیر> تاکید می‌کند. البته، غیر،‌ همواره کنشی دوسویه دارد، از یک‌سو، مانع عینیت و تثبیت وحدت و هویت‌ جمعی و از سوی دیگر، سازنده وحدت و عامل انسجام گفتمانی است. به بیان دیگر، گاه وحدت‌ها در پرتو یک <نقطه گره‌ای سلبی یا منفی> شکل می‌گیرد. نقطه گره‌ای سلبی، در واقع، همان غیرمشترکی است که هویت‌های متکثر و متمایز اجتماعی-سیاسی را به یکدیگر پیوند داده و زنجیره‌ای هم‌ارز میان آنان ایجاد کرده است.
۲) امروز، شاهد شکل‌گیری چنین <وحدتی> در جامعه خود هستیم. حضور یک عامل بیرون-سازنده سلبی، بستر همسویی و همگرایی بخش‌هایی از طیف راست و چپ را فراهم آورده است. این بیرون سازنده سلبی، زمانی یک جریان سوپراصولگرای راست بود که بروز و ظهور ناگهانی‌اش موجب وحدت و همگرایی گروه‌های مختلف راست، در برابر یک <غیر( >اصلا‌ح‌طلبان) شد. اما دیری نپایید که همین عامل <وصل> به عامل <فصل> تبدیل شد و بسیاری از یاران غار دیروز خود را به مثابه خاران راه امروز خود تعریف و تصویر کرد. این جریان دگرساز، اندکی پس از استقرار در کاخ قدرت، حضور بسیاری از یاران دوران تنهایی را در کنار خود برنتابید و به‌تدریج با راه‌انداختن نوعی <جنگ مواضع( >به تعبیر گرامشی) تلا‌ش کرد مواضع اشغال‌شده توسط این عده را یکی پس از دیگری به تسخیر خود درآورد. روایت دگرسازی و طرد این گروه، به همین جا ختم نشد و با گذشت زمان در صورت‌ها و سیرت‌های گوناگونی باز-تقریر و باز-تولید شد: گاه، در قالب حذف آخرین بازماندگان راست سنتی از کابینه؛ گاه دیگر، در هیبت <افشاگری> باندهای فساد اقتصادی؛ زمانی، با عبور از حریم ارزشی و اعتقادی آنان؛ و زمانی دیگر، با گام نهادن بر حرمت آنان.
‌ ۳) بی‌تردید، در کنار این نقطه گره‌ای سلبی، یک نقطه گره‌ای ایجابی نیز، در ایجاد این وحدت نقش بازی می‌کند. این نقطه گره‌ای ایجابی از جنس یک دلمشغولی و نگرانی جدی نسبت به شرایط حال و آینده کشور است. امروز، کمتر کسی تردید دارد که بر سیما و صورت نظم موجود، گردی به رنگ <تردید> و <تهدید> نشسته و در افکار عمومی بسیاری، تصویر ترک‌خورده‌ای از یک جریان متصلب و ستیزش‌گر نقش بسته است. بی‌تردید، سنگی از <درون> و سنگی از <برون> در ایجاد این <ترک و ترک> نقش ایفا کرده‌اند. آن سنگ درون، از جنس <ضعف> است: ضعف شناخت از <خود> و <دیگری>؛ ضعف شناخت از <حال> و <آینده>؛ ضعف شناخت از <درون> و <برون>؛ ضعف <تصمیم> و <تدبیر> کارآمد و بهنگام؛ ضعف بازتولید <اعتماد> و <اعتقاد>؛ ضعف بازسازی روابط خود با <خود> و <دیگران>؛ ضعف حفظ <نخبگان> و <سرمایه>های (انسانی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی) جامعه؛ ضعف مواجهه اصولی با <واقعیت‌ها> و <حقیقت‌ها>؛ ضعف مواجهه منطقی با <وظایف> و <نتایج>؛ ضعف مواجهه اصولی با <ثبات> و <تغییر>؛ ضعف مواجهه منطقی با <سنت> و <مدرن>؛ ضعف.... و آن سنگ برون، از جنس <توانایی> است: توانایی تولید <قدرت> و <انقیاد>؛ توانایی تولید گفتمان مسلط جهانی؛ توانایی تولید واقعیت‌ها و حقیقت‌های مجازی و صدور آن به سایر جوامع؛ توانایی تعریف و تثبیت نظم جهانی مطلوب خود؛ توانایی تولید اسطوره‌های فرهنگی و هویتی؛ توانایی تولید معنا و نظام‌های معنایی فراگیر؛ توانایی تولید زبان مسلط جهانی؛ توانایی درانداختن طرحی نو برای روزگاری نو؛ توانایی سمت‌دهی افکار عمومی جوامع مختلف؛ توانایی.... اما، همه می‌دانیم که این <توانایی>، در واقع، چهره دوم <ضعف> ما است؛ می‌دانیم که از ماست که برماست. ‌ امروز، در میان طیف‌های چپ و راست، بسیارند کسانی که در این تعریف و تصویر از امروز و فردای جامعه‌شان هم‌رای و هم‌نظر باشند؛ بسیارند کسانی که از <تهدیدهای در راه> و چالش‌های شالوده‌شکنی که تمامیت نظم و نظامی را که بدان امید/دل بسته‌اند، نشانه رفته‌اند، دچار دلهره و دل‌نگرانی شده باشند؛ بسیارند کسانی که از <فرافکنی>های اربابان قدرت امروز، ملول و خسته شده باشند؛ بسیارند کسانی که به تحلیل به این نتیجه رسیده باشند که <این ره که می‌رویم به ناکجاآباد است>؛ بسیارند کسانی که بر این باور شده باشند که ادامه وضع موجود، نه به صلا‌ح انقلا‌ب، نه اسلا‌م، نه مردم و نه نظام است؛ بسیارند کسانی که به تحقیق به این نتیجه رسیده باشند که ایران امروز ناخوش است و بالا‌خره، بسیارند کسانی که به <خیر> تصمیم‌سازان و تدبیرپردازان مستقر، چندان امیدی ندارند و درصدد تغییر در بافت و تافت مدیریت کشور برآمده‌اند. ‌
۴) آمیزه‌ای از دغدغه‌های مشترک فوق، بسترساز شکل‌گیری جغرافیای مشترکی در جامعه امروز ما شده که چپ و راست و میانه را در کنار هم قرار داده است. در این جغرافیای مشترک، این روزها شاهد رفت و آمدها و نشست و برخاست‌های بسیاری (فردی یا جمعی؛ آشکار یا پنهان؛ رسمی یا غیررسمی؛ باواسطه یا بی‌واسطه) میان حاملا‌ن و عاملا‌ن این سه رویکرد گفتمانی هستیم. بی‌تردید، باید این همنوایی و همسویی (اگرچه مقطعی و موردی) را پاس داشت و تلا‌ش کرد انگیزه‌ها و انگیخته‌های <سلبی>ای که بسترساز شکل‌گیری آن شدند را به صورت و سیرتی <ایجابی> نیز مزین کرد.
محمدرضا تاجیک
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید