یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

چالش فردیت


چالش فردیت
اگر یک روز بصورت فرض انسان را بدون نام یا شهرت قابل شناخت قرار دهیم آنگاه آن انسان یک واحد متحرک زنده ای است که در طبیعت و جامعه (با فرض نداشتن اسم) نیازهای خود را از طبیعت اطراف که خود جزیی برآیندی از آن است بدست می آورد.
پس او برای زنده ماندن و نسبتا" راحت زیستن به حق رفاه و مطلوبیت خود از طبیعت و جامعه نیاز دارد و نسبت به شرایط طبیعی ابزار مند می شود. به دلیل نداشتن اسم نبودن سوژه ای باز شناسانه ذهن دیگران (عدم شکل گیری موجودی پاسخگو برای انسانهای دیگر) او یک موجود آزادی است که در نظم ایدئولوژیک پاسخگویی وتکلیفها گیر نیفتاده است.
انسان امروز یک واحد پاسخگویی به دیگران وبه نظم است ، باید خود را با جبر نا آگاهانه که ریشه در سنت های ذهنی گذشته گرای (احساس، تعصب ، وجدان) او دارند تطبیق دهد و تکالیف را باید در برابر ساختار حاکم انجام دهد. آیا آن ساختارها ی اجتماعی، سیاسی ، طبقاتی ( اقتصاد سیاسی) حق وحقوق یا مطلوبیتی برای او نسبت به طبقه اجتمایش ایجاد می کند ، و چه قدرت جایگاه اجتماعی برای او وجود دارد.؟
در جامعه ایران که ساختارهای اقتصاد سیاسی از نوعی مالکیت دوره ای و پراکنده و ناپایدار تشکیل شده است ، فرد به عنوان یک واحد مطیع در مقابل قدرت قرار می گیرد و حقوق طبیعی خود به عنوانیک فرد مجزا که دارای هویت ابزارمند که رفاه خود را حداکثر می کند را از دست می دهد.
از نظر مارکس وبر فرد باید ارزشهایی برای حداکثر کردن سود داشته باشد ، این ارزش ها در سنتهای ذهنی تاریخ جامعه ای که مارکس وبر می گوید وجود دارد، در حالی که در جامعه ایران ارزشها وهویتها دوره ای می شوند ودر نهایت وابستگی به قدرت نا پایدار که صرفا" تکلیف ایجاد می کند ارزش ذهنی فرد می شود و رفتار او را در جامعه رقم می زند ، او آزادی های سلبی و ایجابی خود را ازدست می دهد.
در این فضای ناپایدار که باید ارزشها افزایش رفاه و کم کردن چالشها ، هدفها باید حداکثر کردن سود همراه با کاهش هزینه ها باشد ولی ذهنیت های (سوژه های شکل دهنده ایدئولوژی غالب)قانونمندی وفضای پر اطمینان واهمیت حقوق طبیعی وارزشهای انسانی شکل نگرفته است، تضاد زیادی بین شعارهای احساسی بسیار غیر طبیعی ورفتارهای ذهنی (عقل) تخریب کننده وجود دارد که برایندی از آن به شکل ارزشها و هدفها در ذهن جمعی قرار می گیرد که مانع رشدی است که کمترین تخریب و بیشترین هماهنگی را برای رفاه و آزادی وتکامل و صلح دارد.ارزشهایی همچون وابستگی به قدرت ناپایدار یا ارزشهایی همچون صرفاً پول ارزشی ( که هویت انسانی را از یک واحد انسان جدا می کند) ، هدفهایی همچون تخریب، تکروی ،تک بودن ، حذف دیگران و قدرت مطلق بودن که نتیجه ای از رفتار ذهنی ارزشهای آن جامعه که فضایی نا مطمئن وپر تنش برای رابطه تک تک واحد های انسانی جامعه بوجود می آورد .
همچنین آنان را در برخورد با دیگر جوامع دچار مشکلات پیچیده ای می کند که در نتیجه عدم وجود دموکراسی ،عدم رشد و رفاه اقتصادی، آزادی ، گفتمان موفق جهانی ، عدم وجود خانواده های پایدار و آزاد بوجود خواهد آمد.
برای تغییر این وضع باید نظم ذهنی گذشتهء سنتی و ذهنیتها اصلاح شده و تغییر یابد و باید رفتارها آرام و به گفتمان با اطمینان سوق داد. به سمت لیبرال دموکراسی واقعی...
مسعود تقی پور


همچنین مشاهده کنید