یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


آیا هنر ارزش است


آیا هنر ارزش است
۱- چه بخواهیم، چه نخواهیم سینما همیشه در معرض تاثیر و تهدید سیاست، همچون سایه ای بی حد و مرز بر فراز سرش بوده است. برخی هوشمندان می کوشند تا این تهدید را به فرصت تبدیل کنند- فرصتی که گاه هنرمندانه است و گاه سود جویانه. این قضاوت به معنای همه گیری سینمای سیاسی نیست بلکه به مفهوم تاثیر پذیری همه نوع سینما از سیاست پیرامون خود است- که البته گاهی به فیلم ها نیز نفوذ می کنند و سرک می کشند. برخورد مخاطبان و دولتمردان و منتقدان با آثار هم می تواند تابعیتی کم و زیاد از فضای سیاسی زمانه تولید و نمایش آنها داشته باشد. تلخ است که باور داشته باشیم معیار های هنری و ایده آل «سینما به عنوان یک هنر» در کار زار سیاست قابل خدشه و چه بسا قربانی شدن است. محض نمونه نگاه کنیم به فیلم حکم مسعود کیمیایی که همچون سایر آثار گذشته اش، نشانه شناسی سیاسی خاصی را با خود حمل می کند و از حواشی سیاست زده نیز استقبال می کند. او می کوشد به گونه ای عنوان «روشنفکر معترض» را حفظ کند. نگاه کنیم به گفت وگوی مفصل یکی از فیلمسازان مطبوعاتی با او در روزنامه شرق که به همین تعابیر و تفاسیر بسنده شده بود و بررسی «فیلم به مثابه یک فیلم» نشانه ای در این گفت و شنود نداشت.
حمایت از آثار ضعیف به دلیل احساس الزام حمایت از نسلی از فیلمسازان و نوعی از فیلمسازی در درازمدت به نفع سینمای ایران نیست. سال ها است که فریاد می زنیم نقد فیلم به معنای تضعیف نیست و چه بسا به تقویت بنیه آثار بعدی فیلمساز کمک کند. سیاست زدگی نمی تواند به دیرپایی هنر باشد و کمکی به آن بکند. نقد فیلم بر شانه های ایده آلیسم ایستاده است و قرار است که پنجره فرهیخته تماشا باشد. اگر قرار باشد که تحت تاثیر فروش فیلم (استقبال عامه مخاطبان) و سیاست روز (ملاحظه چیزهایی جز فیلم) قرار بگیرد که اعتبار خودش را از دست می دهد این به معنای برج عاج نشینی منتقد نیست. اگر او بتواند مصرانه بر معیارهای فرهیخته خود پافشاری کند و استقلال هنری خود را لحاظ کند، به تدریج توان تاثیر بر مولفه های دیگر را دارد. خدا کند همه فیلمسازان بتوانند سالی سه تا فیلم بسازند اما جوسازی غیرحقیقی به نفع یا علیه هیچ هنرمندی در درازمدت به نفع جامعه نیست. ارزش هنر را بدانیم.
۲- «عدم تعریف» را می توان یکی از موثر ترین شاخص های منفی رشد جوامع مدنی دانست. ناهمگونی هراس انگیزی که از نبود حدود مضمونی و اجرایی حاصل می شود، حلقه معیوب تعابیر و تصمیم های فردی یا گروهی را گسترده تر می کند. چندی پیش در یکی از مراکز تصمیم ساز فرهنگی، مصوبه ای به سوی خبرگزاری ها رهسپار شد که بر محدودیت تولید و عرضه فیلم هایی دلالت داشت که ترویج گر لیبرالیسم و فمینیسم و لائیسم و... باشند. رسانه ملی نیز در یکی از مجلات خبری اش به موضوع باب شده «خطر ابتذال» پرداخت و فعالی فرهنگی که از لحاظ نظری به تفکر دولتمردان نزدیک است، سینما را به دو گونه مبتذل و ارزشی تقسیم کرد. در واقع در تمام این مصوبات و نظرات، ما با مضامین سروکار داریم و چون بستر بروز آن هنر است، تنوع برداشت ها می توانند معیار سنجش واقع شوند. در کشوری اینگونه که بن مایه های مشخصی با مبانی فرهنگی- قانونی دارد و ریشه هایش در آموخته ها و اعتقادات مردم است، کسی مدعی لائیسم یا منکر ارزش نیست، حتی کسانی که در معرض اتهام قرار گرفته اند. هر کسی می تواند بر معنا گرا بودن اثر خود پافشاری کند و اگر «سینمای معنا گرا» را حیطه ای مستقل فرض کنیم، نقطه مقابلش می تواند سینمای بی معنا باشد که بیشتر به ناسزا نزدیک است تا نوعی تقسیم بندی!
مشکل اینجا است که این مضامین و تعابیر تعریف نشده اند و مصادیق عینی مشخصی در سبد ذهنی فعالان فرهنگی- هنری وجود ندارد. پیشنهاد بازیگوشانه ای است که هر فیلمی را می توان به صورت تصادفی انتخاب کرد و با قصد کشف تعابیر «ممنوع» به تماشا نشست، محال است که کسی دست خالی بازگردد. هرچقدر قوانین مجاز کننده تولید و بروز آثار بر موضوعات تعریف نشده استوارتر باشد، ناامنی فرهنگی- هنری بیشتر می شود. بازنگری تاریخ نیز می تواند مفید باشد. یادمان هست که آثاری با چنان تعبیر هایی توقیف شدند که نمایش آنها با نابودی خیلی چیز ها معادل پنداری می شد. آدم های دیگری آمدند که چنین برداشتی نداشتند و مجوز نمایش آنها را صادر کردند و هیچ اتفاق منفی و خطر سازی رخ نداد.
اگر بتوانیم معیار های هنری را برای سنجش آثار هنری لحاظ کنیم، «خطر ابتذال» مفهوم و منظور دیگری می یابد. اگر «ارزشی» را الزاماً به بعضی حیطه های سیاسی منتسب نکنیم، بسیاری مبانی انسانی/ اخلاقی/ معرفتی دیگر نیز قابل شناسایی می شود. ارزیابی هنرمندان و فرهنگ سازان با تفاسیر موردی، شائبه نوعی غربال گری را مطرح می کند که تاریخ بر نا کارآمدی اش گواهی می دهد. خوشبختانه ساز و کار حاکمیت تازه در برخورد با سینما، تاکنون خردورزانه و واقع بینانه بوده است. دشواری تعریف سازی قابل درک است اما اگر بتوانند چنین کاری را سامان دهند، گام بزرگی در راه اعتلای فرهنگ و هنر ایران اسلامی برداشته اند- هدفی که آرمان خود آنها نیز هست.

مصطفی جلالی فخر
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید