یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


ببینید و لذت ببرید


ببینید و لذت ببرید
● بحثی پیرامون شعر حاد متن
همیشه استثنایی هست كه وادارتان می كند هرگونه تعریف و تاویل و شناسایی را امری قطعی و بدیهی ندانید و فضایی برای تعریف امر استثنایی خالی بگذارید. من این فضای خالی را در وبگردی هایم در مواجهه با یك شعر حاد متن پیدا كردم. در حین نوشتن همین متن كه با مكث های بسیار و گاهی طولانی همراه است.
این شعر حاد متن به مخاطب احتمالی خود هشدار می داد كه از ورود به شعر خودداری كند، چرا كه راهی برای خروج وجود ندارد. وسوسه گردش در هزار توی حادمتنی، به من اجازه نمی داد هشدار شعر را جدی بگیرم، پس وارد شعر شدم. اما تنها انتخاب من همین بود و از این لحظه به بعد امكان هیچ انتخابی نداشتم. وارد هزارتوی حادمتنی شده بودم كه یك آن ثابت نبود و سرعت تغییراتش چنان شتابی داشت كه به هیچ وجه و با هیچ ترفندی امكان برگشت را فراهم نمی كرد. كلمات متغیر در صفحه هایی ظاهر می شدند كه هم به سرعت در حال تغییر حدود داخلی خود بودند و هم لحظه ای بعد جای خود را به صفحه ای دیگر می دادند.
مخاطب احتمالی در این شعر با مفاهیم «سرعت»، «تغییر» و «سرعت تغییر» روبه رو می شود. شما در جایگاه مخاطب می بینید كه زمان صرفا در حال گذر است، در حال ادامه دادن به خودش، بدون این كه توانایی اداره آن را داشته باشید. لحظه به لحظه نشانی صفحه ها عوض می شود ولی توان و امكان هیچ گونه دخالتی در آن ندارید، فقط می توانید نگاه كنید و شاهد سرعت تغییر باشید. البته این هزارتوی حادمتنی یك راه خروج دارد: بستن صفحه. پایان یا مرگ هیچ كدام.
چرا كه صرفا از موقعیت نظارت بر ادامه این روند پایان ناپذیر خارج شده اید. بدون این كه توان دخالتی در جریان آن داشته باشید، چشمان خود را به روی این جریان بسته اید. نه مسئله را حل كرده اید و نه حتی صورت مسئله را پاك كرده اید سعی كرده اید فراموشش كنید اما به یاد داشته باشید كه این شعر باز نمای چیزی جز خودش نیست. از خودش رمز زدایی كرده تا ارجاعی جز خودش نداشته باشد. نه درباره چیزی حرف می زند و نه حتی با عبارت های نابیان گرا به چنین كاری وانمود می كند.
از مخاطب احتمالی سلب اختیار می كند اما با رمز زدایی از خودش به او امكان نامیدن این هزارتوی حادمتنی را می دهد. این شعر می تواند علاوه بر مفاهیمی كه از آن نام بردم، مفاهیم دیگری مثل «زندگی» ، «جبر» و «حد» را هم تداعی كند. اما اینها صرفا خوانش های شخصی من هستند. زندگی فقط شامل یك راه ورود به جهان و یك راه خروج از آن نیست. فاصله تولد تا مرگ با وجود جبر كلی حاكم بر آن صرفا مجموعه ای از فقدان اختیار و انتخاب نیست. منطق تلویزیونی در این شعر حاد متن با شدت زیاد و اغراق بسیار در حال اجرای خود است با این تفاوت عمده كه ارتباط را در انتقال معنای خاص و جهت داده شده نمی بیند.
ناظر غیرفعال تلویزیون این اختیار را دارد كه از كانالی به كانال دیگری برود اگرچه هنوز قادر به تغییر یا انتخاب محتوای یك كانال نیست، اما این هزارتوی حادمتنی به مخاطب خود امكان رفتن به هیچ صفحه دیگری را نمی دهد. می توانید در نهایت، با بستن صفحه از سرعت سرسام آور تغییرات خلاص شوید ولی اجازه ندارید از این صفحه، یا بهتر است بگویم از این مجموعه تغییر صفحات، به صفحه ای دیگر بروید.
بیرون یك نشانی نا موجود است مقصدی كه ورود به این هزارتو آن را دچار فقدان دائم می كند. سرعت تغییر نشانی ها امكان خروج شما از این مجموعه متغیر را مدام به تاخیر می اندازد. شاید از ابتدا متوجه تغییر سریع و پیاپی نشانی ها نشوید و گمان كنید در یك نشانی ثابت و مشخص حادمتنی گرفتار شده اید، اما این طور نیست.
این موقعیت پارادوكسیكال تغییر مداوم نشانی صفحات، بدون این كه صفحه جدیدی را باز كرده باشید، اجرای بی پایانی از مفهوم جبر است. شما مجبورید فقط و فقط ناظر این شعر در حال اجرا باشید اما برخلاف شعرهای حادمتنی كه ایده آل خود را در ساختن فضایی رمز گذاری شده و ایجاد ارتباط از راه بیان گری و بازنمایی می بینند، با فضایی خود ارجاع و كن فیكونی كه چیزی جز معناهای خودش نیست مواجه اید كه امكان خوانش های بسیار و بی شمار از موقعیت رمز زدایی شده خود در اختیار شما می گذارد.
این موقعیت ویژه را می توان به نحو بارزتری در شعرهای هولوگرافیك دیجیتالی مشاهده كرد. شعرهای هولوگرافیك یا شعرهای «تمام نگار»، شعرهایی از پیش تصور شده و ساختنی اند كه با روش «Holography» یا تمام نگاری تصویری به نمایش در می آیند. شعرهای تمام نگار دارای ساختاری غیرخطی، سه بعدی و غیر مادی هستند كه مخاطب احتمالی در جایگاه بیننده خواننده قادر است آن را تغییر داده و معناهای جدیدی برای آن پدید آورد. خواننده در فضایی كه نسبت به شعر تمام نگار در حال حركت و تغییر جهت است می تواند ساختار و متن شعر را تغییر دهد. به بیان دیگر این بار رمز زدایی از زبان با انتخاب و دخالت همراه است.
بیننده یك شعر هولوگرافیك با رویدادی مواجه است كه با زمان مندی ویژه ای طراحی شده، به عبارتی یك شعر تمام نگار نحوه تفكر موجود در فرآیندهای خودش را به یاد می آورد بدون این كه نتایج آنها را حفظ كرده باشد. این هوش مصنوعی كه بخش جدانشدنی یك شعر تمام نگار دیجیتالی است، تعداد نتایج حاصل از یك حركت خواننده را آنقدر پرشمار در نظر می گیرد كه در عمل امكان رسیدن به یك نتیجه مشترك بین دو حركت بسیار نزدیك به هم، به صفر می رسد. پس شعری كه ابتدا در سطرهایی نوشته می شود و بعد به صورت یك هولوگرام ساخته می شود، نمی تواند یك شعر هولوگرافیك باشد.
همان طور كه اگر یك شعر كانكریت یا یك شعر دیداری را با روش هولوگرافی طراحی كنند، یك «Holopoem» پدید نمی آید. به این دلیل كه ساختار ترتیبی و سلسله مراتبی سطرها با تفكر خطی همخوانی دارد كه شعر تمام نگار هیچ سنخیتی با آن ندارد و ساختار یك شعر كانكریت یا یك شعر دیداری بر پایه تفكر اندیشه نگار شكل گرفته است به عبارت دیگر، چنین شعرهایی از همان ابتدا رمز گذاری شده هستند، كه با استراتژی شعرهای هولوگرافیك متفاوت است. حتی نمونه های دیجیتال انیمیشن شعرهای كانكریت، بیشتر برای بیان یك اندیشه یا تفكر خاص به صورت نشانه ای شمایلی رمز گذاری شده اند.
نخستین شعر تمام نگار دیجیتالی را شاعر و تئوریسین مشهور برزیلی، «ادواردو كاك» در سال ۱۹۸۹ در شیكاگو پدید آورد. شعر او شعری تركیبی و چندگانه از توالی اعداد لاتین «۳۳۰۹ » بود كه به نظر می رسید در فضا شناورند و وقتی بیننده این شعر به سمت شماره ها حركت می كرد، به آنها نزدیك می شد و از شماره ها عبور می كرد.
توالی اعداد «۳۳۰۹» دور یك نقطه مركزی می چرخیدند، تغییر می كردند و به طرحی انتزاعی تبدیل می شدند و بعد به صورت كلمه «شعر» در می آمدند. سپس این روند به صورت عكس انجام می شد. بیننده در مواجهه با این شعر گمان می كرد شكل سه بعدی شعر تغییرناپذیر است و به صورت یك امر قاعده مند باقی خواهد ماند ولی كمی بعد متوجه تغییر آن می شد. در واقع تغییر جهت های این شعر چندگانه بر مبنای نقش سه گانه ای شامل كلمه، تصویر و عدد، معنا های این شعر را پدید می آورد. رفتار این شعر را می توان یك امر در حال اجرا از ویژگی های الفبای عبری و تغییر آن به كاراكتری كه از الفبای لاتین متصوریم دانست.
«یادگاری آندرومدا» یك شعر تمام نگار دیجیتالی دیگر از ادواردو كاك محصول ۱۹۹۰ است. این شعر تنها از یك كلمه كه خواندن آن به زاویه دید بیننده بستگی دارد، تشكیل می شود. یعنی این كلمه درست مثل یك شكل آبستره عمل می كند. اگر بیننده در ابتدا بتواند كلمه برزخ «LIMBO» را بخواند، با حركت و تغییر مكان او كلمه در موقعیتی كه می توان آن را مرز فضای مجازی و فضای واقعی دانست می چرخد و حروف آن در حركتی واگرا طوری از هم دور می شوند كه انگار منفجر شده است. بر اثر این اتفاق قطعاتی از كلمه كه اكثرا ناخوانا هستند و در واقع شكل های دیداری محضی را می سازند، پدید می آیند.
این فرآیند می تواند در فضا و زمان برگشت پذیر باشد به بیان دیگر ممكن است بیننده ای مشاهده این شعر تمام نگار را از شكل های آبستره یا حركت واگرای حروف و حتی موقعیت هایی بین این لحظه ها شروع كند. اگر تكه تكه شدن صوت به تولید رزونانس منجر می شود و ویژگی صوتی آن همچنان حفظ می شود، قطعه قطعه شدن یك نوشته شكل هایی دیداری پدید می آورد كه نوشته را به یك شیء نمایشی تبدیل می كند. پس ویژگی قراردادی نوشته را كه می توان به صورت آواهای صوتی آن را خواند به یك امر دیداری محض مبدل می كند. كلمه برزخ «LIMBO» در زبان های مختلف دارای معانی ضمنی، بی خبری، معلق بودن و نیستی است كه در شعر ادواردو كاك همراه با قطعه قطعه شدن دیداری، می توان به این معنا ها افزود.
بخش ویژه ای از ادبیات موجود در وب را آثار فلش تشكیل می دهند. شعرهای فلش یا «Flash Poems» با استفاده از جدیدترین نسخه های برنامه نرم افزاری فلش، طیف وسیعی از شعرهای تركیبی را پدید آورده اند. شعر پویانما انیمیشن یا ویدئویی همراه با كلماتی كه پیدا و پنهان می شوند یا در حال حركت تغییر می كنند و گاهی از كلام شفاهی و امكانات صوتی هم بهره مند هستند، از یك سو طرفداران بسیاری دارد و از سوی دیگر با مخالفت هایی مواجه است كه كم شمار هم نیستند.
در وبگردی ها می توانید بسیاری از نسخه های متحرك شده شعرهای كانكریت را ببینید شعرهایی كه نسخه های چاپی آنها را كه بیشتر محصول ۱۹۶۰ به بعد هستند می توان در كتابخانه ها پیدا كرد. در ضمن می توانید شعرهای ویدئویی ضد جنگ، صلح سبز، حقوق بشر، دموكراسی خواهی، حقوق اقلیت ها، جهانی شدن، ضدیت با جهانی شدن و انواع خواسته های فمینیستی را هم مشاهده كنید. در واقع می توانید شاهد نفوذ ژانر شعر به بیانیه های سیاسی اجتماعی، گزارش های خبری و پاپ آرت های تصویری باشید.
شعر با تغییر زمینه و وارد شدن به فضای حاد متنی، دارد بار دیگر وجهه رسانه ای از دست رفته اش را به دست می آورد. عصر تسلط رسانه های صوتی تصویری، شعر را به حاشیه زندگی رانده بود حالا با استفاده از امكانات چند رسانه ای در وب، شعر با تعریف های كاملا جدیدی از خودش سعی می كند جایی در متن رسانه ها داشته باشد. این امر البته بار دیگر پرونده هنر مصرفی و روزمره را در تقابل با هنری كه خواهان آفریدن امر جاودانه است، باز می كند و شاید بتوانیم در این پرونده جذاب و مسئله ساز علت بسیاری از جانبداری ها و مخالفت ها را پیدا كنیم.
قابلیت های بسیار نرم افزاری، امكان یادگیری نه چندان دشوار و سرعت انتشار شعرهای فلش در وب، برای شاعران عواملی جذاب به حساب می آیند. هر شاعری با صرف زمان كوتاهی برای آشنایی با امكانات نرم افزاری، می تواند آنچه را كه در كاغذ فكرش را نمی كرد یا در شعری شفاهی، تصورش امكان پذیر نبود، مشاهده كند. كافی است جایی در فضای وب داشته باشی یا در اختیارت بگذارند، در این صورت شعرت منتشر شده است.اما با این كار و در هر بار باید به پرسشی كه می دانی پاسخی قطعی ندارد، جواب بدهی. هر شعری كه می سازی و در وب قرار می دهی باید توان نامیدن خودش و توجیه خودش به عنوان شعر را داشته باشد. در برابر پرسش« شعر چیست» پاك كردن پرسش كافی نیست بلكه موقعیتی پسا زیباشناختی باید شكل بگیرد كه خودتوجیه گری آن را نتوان نفی كرد. حركت حروف و كلمات و عبارت ها، پیدا و پنهان شدن آنها، از شكل افتادن و تغییر آنها، اضافه شدن صوت و تصویر و تمام امكانات یك شعر تركیبی چند رسانه ای، چه شاعر آنها را اداره كند، چه امكان اداره آنها را برای بیننده خواننده فراهم كرده باشد، لزوما توجیه كننده موقعیت حادمتنی شعر نیستند. از طرفی مخالفت ها هرگز بر این امر متمركز نشده كه چرا بسیاری از شعرهای فلش، امكانات نرم افزاری را در حد ابزار رها كرده اند و به جای ساختن یك موقعیت پسا زیباشناختی، در موقعیت یك آگهی تجاری فلش باقی مانده اند بلكه بیشتر متوجه این نكته شده اند كه شعرهای فلش تمركز خواننده را به هم می ریزند و باعث حواس پرتی او می شوند.
چنین ضد استدلالی نه متوجه تفاوت موقعیتی شعر حادمتن با شعر متعارف نوشتنی یا شفاهی است و نه قادر به درك تفاوت یك شعر فلش با شعری است كه فقط به آگهی تجاری نرم افزار فلش تبدیل شده است. وقتی با تغییر زمینه ساخته شدن شعر مواجه ایم، در جست وجوی زمینه های از دست رفته بودن، صرفا اعلام موقعیت نشناسی است.
نكته ای كه ممكن است مسئله ساز كاربرد نرم افزار فلش یا نرم افزارهای دیگر در شعر حادمتن شود، امكان باز تولید تكنیك های برنامه نویسی شده است. به طور معمول شعرهایی كه با منطق نوشته ها یا تصاویر متعارف، فقط به متحرك سازی یا پیدا و پنهان شدن عبارت ها و تصاویر اكتفا می كنند، از موقعیت یك آگهی تجاری فراتر نمی روند و توان خودتوجیه گری یك حاد موقعیت شعری را به دست نمی آورند. در مقابل در فضای وب شاهد نمونه های بسیاری از شعرهای فلش هستیم كه نه شباهتی به هم دارند و نه اجازه نفی و نادیده گرفتن خود را به مخاطب احتمالی می دهند. برنامه نویسی های جدید با قابلیت های بیشتر همواره در راه هستند. پس تصور اخلاقی بودن یك زمینه خاص برای شعر و غیر اخلاقی بودن زمینه هایی را كه كاربرد تجاری هم دارند، باید یكسر فراموش كرد و به ساختن شكل های تازه شعر در زمینه های جدیدی مثل نرم افزارهای سازگار با وب، فكر كرد.
گروه دیگری از شعرهای حادمتن را با نام «Magnetic Poems» یا شعرهای مغناطیسی می شناسیم. اساس شعرهای مغناطیسی، بازی با كلمات است. اگر به وبگردی های شاعرانه می روید مدتی از وقت خود را با شعرهای مغناطیسی سپری كنید. به محض باز كردن صفحه، كلمات بسیار اما محدودی را می بینید كه به طور نامنظم پخش شده اند و دارای هیچ همنشین مشخصی نیستند.
راه ورود به این بازی دادائیستی دیجیتال، فعال كردن صفحه است. حالا كلمات به صورت تصویرهایی با قابلیت جابه جایی در اختیار شما هستند تا جملات، عبارات یا حتی انواع همنشینی های فاقد معنای تصریحی را با آنها نمایش دهید. اگر دادائیست ها در عصر پیش از وب، كلمات را به طور تصادفی از روزنامه می بریدند و در كیسه می ریختند و مثل مراسم قرعه كشی، هر بار كلمه ای بیرون می كشیدند و كنار كلمه بعدی می گذاشتند تا شعری در عین بی نظمی شكل بگیرد، امروزه صفحات وب برای شعرهای مغناطیسی، كیسه های دیجیتالی هستند كه به بیننده خود امكان همان بازی قدیمی را می دهند. البته موقعیت شعرهای مغناطیسی با شعرهای دادائیستی تفاوت هایی هم دارد.
شعرهای دادائیستی با قرعه كشی كلمه های خود، یك بار برای همیشه روی كاغذ شكل می گرفتند در حالی كه با كلمه های بسیار اما محدود هر شعر مغناطیسی در فضای وب می توان بی شمار مرتبه شعرهایی با همنشینی ها، تقطیع ها و اصلا تعریف های متفاوت، پدید آورد. به طور معمول كلمات این گونه شعرها را با توجه به موضوعی خاص انتخاب كرده و به صورت كاملا نامنظم در صفحه پخش كرده اند، اما بی نظمی در پخش باعث می شود هر كوششی برای رسیدن به یك نظم اولیه تنها در حد یك حدس باقی بماند.
شعرهای دادائیستی در عصر چاپ، علیه هرگونه تعریف تثبیت شده ای از معنا، زیبایی، اصالت و تفكر، صرفا نیتی نابیانگر و شورشی داشتند. اما شعرهای مغناطیسی صرفا برای تفریح و سرگرمی، شكل گرفته اند و در تقابل با هیچ امری قرار ندارند. اگر شعرهای دادائیستی در زمان خود می خواستند با پدید آوردن آثار ضد هنری، به باورهای مخاطب حمله ور شوند و عصبانی اش كنند امروزه صرفا مایه لذت و سرگرمی ما هستند چرا كه زمان، عقاید ضد هنری آنها را هم در بایگانی آثار هنری طبقه بندی كرده. آثار، ابزار و زمان متفاوت، شعرهای دادائیستی و شعرهای مغناطیسی را از هم متمایز می كند اما چشم انداز مشتركی آنها را همسایه می كند: ببینید و لذت ببرید
موقعیت حادمتنی شعر، شامل طیف گسترده ای از انواع شعرها است. شعرهایی با تعریف های آنچنان متفاوت از هم كه تنها، دارای عنوان مشتركی به نام «شعر» هستند. اختلاط، امتزاج و التقاط ژانرها باعث پدید آمدن ژانرهای كاملا تازه ای شده كه نام گذاری و طبقه بندی آثار را از صورت سنتی خود زیر لوای یك نام، اجبارا خارج كرده و به استفاده از نام های تركیبی، مختلط و اختصاری منجر شده است.
شعر «بی خوابی» استیو ویلسون كه از آن صحبت شد، می توانست تركیب كاملا پیچیده و تفكیك ناپذیری از عكس، نوشته و صوت ارائه كند به نحوی كه سیالیت هر یك از این موارد منجر به پدید آمدن موقعیت های تثبیت نشده و پیش بینی ناپذیری برای مخاطب احتمالی باشد اما این شعر با هدف بازنمایی موقعیت، از این امكان صرف نظر كرده. مورد دیگری كه می توان به آن اشاره كرد شعر «درسی در سایه ها» اثر «رابرت كندال» است. این شعر با وجود شهرت خود و شاعرش در فضای وب، در عمل از موقعیت سنتی نوشتن شعر فاصله چندانی نگرفته و تصویر گرافیكی بالای شعر بیشتر نقشی تزئینی دارد تا ضرورتی تضمینی.
اگر این شعر در كاغذ نوشته می شد می توانست از پاراگراف بندی موازی در فضای سفید یا خالی استفاده كند و امكان جابه جایی پاراگراف ها و ترتیب آنها را برای خواننده احتمالی پدید آورد. در فضای وب امكان جابه جایی پاراگراف ها با استفاده از لینك ها برای بیننده فراهم شده یعنی ساختار خطی شعر فقط در پاراگراف هایی كه به موازات هم نوشته می شوند نادیده گرفته شده. حتی نحوه عمل كردن لینك در هر ستون، ترتیبی خطی را نشان می دهد. پاراگراف های موازی شعر، از زاویه دید دانای كل و اول شخص مفرد نوشته شده اند.
دانای كل از مردی كه آلزایمر دارد حرف می زند و اول شخص مفرد از زبان دختر این مرد روایت می شود. روایت این شعر از اصطكاكی همیشگی بین ذهن و جهان حرف می زند و از استعاره نقش برجسته ای كه زیر كاغذی پنهان شده است و با كشیدن مداد روی كاغذ خطوط آن معلوم می شود، برای توصیف بیماری آلزایمر استفاده می كند اتفاقا تصویرهای گرافیكی بالای شعر هم شباهت بسیاری به این طراحی خطوط دارند.
اگر این تصویرها می خواهند مثل راوی زن اول شخص مفرد دختر مردی كه آلزایمر دارد آنچه را كه در شعر پنهان است آشكار كنند و هیچ زاویه تاریك و در سایه مانده ای باقی نگذارند، هم اشتباه می كنند و هم ناموفق هستند. خود شعر هم مثل مردی كه آلزایمر دارد، موقعیت حادمتنی خودش را از یاد برده و تنها لینك ها هستند كه برخی از خطوط آن را روشن می كنند. «درسی در سایه ها» شعری سنتی است كه امكانات پیرا متنی وب را به موقعیت حادمتنی شعر تبدیل نكرده.
درونی نشدن امكانات وب در شعرها بیشتر با ساده انگاری، پیرامون موقعیت حاد متنی همراه است. از شعرهای شاعرانی مثل تی اس الیوت، ازرا پاوند، والاس استیونس و بسیاری دیگر از نامداران شعر آمریكا، صرفا با ایجاد لینك روی برخی از كلمات شعرشان، به عنوان نسخه حاد متنی یاد می شود در حالی كه منطق خطی این شعرها حتی در حد یك بند از شعر، اجازه چنین نامیدنی را نمی دهد. فقط شعرهایی را می توان با ترفندهای مختلف به نسخه های حادمتنی تبدیل كرد كه از ابتدا فاقد ساختار خطی بوده اند. اگرچه با انجام این كار، یك شعر كاملا جدید ساخته می شود كه می توان به طور مستقل پیرامون آن بحث كرد.
از سوی دیگر تفكر خطی یا تفكری كه به یك پایان، نتیجه یا هدف باور دارد، حتی با وجود تعدد راه های ارتباطی ای كه در اختیار مخاطب احتمالی قرار می دهد، ممكن است رفتاری شبیه به شعرهای نوشته شده روی كاغذ، از خود بروز دهد. مثل شعر رابرت كندال كه پیرامونش صحبت شد. اما در شعر«پنجره كلمه مال» اثر «دینا لارسن» برای آغاز شعر، سیزده راه ارتباطی به مخاطب احتمالی پیشنهاد می شود كه ورود از هر كدام در نهایت به بقیه منجر می شود. در واقع توالی مرسوم در شعرهای خطی یعنی آغاز، وسط و پایان، در این شعر به سادگی قابل جابه جایی است، چراكه شعر اصلا دارای چنین توالی ای در ساختار خود نیست.
موقعیت حاد متنی برای شعر فرصتی است كه توانایی های خودش را ارزیابی كند، آنها را ارتقا دهد و برای حفظ حضور موثر خود امكانات روزافزون رسانه ها و انواع نرم افزارهای به سرعت در حال تغییر را درونی موقعیت خود كند. پس این بحث، بسته نخواهد شد یا آن طور كه من دوست دارم: بازی ادامه دارد.
محمد آزرم
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید