یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


ملک الشعرای بهار


ملک الشعرای بهار
ملك الشعرا .بهار فرزند میرزا محمدكاظم صبوری- ملك الشعرای آستان قدس رضوی- به تاریخ هجدهم آذرماه سال یكهزار و دویست و شصت و پنج در مشهد متولد شد. تحصیلات خود را چهار سال بعد از تولد به صورت متداول روز در مكتب خانه آغاز كرد. در سال ۱۲۷۲ با شاهنامه از طریق پدر خود آشنا شد و در همین سال اولین شعر خود را در بحر شاهنامه سرود و از پدر خود جایزه دریافت كرد. از سال ۱۲۷۳ تا ۱۲۷۸ تحصیلاتش را در مدرسه ادامه داد. او علاوه بر مدرسه در محفل پدرش نیز می آموخت. در سال ۱۲۸۰ پدر كه همیشه مربی و مشوق او است به ناگهان تغییر عقیده داده او را از شاعری منع و به كاسبی تشویق كرد كه به نظر می آید به دلیل وضعیت نامطلوبی كه شاعران به خصوص در آن دوره داشته اند پدر از آینده فرزند خود می ترسید و به همین دلیل او را از سرودن شعر منع می كرد. اما با وجود این او دنباله كار شعر را رها نكرد. در سال ۱۲۸۳ پدر به ناگهان فوت شد و مسئولیت سرپرستی خانواده به روش بهار افتاد ولی او تحصیلات ادبی خود را با وجود تمام مشكلاتی كه داشت ادامه داد و خود را به عنوان شاعر تراز اول در محافل ادبی خراسان تثبیت كرد و در همین سال لقب پدرش- ملك الشعرایی آستان قدس- را از مظفرالدین شاه دریافت كرد. مصادف با آغاز درگیری آزادی خواهان با محمدعلیشاه كه با مشروطه مخالفت كرد به سال ۱۲۸۶ بهار به سرودن و انتشار نخستین اشعار سیاسی و اجتماعی اهتمام ورزید كه در این اشعار مایه اساسی فكر بهار مضمون آزادی خواهی و میهن دوستی است كه تا آخر عمر صدها بار در شعرهای او تكرار شد.
بهار در سال ۱۲۸۷ همزمان با اوج درگیری بین شاه و مشروطه طلبان و به توپ بستن و تعطیل شدن مجلس به فرمان محمدعلی شاه در ۲ تیر و استبداد صغیر و كشتار و قلع و قمع آزادی خواهان روزنامه مخفی «خراسان» را با همكاری همفكران خود منتشر كرد. اولین آثار و اشعار ادبی- سیاسی او با نام مستعار در آن نشریه چاپ شد. از فروردین ۱۲۸۸ تا تیر همین سال بهار اشعار سیاسی- میهنی خود از جمله قصیده «كار ایران با خداست» را خطاب به محمدعلی شاه در روزنامه «خراسان» به چاپ رساند و با اقبال فراوان مواجه شد. در ۲۸ تیر كه سلطنت احمدشاه فرزند خردسال محمدعلی شاه آغاز شد انتشار روزنامه مخفی «خراسان» پایان گرفت و از ۲۵ تیر این سال تا ۳۱ تیر بهار در برگزاری جشن های آزادی در مشهد فعالانه مشاركت كرد در این مراسم اشعاری از خودش را نیز می خواند. از مرداد ماه او نویسندگی در جراید ملی نظیر «طوس مشهد» و «حبل المتین كلكته» را آغاز كرد. مطالب او بیشتر مقالات و اشعار سیاسی- اجتماعی به مناسبت مسایل روز بود. در ۲۴ آبان همین سال مجلس دوم با حضور شاه جدید مجدداً گشایش یافت. به تاریخ ۲۱ مهر روزنامه «نوبهار» را در مشهد به عنوان ناشر افكار حزب دموكرات تأسیس كرد و مقالات شدیداللحنی در مخالفت با سیاست های استعماری روس تزاری نگاشت كه سركنسول این دولت را در مشهد شدیداً به مخالفت واداشت. همچنین قصیده «پیام به وزیر خارجه انگلستان» او در «حبل المتین» كلكته منتشر شد. در مرداد ماه ۱۲۹۰ شعر «رزم نامه» را در نوبهار پس از شكست محمدعلی شاه از نیروهای ملی چاپ كرد كه سرانجام باعث توقیف نوبهار با فشار كنسول روس در ۲۲ مهر ماه شد. در ۱۴ آذر همین سال بهار روزنامه «تازه بهار» را به جای نوبهار منتشر كرد و به وسیله چاپ اشعار و مقالاتی آتشین در این روزنامه مردم را به جهاد و مبارزه مسلحانه علیه حكومت در سپاه روس تشویق كرد. در این زمینه اشعار قصاید «وطن در خطر است» و «ایران مال شماست» مشهور است. تازه بهار پس از انتشار ۹ شماره در اواخر دی ماه ۱۲۹۰ توقیف شد. در فروردین سال ۱۲۹۱ به همراه ۹ نفر از همفكرانش در كمیته ایالتی حزب به تهران تبعید شد. در بین راه سبزوار- شاهرود با حیدرخان و ابوالفتح زاده ملاقات كرد و به آنها در خروج از ایران از طریق مرز خراسان یاری رساند. در آذرماه همین سال از تبعید هشت ماهه تهران به موطن خود بازگشت و مبارزات سیاسی- اجتماعی خود را علیرغم سرخوردگی همفكرانش و تعطیل روزنامه های آزادیخواه از سرگرفت. در ۱۴ دی ماه ۱۲۹۲ دوره دوم نوبهار شروع شد كه با مخالفت سركنسول روس مواجه شد. در گیر و دار جنگ جهانی اول ملك الشعرا به دلیل نفرت از روس و انگلیس و به پیروی از میهن پرستان زمان در «نوبهار» از آلمان و فتوحات ارتش این كشور طرفداری كرد. به همین دلیل نوبهار با دخالت كنسول های روس و انگلیس در مشهد تعطیل شد و بهار در آذرماه سال ۱۲۹۳ دستگیر شد. اما همزمان با دستگیریش به عنوان نماینده درگز، كلات و سرخس در مجلس سوم انتخاب شد و از بند رست. از راه عشق آباد روسیه عازم تهران شد. به هنگام گشایش مجلس سوم به بهانه مقالاتش درباره آزادی زنان، اعتدالیون سنت گرا و حتی بعضی سران دموكرات با اعتبارنامه اش مخالفت كردند تا بالاخره پس از ۶ ماه كشمكش تصویب شد. سرانجام در اوایل سال ۱۲۹۴ در مجلس سوم نماینده شد و به مبارزات سیاسی در مجلس و روزنامه اش- نوبهار- ادامه داد. در مرداد همین سال بخشی از تاریخ سیاسی افغانستان را تألیف و تدوین و در نوبهار منتشركرد. پس از اشغال قزوین توسط نیروهای روس و حركت آنها به سوی تهران در ۹ آبان مقالات شدید اللحنی علیه و مظالم روس ها در روزنامه اش منتشر كرد. در ۱۲ آبان دوره سوم مجلس براثر تجاوز نظامی نیروهای بیگانه پایان گرفت.
در تهران جمعیت «دانشكده» را با همكاری اغلب رجال ادب آن روزگار تأسیس كرد. با قدرت گرفتن اعتدالیون و روی كار آمدن دولت سپهدار اعظم «نوبهار» بازهم توقیف شد و بهار به بجنورد تبعید شد در پائیز ۱۲۹۵ او از تبعید ۶ ماهه به تهران بازگشت و به عضویت كمیته مركزی حزب دموكرات ایران درآمد در همین زمان جنبش هایی در خراسان، گیلان (جنگل) و آذربایجان پاگرفت. در سال ۱۲۹۶ «نوبهار» مجدداً در تهران منتشر شد؛ سال ششم انتشار در یكم اردیبهشت ۱۲۹۷ مجله «دانشكده» كه طرفدار تجدد معتدل در ادبیات بود و مردم را با ادبیات اروپا آشنا كرده منتشر شد و در ۱۱ مرداد ۱۲۹۷ بازهم نوبهار توقیف شد و بلافاصله روزنامه «زبان آزاد» به جای نوبهار انتشار یافت همچنین بهار در مجله «دانشكده» قصیده «بث الشكوی» را به مناسبت توقیف نوبهار چاپ كرد. در آبان همین سال «نوبهار» به دستور احمدشاه رفع توقیف شد و مجدداً انتشار یافت. بهار رمان «نیرنگ سیاه، یا كنیزان سفید» را هم در روزنامه ایران منتشر كرد. بالاخره انتشار روزنامه نوبهار پایان گرفت و مادر ملك الشعرا هم ۱۴ سال پس از فوت پدرش در اواخر همین سال زندگی بدرود گفت. در سال ۱۲۹۸ «تاریخچه ۵/۳ سال جنگ، یا بخشی از تاریخ قاجاریه» را نوشت و انتشار داد و مسئولیت اداره روزنامه نیمه رسمی «ایران» را برعهده گرفت. سپس با سودابه فرزند صفدر میرزا قاجار از خاندان و دولتشاهی كرمانشاه ازدواج كرد.
همزمان با كودتای سیدضیاءالدین طباطبایی در اسفند ۱۲۹۹ چند روز زندانی شد و به مدت ۳ ماه در شمیران تحت نظر بود و به مدیریت روزنامه ایران خاتمه داد. در بهار ۱۳۰۰ قصیده «هیجان روح» را به مناسبت دستگیری اش سرود. همچنین شروع به فراگیری زبان پهلوی نزد «هر تسلفد» آلمانی كرد كه تا ۱۳۰۵ ادامه داشت.
در تیر ۱۳۰۰ همزمان با بحران سلطنت قاجاریه و درگیری های سیاسی بین گروه های اقلیت و اكثریت مجلس كه بهار از اعضای گروه اقلیت به رهبری مدرس است، به عنوان نماینده بجنورد انتخاب شد. در ۲ مهر ۱۳۰۱ «نوبهار» هفتگی را كه مجله ای است ادبی منتشر كرد.در همین سال قصاید «دماوند» و «سكوت شب» و نیز نگارش تاریخچه اكثریت در مجلس چهارم را در نوبهار هفتگی منتشر كرد. در اوایل سال ۱۳۰۲ قسمتی از سرگذشت خود را به نظم درآورده و منتشر كرد. در تیر ۱۳۰۲ اختیارات قانونی اش در مجلس چهارم پایان یافت سپس وقتی اوضاع اجتماعی دگرگون شد و رضاخان سردار سپه بر اوضاع تسلط یافت بهار با قدرت استبدادی او مخالفت كرد. در همین سال شعر «كبوتران من» را به شیوه نوگرای معتدل سرود چند روز پس از ۳ آبان ۱۳۰۲ كه رضاخان تشكیل دولت داد، آخرین شماره مجله «نوبهار» درآمد و بهار به كار روزنامه نویسی پایان داد. درپاییز همین سال همزمان با سفر احمد شاه به خارج از كشور و همه كاره شدن رضاخان سردار سپه بهار به عنوان نماینده كاشمر انتخاب شد. در ۱۵ فروردین ماه ۱۳۰۳ همراه با عشقی منظومه جمهوری نامه را در مخالفت با سردار سپه سرود و آن را در روزنامه قرن بیستم چاپ كرد.
هنگامی كه مبارزات سیاسی بین نمایندگان اقلیت و اكثریت در مجلس پنجم به اوج خود رسیده بود «واعظ قزوینی» مدیر روزنامه «نصیحت» اشتباهاً به جای بهار توسط عوامل سردار سپه ترور شد و ملك الشعرا قصیده «یك شب شوم» را سرود. متعاقباً در داخل و خارج مجلس مبارزات سیاسی علیه دیكتاتوری سردار سپه شكل می گرفت و بهار در این هیاهو اغلب جراید مخالف دولت را به تنهایی اداره می كرد. در ۱۴ آذر ماه سال ۱۳۰۴ مجلس مؤسسان تشكیل شد و مسئله تغییر سلطنت طرح گردید و نتیجه این امر اعلام انقراض قاجاریه و تأسیس سلسله پهلوی علیرغم مخالفت اقلیت مجلس در ۲۱ آذرماه بود. در فروردین ۱۳۰۵ بهار بعداز یك مبارزه چند ساله به منظور حفظ جان «چهار خطابه» را برای رضاشاه سرود و در سلام نوروز خواند كه البته در این منظومه هم شاه را اندرز داده از اطرافیان او انتقاد كرد. درخرداد همین سال به نمایندگی مجلس ششم در تهران انتخاب گردید. در ۱۹ تیرماه مجلس ششم گشایش یافت. در این سالها قدرت مطلقه رضاشاه به اوج خود رسیده بود هر نوع فعالیت سیاسی را از مخالفان خود سلب می كرد. به همین دلیل بهار فعالیت های سیاسی و روزنامه نگاری را كنار گذاشت و به فعالیت های ادبی پرداخت. در سال ۱۳۰۷ به دلیل آزاد نبودن انتخابات، در دوره هفتم انتخاب نشد بنابراین خانه نشین شد.
از سال ۱۳۰۷ به مدت یكسال در «دارالمعلمین عالی» «تاریخ ادبیات پیش از اسلام» را تدریس كرده و در مرداد ۱۳۰۸ به دلیل مخالفت های پنهان و سرودن اشعاری علیه رضاشاه زندانی شد كه در شهریور همین سال از زندان آزاد شد و عزلت و كار و مطالعه در منزل را برگزید. در سال ۱۳۰۹ چند قصیده و مسمط درباره زندانی شدن خود سرود و تا سال ۱۳۱۱ انجام كارهای ادبی به سفارش وزیر فرهنگ و مراقبت در تصحیح و تنظیم كتب درسی ابتدایی، همچنین تصحیح و تحشیه متون كهن فارسی را برعهده گرفت. علاوه بر این یك شركت انتشارات و خرید و فروش كتاب به نام «كتابخانه دانشكده» را تأسیس كرد. در اسفند ماه ۱۳۱۱ دیوان اشعار خود را برای چاپ آماده كرد كه با دخالت پلیس نیمه كاره ماند. در ۲۹ اسفند این سال مجدداً زندانی شد و شركت او از هم پاشید. در شهریور ۱۳۱۲ از زندان آزاد شد و از مرگی كه سرنوشت اغلب زندانیان مخالف رژیم است نجات پیدا كرد و به اصفهان تبعید شد. در اصفهان به فعالیت های ادبی از جمله برگردان «اندرزهای آزاربار مار اسفندان» و «شاهنامه گشتاسب» از پهلوی به فارسی، تصحیح «تاریخ بلعمی»، تحقیق در مورد «شاهنامه» و نگارش شرح حال فردوسی، سرودن چندین قصیده و غزل زیبا و استوار و سرودن و به پایان بردن «كارنامه زندان» پرداخت. در فروردین ماه ۱۳۱۳ قصیده «وارث تهمورث و جم» را به توصیه دوستانش برای رضاشاه سرود و با وساطت فروغی و دیگر دوستان تبعیدش پایان یافت و جهت شركت در جشن هزاره فردوسی به تهران برگشت. در همین سان قصاید «آمال شاعر»، «آفرین» و كل الصید فی جوف الغرا» را برای جشن هزاره فردوسی سرود و شعر «درینگ واتر» شاعر و مستشرق انگلیسی كه برای هزاره فردوسی سروده بود به فارسی ترجمه كرد. همچنین رساله «زندگی مانی» را نگاشت. در همین سال درس «تحول و تطور زبان فارسی» را در دانشكده ادبیات و دانشسرای عالی تدریس می كرد.
در سال ۱۳۱۴ كتاب «تاریخ سیستان» را تصحیح كرد و انتشار داد. در ۱۳۱۵ قصیده سپید رود یكی از شاهكارهایش را سرود. در ۱۳۱۶ تدریس دوره دكتری ادبیات فارسی دانشگاه تهران را به عهده گرفت. در همین سال تألیف كتاب «سبك شناسی» را به پیشنهاد وزیر فرهنگ وقت برای تدریس در دوره دكتری آغاز كرد و نیز قصیده «دیروز و امروز» را در ستایش پیشرفت های كشور و برای خوش آمد شاه سرود. در سال ۱۳۱۸ كتاب «مجمل التواریخ و القصص» را تصحیح و منتشر كرد. در شهریور ماه ۱۳۲۰ كه به دنبال حمله متفقین به ایران رضاشاه سقوط كرد و دیكتاتوری پایان یافت بهار مجدداً به فعالیت های سیاسی و اجتماعی روی آورد و كتاب «تاریخ مختصر احزاب سیاسی» را نوشت و منتشر كرد. همچنین قصیده «حب الوطن» را برای عبرت به شاه جدید سرود. در سال ۱۳۲۱ جلد اول و دوم كتاب «سبك شناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی» را منتشر كرد همچنین روزنامه «نوبهار» را در ۱۳ اسفند همین سال مجدداً منتشر كرد. در سال ۱۳۲۲ یكی از كارهایی كه بهار علاوه بر كارهای ادبی كرد نگارش شرح زندگی مدرس و انتشار آن در «نوبهار» بود. در همین سال انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی در تهران گشایش یافت و بهار به ریاست كمیسیون ادبی این انجمن به مدت ۴ سال انتخاب شد. او رساله «در آرزوی مسافرت» را در این سال در روزنامه نوبهار چاپ كرد. در سال ۱۳۲۳ جلد اول «تاریخ احزاب سیاسی یا انقراض قاجاریه» را چاپ و منتشر كرد. در سال ۱۳۲۴ بخشی از كتاب «جوامع الحكایات و لوامع الروایات» عوفی را تصحیح و منتشر كرد و در جشن ۲۵ سالگی حكومت آذربایجان شوروی به عنوان نماینده رسمی ایران شركت كرد و نیز قصیده «هدیه باكو» را به عنوان ره آورد سفر به آذربایجان شوروی سرود. در روزهای ۴ تا ۱۱ تیر همین سال نخستین كنگره نویسندگان ایران به ریاست او و از طرف انجمن فرهنگی ایران و شوروی برگزار شد. از دیگر كارهایی كه بهار در این سال انجام داد نگارش شرح زندگی لنین و انتشار آن در مجله «پیام نو» بود. در بهمن همین سال متصدی پست وزارت فرهنگ در كابینه قوام السلطنه شد.
در سال ۱۳۲۵ با قوام السلطنه در تأسیس حزب دموكرات ایران همكاری كرد و چون احساس اختلاف عقیده سیاسی با قوام كرد و نیز به دلیل وقایع آذربایجان در تابستان همین سال از وزارت فرهنگ استعفا داد و به عنوان نماینده تهران در مجلس پانزدهم انتخاب شد. در مجلس ریاست فراكسیون حزب دموكرات ایران را به او واگذار كردند. در پائیز همین سال علائم بیماری سل در او بروز كرد.
در سال ۱۳۲۶ جلد سوم كتاب «سبك شناسی» را چاپ كرد و در پائیز این سال به سوییس جهت معالجه بیماری سل و اقامت در آسایشگاه دهكده «لزان» عزیمت كرد. در آسایشگاه لزان قصیده «به یاد وطن» را سرود كه از درخشان ترین اشعار ملی اوست. در اردیبهشت ماه ۱۳۲۸ از سوئیس به ایران بازگشت و قصیده «یك صفحه از تاریخ» را درباره وقایع آذربایجان سرود.
در سال ۱۳۲۹ مجدداً بیماری سل و اوره در او بروز كرد. در این سال دولت پاكستان از او دعوت رسمی به عمل آورده بود كه او به علت بیماری این دعوت را رد كرد. همچنین به ریاست او در تهران «جمعیت ایرانی هواداران صلح» تشكیل شد و با وزارت فرهنگ نیز قراردادی برای تألیف كتاب «سبك شناسی شعر فارسی» بست كه به علت بیماری ناتمام ماند. در یكم اسفند ماه همین سال پیام به دانشجویان و در ۲۹ اسفند پیامی به جوانان ایرانی داد. در اواخر این سال قصیده «جغد جنگ» آخرین قصیده زندگی خود را در ستایش صلح سرود. سرانجام در اول اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۰ ساعت ۸ صبح در خانه مسكونی خود به زندگی سراسر كوشش و رنج خود پایان داد. در ساعت ۴ بعدازظهر روز دوم اردیبهشت جنازه او از مسجد سپهسالار تا گورستان ظهیر الدوله در شمیران تشییع شد و در همانجا به خاك سپرده شد. در ۱۳ اسفند ماه ۱۳۳۱ پس از مرگ او قصیده «جغد جنگ» برای اولین بار در روزنامه «مصلحت» چاپ شد و در سال ۱۳۳۵ نیز نخستین چاپ دیوان اشعار او به كوشش برادرش دكتر محمد ملك زاده صورت پذیرفت.
لیلا ملك محمدی
برگرفته از: همشهری ۴مهر۸۲
منبع : شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی


همچنین مشاهده کنید