چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا
شعر کهن
● سنائی غزنوی
حکیم ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی شاعر پرآوازهی ایرانی در سال ٤٧٣ هجری قمری در غزنین دیده به جهان گشود. حکیم سنایی از همان بدو جوانی به دلیل قریحهی بالا و استادی خود در سرودن اشعار مدحیه به دربار غزنویان راه یافت و به مدح پادشاهان آن سلسله پرداخت.
سنائی تحصیلات خود را در غزنین به پایان رساند و به علوم و فنون زمان خود دست یافت. وی پس از آن به شهرهای مهم و مراکز علمی جهان آن روز چون بلخ، هرات، نیشاپور و سرخس سفر نمود و به زیارت خانهی کعبه نیز مشرف گردید. سنایی در سنین میانی عمرش عازم خراسان شد و در حلقهی درویشان آن دیار درآمد.
وی در این دوره است که به سلک عرفا در میآید و طریقهی آنان را روش خود میسازد. سنایی پس از این دست معاشرتها دست از مدح پادشاهان برداشت.
از آثار او غیر از دیوان اشعارش که بیش از سیزده هزار بیت را شامل میشود میتوان به حدیقهٔالحقیقه، که آن را الهینامه یا فخرینامه نیز نامیدهاند، اشاره کرد. مثنوی طریقالتحقیق، مثنوی سیر العباد الی المعاد، کارنامه، عشقنامه و عقلنامه دیگر آثار اویند. بسیاری از استادان ادبیات فارسی «حدیقهٔالحقیقه» او را دایرهٔالمعارف منظوم تصوف و عرفان میشمارند. شعر عرفانی در دورهی سنائی در ادبیات فارسی باب شد و بسیاری از اصطلاحات عرفانی -مثل می، خرابات، میخانه و ...- را او به صورت استعاره وارد ادبیات کرد.
سنائی در سال ٥٤٥ هجری قمری چشم از جهان فروبست. مزار او در شهر غزنین افغانستان واقع است. اهالی غزنه بنا به سنتی دیرین روزهای سهشنبه به زیارت آرامگاه این عارف بزرگ میروند.
ما هیچ کسان پادشاییم
خورشید تویی و ذره ماییم
بی روی تو روی کی نماییم؟
تا کی به نقاب و پرده؟ یک ره
از کوی برآی تا برآییم
چون تو صنم و چو ما شمن١ نیست
شهری و گلی تویی و ماییم
آخر نه ز گلبن تو خاریم؟
آخر نه ز باغ تو گیاییم؟
اثری از استاد فرشچیان
گر دستهی گل نیاید از ما
هم هیزم دیگ را بشاییم٢!
آب رخ ما مبر ازیراک٣
با خاک در تو آشناییم
از خاک در تو کی شکیبیم
تا عاشق چشم و توتیاییم
یک روز نپرسی از ظریفی
کاخر تو کجا و ما کجاییم
زآمد شد ما مکن گرانی
پندار که در هوا هباییم٤
با سینهی چاک همچو گندم
گرد تو روان چو آسیاییم
بر در زدهای چو حلقه ما را
ما رقصکنان که در سراییم
وندر همه ده جوی٥ نه ما را
ما لافزنان که دهخداییم٦!
ما را سگ خویش خوان که تا ما
گوییم که شیر چرخ ماییم
پرسند ز ما کهاید؟ گوییم:
ما هیچکسان پادشاییم
تو بر سر کار خویش میباش
تا ما هله خود همی درآییم
کز عشق تو ای نگار چنگی
اکنون نه سناییم ناییم
● چند رباعی
با دل گفتم: چگونهای داد جواب:
من بر سر آتش و تو سر بر سر آب
ناخورده ز وصل دوست یک جام شراب
افتاده چنین که بینیم مست و خراب
آنم که مرا نه دل نه جان و نه تن است
بر من ز من از صفات هستی بدن است
تا ظن نبری که هستی من ز من است
آن سایه ز من نیست که از پیرهن است
ای دیدهی روشن سنایی ز غمت
تاریک شد این دو روشنایی ز غمت
با این همه یک ساعت و یک لحظه مباد
این جان و دل مرا جدایی ز غمت
تا هشیاری به طعم مستی نرسی
تا تن ندهی به جان پرستی نرسی
تا در ره عشق دوست چون آتش و آب
از خود نشوی نیست، به هستی نرسی
مرجع
http://www.sbportal.ir/eventlistview-afa-i-۱۳۸۴-۱۰-۲۲.html
پاورقی
١ شمن: بتپرست، کاهن
٢ بشاییم: شایستهایم
٣ ازیراک: زیرا که
٤ هبا: غبار
٥ جوی: یک دانه جو
٦ دهخدا: صاحب ده
http://www.sbportal.ir/eventlistview-afa-i-۱۳۸۴-۱۰-۲۲.html
پاورقی
١ شمن: بتپرست، کاهن
٢ بشاییم: شایستهایم
٣ ازیراک: زیرا که
٤ هبا: غبار
٥ جوی: یک دانه جو
٦ دهخدا: صاحب ده
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران آمریکا مجلس مجلس شورای اسلامی بابک زنجانی دولت سیزدهم خلیج فارس دولت لایحه بودجه 1403 شورای نگهبان حجاب مجلس یازدهم
روز معلم سلامت حج تمتع تهران هواشناسی قوه قضاییه شهرداری تهران سیل آموزش و پرورش دستگیری فضای مجازی شورای شهر تهران
بانک مرکزی دلار ارز خودرو قیمت دلار قیمت طلا ایران خودرو قیمت خودرو سایپا مالیات بازار خودرو تورم
سریال تلویزیون سینمای ایران سینما نون خ موسیقی تئاتر کتاب فیلم دفاع مقدس رسانه ملی
اسرائیل جنگ غزه رژیم صهیونیستی غزه فلسطین نوار غزه حماس عربستان یمن نتانیاهو ترکیه افغانستان
فوتبال پرسپولیس رئال مادرید استقلال سپاهان بایرن مونیخ تراکتور باشگاه استقلال لیگ قهرمانان اروپا فوتسال تیم ملی فوتسال ایران بازی
هوش مصنوعی تبلیغات ناسا اینستاگرام اپل فناوری همراه اول آیفون گوگل
داروخانه مسمومیت دیابت قهوه کاهش وزن بارداری خواب سلامت روان آلزایمر