یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


تقابل همیشگی جبر با مظلومیت


تقابل همیشگی جبر با مظلومیت
زنی که نامش مریم و هم جیران است به محاکمه همسرش که جابر و قاضی شریح است وقایع مربوط به تقابل جبر با مظلومیت را از زمان مصلوب شدن حضرت عیسی (ع) شروع می کند با محکوم کردن حکم قاضی درباره امام حسین (ع) ادامه می رسد و بالاخره به همسرش جابر – که از عوامل بمب گذاری در بین الحرمین است می رسد. حرم بعد از انفجار پر از اجساد زایران است و بوی سیب به جای باروت همه جا را فرا گرفته است:
- جیران : باید بوی باروت همه جا رو پر می کرد، اما بوی سیب می آمد!
نصراله قادری، در تازه ترین نمایش اش که همزمان با ایام سوگواری امام حسین (ع) در تالار سنگلج به روی صحنه است، حادثه قیام امام حسین (ع) و شهادت او و یارانش را به عنوان نقطه مرکزی اتفاقات داستان انتخاب کرده است و تکرار این حادثه در دنیای معاصر سعی دارد تا مفهوم مبارزه مظلومیت بر علیه جبر تروریستی ظالم را امروزی کند و بر محکومیت این موضوع تاکید نماید.
در واقع مشابهت دو موضوع گذشته و امروز و تلاش در انطباق آنها که با همزمانی و روایت بینابینی ماجراها حاصل آمده، آن ساختاری را به وجود می آورد که مشابهت محتوایی را درباره پیام بزرگ عاشورا و در محکومیت ظلم زمانه نتیجه می دهد:
- مریم : اینجا بین الحرمین است و اینها زائران بشیراند، بشیر، علمدارت کجاست؟
نصراله قادری، به عنوان نویسنده با در هم آمیختن ماجراهای امروز و گذشته و گذر مداوم از امروز به دیروز تعلق موضوع به زمان گذشته را از بین می برد.
این تکنیک که در اجرا هم به خوبی حاصل شده و با تغییرات مداوم ضمن در انطباق گذاشتن وقایع مشابه تماشاگر را هم مشتاق و مجذوب به کشف اتفاقات نگه می دارد.
مهمترین ویژگی نمایش قادری در پرداخت ساختار آنست.
ایجاد تعلیق و خلق کشش و جذابیت دراماتیک و نمایشی حاصل پیچش و تغییرات روایت ها و زایش آنها از دل شباهت های یکدیگر است که ، در نمایش "من قاضی القضات ام که ..." با بازی خوب دو بازیگر آن مهرخ افضلی و بهرام تشکر به خوبی در معرفی داستان و انتقال مفاهیم مورد نظر نمایش موفق نشان داده است.
نکته دیگر آنکه قادری با بهره گیری از منابع و روایت مستند که آنها را در بروشور نمایش هم آورده است، به خوبی اتفاقات و رویدادها را با نمونه های مشابه آن در امروز هماهنگ و منطبق می سازد با کمک یک شاهد (مریم، جیران) که شهادت می دهد، روایت و بازجویی هم می کند وقایع را کاملا به امروز می آورد.
نمایش نصراله قادری علاوه بر آنکه با روایت های مختلف و تلفیق و همزمانی بازگویی آنها به خوبی راه و شیوه انتقال موضوع و معنای مورد نظر را پیدا کرده با استفاده طراحی دقیق و کاربردی و درعین حال زیبایی شناسانه میزانسن ها و حتی جزئیات حرکات بازیگران منظور و مضمون مورد نظرش را نیز بر اساس اهداف داستان و نمایش دیداری می کند و در معرض دید مخاطبانش قرار می دهد.
حرکات و جزئیات دیداری و رفتاری بازیگران که بر اساس هر لحظه و هر اتفاق به خوبی طراحی شده اند، ضمن رمزگشایی از هر عمل و کنش شخصیت ها، شکل ها و شیوه های کاملا نمایشی ای را هم به وجود آورده اند که از طرفی کاربرد پیدا می کند و در راستای عمل نمایشی منظور آن هستند و از سوی دیگر زیبا و جذاب هستند و تماشاگر را به دیدن و کشف و رمزگشایی مشتاق و مجذوب می سازند.
همین طراحی حرکت و جزئیات رفتار بازیگران، در کنار حوادث و اتفاقات داستان ریتم و ضرباهنگ خوبی را در اختیار نمایش قادری قرار داده است که هیچ گاه دچار افت و سکون نمی شود و دارای هماهنگی و هارمونی به تاثیرگذاری و جذابیت نمایش و اجرای آن نیز کمک می کند.
نکته دیگری در مورد نمایش قادری می توان مورد بررسی قرار داد زبان و گفتار نمایشی است.
زبان "من قاضی القضات ..." همان شکل مرسوم زبان نمایش های مذهبی را دارد و اگر در روایتهای امروزی هم تغییر نمی کند اما قابل فهم است.
هر چند که گفتار ثقیل متن فهم کامل همه گفته ها را به سادگی امکان پذیر نمی سازد اما با این وجودتماشاگر با درک زیبایی و آهنگ کلام می تواند متوجه معنای آن شود و این ویژگی حتی درباره تماشاگران عام نیز وجوددارد.
"من قاضی القضات..." یک نمایش مذهبی خوب است که به زیبایی "کل یوم عاشورا و کل الارض کربلا" را برای مخاطب امروزی معنا می کند و مهمترین حس آن این است که به گذشته و دیروز تعلق ندارد و معاصر است و مفاهیمش را به دنیای امروز مخاطبانش نزدیک می کند.
مهرنوش نصوری
منبع : تئاتر مقاومت


همچنین مشاهده کنید