یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


پنج مقدمه بی نتیجه


پنج مقدمه بی نتیجه
در ماهی که گذشت، خبر رونمایی رمان اسماعیل، پایان انتظار چندساله ای بود برای آنان که خلوت نویسنده رمان را برای بازنویسی های مکرر این رمان شنیده و دیده بودند و آغاز انتظارهایی چند از جانب کسانی که حرکتی را در زمینه رمان انقلاب امید داشتند و کسانی دیگر که پیش از این درباره فقدان رمان با موضوع انقلاب قلمفرسایی و تحلیل کرده بودند.
خبر، کوتاه و روشن بود. رمان اسماعیل نوشته آقای امیرحسین فردی توسط ناشر رونمایی شد. البته در متن خبرها، صحبت کسانی از اهل قلم و برخی مدیران فرهنگی حاضر در جلسه نیز نقل شده بود. اما کسانی که در آن بعدازظهر تابستانی در شبستان محل رونمایی حضور داشتند، نکته ظریف و البته مهمی را اذعان کردند که فراتر از خبرها بود.
مایلم بدون نتیجه گیری درباره آنچه بزرگی آن، من را به بیان این گفتار ناگزیر می کند، تنها به ذکر مقدمات و اصل ماجرا بسنده کنم.
تمام کسانی که مهمان رونمایی کتاب اسماعیل بودند، نه فقط به خاطر یک کتاب و حتی برای نویسنده آن که برای امر مهم تری به نام ادبیات انقلاب گرد هم آمده بودند و اگر موضوعی، حتی جنگ، نتواند عوامل فرهنگی کشور را کنار یک سفره بنشاند، یقیناً موضوع انقلاب می تواند با نویسندگان موجود چنین کند، چرا که انقلاب از بستر فکری و فرهنگی مردم برخاست و وحدت کلمه را که جوهره رهبری امام راحل بود، نمودار کرد. نوشته شدن هر رمانی در این موضوع یک واقعه فرهنگی است که با دیگر وقایع و رفتارهای فرهنگی در تعامل و تعاضد است. اذعان به مقدماتی نه چندان پیچیده، راه را برای نقد حرکت فرهنگی جامعه که نویسنده عضوی از آن است، هموار می سازد. از این رو، یادآوری پنج مقدمه منفصل را ضروری می دانم.
۱) اهمیت ادبیات و به خصوص رمان انقلاب در کلام مقام معظم رهبری بارها پنهان و آشکار بیان شده و ضرورت نوشته شدن رمان هایی ارزشمند در این خصوص را گوشزد کرده اند. این بیانات نه در مقام مسوول حکومتی که به عنوان مخاطب حرفه ای ادبیات گفته شده است که حتی اگر مسوولان فرهنگی کشور به عنوان حکم ارشادی هم به آن نگاه می کردند باید بر خود فرض می دانستند نه به اندازه شخص اول کشور که بیش از هزار رمان را خوانده است، حتی المقدور خمس این تعداد رمان و داستان بخوانند و اگر مانند ایشان تاریخ انقلاب فرانسه را از رمان های سترگ در این زمینه مرور نکرده اند، لااقل کتاب های نویسندگان وطنی را تورق کنند.
۲) امیرحسین فردی اگر حتی رمان هم ننوشته باشد و موضوع رمانش انقلاب هم نبوده باشد به چند دلیل در شکل گیری ادبیات داستانی و نسل کنونی نویسندگان منسوب به انقلاب موثر بوده است. نخست آنکه یکی از مهم ترین و ماندگارترین محافل داستانی را پیش از پیروزی آن سامان داده و برخلاف بسیاری از جریان های دیگر از آن نتیجه نیز گرفته است. محفل داستانی مسجد جوادالائمه نمونه مثال زدنی ای برای حرکتی خودجوش و غیردولتی است. دیگر آنکه سردبیری مجله هفتگی کیهان بچه ها به عنوان بستری برای شکوفایی نویسندگان مستعد در طول بیش از دو دهه را بر عهده داشته است و بالاخره اینکه از پایه گذاران حوزه هنری به عنوان رسمی ترین نهاد ادبی و هنری انقلاب بوده است.
۳) شرایط کنونی خلق رمان انقلاب موسع و تفننی نیست. زمانی باقی نمانده است تا کارهای ناکرده را موکول به سال ها و دهه های بعد کنیم و اصلاً معلوم نیست میراث ادبیات انقلاب در یک دهه بعد به کابین کدام قلم درآمده باشد و واقعیت های بدیهی به فرضیات محتمل تبدیل نشده باشد. ادبیات داستانی از یاد نبرده است که چگونه آواز کشتگان از حنجره مردگان سروده شد و زمان در مدار صفر درجه به نقطه صفر رسید.
۴) تجلیل واقعی از هرچیز متناسب با غایت آن است. هنگامی که غایت هنر به بار می نشیند و ظهور و بروز پیدا می کند، هنر در معنای کاملش وقوع یافته است. هنری که دیده نشود و داستانی که خوانده نشود، به کمال خود نائل نشده است.
۵) مدیریت فرهنگی خود هنری ناب است. مهندسی فرهنگی به معنای محاسبات ریاضی تعاملات فرهنگی نیست بلکه ارتباط وثیق و واقعی فرد با مقوله هنر و ادراک تام و تمام آن با این مقوله است.
اما داستان رونمایی کتاب اسماعیل با سخنرانی مدیری فرهنگی همراه بود که قرار بود تئوری مهندسی فرهنگی و حمایت از نویسندگان و ضرورت نوشته شدن رمان هایی درباره انقلاب را با بیان های کلی تکرار کند بدون توجه به این امر که این کلیات تا به نمونه های عینی تبدیل نشود در سطح نظر باقی می ماند و قرار بود اسماعیل مصداق ادبیات انقلاب باشد. کتاب با سیصد صفحه حجم قریب به یک هفته پیش از جلسه رونمایی چاپ شده بود و قاعدتاً آن مدیر فرهنگی می توانست قبل از جلسه ای که برای حمایت از ادبیات انقلاب برپا شده است، اشتیاق خود را در خلق چنین داستانی با در دست گرفتن کتاب و ورق زدن آن نشان دهد. می توانست یک روزه کتاب را بخواند یا حداقل اگر مشاغل فرهنگی اجازه می داد، خلاصه آن را از کسی مطالبه کند. یا باز هم اگر وقت خواندن خلاصه را هم از دست داده بود، کتاب را ورق می زد یا حتی صفحه اول کتاب را بازمی کرد تا ببیند تصویری از نویسنده بر آن نقش بسته است.
اما گویا ایده پردازی حمایت از ادبیات انقلاب فرصت نگاه انداختن به رمان انقلاب را از مدیر فرهنگی گرفته بود. چون نه از داستان چیزی می دانست و نه معلوم بود که کتاب را تورق کرده است و حتی چهره نویسنده را هم نمی شناخت. زمانی که از حضور نویسنده در جلسه سوال کرد و گفتند که نویسنده درست مقابل تان نشسته است، خم به چهره نیاورد.
نویسنده متانت به خرج داد. اما کسانی که در جلسه بودند و این واقعه را نظاره می کردند، دلشان به مظلومیت ادبیات انقلاب لرزید.
احمد شاکری
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید