جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

علم پوزیتیویستی تا علم آنارشیستی


علم پوزیتیویستی تا علم آنارشیستی
انسان از آغاز پیدایی، در برابر دنیای پیرامون خویش به سوال نشست. از خود پرسید تغیرات طبیعت چیست وناشی از كدام عال یا عوامل است؟ چگونه میتوان طبیعت را مسخر ساخت وآنها را مهار نمود ؟ چگونه میتوان بر قوانین اجتماعی دست یافت و آن را به میل و اراده خویش دگرگون نمود؟ اینها بسیاری دیگر سوالهایی هستند كه انسانها در جستجوی پاسخ بدان بوده اند، چه سهیچ چیز سخت تر از ابهام نیست. شناخت (knowledge) حتی به صورت موقت آرامش بخش است و اندیشیدن با ذات و سرشت انسانی در انطباق است.در هر دو صورت دانشمندان شناخت یا همان معرفت را دانش مطلق وكامل بشری میداند كه شامل هنر ، ادبیات ، عرفان ، فلسفه ، دین و علم می باشد و علم اگر چه شاخه ای از شناخت بشری می باشد ولی تمام و كمال معرفت بشری نیست بلكه فقط قسمتی از خلا های انسان زمینی را پوشش میدهد. بر این اساس برای راهبرد های عملیاتی خود نظر سازی می كرد و از دل این ایدئولوژی برنامه های سیاسی، اقتصادی واجتماعی ،برنامه های عملیاتی خود را در قالب دولت اجرا می كردند مانند دولت كمونیستی از انگاره فكری ماركس پدیدار میشود ویا دولتهای لیبرالیستی از انگاره های فكری اقتصاد آزاد و نسبی گرایی معرفتی هویدا میشود ، در هر صورت ما در این مقاله سعی داریم به بررسی اجمالی مكاتب فكری فلسفه علم از بعد از رشد تفكر پوزیتیویستی تا عصر حاضر تفكرات پست مدرن بپردازیم.
● استقرا گرایی:
بر طبق استقرا گرایی علم با مشاهدات آغاز می شود و هر گاه :
الف) تعداد گزاره های مشاهدتی كه اساس تصمیم را تشكیل می دهد.
ب) تحت شرایط متنوعی ایجاد شود
ج) گزاره مشاهدتی نقض آن پیدا نشود آنگاه میتوان به گزاره ای كلی رسید.
این طریق رسیدن به گزاره كلی را برهان استقرایی یا استقرا ء می گویند لازم به ذكر است كه علم هم نیازمند استقرا و برهان استقرایی و هم نیاز مند قیاس و برهان استقرایی می باشد.علم به روایت استقرا گرایان بدین ترتیب است:
فرانسیبس بیكن به عنوان مهمترین صاحب نظر استقرا گرایی معتقد بود كه فلسفه به علت ابقای روشهایكهنه به حال ركود و سستی در آمده است و فلسفه نیازمند روش نوینی است كه بیش از گذشته مبتنی بر استقرا و مشاهده عینی باشد.او اشكال كار را ناشی از پیروی از اصول قدما و به كار بستن قیاس می دانست و اشتباه فلاسفه یونان را در آن میدید كه به نظر و بیشتر از مشاهده اهمیت میدادند.و به این نكته توجه نداشتند كه فكر و اندیشه باید مددی بر مشاهده باشد نه جایگزین آن .استقرا گرایی از كارهای اساسی پوزیتیوست ها ست و پوزیتیویست ها بر اساس استقرا به تایید و اثبات نظریات خود می پرداختند و برای آنها گزاره های مشاهدتی زیاد دال بر تایید تئوری آنها بود پوزیتیویسم یعنی اثبات گرایی یعنی اینكه هر چیزی كه به نظر آنها قابل اثبات بود واقعی است و غیر آن محمل و بی معنی است.
● ابطال گرایی وعقل گرایی انتقادی( كارل ریموند پوپر ۱۹۰۲-۱۹۹۴)
پوپر روشی را بنیاد گذاشت كه به ابطال گرایی معروف است به نظز پوپر گزاره ها همگی با معنی هستند و ما گزاره محمل نداریم .در بین گزاره ها تعدادی ابطال پذیر(قابل ابطال) هستند و تعدادی غیر قابل ابطال هستند. گزاره های ابطال پذیر به نظر پوپر ، گزاره های علمی هستند و این گزاره ها عمدتا گزاره های خبری هستند و نه شرطی، گزاره های غیر علمی ابطال ناپزیر هستند مثلا اگر گفته شود دمای هوای كلاس ۲۳ درجه است گزاره علمی است زیرا قابل ابطال است ولی اگر گفته شود ۱۵۰ موجود ماورایی در این كلاس وجود دارد گزاره ای غیر علمی است زیرا قابل ابطال نیست و ابطال ناپذیر است.برای پوپر داور علم تجربه است نه منبع علم. ولی میگوید از هركجا به گزاره رسیده باشید مهم آنست از محك تجربه موفق بیرون آید و حتی اگر موفق بیرون آید موقتا پذیرفته می شود نه دائمی .بنابراین تفاوت اثبات گرایی با ابطال گرایی آن است كه در استقرا گرایی هم منبع و داور علم تجربه است وقتی چیزی اثبات شد حكم قطعی است. ولی در ابطال گرایی پوپر فقط داور ،علم و تجربه است و پذیرش گزاره های علمی نیز موقتی است. بنابراین برای پوپر مقام گردآوری مهم نیست بلكه داوری حائز اهمیت است .به نظر پوپر كل علم چیزی جز مجموعه ای از حدس ها و ابطالها نیست.
به نظر پوپر علم با مشاهده آغاز نمی گردد بلكه با مساله و دغدغه شروع میشود كه آن را تئوری نور افكن مینامند.زیرا هر مساله به وسیله كشف این نكته پدید می آید كه در پنداشتهای ما چیزی نابسامان است .یكی از نقدهای پوپر به اثبات گرایان این است كه اساسا مشاهده ناب نداریم و مشاهدات ما مسبوق و مصبوغ به نظریه هستند به همین خاطر نمیتواند علم با مشاهده آغاز شود.دیدگاه پوپر در مباحث سیاسی-اجتماعی تحت عنوان عقل گرایی انتقادی است.
عقل گرایی انتقادی در واقع دیدگاه تغیر شكل یافته ای از عقل گرایی سنتی است بدین معنی كه بر خلاف عقل گرایی سنتی (تجربه گرایی) تفكر وروش اشتقاق قیاسی را برای دست یابی به شناخت هسته اصلی نظریه شناخت خود میداندبا این تفاوت كه در عقل گرایی انتقادی تجربه نیز به عنوان وسیله ای برای تكذیب و ابطال تئوری ها و فرضیه ها حائز اهمیت و مورد توجه است.
● پارادایم: (ساختار انقلابهای علمی توماس كوهن)
توماس كوهن از جمله فیلسوفان علم است كه نظریه های علمی را دارای نوعی ساختار پیچیده میداند و ، بر عوامل جامعه شناختی تاكید دارد.كتاب او تحت عنوان "ساختار انقلاب های علمی" از كتابهای اصلی فلسفه علم میباشد(این كتاب و توماس كوهن نزدیكترین فیلسوف علم به جامعه شناسی محسوب میشود). او برای تاریخ علم از واژه انقلاب استفاده می كند و تاریخ علم را تاریخ انقلاب های علمی میداند و معتقد است كه رشد علم، رشد انباشته ای (نگاه اثبات گرایی) نبوده است بلكه علم دارای رشد و پارادایمی و انقلابی بوده است.
پارادایم یعنی اینكه فضایی اجتماعی همه نظریه و مسایل اجتماعی را تحت تاثیر قرار میدهد مانند اینكه در سال ۲۰۰۱ میلادی در همه جهان تئوری گفتگوی تمدن ها حاكم شد .كوهن معتقد است كه برای انقلابات اجتماعی مراحلی وجود دارد كه برای برای علم نیز میتوان قایل شد ، تصویر كوهن از شیوه پیشرفت عبارت است از :
مرحله پیش از علم مرحله ای است كه عالمان در آن مجموعه عالمان در جایی نتوانند به اجماع برسند. برای كوهن اجماع علم مهم است وقتی پارادایم مستقر میشود. همان مرحله علم عادی است .
نگاه انباشته ای (اثبات گرایی) این است كه علم به صورت مجموعه تكامل یافته در یك مسیر و دارای انباشت میشود كوهن معتقد است كه علم حاصل انباشت متفكران نیست بلكه انقلاب های علمی می باشد.
● برنامه پژوهشی : (ایمره لاكاتوس)
لاكاتوس از جمله صاحب نظران است مانند كوهن معتقد است باید نظریه ها را به مثابه یك ساختار در نظر گرفت، زیرا نظریه یك كل ساخت یافته است و بین مفاهیم آن را رابطه متقابل وجود دارد و اگر برخی از مفاهیم و اجرارا تغییر دهیم .نظریه به مثابه یك ساخت تغییر میكند او معتقد بود كه آنچه را كه به عنوان نظریه میگوییم بهتر است، برنامه پژوهشی بنامیم .به نظر او برنامه پژوهشی هم یك رهنمود ابدی و هم تصویری از واقعیت است به نظر او یك برنامه پژوهشی دارای سه وجه است:
۱) استخان بندی كه فرضهای یا آگزیوم (اصول بدیهی)بی چون و چرا قبول كردیم.
۲) كمر بند محافظ فرضهای فرعی و متغیری است كه ممكن است ابطال شوند.
۳) پیش بینی های بدیع كه به نظر پیش بینی بدیع نداشته باشند باقی نمی ماند.
● آنارشیسم معرفت شناختی : (پل فایرا بند)
فایرابند را می توان را میتوان از جمله متفكران پسن مدرن دانست. كتاب او" ۱۰۰ روش" می باشد به نظر او هیچ كس از روشهایی كه برای علم معرفی شده اند كامیاب نبوده اند و محدود ساختن انتخاب دانشمندان به روش شناسی های علم قابل نوجیه نیست. او میگوید گویا مفروض گرفته ایم كه علم دید از علم ارسطویی بد تر است در حالیكه ذره ای استدلال وجود ندارد وعلم جدید از انواع دیگر بر تر نیست در نتیجه در نظر او هركس باید از تنایلات فردی خودش پیروی كند وكار خودش را انجام دهد مهمترین شعار پست مدرنها این است كه همه چیز ممكن است مهمترین هدف متفكرین پست مدرن این است كه از بت شدن علم در مدرنیته جلوگیری و اعتراض كند همچون متفكران مدرنیته بت شدن دین و الهیات مخالفت كرد.
دنیای سنتی خدای آن در آسمان ها بود در دنیای مدرنیته خدای آن عقل جمعی بر اساس تجربه و شهود و حس می باشد و در دنیای پست مدرن خدای هر فرد می باشد.
مهدی علاقبند

منابع مورد استفاده:
ساروخانی ،باقر،روشهایتحقیق در علوم اجتماعی ،جلد اول، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی ،چاپ هفتم، تابستان ۸۱
چالمز،آلن، چیستی علم،محمد مشایخی،انتشارات سهامی انتشار،چاپ دوم،۱۳۷۷
منبع : هفته نامه فصل نو