یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


ملک‌الشعرای هارلم


ملک‌الشعرای هارلم
یک بار، یکی از بهترین شاعران جوان سیاه به من گفت: می‌خواهم که یک شاعر باشم، نه یک شاعر سیاه.به عقیده من، این جمله چنین معنی می‌دهد که می‌خواهم، مانند یک شاعر سفید پوست شعر بگویم ناخودآگاه این معنی را به ذهن متبادر می‌کند که می‌خواهم یک شاعر سفید باشم و تمایل به سفید بودن در پشت آن، نهان است. من از شنیدن این جمله بسیار متاسف شدم، چرا که هیچ شاعر بزرگی نباید از اینکه خودش باشد بهراسد.»
● زندگی سیاه
لنگستن هیوز مشهورترین شاعر سیاهپوست و متولد اول فوریه ۱۹۰۲، زندگی دشواری داشته، چنانچه خود می‌نویسد: «تا دوازده سالگی نزد مادربزرگم بودم زیرا مادر و پدرم یکدیگر را ترک گفته بودند. پس از مرگ مادربزرگ با مادرم به ایلی‌نویز رفتم و در دبیرستانی به تحصیل پرداختم.
در ۱۹۲۱ یک سالی به دانشگاه کلمبیا رفتم و از آن پس در نیویورک و حوالی آن برای گذران زند‌گی به کارهای مختلف پرداختم و سرانجام در سفرهای دراز خود از اقیانوس اطلس به آفریقا و هند جاشوی کشتی‌ها شدم. چندی در یکی از
رستوران های پاریس آشپزی کردم و پس از بازگشت به آمریکا در هتلی پیشخدمت شدم. در همین هتل بود که ویچل لینشری، شاعر بزرگ آمریکایی، با خواندن سه شعر من که کنار بشقاب غذایش گذاشته بودم‌ـ چنان به هیجان آمد که مرا در سالن نمایش کوچک هتل به تماشاگران معرفی کرد». هیوز نوزده ساله بود که نخستین شعرش، شعری کوتاه به نام «سیاه از رودخانه‌ها سخن می‌گوید»؛ در مجله بحران به چاپ رسید.
● ملک‌الشعرای سیاه
رامین شهروند در مقدمه‌ای که در کتاب «همچون کوچه‌ای بی‌انتها» بر اشعار هیوز (به ترجمه احمد شاملو) نوشته مایه اصلی اشعار هیوز را ترکیبی نامتجانس از وزن و آهنگ، گرمی و هیجان، زهرخند و اشک می‌داند و می‌نویسد: «وی در اشعارش کوشیده است با کلمات همان حالاتی را بیان کند که خوانندگان جاز ملایم با نوای موسیقی، ایما و اشاره و حرکات صورت بیان می‌کنند.» چنانچه گفته می‌شود، هیوز نخست به شعر روی آورد و پس از آن به نوشتن داستان و قصه و نمایشنامه پرداخت. مقالات ادبی و اجتماعی بسیار نوشت.
متن‌هایی برای اُپرا و نمایش‌های برادوی و بازی‌های رادیویی و تلویزیونی تهیه کرد و چندین کتاب برای کودکان نگاشت.
دستمایه تمامی این آثار تجزیه و تحلیل و بیان و تشریح حالات و جنبه‌های گوناگون زند‌گی سیاهان است و در پروردن این دستمایه از پیش پا افتاده‌ترین نیش و کنایه‌های توده تا تغزل ناب را به کار گرفته. هیوز، که خود را تحت تاثیر پل لاورنس دونبار، کارل سند بورگ و والت ویتمن می‌دانست؛ مشخصاً به دلیل ترسیم تصاویر هوشمندانه و رنگارنگ از زندگی سیاهپوستان آمریکا در دهه‌های ۲۰ تا ۶۰، مشهور است. او رمان، داستان کوتاه و نمایشنامه می‌نوشت و به علت تاثیر دنیای جاز بر نوشته‌هایش؛ معروف بود.
زندگی و آثار او سهم به سزایی در شکل‌گیری رنسانس هارلم در دهه ۲۰ داشت. برخلاف دیگر شاعران سیاهپوست آن زمان؛ نظیر کلاود مک کی، جین تومر و کانتی کولن؛ هیوز هیچگونه تمایزی بین تجربه‌های شخصی خود و تجربیات مشترک آمریکای سیاه قائل نمی‌شد.
او می‌خواست داستان‌های مردم خویش را به نحوی بازگو کند که فرهنگ واقعی آنها شامل دردهایشان و عشقشان به موسیقی، خنده و زبانشان را منعکس سازد. هیوز در مقام یک نویسنده نیز، آنچه را می‌نویسد که اعتقادش است و به شکلی می‌نویسد که نوشته‌اش در مسیری که می‌خواهد، تاثیرگذار باشد. بدین ترتیب شخصیت هیوز نمونه هنرمند متعهدی است که با درک کامل از زمانه و شرایط آن در جهت بهبود وضعیت همنوعان خود قدم بر می‌دارد. هیوز زمانی شروع به نوشتن کرد که جلسات زیرزمینی سیاهان اعتراض‌هایی از پیش سرکوب شده بود و راه به جایی نمی‌برد و سر اسلحه به سمت آنها بود و با کوچک‌ترین حرکتی که سفیدها از آن خوششان نمی‌آمد پوست سیاهشان را با رنگ قرمز خونشان تزیین می‌کردند!
● مرگ نامی
لنگستن هیوز سراسر زند‌گی پربارش را وقف خدمت به سیاهان و بیان زیر و بم زندگی آنان کرد، پیوسته به تربیت و شناساندن شاعران و نویسند‌گان جامعه سیاهپوستان کوشید، از برجسته‌ترین و صاحب نفوذترین رهبران فرهنگ سیاهان در آمریکا به شمار آمد.
لنگستن هیوز در تاریخ ۲۲ مه ‌۱۹۶۷ در اثر سرطان پروستات در نیویورک درگذشت. در حالی که هنوز رویایش برای برقراری عدالت و صلح جهانی را در سر می‌پروراند.
هیوز را به حق ملک‌الشعرای هارلم خطاب می‌کنند؛ هرچند بسیارند کسانی که او را به عنوان ملک‌الشعرای سیاهان نیز می‌شناسند. پس از مرگ هیوز، کمیته حراست شهر نیویورک به یاد او محل زندگی اش در خیابان ۱۲۷ هارلم را به عنوان «منطقه لنگستن هیوز» نامگذاری کرد.
احمد زاهدی
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید