یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا
خام سوزیم، الغرض بدرود ( نقدی بر نفس عمیق )
باور نمیكند دل من مرگ خویش را
نه، نه من این یقین را باور نمیكنم
تا همدم من است نفسهای زندگی
من با خیال مرگ دمی سرنمیكنم
جوانی با موهای بلند در زیر آبمحبوس است. چیزی درباره او نمیدانیم.این كه «مرد است یا زن؟» مشخص نیست.این كه «آیا میخواهد بالا بیاید یا نه؟»مشخص نیست. از ظاهر نه چندان واضحشچیز زیادی نمیتوان حدس زد. حتی این كه«زنده است یا مرده؟» باز هم مشخصنیست. بعید است كه خودش هم اهمیتیبدهد. همینطور بیتفاوت، متین و موقر درآب غوطه میخورد. هیچ تلاشی برای بالاآمدن نمیكند.این عدم تلاش برای زندگی،در ما تلاشگران این سوی پرده حسی غبطهبرانگیز بر جای میگذارد.احتمالاً برای اوارزشش را از دست داده كه اینقدر منفعلعمل میكند. شاید دیگر برای او چیز قشنگیوجود ندارد. شاید انگیزهای برای زندگینیست... در نماهایی دیگر، عدهای میخواهندشخصی را (شاید او را؛ كسی چه میداند؟)از زیر آب نجات دهند. اما او فارغ از بعدزمان این چنین صبور، خوش و مؤمن زیرآب معلق است. اهمیت ندارد كه قبلها چه بر سرشآمده است. مهم هم نیست بعدها به چهسرنوشتی دچار خواهد شد. در حال حاضرمهم، سكوت و سكونی است كه گویا ازآرامشی ازلی سرچشمه گرفته است. اینطور به نظر میرسد كه در آن لحظه خاص،در هزارتوی قرون گمشده است.پس از مدتی حركتی از او سر میزندگویا میخواهد بالای آب بیاید. شاید تصمیمگرفته یكبار دیگر «زندگی» را امتحان كند،شاید ارزشش را داشته باشد. یافتندستاویزی كه به آن چنگ بزند و وی را ازغرق شدن نجات بدهد. هر چند تا به حال«زندگی» به او كام نداده است؛ اما...
او تصمیم خود را گرفته است. با بیروندادن اولین نفس به بالای آب میآید. نفس عمیق این گونه آغاز میشود و درهمان نماهای معنیدار نخستین، تكلیفخود را با بیننده مشخص میسازد. نكتهایكه به اعلام سریع هدف منجر میشود و اگرمراد، بازنمایی از خودبیگانگی، پوچ انگاریو نیهیلیسم جوانان به دلیل تعارض نسلهاو طبقات بوده؛ فیلمساز درست به هدف زدهاست. حقیقت آن است كه اساس استراتژیتصاویر عریان و تخدیر كننده فیلم مبنی برعامل فوق، با تمهید آشنایی چونفضاسازی حول «ضد قهرمان شكستخورده» همراه شده و تركیب دلنشینی بهبار آورده است. پرداخت مذكور(درامپردازی پیرامون آدمهای بازنده) برایاولین بار نیست كه در سینمای ایران به كارگرفته میشود. تجربه فوق - دست بر قضا- برای مصرفكننده داخل، كاریزمایزیادی دارد. اگر از فیلمهای صبح روز چهارم(كامران شیردل) و خداحافظ رفیق (امیرنادری) عبور كنیم، تنگنا (امیر نادری) وكندو (فریدون گله) بارزترین مثال هستند.در تنگنا علی خوشدست پس از یك قتلناخواسته در قمار، همزمان در كشاكشتعقیب و گریز كوتاه خود و انتقام جویانمقتول، زندگی و گذشته سیاه و نكبتبارخود را بار دیگر مرور میكند. این درحالیست كه در طول فیلم با انواع و اقسامبدبیاریها روبرو شده؛ واقعیتهای تلخ ودردناك زندگی خود را خشنتر لمس كردهو سرانجام بدون آنكه مرهمی برایزخمهای خود پیدا كند جان میدهد. مثالفوق در كندو مصداق روشنتری دارد. ابیآسمانجل و تازه از زندان آزاد شده، پس ازآنكه كار پیدا نمیكند - باز هم ناخواسته -پایش به ماجرای شرطبندی كشیده شده ومیپذیرد تا در هفت كافه (از پایین تا بالایشهر) غذا خورده و پول نداده بیرون بیاید وعواقب آن را هم (كتك خوردن) به دوشبكشد. در ابتدای كار، قضیه برای ابی حالتتفننی دارد اما پس از درگیریهای اولیه،خفایای آن برای وی آشكار شده و جنبهآرمانی به خود میگیرد. با گذشت زمان، ابیبیش از پیش - این بار خودخواسته - بهسمت نوعی «خودویرانگری» قدمبرمیدارد، گویا تثبیت خود را در نابودی وفنا میبیند. نفس عمیق هم طلایهدار فیلمهایفوق است. در فیلم بیاعتنایی كامران ومنصور بر مؤلفههای هنجاری، دلالت برموضوع فوق دارد. اصرار بر نادیده گرفتنقراردادها و ارزشهای زندگی و نیز ابراممضاعف در استقبال از نابودی این نكته راتشدید میكند. این موضوع به ویژه دركامران قابل رویت است.نوعیخودویرانگری صبورانه كه سرانجام بهگونهای مرگ آگاهی منجر میشود. درصحنههای مختلف، این بیتفاوتی نسبت بهمواردی كه برای دیگران ارزش محسوبمیشوند، به چشم میخورد. نمونه مشهودآن لب به غذا نزدن كامران در تمام طول فیلماست. یا مثال دیگر زمانی است كه موبایلوی از دستش به سرقت میرود ولیبرخلاف انتظار هیچ واكنشی مبنی برپیگیری از خود نشان نمیدهد. صحنه فوقرا مقایسه كنید با نمایی كه كامران ومنصور موبایل سرنشین تاكسی رامیقاپند در حالیكه او با شدت و حرارت ازمردم كمك میطلبد. این عدم اشتیاق وبیتفاوتی كامران به مسائل (مانند همانسكانس آغازین) دامنگیر تمام مسائلمیشود. این بیتفاوتی، خود از نوعی حستنهایی و بیگانگی با محیط سرچشمهمیگیرد. اصولاً یكی از مهمترین مضامینفیلم بر پایه همین احساس تنهایی شكلگرفته است. كامران و منصور در تمام فیلمتنها هستند. كامران از همان ابتدا درگیریخود با خانواده را نشان داده و قطع پیوند باآنان را علنی میكند. منصور نیز كه ازخاستگاه جنوب شهر برمیخیزد برخلافانتظار، رفقای زیادی ندارد. پیوند او هم باخانواده تارو مار شدهاش گسسته شدهاست. مادر بیمارش هیچگاه در فیلم ظاهرنمیشود. خواهر بزرگتر هم كه شایدآخرین حلقه پیوند خانوادگی محسوبمیشود در تنها سكانس حضورش برخوردسرد و خویشتن مدارانهای از خود نشانمیدهد. تا آنجا كه حتی از تعارف او به خانهخودداری كرده و در واكنشی معنیدار بهدرخواست یك لیوان آب از وی جوابسربالا داده و تقاضایش را رد میكند. اینمهم در زمینه اجتماع شكل بارزتری به خودمیگیرد. اجتماعی كه منصور و كامران درآن زندگی میكنند و در مواردی با آن درتقابلی دوسویه قرار میگیرند. هم منصور و كامران و هم جامعهمذكور نسبت به یكدیگر نوعی حسطلبكاری و تغابن دارند. عامل فوق نیز بیشاز پیش به تشكیل دیوارهای بیاعتمادی بینآنها كمك میكند. نمونه بارز آن درسكانسی است كه منصور در خیابان خلافمیرود و وقتی با اعتراض ماشینهایروبرویی مواجه میشود، در عوض تمكینو پذیرش اشتباه به طرف مقابل ناسزامیدهد.یا در سكانس اتوبوس، هنگامی كهكامران سیگاری میگیرد با اعتراض پیرمردمواجه میشود و بلافاصله دیگران نیز بههواداری وی به كامران تذكر میدهند، اما اوبیاعتنا و بدون آنكه حتی روی خود رابرگرداند به كار خود ادامه میدهد.صحنههای فوق بیش از هر موردی در تبیینحس تضرر و سركشی آنها نقش فعالیدارند.نمونه مهم دیگر وجود شخصیتكلاشی است كه در ظاهر مستمند از ایشانطلب استمداد میكند اما فوراً هویتكاسبكارانهاش برای آن دو و نیز بینندهآشكار میشود. علاوه بر این در برخوردمنصور و كامران با اجتماع، هر جا بحثحقوق به میان میآید، این اجتماع است كه ازحقوقش نمیگذرد در حالیكه آن دو (و بهویژه كامران) سخاوتمندانه از حقوق خودچشم میپوشند هر چند گاهی هم به حقوقدیگران تجاوز میكنند.گذشته از مثالموبایل، سكانسی از فیلم است كه منصورپس از بنزین زدن بدون پرداخت پول فرارمیكند. بعد از مدتی كه پرونده این موضوعبرای منصور و كامران (و نیز بیننده) بستهشد منصور از ماشین پیاده میشود و بهناگاه با مأمور پمپ بنزین مواجه شده كه بااو دست به یقه و درگیر میشود و مشخصمیگردد كه وی در طول این مدت مشغولتعقیب آنان بوده است و این كنایه ازجامعهای است كه به هیچ عنوان چشمپوشیو گذشت را نسبت به جوانانش برنمیتابد تاآن جا كه حتی تلفن عمومی هم پول آنان رامیخورد و این توارد حیرتانگیز ماجراهایفوق به القای حس تنهایی و تكافتادگی آنانكمك شایانی كرده است. از سوی دیگرتنهایی مأنوس با شخصیتهای اصلی بهشكل شگفتانگیزی در بین خود آنها نیز بهچشم میخورد. تقریباً در تمام طول فیلمهیچ نشانهای بجز مسائل پیشپاافتاده دررفاقت آن دو دیده نمیشود. به عبارت دیگرهیچ گاه پوسته رفاقت آنها شكستهنمیشود. با هم زیاد حرف نمیزنند و وقتیهم كه حرف میزنند حرف یكدیگر رانمیفهمند. حتی به شكلی استعاری در تنها جایی ازفیلم هم كه كامران با منصور درددل میكندمنصور به او توجه نمیكند، هنگامی كهكامران به او میگوید: «میدونی منصور دلممیخواست خوش بگذرونیم، گوشت با منه»در حالیكه منصور به او وقعی نمیگذارد وتمام فكر و ذكرش در چگونگی فرار از پمپبنزین خلاصه شده است. در كل هم به نظرنمیرسد منصور و كامران زیاد با همسنخیتی داشته باشند. كامران معمولاً ازتصمیمات منصور ناراضی است هر چندنارضایتی خود را كاملاً بروز نمیدهد بههمین صورت علایقش نیز كمتر با منصورتطابق دارد (برای مثال هرگاه منصورپیشنهاد غذا میدهد، كامران موبایل راترجیح میدهد و بالعكس) حتی از یكنقطهنظر كلی، آرمان هر دو (اگر آرمانیباشد) با یكدیگر متفاوت است. هر اندازهمنصور به ادامه بقا اهمیت میدهد در مقابلكامران بیصبرانه انتظار مرگ را میكشد.به نظر میرسد شاید منشاء آشنایی آن دواز تشابهشان در ناخشنودی به محیط شكلگرفته باشد. به اضافه اینكه كامران -برعكس طبقه اجتماعی خود - از طبقهپایینتر زیاد دلخور نیست.نارضایتی كهدر تقابل طبقات بالا نه تنها در برخورد باخانواده بلكه در سرقت ماشین زنپولدارنیز به روشنی آشكار است. به شكلی كهبرخورد كامران با زن پولدار هجومیترینحالت وی را در كل فیلم شكل میدهد. یا بههمین صورت پاسخ وی در جواب منصور،وقتی پیشنهاد میكند سگ را به «بچهمایهدارها» بفروشند كه میگوید «یكمیلیون هم بدهند، پشكلشو بهشوننمیدهم.»اما به هر شكل عدم انطباق خصوصیاتاخلاقی آن دو، نه تنها از التزام ارتباطشاننمیكاهد بلكه نقش مهمی در فیلم ایفاءمیكند.مقصودم آشنایی منصور باآیداست كه پس از آن، كامران خود را تنها وبیكس میبیند و عملاً آخرین فردی كه به اواتكا كرده را هم از دست میدهد. در نهایتهم مشخصاً در آن زمان است كه كامرانوضعیت بحرانی پیدا میكند. به بیان واضح،حیات وی تا آن لحظه با ریسمان همینرفاقت نیمبند پابرجا بوده و فردای شبآشنایی منصور با آیدا - كه نشانههایی ازبیوفایی منصور هویدا میشود - (وقتی كهبه كامران میگوید: «میخوای زنگ بزنمخونه بیان ببرنت») آن رشته هم میگسلد وسر آخر راهی بیمارستان میشود (میمیردیا نمیمیرد؟ مشخص نیست). و سرانجام آیدا كه با ورود خود بهزندگی آن دو مسائل را دگرگون میكند.آشنایی آیدا با منصور، زندگی او را تغییرمیدهد، انرژی وی را مضاعف میكند و درنمایی تمثیلی بلافاصله بعد از آشناییمنصور به پمپ بنزین میرود و سوختمیگیرد. به كامران هم میگوید «از لج بقیههم كه شده میخوام زنده بمونم» هر چند كهكامران از همان ابتدا به رابطه آن دو بدبین وبیاعتنا میباشد. از دیدگاه كامران، هرگونهرابطهای محكوم به فناست. وجه بارز اینمدعا در صحنه بیمارستان قابل رؤیتاست. هنگامی كه كامران در حالت خواب وبیدار، مرگ و زندگی یا هر چه كه هستمنصور و آیدا را در حال غرق شدن میبیند.شاید هم حق داشته باشد. این را فراموشنكنیم كه كامران به طرز غیرمنتظرهای ازقوه پیشگویی برخوردار است (ارجاعتانمیدهم به گفته ابتدایی فیلم راجع بهسرنوشت خودش وقتی درباره موبایلمیگوید: «باتریش تموم شده، عین خودم») در پایان هم سرانجام روابط مشخصنمیشود و در راستای «ابهام»ی كه ازابتدای فیلم بر تكتك نماها سایه انداخته،نتیجهگیری به ما واگذار میشود.همانگونه كه درباره مرگ كامران چیزیمشخص نمیشود در سكانس پایانی هم هرچند كه در صحنه پایانی صدای واضح آیداو بردن نام منصور دلیلی بر زنده بودن آندو نمیباشد اما به نظر میرسد «اعجازعشق» منصور و آیدا را از مهلكه نجاتمیدهد. برای ما، باور مرگ آیدا و منصورخیلی سختتر از كامران است. لااقلامیدواریم كه نمرده باشند این طوریكامران هم راضیتر است...
بس گل كه از كف من برده است باد
اما من غمین گلهای یاد كس را پرپرنمیكنم
من مرگ هیچ عزیزی را باور نمیكنم.
میلاد محمدخانی
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران مجلس شورای اسلامی مجلس حجاب دولت سیزدهم دولت جمهوری اسلامی ایران گشت ارشاد پاکستان رئیسی امام خمینی رئیس جمهور
هواشناسی تهران سیل پلیس شهرداری تهران قتل کنکور وزارت بهداشت فضای مجازی سلامت سازمان هواشناسی پایتخت
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی قیمت طلا سایپا مسکن ایران خودرو تورم مالیات
سریال سینمای ایران تلویزیون سینما موسیقی سریال پایتخت قرآن کریم فیلم مهران مدیری کتاب
خورشید
اسرائیل رژیم صهیونیستی آمریکا غزه فلسطین جنگ غزه روسیه چین اوکراین حماس عربستان ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال بازی فوتسال جام حذفی آلومینیوم اراک تراکتور سپاهان باشگاه پرسپولیس تیم ملی فوتسال ایران بارسلونا
هوش مصنوعی تبلیغات فناوری سامسونگ ناسا اپل بنیاد ملی نخبگان آیفون نخبگان
دندانپزشکی خواب کاهش وزن بارداری مالاریا