سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

روزی که فتنه ها خوابیده باشد ...


روزی که فتنه ها خوابیده باشد ...
حدیثی است از امیرالمومنین(ع) که توصیه می کند «در کاری وارد نشوید الا اینکه پیش تر به راه خروج از آن اندیشیده باشید». این نصیحتی است به کسانی که ابتدا کاری می کنند و بعد به فکر می افتند که درست وغلط چه بوده است؛ آنها که نه قبل و نه پس از انجام کار اساساً فکر نمی کنند، البته قابل نصیحت نیستند.
آنچه این روزها در تهران می گذرد دارای پیام ها و معانی بسیاری است. آقای موسوی انتخاباتی را که ۲۴ ساعت قبل از برگزاری، خود و همسرش با قاطعیت می گفتند در آن پیروزند با ۱۲ میلیون فاصله رای باخته است. بلافاصله پس از اعلام نتایج، در یک مصاحبه مطبوعاتی که عمداً تعداد خبرنگاران خارجی در آن بیش از داخلی ها بودند، اعلام کرد در انتخابات تقلب شده و او رئیس جمهور واقعی ایران است(؟!) و از حامیان خود خواست به خیابان ها بیایند.
دیدن این صحنه ها برای کسانی که درباره موسوی براساس سابقه اش قضاوت می کردند حیرت آور بود. چگونه کسی که بیش از ۴۰۰۰۰ نماینده، پای صندوق های رای داشته و نام و مشخصات و محل های استقرار همه آنها نفر به نفر مشخص است ادعا می کند تقلب میلیونی در انتخابات صورت گرفته اما حتی یک برگ سند برای عرضه کردن ندارد؟! موسوی چند روز تمام از مواجه شدن با این سوال ساده گریخت تا اینکه بالاخره همسر محترم ایشان به زبان آمد به همه فهماند که عمق استدلال کسانی که ادعاهایی چنین بزرگ می کنند تا کجاست. خانم رهنورد که عمداً بی بی سی را برای درد دل کردن انتخاب کرده بود به ۴ دلیل محکم استناد کرد تا ثابت کند موسوی پیروز انتخابات ۲۲ خرداد بوده و اگر اسم کسی جز او را به عنوان برنده خوانده اند، لابد تقلب شده است. ملاحظه بفرمایید:
۱) ما خودمان دیدیم چقدر آدم داشتند به موسوی رای می دادند! (منظورشان همان چند حوزه ای است که ایشان و آقای موسوی روز رای گیری به آنها سر زدند اما طوری حرف می زنند که گویی جام جهان بین دارند و کل ایران جلوی چشمشان بوده است)
۲) کارشناسان ما می گویند آقای موسوی خیلی رای داشت!
۳) من بچه فلان جا هستم و آقای موسوی هم می شود داماد آنجا، چطور می شود کسانی به داماد خود رای ندهند! (قابل توجه خانم رهنورد که آقای کروبی فرزند شناخته شده و اصیل همان جایی است که آقای موسوی داماد آنجا هستند پس قاعدتاً فضل تقدم با اوست!) بسیاری با شنیدن این سخنان، تصور کرده بودند خانم پروفسور رهنورد! در حال شوخی با مخاطبان خود هستند و لذا منتظر ماندند تا آقای مهندس خود به زبان بیاید. چند روز بعد وقتی ایشان دلایل خود بر لزوم ابطال انتخابات را مطرح کرد، دیگر کاملاً آشکار شد که داستان اساساً چیز دیگری است. موسوی در بیانیه ای تاکید کرده است که انتخابات ۲۲ خرداد معیوب و واجب الابطال است چون آقای احمدی نژاد قبل از آن ۴ سال به سفرهای استانی رفته، میان محرومان طبقات فرودست سهام عدالت توزیع کرده و در مناظره ها با حرف هایش آقایان را آزار داده است! در میان هیاهوی هر روزه حامیان خیابانگرد آقای موسوی- که نمی دانم آیا هیچ کدام از آنها از خود پرسیده اند اساساً به چه چیز و چرا معترضند؟- این سوال مخفی و مکتوم ماند که واقعاً اگر آقای موسوی انتخابات را برده بود و امثال راقم این سطور با استدلال هایی از این دست سروصدا راه می انداختند که انتخابات باطل باید گردد، چه حالی به خود او دست می داد؟! چند روز پیش موسوی را به شورای نگهبان دعوت کردند تا درباره ادعای خود توضیح بدهد و اسناد آن را ارائه کند. او به شورا نرفت معلوم بود نمی رود و فقط به هواداران خود گفت به خیابان ها بیایند.
معنای این رفتار چیست؟ آقای موسوی واقعاً عقیده دارد انتخابات مخدوش بوده است؟
بسیار خوب، اسناد خود را ارائه کنند. ایشان می گوید به شورای نگهبان اعتماد ندارد. اولا باید پرسید اگر به شورای نگهبان و وزارت کشور اعتماد ندارد اساساً چرا کاندیدا شد؟! ثانیاً اگر واقعاً اسنادی وجود دارد و نمی خواهند آن را به شورای نگهبان ارائه کنند، لااقل آنها را در رسانه های خود منتشر کنند تا معلوم شود علاوه بر کلی بافی حرف دیگری هم برای زدن دارند.
وقتی فردی نه سند دارد، نه از ادعا دست برمی دارد و نه تحریک اوباش و انتساب نسبت های ناروا به نظام را متوقف می کند درباره او چگونه باید اندیشید؟ موسوی حتی از بیانیه شورای نگهبان درباره بازشماری تصادفی ۱۰ درصد صندوق ها هم حمایت نکرد و حال آنکه اگر به راستی به ادعای خود در مورد تقلب در انتخابات باور داشت قاعدتاً باید از آن استقبال می کرد. وقتی هیچکدام از این اتفاق ها نمی افتد فقط یک نتیجه می توان گرفت: آقای موسوی می خواهد به نظام و مردم زور بگوید؛ و اینجا آخر کار است، هیچ کس را یارای درشتی با این نظام نیست، این را بزرگترهای دنیا فهمیده اند آقای موسوی که جای خود دارد و خواهد فهمید.
مجموعه آنچه این روزها در تهران دیده می شود برخلاف آنچه آقای موسوی همراه و هم صدا با طیف عظیمی از رسانه های بیگانه پی درپی ادعا می کنند یک حرکت کاملاً سازمان یافته است و صفت «مردمی» به آن دادن توهین به خیل عظیم مردم مومنی است که این روزها همه مطالبه آنها برخورد با اوباش و برقراری امنیت است. دوشنبه هفته گذشته چند ده هزار نفر به دعوت موسوی به میدان آزادی آمدند چون تصور می کردند او به واقع حرفی برای گفتن و سندی برای اثبات آن دارد. وقتی معلوم شد خبری از منطق و قانون نیست و این تجمعات صرفاً مجالی برای تعرض اوباش به جان و مال مردم فراهم می کند، ریزش ها آغاز شد. پنجشنبه گذشته در میدان امام خمینی(ره) بیش از چند هزار نفر گرد موسوی در تهران جمع نشدند. روز شنبه مجموعه حاضران در حد فاصل خیابان انقلاب و آزادی فقط چند صد نفر آشوبگر سازمان یافته بود که بخش بزرگی از آنها اکنون در چنگال قانون گرفتارند. مطالعه شیب تند نمودار نزولی حمایت از مدعیان متوهم و روز به روز محدودتر شدن آنها در مناطقی خاص از تهران و همچنین وجود آرامش کامل در شهرستان ها و مناطق جنوبی تهران - که بخش مهمی از رای دهندگان به موسوی در آنها قرار دارند- نشان می دهد مردم خصوصاً خیل کثیر مومنانی که به آقای موسوی رای داده اند برخلاف خود او صف خویش را از آشوبگران سوا کرده اند و متحیرانه به رفتارهای مردی می نگرند که قبل از انتخابات فغان و فریاد می کرد که قانون از دست رفته و حالا نمی توان به او دست یافت و پرسید منظورش کدام قانون بوده است؟! و کارهایی که او امروز می کند اگر «بی قانونی» نیست پس چیست؟!
بیانیه پریروز موسوی خطاب به مردم پر است از دعوت به امام و انقلاب و اهل بیت(ع)، ظاهراً آقای موسوی صدای هلهله دشمن را که ایشان را «رهبر انقلاب ضد رژیم» ! و «پیشتاز مقابله با آموزه های امام» می نامد و دست افشانی می کند نمی شنود. ممکن است آقای موسوی بگوید آنها بی ربط می گویند ولی باید بالاخره به این سؤال جوابی بدهند که چرا دشمن در ایشان طمع کرده است و امام اگر بود در مقابل بی قانونی مفرط ایشان و رفتارهای دشمن شادکن این روزها چه می گفت؟ آیا آنچه این روزها در تهران به تحریک و کارگردانی آقای موسوی رخ می دهد جز آن است که دشمن می خواهد؟
هر روز به نام آقای موسوی به مردم بی گناه حمله می شود، یک روز دو زن بی گناه پناه گرفته در مهدکودکی در تهران را به شهادت رساندند و روز دیگر به نمازگزاران مسجدی در تهران حمله بردند و چند تن از حاضران در آن را به آتش کینه سوزاندند. گناه این کارها به گردن کیست؟ بازهم آقای موسوی ممکن است بگوید اینها آشوبگرند و به من ربطی ندارند اما آیا جز این است که این آشوبگران در حاشیه تجمعات شکل گرفته توسط ایشان و بلکه در متن آن دست به جنایت می زنند و اگر آقای موسوی به قانون تن می داد و به جای قشون کشی به خیابان ها راه معقول را در پیش می گرفت زمینه و فرصت لازم برای این جنایات فراهم می شد؟ صدور بیانیه و اطلاعیه چیزی از مسئولیت مستقیم آقای موسوی در این حوادث نخواهد کاست. آنچه تا امروز اتفاق افتاده پاک شدنی نیست اما اگر موسوی می خواهد کارنامه اش آلوده تر از این نشود بهتر است تا دیر نشده به راه عقل و قانون بازگردد. نظام جمهوری اسلامی در بن بست قلیلی آشوبگر نخواهد ماند دیگران باید حساب آتیه خود را بکنند، روزی که فتنه ها خوابیده باشد...
مهدی محمدی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید