یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


چرا ثروتمندان همچنان کار می‌کنند؟


چرا ثروتمندان همچنان کار می‌کنند؟
رالف والدو امرسن نوشته است: «زندگی را در شك و هراس هدر ندهید. زمان خود را به كار اختصاص دهید و مطمئن باشید انجام صحیح وظایف این ساعت شما، بهترین آماده‌سازی برای ساعت‌ها و سال‌هایی است كه در پی آن فرا می‌رسند.»
پیتر این نصحیت را در تمام طول زندگی خط‌مشی خود قرار داد اما امروز او نظراتی غیر از عقاید امرسن دارد. (پیتر یك نام مستعار است اما داستانی كه از او ذكر می‌شود داستانی واقعی است كه در مورد بسیاری دیگر از معتادان به كار هم صادق است.)
پیتر كه پسر یك كشاورز در ایالت تگزاس بود، رویای یك زندگی بزرگ‌تر و باشكوه‌تر از آنچه پدرش داشت را در سر می‌پروراند و برای دستیبابی به چنین زندگی بسیار سخت تلاش می‌كرد.
حاصل آنكه او در سن ۳۰سالگی، رییس یك بانك محلی، دارای همسر و دو فرزند بود.
طی دو دهه پس از آن خانواده او ۱۲بار محل زندگی خود را تغییر دادند و دوبار از این دوازده دفعه از كشوری به كشور دیگر نقل مكان كردند.
پیتر در سن ۵۰سالگی رییس یك شركت بزرگ خدمات مالی در شهر نیویورك شد.
در این هنگام او صاحب یك ویلای قدیمی به سبك خانه‌های گرجستانی در یكی از زیباترین حومه‌های شهر، یك تفریحگاه اسكی در تلوراید و یك مجتمع كوچك مسكونی در كاراییب بود.
مسافرت‌های كاری او بسیار آسان و با لیموزین و كلیه امكانات انجام می‌شد. هیات‌مدیره شركت او را عضو افتخاری یكی از اختصاصی‌ترین باشگاه‌های گلف كردند، پیتر موفق شده بود بهترین امكانات دنیا را در اختیار داشته باشد.
اما یك روز همسر او پس از ۳۰سال زندگی مشترك به او گفت: «من دیگر تو را دوست ندارم. من یك زندگی تازه می‌خواهم.»
فرزندان او هم گفتند كه او هرگز برای آنها «حضور نداشته است.»
پیتر پس از آنكه سه‌چهارم سال را در جاده‌های كشور می‌گذراند، دریافت كه دوستان واقعی در زندگی‌اش ندارد.
او طلاق گرفت، به مشروبات الكلی روی آورد و سرانجام شغل خود را از دست داد.
دارایی خالص پیتر سال‌ها پیش از اعتراض همسرش به عددی هشت‌رقمی رسیده بود. او می‌توانست زمان زیادی را صرف خود و خانواده‌اش كند و همچنان ثروتمند باشد. اما او همچنان به كار كردن ادامه می‌داد.
رابرت مینتز، روانشناس و بنیانگذار یك مركز مشاوره مدیران به نام «استراتژی‌های نوین مدیران) در نیوجرسی می‌گوید: این رفتار بسیار شایع است. این موضوع از آن دسته موضوعاتی است كه افراد و به خصوص مردان درباره آن سخن نمی‌گویند.
مینتز دیدگاهی بسیار نادر به مساله خستگی‌ناپذیری از كار دارد. او در سال ۲۰۰۰ پس از كار با صدها نفر از مولتی میلیاردرها به عنوان رییس بخش منابع انسانی شركت‌های رولن، پپسی، تایم وارنر و الكترونیك دیتا سیستم زندگی كاری خود را برای تكمیل تحصیلاتش در مقطع دكتری رشته روانشناسی ترك كرد.
پایان‌نامه دكتری او در رابطه با علایق مدیران معتاد به كار نوشته شد. مینتز به عنوان بخشی از تحقیق خود مصاحبه‌هایی چهار ساعته با ۲۵ مدیری كه دارایی آنها بین ۵ تا ۵۰۰میلیون دلار بود ترتیب داد.
برخی از آنها تایید كردند كه آنها به بارقه‌های روشن و جذاب موفقیت عادت كرده‌اند. اما روی دیگر سكه تاریكی بود.
برخی از آنها شانس‌هایی را برای به اثبات رساندن خود شكار می‌كردند شاید برای برطرف كردن تردیدهایی كه در گذشته آنها وجود داشته بود.
برخی دیگر به كار به عنوان دروازه‌ای برای فرار از ازدواج به بن‌بست رسیده‌شان می‌نگریستند. سایرین هم می‌گفتند نمی‌دانند اگر كار نكنند چه كنند. وقت بیشتری را با دوستان بگذرانند؟ بسیاری از آنها هیچ دوست صمیمی نداشتند. سرگرمی؟ فقط می‌شود چندین دست گلف بازی كرد.
مینتز می‌گوید: احتمالا آنها می‌خواهند گذرنامه‌هایشان را به آتش بكشند.
رابرت كاتز استادیار دانشگاه نیویورك در رشته روان درمانی و تحلیل روانشناختی می‌گوید: در فرهنگ ما انباشت پول در ارتباط مستقیم است، یا دقیق‌تر بگوییم خلط مبحث می‌شود با امنیت فردی و اعتبار افراد.
او در ادامه می‌گوید: به نظر می‌رسد بیماران من كه در وال‌استریت اشتغال دارند بر عقید‌ه‌ای راسخ پافشاری می‌كنند. آنها بدون محاسبه هزینه‌های فردی پول درآوردن، بر ارزش این كار تاكید می‌كنند. اگرچه این كار حرص و آز به نظر می‌آید، اما در واقع تلاشی است برای رسیدن به احساس امنیت.
معنی این جمله: نیاز به احساس امنیت و آرامش هرگونه مفهوم امنیت مالی را كه افراد ثروتمند از آن برخوردار هستند، در خود محو می‌كند و فرومی‌بلعد.
نكته متناقض بحث این است كه برای بسیاری از ثروتمندان معتاد به كار، كار سخت احساس تنش كمتری ایجاد می‌كند تا نشستن در خانه. مینتز می‌گوید: «فكر اینكه آنها مجبور شوند در خانه بنشینند و با وابستگان داخل خانه‌شان روز را سپری كنند برایشان وحشتناك است. برای آنها سكوت مرگبار است.»
و اندا والاس، رییس یك مركز مشاوره‌ای دیگر به نام مجمع رهبری می‌گوید: «به نظر می رسد زنان شاغل معتاد به كار، بیش از مردان قادر به پیاده‌روی هستند. البته نه فقط به این دلیل كه می‌خواهند وقت بیشتری را صرف فرزندان خود كنند.»
والاس در سال ۲۰۰۴ از ۶۴زن مدیر ارشد شركت‌هایی چون بانك آلمان و پرایس واترهاوس كوپرز نظر سنجی به عمل آورد تا بررسی كند چگونه این زنان می‌توانند شغل خود را ترك كنند.
او به دلیل بزرگی دست یافت: «برای زنان به لحاظ اجتماعی پذیرفته شده است كه آنها كاردیگری انجام دهند. اما برای یك مرد انجام یك كار بدون سود مادی پذیرفته نیست.»
به علاوه زنان نسبت به مردان در خارج از فضای كاری ارتباطات بیشتری برای خود ایجاد می‌كنند و همین مساله تغییر محیط را برای آنها آسانتر می‌كند.
البته بی شك برخی از ثروتمندان معتاد به كار از كار خود لذت می‌برند اما به گفته پیتر وایت،‌ معاون مركز یواس تراست و مدیر عامل پیشین بانك خصوصی سیتی گروپ تفاوتی وجود دارد بین «من شغلم را دوست دارم» با «من نمی‌توان كار دیگری بكنم» فرق آنها در این است كه «یكی داوطلب و دیگری چون یك زندانی است.»
وایت به عنوان مشاور مسایل خصوصی سرمایه‌داران و فعال در زمینه اقدامات بشر دوستانه از این زندانی‌ها بسیار دیده است. افرادی كه به همه چیز رسیده‌اند اما همچنان خیلی سخت كار می‌كنند و از خود نمی‌پرسند چرا. پاسخ وایت این است: كار جایگزینی می‌شود برای معانی بزرگتری از زندگی آنها. او می‌گوید: «كسی بود كه نزد من آمد و گفت من ۴۰ میلیون دلار پول جمع كرده‌ام. فكر می‌كنی این مبلغ كافی است؟» وایت می‌گوید: «منظور او این بود كه آیا این مقدار پول برای شادی و امنیت من كافی است؟ پاسخ صحیح این است: خیر. شما نمی‌توانید این چیزها را با ۴۰۰میلیون دلار هم به دست آورید. شما آنچه «كافی» است را در جای غلطی جست‌وجو می‌كنید».
مترجم: شادی آذری
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد


همچنین مشاهده کنید