یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ایران به تلویزیون های لس آنجلسی کمک کند


ایران به تلویزیون های لس آنجلسی کمک کند
رسانه های ضد انقلاب که در سالهای اخیر رشد قارچ گونه ای داشته اند دو نقش کلیدی را ایفا کرده اند؛ اول آنکه بسیاری از بودجه های براندازی نرم آمریکا را بلعیده اند بدون آنکه بتوانند جنبشی قوی را در ایران ایجاد کنند و دوم اینکه اعتماد مردم را به سیستم سیاسی نظامی جمهوری اسلامی بیشتر کرده اند.
اگر ما تلویزیونهای ضد انقلاب را نداشتیم چه کسی می توانست آنقدر خوب از ایران حمایت کند! این جمله را درست خواندید. رسانه های ضد انقلاب که در سالهای اخیر رشد قارچ گونه ای داشته اند دو نقش کلیدی را ایفا کرده اند؛ اول آنکه بسیاری از بودجه های براندازی نرم آمریکا را بلعیده اند بدون آنکه بتوانند جنبشی قوی را در ایران ایجاد کنند که تامین کننده منافع آمریکا و غرب در ایران باشد و دوم اینکه اعتماد مردم را به سیستم سیاسی نظامی جمهوری اسلامی بیشتر کرده اند زیرا برنامه های کم عمق ، سطحی و انتقادهایی که از ستون خوانندگان روزنامه های داخلی و حتی دولتی فراتر نمی رود عملا هیچ آلترناتیوی را برای جمهوری اسلامی ایران باقی نگذاشته است. البته حمایت بد آنها از آمریکا و سیاستهای آن و عریان کردن برنامه های پوششی آمریکا برای جذب حامی در ایران یکی دیگر از خدمات ارزنده این رسانه ها است.
● آغاز و حرکت برای براندازی تلویزیونی
جهت گیری کلی سیاست های خارجی دولت آمریکا در برابر ایران، از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، دشمنی با نظام جمهوری اسلامی و نابودی آن بوده است. در دهه نخست انقلاب اسلامی ، یعنی از سال ۵۷ تا ۶۷ اقدامات آمریکا علیه ایران بیشتر نظامی و سخت افزاری بود و این سیاست رویکرد غالب دولت ایالات متحده آمریکا در براندازی نظام جمهوری اسلامی بوده است.
دولت آمریکا پس از ناکامی در براندازی جمهوری اسلامی ایران از راه های نظامی، از دهه دوم انقلاب به بعد، جهت حرکت های تخریبی و براندازانه خود را به سوی پروژه های جنگ نرم تغییر داد اما از دهه سوم و به طور مشخص از خرداد ۷۶ به بعد این رویکرد وارد فاز جدیدی شد. در این فاز عملیاتی ، دولت آمریکا ضمن حمایت های مالی از رسانه ها به معنای عام آن در راستای تهی سازی نظام اسلامی از اصول و ارزش های حاکم بر جامعه دینی و انقلابی ایران، گسترش ناامنی و بی ثباتی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را در دستور کار خود قرار داد.
● ماهواره های قابل دریافت در ایران
در کشور ما امکان دریافت شبکه های ۳۰ ماهواره از حدود ۸۰ ماهواره وجود دارد. ۸۰ ماهواره حدود ۶۸۰۰ شبکه تلویزیونی را پخش می کنند که از این تعداد برنامه های حدود ۳۰۰۰ شبکه در ایران قابل دریافت است. البته باید توجه داشت که شبکه هایی وجود دارند که از طریق چند ماهواره پخش می شوند.
● شبکه های تلویزیونی ماهواره ای فارسی زبان
شبکه های فارسی زبان عمدتا از ماهوار ه هات برد پخش می شوند؛ اولین شبکه فارسی زبان تقریبا از سال ۱۳۷۸ که در ایران قابل دریافت بود ان آی تی وی بود، بعد از آن شبکه های ایران و پارس و بعد از آنها چندین شبکه دیگر تاسیس شده است به طوری که امروزه تعداد آنها بالغ بر ۵۰ شبکه می رسد. پیش از آن شبکه تلویزیونی جام جم در سال ۱۹۸۰ توسط منوچهر بی بی یان و تلویزیون ایرانیان توسط علی لیمونادی راه اندازی شده بود، اما از سال ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۱ بر تعداد این شبکه ها ، یک شبکه و در سال ۱۳۸۲ ، ۷ شبکه و در سال ۱۳۸۳ نیز ۱۴ شبکه جدید افزوده شده است. درسال ۸۵ نیز ۱۸ شبکه و در شش ماهه اول سال ۱۳۸۶ نیز ، ۴ شبکه فارسی زبان برتعداد شبکه های قبلی قابل رویت در ایران افزوده شده است و در سال ۸۷ نیز امکان دیدن شبکه رنگارنگ فراهم شد.
از ویژگی های منحصر به فرد این رسانه ها ارائه تحلیل های سطحی، پرداختن به جاذبه های کذایی، پخش ساز و آواز، تبلیغ کالا درکنار دکور برنامه ها، استفاده از ادبیات کوچه بازاری و عوام فریبی است.
بیشتر برنامه های این شبکه ها استودیو محور است و شاید بتوان برنامه های آنها را در مربع مجری یا به عبارت بهتر پاسخگوی تلفن، بیننده ، آگهی و شو خلاصه کرد. بیشتر این شبکه ها بخشی از وقت مخاطبان را در فحش ، دشنام و ناسزا به یکدیگر هدر می دهند.
همچنین شیوه های اصلی آنها در ارائه اخبار عبارت است از؛ جعل، تحریف، تاکید بر روی اخبار بد، ارائه نظر به عنوان خبر، ارائه آمار ناقص ، بایکوت کردن خبر و اطلاعات و ارائه جزئیات نامربوط و ... است.
● راهبرد لس آنجلسی ها
دروغ که کنتور ندارد. هر چه دروغ بزرگتر باورش راحت تر ؛ این جملات راهبرد حاکم بر رسانه های فارسی زبان است که در سالهای گذشته همواره سیاست اطلاع رسانی معکوس را در مورد تحولات مثبت ایران در پیش گرفته اند ، این رسانه ها آنقدر در تحلیل شرایط ایران دچار گسست و بی خبری هستند و بگونه ای از شرایط منفی ایران سخن می گویند که فقط این جمله مانده است که بگویند: در ایران کسی زندگی نمی کند! و هر کس زندگی می کند وابسته به آنان است اما اینکه چرا ایران نمی آیند جای سوال است! یکی از دروغهای بزرگ، دروغ سال ۸۲ بود که فردی به نام اهورا پیروزخالقی در تابستان آن سال اعلام کرد که در دهم مهرماه حکومت ایران سرنگون می شود و وی با یک هواپیمای اختصاصی در این تاریخ وارد کشور خواهد شد و دروغ دیگر این بود که یک مجری تلویزیونی با نام علیرضا نوری زاده در روزهای آخر سال ۸۳ اعلام کرد که برج میلاد کج شده است و با این وسیله آن را سند ناکارآمدی و بی لیاقتی نظام جمهوری اسلامی قلمداد کرده و چندین دقیقه به نقد و تحلیل این حادثه خیالی پرداختند و دروغ های متعددی که شاید در حوصله این صفحه نگنجد و اگر تحقیقی مستقل روی این دروغهای بزرگ تلویزیون های کوچک چند نفره صورت بگیرد، شایسته است.
انتقادات از این رسانه ها را به خود آنها واگذار می کنیم زیرا آنچه برای جمهوری اسلامی ایران حاصل شده است از این تلویزیون ها مثبت است به گونه ای که بسیاری از مجریان این تلویزیون ها همدیگر را مورد حمایت ایران می دانند. علیرضامیبدی که از وی به عنوان راه انداز بسیاری از تلویزیون های ضد انقلاب نام برده می شود مدتی است که از لس آنجلس شهر جزیره های تلویزیونی به یکی از شهرهای دیگر آمریکا فرار کرده است. وی مهمترین علت این فرار را چنین بیان می کند:. یکی به خاطر عذاب حرفه ای که لازم نیست زیاد درباره اش توضیح بدهم اما خیلی سخت است که شما در فضایی کار بکنید که تعداد و همکاران حرفه ای شما خیلی کم و اندک باشد و متاسفانه این وضعیت در لس آنجلس حاکم است و دیگری به خاطر ترافیک سنگین.
وی که اکنون هم با رادیو صدای ایران و تلویزیون پارس همکاری می کند، می افزاید: «ما آمده ایم اینجا مبادله اطلاعات بکنیم ولی اغلب به خاطر اینکه برخی از برنامه سازهای ما با روش رسانه های همگانی آشنا نبودند دچار سهو و اشتباهی شدند که بقیه رسانه ها و بقیه برنامه سازها را هم قربانی کردند و گمراهی کل نهضت را پدید آوردند و این به خاطر حرفه ای نبودن آنها است، آدم هایی که این کاره نبودند به این کار روی آوردند به خاطر امکاناتی که در آمریکا وجود داشته یعنی اینکه شما می توانید بدون مجوز صاحب رسانه بشوید و برنامه تلویزیونی داشته باشید. می توانید تلویزیون بزنید اما اگر بخواهید ناخن پاک کنید و بنگاهی درست کنید احتیاج به مجوز دارید!
وی می گوید اکنون رسانه های لس آنجلس بیش از آنکه با ایران بجنگند با خودشان می جنگند.
درهمین رابطه حسین حقیقی از دیگر عناصر فعال در راه اندازی رسانه های لس آنجلسی سلطنت طلب می گوید: متاسفانه تکثر و تعدد تلویزیون ها و وجود آنها حتی سیاست ها در دست عده ای افراد بدون صلاحیت ، به اعتقاد من شأن این قضیه را پایین آورده ، آن قدری که خود تلویزیون دارها به خودشان لطمه زدند نه جمهوری اسلامی. حسین حقیقی که از موسسان رادیوی بیست و چهل ساعته، صدای ایران است و در تلویزیون های سیاسی فعالیت می کند به سایت بی بی سی پرشین می گوید: این رسانه ها با برنامه های تجاری و بسیار مبتذلی که ارائه می دهند باعث تفریح مردمان داخل و خارج کشور شده اند. خارج نشین ها به عنوان گروهی بشکن بالا بنداز معرفی می شوند، حکومت ایران می خواهد نشان دهد که در لس آنجلس مشتی از ایران بی خبر و از درد محرومان بی خبر نشسته اند.
بهروز صوراسرافیل از برنامه سازان تلویزیون پارس در لس آنجلس و تلویزیون صدای آمریکا هم حکایت عدم موفقیت خود را این چنین باز می گوید: مسئله این است که کسی که مبارزه می کند خواست خودش را بیان می کند، بنده دلم می خواهد که مردم ایران قیام کنند، دلم می خواهد حکومت دیگری در ایران جایش بگذارند. مردم ایران هم به حرف من گوش نمی کنند همچنان که تا به حال نکرده اند.
● قدرت لس آنجلسی ها
آمریکا و غرب درصد بوده اند که با تخصیص بودجه های هنگفت همه توانایی ها ، رسانه ها و اشخاص فعال ضد جمهوری اسلامی ایران را در سرتاسر جهان شناسایی کرده و مبارزه سخت و نفس گیری را در بعد نرم افزاری برای ایجاد بحران های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و حتی مذهبی در ایران دامن بزنند و اکنون که تعداد این تلویزیون ها به ۵۰ شبکه می رسد و ۷ برابر شبکه های تلویزیون داخل ایران هستند، می توان به قدرت، بسیج کنندگی اندک آنان در ترغیب و تهییج یا نافرمانی مدنی حتی در آتش زدن یک لاستیک اشاره کرد و هنگامی که یک لاستیک در یک تجمع چند نفره سوزانده می شود با چه آب و تابی آن را در بخش های زنده نمایش داده و خود را موفق و ایران را به سمت سرنگونی معرفی می کنند!
اکنون که قدرت ۵۰ رسانه لس آنجلسی گاه در حد تبلیغ پرتاب چند عدد گوجه و تخم مرغ و آتش زدن یک لاستیک ابراز می شود جمهوری اسلامی ایران باید به خود ببالد که چنین دشمنانی دارد که نه تنها نتوانسته اند از تیزی قله اش بکاهند، بلکه بر زیباتر شدن نمای آن نیز افزوده اند، این رسانه های سلطنت طلب وابسته به آمریکا در موارد زیر نیز خدمات شایسته ای را انجام داده اند که شاید کسی قادر نبود این چنین اقداماتی را انجام بدهد:
۱) بودجه های جنگ نرم آمریکا که هر از گاهی به کیسه آنان ریخته می شود، سبب شده است با تولید برنامه هایی که خودشان (همانگونه که ذکر شد) آنان را بی کیفیت بدانند آمریکایی ها را به این نتیجه برسانند که باید با ایران به گفت وگو پرداخت و مبارزه نرم افرازی نیز مانند براندازی سخت کنار گذاشته شود.
۲) این رسانه های لس آنجلسی و هزینه های کلان آن سبب شده است که عناصر اندک ضد انقلاب در داخل کشور به لس آنجلس رفته و فضای رسانه ای داخل کشور به خاطر نبود چنین قلم به دستانی در آرامش به سر ببرد.
۳) لس آنجلس نشین ها همچنین سبب شده اند که بسیاری از ضدانقلاب های دیگر کشورها رابه آنجا فرابخوانند و با رنگ های مختلف سعی در تبلیغ علیه نظام داشته باشند ضمن اینکه قدرت نفی یکدیگری آنان بیشتر از قدرت نفی ایران است.
۴) تا پیش از راه اندازی تلویزیون های فارسی زبان، قدرت و توان ضدانقلاب های خارج از کشور به گونه ای وانمود می شد که برخی از فریب خوردگان فکر می کردند که آلترناتیو ایران در خارج همین گروه ها هستند، اما اکنون پس از ۱۰ سال از راه اندازی این تلویزیون ها و تلاش هر روز آنها برای برگزاری تجمعات ۱۰ نفره و نمایش تماشاگران آنان به عنوان فعال ضد ایران این ابهت پوشالی را برباد داده است.
۵) مردم ما هم تمام توان، نیرو، قدرت، فکر و طرح های نو و توسعه بخش این گروه های فراری را در تفسیرها و تحلیل هایشان دیده اند و آن ها با پای خود بر یک بلندی رفته اند و صدا زده اند که ماهیچ نیستیم و توان و بضاعت اندک خود را با تمام قدرت فریاد زده اند.
۶) آنها در تلویزیون های خود با تبلیغ عتیقه جاتی که از ایران به یغما برده اند و تبدیل این تلویزیونها به حراجی هایی جهانی نشان داده اند که لیاقت ادعای ملی گرایی و ایران دوستی را ندارند.
۷) عدم اقبال مردم به این رسانه ها سبب شده است که برخی از افراد و گروه های داخلی که تلاش داشتند اقدام به راه اندازی تلویزیونهای منتقد نظام بکنند نیز در رفتار خود تجدیدنظر کنند.
۸) خبرها و تحلیل های ساختگی و غیر واقعی آنها اعتماد مردم را به رسانه های خودی افزایش داده است به گونه ای که طبق جدیدترین نظر سنجی ها، بیش از ۸۰ درصد جمعیت کشور اخبار خود را از رسانه ملی دریافت می کنند و ما بقی از رسانه های نوشتاری و مکتوب، زیرا آن رسانه ها فضایی که از ایران ترسیم می کنند و تصویری که از ایران در ذهن خود دارند مربوط به ۳۰ سال قبل است. چه کسی می توانست چنین خدمتی به رسانه ملی بکند، امروز رسانه ملی نسبت به ۱۰ سال قبل بسیار قدرتمندتر شده است.
● نکته پایانی
مسئولین وزارت خارجه و میراث فرهنگی با توجه به برنامه ای که ریاست محترم جمهوری، دکتر احمدی نژاد برای بازدید ایرانیان خارج کشور پیشنهاد کرده اند ترتیبی اتخاذ نمایند که مسئولین تلویزیون های لس آنجلسی را در قالب یک تور توریستی به ایران بیاورند تا میزان پیشرفت های نظام جمهوری اسلامی را ببینند تا خاطره های ۳۰ سال قبل از ذهن آنان زدوده شود و یک ایران پیشرفته تر را آرزو کنند!
نویسنده:فرهاد مهدوی
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید