شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


صدای لورکا چه نزدیک است


صدای لورکا چه نزدیک است
آنچه در پی می آید، بخشی كوتاه از پیشگفتاری است كه خسرو ناقد بر كتاب «در سایه ماه و مرگ» نگاشته است، این كتاب گزیده شعر های فدریكو گارسیا لوركا است كه مجوز انتشار گرفته و اوایل مهرماه منتشر می شود. ترجمه ناقد از شعرهای لوركا به صورت دوزبانه است كه انتشارات كتاب روشن آن را منتشر می كند. شعرهای این مجموعه برای نخستین بار از زبان اسپانیایی به فارسی ترجمه شده است. در این كتاب، علاوه بر ترجمه گزیده شعرهای لوركا كه در كنار متن اصلی آنها به زبان اسپانیایی منتشر شده، شرحی نیز درباره زندگی لوركا از زبان شاعر و همچنین ترجمه دو گفت وگو با لوركا ضمیمه شده است. یكی از این گفت و گوها كه كمتر از دو ماه پیش از مرگ لوركا منتشر شد، به گفته مترجم، احتمالا آخرین گفت وگو با او است كه اكنون برای نخستین بار به زبان فارسی ترجمه و منتشر می شود. در دومین گفت وگو، لوركا به این پرسش كه «شعر چیست» پاسخ داده و نظرات خود را درباره «ترانه های كولی ها»، «شعرهای نیویورك» و دیگر سروده های خود مطرح كرده است.
لوركا شاعری است كه افسانه مرگش بر افسون شعرش پیشی گرفته است. حتی آنان كه شعر او را در نمی یابند، ناگزیر افسون افسانه مرگ او می شوند، تا شاید با لرزیدن از لرزه ای كه تیر خلاص جوخه سیاه مرگ در سحرگاه ۱۸ ماه اوت سال ۱۹۳۶ میلادی بر پیكر لوركا انداخت، به ژرفای شعر او راه یابند. این هم گوشه ای دیگر از تراژدی زندگی لوركاست كه محبوبیت مرگش بیش از شعر او است.
اكنون دیری است كه مرگ لوركا افسانه شده است افسانه ای كه آدمی را بیش از آنكه افسرده سازد، افسون می كند. و شاید به راستی این افسون افسانه مرگ لوركاست كه ما را به دنیای رازگونه افسانه های شعر او می كشاند و نه برعكس. من خود نخست با «مرگ لوركا» با او آشنا شدم و نه با شعر لوركا. «مرگ لوركا» را یان گیبسون درست چهار سال پیش از مرگ ژنرال منتشر كرد در سال ۱۹۷۱ میلادی. پیش از آن حداقل در اسپانیا نام بردن از لوركا در تمام دوران سلطه رژیم ژنرال فرانكو رسما منع شده و نشر و پخش نوشته هایش بیش از بیست سال ممنوع شده بود. با «مرگ شاعر»، زندگی لوركا دوباره آغاز شد و با زندگینامه ای كه گیبسون نزدیك به دو دهه پس از آن منتشر كرد، به تمام اسطوره هایی كه پیرامون زندگی و مرگ لوركا شكل گرفته بود، پایان داد و زندگی شاعر را از آغاز تا آخرین لحظات حیات او گاه لحظه به لحظه پی گرفت و اثری شگفت و در عین حال دور از دروغ و نزدیك به رویدادهای زندگی لوركا به جا گذارد.
در كتاب «زندگینامه لوركا» می بینیم كه چه سان زندگی و شعر لوركا با هم درآمیخته است گویی كه شاعر تمام آثارش را خود تجربه كرده است. لوركا خود در جایی می گوید: «چهره ها و شخصیت های شعرهای من همگی وجود خارجی داشتند.» جالب آن كه این كتاب به «راهنمای سفر» به اسپانیا و به خصوص به منطقه اندلس و شهر غرناطه گرانادا می ماند. گیبسون خوب می داند كه لوركا چقدر سفر را و سخن گفتن از سخن سرایان اسپانیا را دوست می داشت. از این رو در این كتاب كوشیده است تا پا به پای لوركا و از نگاه او، رودخانه ها، تپه ها، كوهسارها، شهرها و روستاها و بناهای تاریخی و میدان های گاوبازی اندلس و خیابان ها، كوچه ها، باغ ها و كاخ ها و كلیساهای شهر گرانادا را به تصویر كشد تا هم تاثیر محیط زیست لوركا را بر شعرهایش نشان دهد و هم خواننده را با دیدنی های این سرزمین زیبا كه محل تلاقی فرهنگ های شرق و غرب است، آشنا سازد.
گیبسون كه استاد زبان و ادبیات اسپانیایی در دانشگاه های لندن و بلفاست بود، برای نگارش زندگینامه لوركا، ترك تدریس می كند و با خانواده اش به اسپانیا می رود و پس از سیزده سال تحقیق در آثار لوركا و نامه ها و دست نوشته های منتشر نشده او و جست وجو در كتابخانه ها و آرشیوهای گوناگون و گفت وگو با خانواده و دوستان شاعر و از آن جمله با ایزابل خواهر لوركا و نیز نشستن پای صحبت شاهدان عینی و پیگیری رد پای شاعر در آرژانتین و آمریكا و كوبا، اثری بی نظیر درباره زندگی و مرگ شاعر می آفریند كتابی كه در این میان به بسیاری از زبان ها ترجمه و منتشر شده است. او پس از سال ها رفت وآمد و گشت وگذار در اسپانیا چنان شیفه این سرزمین می شود كه تابعیت اسپانیایی را می پذیرد و برای همیشه در این كشور می ماند. از او زندگینامه ای نیز درباره سالوادور دالی بزرگترین نقاش سوررئالیست و یكی از نزدیك ترین دوستان لوركا منتشر شده است.
«غرناطه لوركا» گرانادای لوركا عنوان كتابی دیگر از گیبسون است كه هم راهنمای سفر است برای گردشگرانی كه امروز به گرانادا سفر می كنند و دیدنی های شهر را می خواهند ببینند، و هم برای ما كه می خواهیم در گذشته ای نه چندان دور، جای پای لوركا را در این منطقه دنبال كنیم از زادگاهش «فونته واكروس» در ۱۸ كیلومتری گرانادا، تا قتلگاهش در تپه های نزدیك روستای «ویزنار». اینك می توان در كنار درخت زیتونی كه شاعر را و صدها تن از قربانیان جنگ و جنون را در اطراف آن، در گورهای دسته جمعی، به خاك سپردند، نشست و صد قدم دورتر، به زمزمه چشمه ای گوش فرا داد كه شاعران عرب مسلمان «چشمه اشك» نامش نهاده اند. و بعد اندیشید كه راستی لوركا در آخرین لحظه زندگی اش به چه می اندیشیده است صدای لوركا چه نزدیك است
صد عاشق دل سوخته آرامید ه اند اینك جاودانه در اعماق زمین خشك. اندلس چه گذرگاه های سرخ بی پایانی دارد و قرطبه، باغ های زیتون سبز آنجا كه صد صلیب می توان نشاند، به یادشان. صد عاشق دل سوخته. آرامید ه اند اینك جاودانه.
منبع: ایسنا
خسرو ناقد
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید