شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


دنیایی وهم انگیز


دنیایی وهم انگیز
نگاه انداختن به دفترچه یادداشت شخصی یك فیلمساز درست مثل باز كردن بایگانی ذهنی یك فرد و مرور خاطرات، اندیشه ها و تفكرات اوست و این چیزی است كه خیلی از ما دوست داریم برای یك بار هم كه شده، دزدكی آن را انجام دهیم.
در مورد كارگردان معروف مكزیكی، گی یرمو دل تورو، این كار چندان دشواری نیست و به سرخوردگی نمی انجامد. او با افتخار این دفترچه را در اختیار شما می گذارد؛ دفترچه ای با یك جلد چرمی بسیار وزین كه مثل یك سپر، برگه های داخل آن را محفوظ و محرمانه نگه داشته است. در هر صفحه، خط خوانا و زیبای این فیلمساز با نقاشی هایی از روبات ها، سوسك و ریشه مهر گیاه كه با ظرافتی وسواس گونه با جوهر كشیده شده اند، زینت یافته است. با مرور سریع نوشته های اسپانیایی هر از گاهی نام یك بازیگر هالیوودی یا هنرمند كمیك قابل شناسایی است و از لابه لای متن ،كلمه ها و عبارت های انگلیسی با حروف بزرگ همچون «Iron Shoes» (كفش های آهنی)، «Giant Pig Man» سر بر می آورد.
دل تورو چنین دفترچه یادداشت هایی را از سال ۱۹۸۲ به سفارش یك استاد فیلمنامه نویس با خود داشته است. او همچنین در كنار آن همیشه عادت داشت پالتی از آبرنگ همراه خود حمل كند كه به قول خودش او را مثل یك «ون گوگ احمق» جلوه می داد. او برای هر كدام از فیلم هایش انبوهی از این دفترچه های یاداشت را دارد، اما همیشه افسوس می خورد كه چرا دفترچه های یادداشت نخستین فیلمش «Cronos» را به باد داده است.
▪ «در یك شرط بندی آنها را به جیمز كامرون باختم.»
در مورد اغلب كارگردانان بیشتر این ایده های عجیب و غریب فیلمسازی و خیال پردازی های ماورای زمینی محدود به این دفترچه ها می شود، اما در مورد دل تورو این چنین نیست. فیلم های او باروك، مرموز و وهم انگیز و همانقدر كابوس برانگیزند كه فرقی نمی كند ساخته او یك اثر پرفروش و سراسر جلوه تصویری است یا اقتباسی از یك كمیك استریپ معروف به نام «پسر جهنمی». حتی در مورد فیلم جدید او «لابیرنت پن» وضعیت فرقی نمی كند. این فیلم اثری جسورانه و ترسناك است: داستان یك كودكی دردناك و سبعانه در دهه ۱۹۴۰ اسپانیا كه با تخیلات و قصه های پریان در می آمیزد. قهرمان كم سن و سال فیلم (با بازی ایوانا باكرو ۱۱ ساله) برای فرار از واقعیات ترسناك زندگی اش همچون ازدواج مجدد او با كاپیتان ویدال كه یك مقام بلندپایه نظامی در حكومت فرانكو است و تصمیم به كشتن گروهی از چریك های مقاومت طلب را دارد - به دنیای تخیل پناه می برد. افلیا توسط موجودی عجیب - نیمه گوشتی و نیمه چوبی - از دنیای ماورا فراخوانده می شود. او به افلیا می گوید كه یك پرنسس است و وظایفی را به او محول می كند و یك پری به شكل یك ملخ از این پس او را در همه جا همراهی می كند.
فیلم «لابیرنت پن» با داشتن یك ساختار قوی روایی و فیلمبرداری زیبا، اثری درخشان اما به لحاظ مضمون آزاردهنده است. موجودات عجیب و غریبی كه افلیا سرنوشت خود را به آنها می سپارد، همانقدر وهم برانگیزند كه وحشیگری و خشونت دنیای كاملاً واقعی. «لابیرنت پن» دستاوردی ضد و نقیض دارد: این فیلم از لحن روایی و زبان و ساختار داستانی فیلم های كودكان استفاده می كند، اما به هیچ وجه فیلمی برای این گروه سنی نیست (در بریتانیا نمایش این فیلم برای افراد زیر ۱۵ سال ممنوع است). دل تورو كه دو دخترش پنج و ده ساله هستند، می گوید: «ابداً عمداً یك بچه هشت ساله را به دیدن این فیلم نمی برم.» وقتی استیون اسپیلبرگ این فیلم را دید از دل تورو پرسید آیا امكان ساخت نسخه ای دیگر برای تماشاگران كم سن و سال تر وجود داشت یا نه. دل تورو نیز آن را منتفی دانست و گفت: «تعاملات اجتماعی در این فیلم مناسب كودكان نیست چون چیزی فراتر از خشونت و شكنجه است. مفهوم جنگ خود در دنیای بزرگسالان می تواند قابل استفاده باشد.»
«لابیرنت پن» به نوعی مكمل موضوعی فیلم دیگری از دل تورو به نام «ستون مهره شیطان» (۲۰۰۱) است كه داستان آن در جریان جنگ داخلی اسپانیا می گذرد. این فیلم نیز مشابه با «لابیرنت پن» مرز میان ژانر و رئالیسم تاریخی را مخدوش می كند. داستان ترسناك و تا حدی ارواح محور این فیلم كه در یك مدرسه به وقوع می پیوندد، درد و زجر روحی نسلی از كودكان یتیم را به تصویر می كشد.
این مقطع زمانی از تاریخ اسپانیا همواره دل تورو را مجذوب خود كرده است و او كه تصمیم دارد فیلم سومی با همین موضوع را بسازد می گوید: «اگر بخواهید از روحیه اصیل اسپانیایی حرف بزنید، باید به گذشته بازگردید تا به جنگ داخلی این كشور برسید. به عنوان یك مكزیكی ما بخوبی با این حال و هوا و روحیه آشناییم. ما به اسپانیا نزدیك بودیم، به جمهوریخواهان در آن مقطع زمانی كه جنگ داخلی اتفاق افتاد. این واقعه همان قدر برای اسپانیا در حكم یك سند تاریخی است كه برای تمام دنیا. واقعاً باعث شرم است كه دنیا برای حداقل ۳۰ سال نگاه دیگری داشت و اجازه داد یك دیكتاتور فاشیست به حاكمیت خود ادامه دهد.»
هیچ یك از فیلم های اسپانیایی دل تورو آن چیزی نیست كه از فیلمسازی كه شیفته لذت های گذرای هارورهای سراسر جلوه تصویری است بتوان انتظار داشت با این حال، حتی در نخستین فیلم او cronos در سال ۱۹۹۳ - كه همچنان تنها فیلمی است كه در زادگاهش مكزیك ساخته است - نشانه ها و شواهد تخیلی كه بشدت فیلسوفانه و زاینده بود به وضوح دیده می شد. دل تورو این گونه فیلم های هنری و مستقل تر را بعدها با پروژه های كلان هالیوودی در هم آمیخت. «مقلد» فیلم دیگری از او در سال۷ ۱۹۹بود كه عدم تفاهم رؤسای كمپانی میراماكس رابااو در چگونگی پایان دادن به فیلم به همراه داشت. گی یرمو همچنین یكی از موفق ترین اقتباس های سینمایی از روی كمیك استریپ ها را ساخته است: hell boy (۲۰۰۴) با اقتباس از مجموعه كمیك استریپ های معروف مایك میگنولا درباره یك دیو . او در حال حاضر قول داده است دنباله ای را بر این فیلم بسازد و كاری قوی تر ارائه دهد. با این حال، او برای دیگر پروژه های فیلمسازی نه چندان شخصی خود نیز چنین تعهدی را احساس می كند. او در مورد ساخت دنباله ای بر فیلم blade۲ (كه در سال ۲۰۰۲ با همكاری كارگردانی دیگر ساخته بود) نیز همانقدر جدیت عمل دارد كه در مورد سایر پروژه های شخصی اش.
- «من هیچوقت فیلمی برای آنها نساخته ام. فكر می كنم آنها بهانه ای برای ضعیف كار كردن است.»
□□□
دل تورو متولد ۱۹۶۴ در گوادالاخارا فیلم ساختن را از سن هشت سالگی با دوربین هشت میلیمتری پدرش آغاز كرد و حتی در آن زمان از بلندپروازی ها و تخیلات ماوراءالزمینی اش رهایی نداشت. او به یاد می آورد كه زمانی مادرش را مجبور كرده بود در یكی از همان فیلم هایش بازی كند. او بیشتر دوران كودكی اش را توسط مادربزرگش بزرگ شد.
وی می گوید: «پدر و مادرم متعلق به دهه ۶۰بودند. خیلی بیرون می رفتند در نتیجه عملاً به دست مادربزرگم بزرگ شدم. اگر چه همیشه از او ترسی در دل داشتم، اما او مرا خیلی دوست داشت و یكی از چیزهایی كه همیشه می خواهم در فیلم هایم بگویم این است.
«دل تورو» آخرین باری كه مادربزرگش را دید، به یاد می آورد.
▪ بعضی از نقاشی ها و مجسمه هایی را كه ساخته بودم به او نشان دادم و او به گریه افتاد. او آن زمان خیلی ضعیف و ناتوان شده بود و قبلاً هم سكته كرده بود. او به من گفت: «چرا نمی توانی كارهای زیبا انجام دهی؟» و من گفتم: «اینها زیبا هستند.»
وقتی كه او نخستین فیلم بلندش را ساخت، از همان ابتدا معلوم بود كه او فیلمساز كمال گرایی است كه به رنگ و بافت تصاویر و شخصیت ها اهمیت بسیاری می دهد. فیلم های دل تورو به لحاظ تصویری و بصری بسیار غنی و پرآب و رنگ اند. او اصرار می ورزد: «معتقدم، فرم همان محتوا است و به نظرم نمی توان فیلمی را بدون ساختن آن در قالب رنگ، شكل و ... در وهله اول ساخت. من نقاشی و مجسمه سازی یاد گرفتم و معتقدم در فیلمسازی نیز باید هر چیزی را كه جلو دوربین می رود حتی یك دگمه، یك تكه لباس و یا كوچكترین چیز را محاسبه كرد. در فیلم، لابیرنت پن همه چیز یك ماكت است و حتی از یك ساختمان واقعی اثری نیست.»
مضمون به ظاهر كودكانه ای كه در فیلم «لابیرنت پن» به آن پرداخته می شود، نشان می دهد كه دل تورو اگر بخواهد می تواند استادی و مهارت خود را در ساختن فیلم های فانتزی مخصوص كودكان - با توجه به بازار رو به رشد اینگونه فیلم ها و استقبال مردم از آنها - به هالیوود ثابت كند. او حتی در جایی با غرور گفته بود كه اولین كارگردانی بود كه ساخت فیلم «یادداشت های نارنیا» - حتی قبل از آنكه فیلمنامه ای وجود داشته باشد - به او پیشنهاد شد.
«به آنها گفتم كتاب ها را دوست دارم و این فیلم ها خیلی برای من بچگانه و ساده هستند.»
به او همچنین ساخت سومین فیلم هری پاتر پیشنهاد شد كه درنهایت به دوست و همكار قدیمی اش آلفونسو كوارن رسید. دل تورو در مورد این فیلم هم به شوخی گفته بود: «ببینید، من این فیلم را نمی سازم اما اگر یكی از بچه ها كشته شوند و فیلم هیجان و پیچش بیشتری به خود بگیرد، خوشحال می شوم آن را كارگردانی كنم.
با این اوصاف، دور از انصاف نیست كه بگوییم دل تورو خود یك كودك رشد یافته است. وقتی اورسون ولز گفته بود یك استودیوی فیلمسازی بهترین قطار اسباب بازی ای است كه یك پسر بچه می تواند داشته باشد در مورد دل تورو، فیلمسازی مثل جمع كردن كلكسیونی از شخصیت های محبوب داستانی است. او اعتراف می كند:
«من یك كلكسیون باز هستم، كلكسیونی از هزاران DVD و صدها اسباب بازی دارم.» البته دل تورو از آن دست كلكسیون بازانی نیست كه همه چیز را در بسته بندی های مهر و موم شده نگه دارد. او می گوید: «با اسباب بازی ها بازی می كنم و مهم تر از همه این كه دخترانم هم با آنها بازی می كنند.»
در اغلب مصاحبه ها، كارگردانان معمولاً از جواب دادن به سؤال هایی كه ارزش هنری این گونه فیلم های اقتباسی از كمیك استریپ های معروف را به زیر پرسش می برند و بیشتر آنها را به عنوان كالایی لوكس و تجملی در آرشیو های سینمایی معرفی می كنند، طفره می روند اما در مورد دل تورو این گونه نیست.
«من در ساخت این گونه فیلم ها همانقدر اشتیاق و علاقه و دقت دارم كه دیگران در ساخت اسباب بازی های آنان»
دل تورو این روز ها وقت خود را میان مكزیكو، اسپانیا ولس آنجلس سپری می كند. او می گوید: «واقعیت این است كه هر جایی به من نمی سازد اما خودم با همه جایی می سازم.»
هیچ كس این حقیقت را انكار نخواهد كرد كه دل تورو یكی از آن موج نوفیلمسازانی است كه سینمای معاصر مكزیك را در دنیا مطرح كرد و فیلم های «Cronos» او به همراه یكی از ساخته های آلخاندرو گونزالس ایناریتوو «Ytu mama tambiens» از آلفونسو كوارون شاخص ترین فیلم های این موج نو فیلمسازی است. وقتی «Cronos» ساخته شد، به هیچ وجه با استقبال مؤسسات سینمایی مكزیك مواجه نشد و به جای آن به عنوان فیلمی بی هویت كه نه یك هارور واقعی و به تمام معنا بود و نه یك فیلم هنری با انتقاد مواجه شد. «Cronos» اگرچه به كن رفت، اما حضورش در آنجا تنها برای خالی نبودن عریضه و حضور سینمای مكزیك در این رویداد هنری بود، اما نگاه دنیا به آن سینمای مكزیك را متحول كرد. دل تورو می گوید: «وقتی «Cronos» را ساختم، فیلمی عجیب برای مكزیكو بود كه خلاف جریان غالب فیلمسازی در این كشور قد علم كرد. البته خیلی از دست اندركاران سینمایی هم در آن زمان متوجه این فیلم نشده بودند. در مورد ساختن «لابیرنت پن» هم چندان فرقی وجود نداشت. این فیلم آخر هنوز هم برای آنها عجیب است. فیلم hell boy هم با تعریفی متفاوت از یك پرفروش آمریكایی ساخته شد و خیلی ها آن را قبول نداشتند، اما پرفروش شد و این عجیب است.»
با این حال، باعث تعجب است كه «دل تورو» علی رغم آنكه تاكنون با دو بار فیلمسازی در اسپانیا به عنوان یك فیلمساز موفق معروف است، تنها یك فیلم در كشور خودش ساخته است. او در جواب می گوید كه این مسأله بیشتر به سطح كیفی ساخته های او برمی گردد و نه چیز دیگر. او با مكزیك در ارتباط است، اما بیشتر از آنكه در آنجا به كارگردانی مشغول شود، به تهیه كنندگی فیلم ها از طریق یك شركت فیلمسازی كه متعلق به او و جمعی از دوستانش است، می پردازد. دل تورو توضیح می دهد: به عنوان یك كارگردان، دوست دارم فیلم هایم به لحاظ تكنیكی پیچیدگی های خاص داشته باشند كه در مكزیك به لحاظ مالی چنین چیزی امكانپذیر نیست. اگر بخواهم یك فیلم مكزیكی بسازم، باید سطح آن را خیلی پایین بیاورم. «لابیرنت پن» با بودجه ۱۵ میلیون دلار فیلمی تقریباً بزرگ و پرهزینه است، اما اگر می خواستم این فیلم را به صورت یك اثر مكزیكی ارائه دهم، واقعاً جنون آمیز بود.
دل تورو از آن دست فیلمسازانی است كه شاید بتوان گفت مكان جغرافیایی چندان در فرایند ذهنی فیلمسازی او تأثیرگذار نباشد. جغرافیای ذهنی او آنچنان جهانشمول است كه تمامی دنیا، پایتخت سینمایی اوست.
ترجمه: شیلا ساسانی نیا
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید